دوشنبه، بهمن ۱۱، ۱۳۸۹

متلک

نقل است كه از يك آخوند حاضر جواب اصفهاني پرسيدند كه آيا تا به حال پيش آمده است كه در پاسخ به متلكي ناتوان شود؟

· جواب داد يك بار! و آن موقعي بود كه يك سپيده‌دم باراني براي پيشنمازي به مسجد مي رفتم و كوچه پر از گل و لاي بود. ناگهان در يك چاه فاضلاب افتادم و تا كمر در مدفوع و ادرار فرو رفتم...

· در فكر اين بودم كه اگر به منزل برگردم و لباس خود را عوض كنم، نماز مومنان قضا خواهد شد و اگر با همين وضع به مسجد بروم كه نمي‌توانم نماز را اقامه كنم كه خانم جواني رسيد و مرا كه در آن حالت ديد با لبخند شيطنت آميزي پرسيد:


· حاج آقا چرااینقدر تو خودتون فرو رفتين؟!!

گل شب بو و هتل عباسی

گل شب بو و هتل عباسی

محمد رهبر

سالها پیش شبی هتل عباسی اصفهان بودم، به مناسبت کاری و مهمان جایی. نیمه شب نگهبان پیری "دیده باز" میان راهروی هتل نشسته بود و با همه خستگی، چشمهایش تاریک و روشن دالان را می پایید. از دوستی خواستم حکمت ماجرا را بگوید، گفت :این بینوا اینجاست که مبادا مردی یا زنی از اتاقی به اتاق دیگر برود و چنانکه افتد و دانی کاری کنند.

گفتم این قصه جمهوری اسلامی است، نشستن بر چارپایه خونین استبداد دینی و آنگاه پاییدن خلق به چشم ناپاک. نظامی که سرطان دارد و سرما هم خورده است.

ایران ما این روزها که نه، سالهاست، رنج" انسان وار" بودن می برد. انگار که زن و مرد، دختر و پسر تبدیل شده اند به مذکران و مونثان، نران و مادگان.

روابط انسانی پیچیده که می تواند از مرز تن گذر کرده و به کوچه باغ ناب دوست داشتن رسد و به خلاقیت و شور وشادی بیامیزد، گرفتار" محتسب" حکومت است. کجای دنیا می توان از حلقه گیسویی نیاویخت و ساعد سیمینی نگرفت و به عشق راه برد.

روحانیت متعهد به قدرت، ازبالای منبر نماز جمعه "پاییدن" را مدیریت می کند. دوربین مدار بسته پارک ها و چشم بسیجیان در کوه و صحرا ونیروی انتظامی تا عمق مهمانیها، همه جا را رصد می کنند تا صدف تنهایی مردمان را صید کنند.

این است که در نهایت آمار فاجعه بار طلاق برجای مانده، هر هشت ازدواج یک ویرانی.

جنون جنسی با بوق سواره ها برهر عابر پیاده شیون می کند و فهرست واژگان بی عاطفه "مکان"و سوژه و "مورد" و "صحنه" زبان شعر را بر باد داده است.

ریا و دروغ بر ارتباط دوگانه آدمها چنگ می اندازد و خطیبان حکومت، زنان را عفریتگان جهنم تصویر می کنند و مردان را گرگهای هوس. این میانه خود محتسبان تا گردن در گناه فرو رفته اند، دست که باز شود ثمره این سیاهکاری به تجاوز و قتل ختم می شود و پرده که بر افتد نه "تو" مانی و نه "من".

بسا ایرانیان که پای ثابت توریسم جنسی دنیا هستند و با گذرنامه جمهوری اسلامی که گویا اینجاها اعتباری دارد، روندگان قلعه های ممنوعه شدند.

این جنون جنسی نشانه اشک آلود تنهایی است. حاصل فقدان رابطه و حسرت علاقه ای زیبا و آزاد میان زنان و مردان که حکومت در این ربع قرن به هزار شیوه نگذاشت بشود.

هستند کسانی که از چهل سال گذر کردند و متروک ماندند و نه دستی گرفتند و نه بوسه سالانه ای. از آن سو کم نیستند، آنهایی که چنان در این جنون هوس، بی آنکه دوست داشتن را تجربه ای کنند، تاختند که دیگر نمی دانند با که بودند و چه بودند. متلاشی کردن نظام اخلاقی و هویتی جامعه ایران، تنها چیزی است که هیچگاه نمی توان بر زمامداران بخشید. افسوس که درهیاهوی بحران زندگی ایرانی، صدایی هم نمی پرسد "گل شب بو را چه دستی از شاخه چید."1

سنت مبارزه با زندگی

انقلاب اسلامی، همان گونه که زود به پیروزی رسید، دیری نپایید که به انحراف رفت. اولین این خشت های کج، حجاب اجباری بود که چندی بعد گریبان مردها را نیز گرفت؛ محاسن الزامی وآستین بلند و یقه بسته و شلوار پارچه ای و خلع کروات. چگونه می توان انتظار داشت حکومتی که حق انتخاب پوشش نمی دهد، اختیار تعیین سرنوشت دهد. اولین قربانیان اجتماعی انقلاب، زنان بودند و همان لحظه مردان نیز قربانی شدند؛ مرد و زن از هر دو سو به یک چهار راه حادثه می رسند.

قشری گری مذهبی، روشنفکران را به کناری زد و شیوه مبارزه چپ مسلمان و دشمنی اش با میل جنسی، همیار روحانیان تازه رسیده شد.

چپ مبارز در زمان شاه بیش از آنکه با رژیم سلطنتی ستیز کند با خود زندگی مبارزه می کرد، با فدا کردن فردیت و هویت و جنسیت در سازمان. "محسن نجات حسینی" در کتاب عبرت آموز "برفراز خلیج فارس" که سرگذشت مجاهدین خلق اولیه است، شرح می دهد که یکی از همراهان مجاهدش سر بر دیوار می کوبید تا بیداری میلش را به درد بخواباند. گذشت و انقلاب به جنگ رسید و میان نعره های توپ و تانک، رخت و لباس مردمان ایران خاکی و خاکستری شد.

حکومت مذهبی همان روزها هم دست از سر شهر بر نمی داشت. کمیته های انقلاب، هم رابطه مردان و زنان را می جستند و هم خانه های تیمی را. اعدام های دهه شصت و حکایت شرمگین تجاوز پاسداران به دختران باکره مجاهد، روی دیگر ازدحام میل جنسی به بند کشیده ای بود که قاضیان و بازجویان به شکنجه و مرگ آزادش می کردند. در همین روزها دیپلمات های جمهوری اسلامی با زنان بیگانه دست نمی دادند.

حسرت پوشیدن و شنیدن و بوسیدن، خاطره غمناک دهه شصت است برای بسیاری از ایرانیان گذر کرده از جوانی.با درگذشت بنیانگذارهم حکومت با زندگی مردم اعلام آتش بس نکرد. اما نسل تازه، طغیانگر از آب در آمد و جایی باز کرد و عرف زیستن در جمهوری اسلامی را برهم ریخت.

متولدین سالهای شصت با همین سبک پو شش و آرایش و پیرایش، خار چشمی شدند و آینه دقی برای حکومت. تار موهای آویخته و دستان در هم، شکستن امرو نهی نظام بود و اعتراض هر روزه ای راشکل می داد. اینبار زندگی کردن ـ حتی ناخواسته و ندانسته ـ مبارزه با جمهوری اسلامی به شمار می رفت.

نظام اسلامی در این گیرو دار از آزادی اجتماعی استفاده دوگانه ای می کرد. خاتمی که آمد متهم شد به بی بندو باری، موسوی هم به همین اتهام مفتخر است که پسران و دختران خوش چهره و لباس از او حمایت کرده اند و عکسی به یادگار با دست بند سبز انداخته اند.

بااین حال به وقت رای گیری، حتی احمدی نژاد هم غافل از آزادیهای اجتماعی نیست. در همان سال 84 خودش و مشاور امروز بیکاره اش، " مهدی کلهر" قسم و آیه خوردند که به رخت و لباس خلایق کاری ندارند که داشتند.

"خوابگزار اعظم کا بینه" اسفندیار رحیم مشایی نیز این روزها با خیال ریاست جمهوری دوران بعد، از اختیاری بودن حجاب حرف می زند و چه کسی است که نداند آنچه مصطفی تاج زاده از زندان درباره آزادی و حجاب گفته، رنگ صداقت دارد و نه این صدای نفسانی احمدی نژاد.

حکومت شهوت فشرده

ندیده ایم و نشنیده، که حکومتی در دنیا از شهوت فشرده هوادارنش برای سرکوب استفاده کند و به روشی مخفی و زیر پوستی مهاجمانی پرورش دهد که در سرکوب، معترضان را به جرم زیبایی و خوش پوشی و به حسرت نداشته ها و بی تناسبی خود به ضرب باتوم بگیرند و در بازداشتگاهها عقده های انباشته جنسی را برملا کنند.

احمدی نژاد در بی ادبی هایی که نام سخنرانی دارد، بی پروای حاضران، هزل می گوید و این جدای از نویسندگان روزنامه کیهان است که به هواداریش مخالفان را به اسافل اعضا حوالت می دهند.

تاکید بر سرکوب "تارمو" و هشدار خطیبان تازه به صدا و سیما آمده به عذاب و زلزله در پی بد حجابی نیز لطیفه ای شده برای مردم جهان. اما این صورت ما جراست. برداشت قشری از اسلام و نفی لذت و زیبایی با حربه خشونت، کاری است که جمهوری اسلامی به عمد انجام می دهد. درست مانند "خوارج" که سوره یوسف را نمی خواندند و آن را گفته خدا نمی دانستند، این بی لطافتی هر فاجعه ای را شکل می دهد.

دوستی می گفت روزی از پدربزرگش پرسید، گناه چیست و او پاسخ دندان شکنی داده بود که هر چه از آن لذت ببری گناه است.

جمهوری اسلامی در حالت تراکمی و شکننده امروزین با هر چه زندگی و لذت و زیبایی است سر ستیز دارد. لباس شخصی هایی که در بهارو تابستان سال 88 به جان مردم افتادند، دختران را به غضبی می زدند که دیگر نمی شد، نامش را سرکوب نهاد، بدنه جوان و یقه بسته سرکوب، عقده عاشقی نکردن را به باتوم و زبان رکیک جبران می کرد.

جمهوری اسلامی از هر دو سو تلفات گرفته، چه از هواداران و چه معترضان. گرچه نظام می خواهد با آزادی اجتماعی بازی رندانه ای کند اما در عوض نسلی را در پستوی عقب ماندگی و در طبقات فرودست پرورش می دهد که به نام تقوی و پاسداری از ولایت، مهربانی و جوانی نمی کنند و این خشونت انباشته را وحشیانه در برخورد با مردم و اکثریت زندگی خواه جامعه بروز می دهند.

حسین الله کرم از سران و پیشکسوتان لباس شخصی ها، در مصا حبه ای از این تربیت بی مهر نظام و زهد عبوس پرده برمی دارد. الله کرم می گوید که همسرش نامه های عاشقانه او را پاره کرد و نامه های بعدی حسین الله کرم جوان، راز و نیاز با خدا بود و بی صحبتی از عشق.2

این گفته ها خواننده را هراسان می کند و به غم فرو می برد.مدافعان امروز نظام، اگر از دروغگویان هم نباشند، سهمی از مهربانی و مهر ورزی نه دیده اند و نه برده اند. ای کاش نامه های عاشقانه" الله کرم" پاره نمی شد.

پانویس

1- از ترانه سیمین غائم، گل گلدون من

2- مصاحبه حسین الله کرم با روزنامه تهران امروز 21 مهرماه 89


سران اراذل و اوباش

عکس و مشخصات ۲۲۲ نفر از
سران اراذل و اوباش


سه‌شنبه، دی ۲۱، ۱۳۸۹

قمه زدن براي بچه ها در آشورا

این کودکان به چه جرمی وحشیانه شکنجه می شوند؟ از دير باز در بسياري از شهرهاي شیعه ايران آئين قمه زني رواج دارد. اين عمل بخصوص در روزهاي محرم با شدت فراواني انجام مي گيرد. بسياري از اين مردمان اعتقادات عجيبي در اين رابطه دارند و همگي علت انجام اين كار را ثواب بردن از اين عمل مي دانند. براستي چرا برخي اينگونه وحشيانه اين عمل را روي فرزندان خود انجام مي دهند؟ و تا كي ما بايد شاهد اين گونه رفتار ها باشيم؟ عكسهايي در رابطه با قمه زني روي كودكان:



















فاجعه خاموش

فاجعه خاموش
قتل هاي ناموسي

Download pdf Book


پروين بختيارنژاد
شيوع و گستردگي فاجعه خاموش قتل هاي ناموسي نه تنها از طري ق
فعالان حقوق زنان و نيز فعالان حقوق بشر و روزنامه نگاران به كرات تذكر
داده شده، بلكه از طرف برخي مسئولان قضايي و انتظامي نيز بدان اذعان شده
و يا در موردش در برخي روزنامه هاي سراسري يا محلي بحث شده و
موضوعي قابل تغيير تلقي گرديده است.
اين مسئله اجتماعي از نوع آسيب هاي اجتماعي است كه با
برنامه ريزي هاي دقيق علمي و پايبندي به آن برنامه ها مي توان آن را تغيير داد
و يا حداقل مي توان تا حدودي آن را مهار كرد.
اين آسيب اجتماعي بايد تغيير كند، زيرا يك جنايت عريان و ضدانساني
است. قتل هيچ فردي بر اساس حدس و گمان و سوءظن در هيچ جامعه و
هيچ فرهنگ و هيچ كتاب قانوني پذيرفته نيست، مگر نادر جوامعي كه دچار
واپسماندگي فرهنگي شده اند.
در تحقيق ميداني اين نوشتار بيشتر درباره من اطق قومي و طايفگي بحث
شده، اما اين به آن معنا نيست كه در كلان شهرها و يا غير خرده فرهنگ ها ي
مورد بحث، قتل ناموسي وجود ندارد
http://www.fileden.com/files/2007/3/10/871554/fajehKhamoosh.pdf

دوشنبه، دی ۲۰، ۱۳۸۹

تراژدي جنايت خطنه



 ژوئيه 2012
گروه‌های مسلمان و یهودی اروپا دست به دست هم داده‌‌اند تا از حق ختنه پسران خردسال دفاع کنند. دادگاهی در آلمان گفته است که ختنه به بدن کودک آسیب می‌زند.
گروه‌های مسلمان و یهودی در بیانیه‌ای مشترک ختنه را بخشی از تکالیف مذهبی خود دانسته‌اند و خواستار حفظ حق خود برای انجام آن شده‌‌اند. این بیانیه نامعمول توسط رهبران گروه‌هایی چون مجلس یهودیان اروپا، مرکز اسلامی بروکسل، انجمن یهودیان اروپا و اتحادیه اسلامی-ترکیه‌ای آلمان امضا شده است.
حکم دادگاه کلن، که انتقاد مجلس اسرائیل را نیز برانگیخته است، برای تمام آلمان معتبر نیست. با این حال انجمن پزشکی آلمان از پزشکان خواسته است که کسی را ختنه‌ نکنند.
همه ساله هزاران پسربچه مسلمان و یهودی در آلمان ختنه می‌شوند.
گروه‌های یهودی و مسلمان در بیانیه مشترکشان ممنوعیت ختنه را "نقض آشکار مبانی مذهبی و حقوق بشر" خود دانسته‌اند.
در این بیانیه آمده است: "ختنه رسمی کهن است و بخشی واجب از باورهای فردی ما است و ما اعتراض خود به حکم این دادگاه را به شدیدترین شکل ممکن ابراز می‌کنیم."
این گروه‌ها خواسته‌اند تا مجلس و احزاب سیاسی آلمان، فوری نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و از حق آنان برای حفظ سنت مشترکشان دفاع کنند.
استفان اوانس، خبرنگار بی‌بی‌سی از برلین، می‌گوید حکم دادگاه کلن برای محدودیت یک سنت جاافتاده یهودی، در کشوری که هولوکاست در آن رخ داده نابه‌جا به نظر می‌رسد.


ویدیو زیر هم بی ربط نیست

شنبه، دی ۱۸، ۱۳۸۹

انکار هفده دی انکار تاريخ جنبش زنان ايران است




انکار هفده دی انکار تاريخ جنبش زنان ايران است




ما چه سلطنت طلب باشیم و چه جمهوری خواه، چه چپ باشیم و چه راست، چه فمنیست به معنای واقعی آن باشیم و چه «فمنیست اسلامی»، اگر به برابری حقوق زن و مرد باور داشته باشیم نمی توانیم روز هفده دی را از تاریخ تحولات اجتماعی سرزمین مان حذف کرده یا آن را نادیده بگیریم و نمی توانیم با بهانه هایی مثل «دیکتاتوری رضا شاه»، یا اجباری شدن بی حجابی به وسیله دولت، اهمیت و ارزش اين روز بزرگ را در زندگی زن ايرانی انکار کنیم. چطور است که ما می توانیم بپذیریم که گروه هایی از زنان ایرانی سی سال است در تلاش اند تا از حکومت اسلامی، يعنی یکی از دیکتاتورترین حکومت های موجود بشری، بخواهند به حقوق و خواست های بسیار ساده و طبیعی و انسانی آن ها توجه کند، از آن ها بخواهند که قوانین کهنه ای را که بر آن ها مسلط کرده اند تغییر دهند ولی نمی توانیم فکر کنیم که گروه هایی از زنان آن روز ایران از رضا شاه و حکومت وقت خواهان تغییراتی بوده باشند؟ و این حکومت، با همه ی ایرادها و اشکال های خود، از آنجا که دولتی مدرن بود در بيش از هفتاد سال قبل به اين خواست پاسخی مثبت داده باشد.


انکار هفده دی حتی انکار جنبش های زنان از حداقل سی سال قبل از آن است؛ انکار زنان بزرگی است که در آن هنگام از قعر قرون وسطی خود را بالا می کشیدند تا بتوانند همراه و هموزن زنان سرزمین های پیشرفته باشند. آنها در جنبش تحریم واردات کالاهای خارجی شرکت می کردند، از ترس متحجرین لباس مردانه می پوشیدند تا بتوانند در تظاهرات مختلف شرکت کنند و، به این ترتیب، در جریانات سیاسی و اجتماعی سرزمین شان دخالت داشته باشند؛ آنها زینت های دست و گردن خود را (که در آنزمان برای زن ها اهمیتی خاص داشت) می فروختند تا تأسیس اولین بانک ایرانی را امکان پذیر کنند. یادمان باشد که همه ی این زنان کسانی نبودند که به درخواست آیت الله ها و حجت الاسلام ها به این نوع عملیات دست زنند. در میان آنان زنانی هم بودند که از دست همان آیت الله ها و حجت الاسلام ها رنجور و در عذاب بودند. هفده دی به معنای یادروز به نتیجه رسیدن خواست های این زنان است که اهمیت دارد؛ زنانی که در زیر زمین ها جلسه برگزار می کردند و (در عصر نبود رادیو، تلویزیون، اینترنت) چندان کسی هم نبود تا چون امروز خبر جلسات آن ها را چند قدمی دورتر از آن زیر زمین ها ببرد. آن ها زیر نور شمع و در پستوی خانه ها مطالب جزوه ها و نشریاتی را می نوشتند که نه تنها در تعدادی محدود چاپ می شد بلکه پس از چاپ هم فرصت پخش نداشت. آنها را باید زیر چادر می گرفتند و با هزار ترس و هراس به دیگران می رساندند. و چه سنگ ها که به خانه ی این زنان پرتاب شد و چه کتک ها که خوردند! و بالاخره انکار هفده دی، انکار انبوه زنانی است که از اولین مجلس مشروطیت خواستار پابرجای حداقل حقوقی زنان بودند. و تعدادشان به طور قطع اگر (به نسبت جمعیت) بیشتر از شمارگان مايی که امروز زیر نامه ها را امضا می کنیم نبود، کمتر هم نبود. و مردان مذهبی در آن مجلس هم با صراحت به آنها گفتند کار زن اداره ی امور خانه است و مراقبت از شوهر و فرزندان.


این زنان، از شروع جنبش های حق طلبانه خود تا روزی که قانون به آن ها اجازه داد که از خانه بیرون بیایند، رنجی بردند بسا بیش از رنجی که زنان ایران در این سی ساله ی اخیر برای کسب حقوق انسانی خود برده اند.


چگونه است که بزرگترین افتخار زنان حقوقدان ما امروز آن است که توانسته اند در سی سال حکومت اسلامی به دو سه توفیق نیم بند در امور حقوق زنان برسند ـ که تازه پس گرفته هایی از داشته های ما قبل انقلاب است ـ اما ما حاضر نیستیم بگوییم که، در همین روز هفده دی، برای اولین بار در تاریخ کشورمان، سن ازدواج تغییر کرد، برای اولین بار ازدواج با کودکان نه ساله ممنوع شد، برای اولین بار پس از قرن ها زن ها اجازه ی کار اجتماعی یافتند، و برای اولین بار فرصت تحصیلات در دانشگاه ها را پیدا کردند. چرا حاضر نیستیم این ها را بگوئیم؟ چرا زنان در کشورهای پیشرفته جهان وقتی می خواهند مسیر تحول و پیشرفت زنان را بگویند و بنویسند به هر گوشه ای از آن با دقت و بی نظری کامل نگاه می کنند؛ بی توجه به این که به دست چه کسی و چه کسانی مهر قانون بر حقوق کسب شده ی آن ها خورده است؟ این انکار تاریخ چیست که ما در همه ی مسایل مختلف با خود داریم؟ بسیاری از فمنیست های ایرانی حتی وقتی می خواهند که تاریخ جنبش زنان را بنویسند، یعنی به کار تحقیقی که باید اصلش بر بی نظری و راستگویی باشد بپردازند، این قسمت از تاریخ جنبش زنان را، به عمد ندیده می گیرند. یعنی، موضوع با اهمیت قانونی شدن (یا عرفی شدن) برخی از حقوق زنان ایران را، که برای اولین بار در تاریخ پس از اسلام اتفاق افتاد، ندیده می گیرند. بنظر من، قوانین کاملاً امروزی و مفیدی که در هفده دی و در پی آن در سال های بعد در سرزمین ما تصویب شد در واقع از اولین قوانین عرفی بودند که زنان ما از موهبت آن برخوردار شدند. تصویب این قوانین از آنچنان اهمیتی برخوردار است که زشتی «اجباری کردن بی حجابی» (که همیشه بوسیله ی عده ای بصورت پرده ای پوشاننده بر همه ی دست آوردهای هفده دی کشیده می شود) نمی تواند از اهمیت آن ها کم کند. بله، ما، با هر نوع عقیده و سلیقه ی سیاسی و اجتماعی که داشته باشیم، اگر که بخواهیم تحلیل و تحقیقی بی نظر و غرض از تاریخ جنبش زنان داشته باشیم قادر نخواهیم بود اهمیت روز هفده دی را به عنوان اولین روز حضور قانونی زنان ایران در عرصه های اجتماعی را ندیده بگیریم. و قادر نيستم ارزش نقش مترقی رضا شاه را، به عنوان مهمترين تصميم گيرنده، برای قانونی کردن اين حقوق را پايمال کنيم به خصوص در مقايسه با امروز که می بينيم در اوايل هزاره سوم، يعنی بيش از هفتاد سال پس از آن روزگاران حتی يک سياستمدار در بين خيل سياستمداران جمهوری اسلامی پافت نمی شود که حاضر به دادن اين حقوق به زن ها باشد.


روز هفده دی، چه ما بخواهیم و چه نه، روزی است که در اسناد جنش زنان ايران و جهان به عنوان یکی از روزهای مهم و ملی جنبش زنان ایران نقش بسته است. سالگرد این روز بزرگ بر زنان و مردان برابری خواه ایران مبارک باد





شکوه میرازدگی

شيرخوارگان حسيني







همايش جهاني شيرخوارگان حسيني در تجليل از مقام شامخ حضرت علي اصغر

یک تست بسیار جالب ذهنی





لطفا به سوالات زیر به سرعت پاسخ دهید: نتیجه چیست؟





2+2








4+4






8+8







16+16













خیلی سریع عددی بین 12 تا 5 انتخاب کنید. انتخاب کردید?







حالا برید پایین


.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

عدد انتخابی شما 7 بود؟

این آزمایش توسط یکی از محققان برجسته در زمینه مطالعات ذهنی در امریکا، پرفسور "مک کین" انجام شد در این آزمایش با طرح 4 سوال اول ذهن شما شرطی شده و در هنگام انتخاب عددی بین 12 تا 5 ابتدا ذهن این دو عدد راجمع می کند یعنی 17 ولی 17 بین دو عدد12 تا 5 نیست. ذهن اتوماتیک به عدد 7 می رسد که از 5 هم بزرگتر است. این آزمایش انقلاب بزرگی در آزمایشات رفتاری ذهن نسبت به آموخته های ما از دوران کودکی و اجتماع و آنچیزی که شبانه روز از طریق رسانه ها به ما میرسد ایجاد کرده است. طبق نتیجه تحقیقات مردم وقتی ذهنشان شرطی شد از انتخاب یا تفکر در جهت دیگر می ترسند و در دراز مدت استقلال فکری هر کس مسائل پیرامونش می شود نه تفکرات واقعی خودش. به گفته دانشمندان: بیشتر فکر کنید و از بیان نتایجی که می رسید نترسید
__._,_.___

چهارشنبه، دی ۱۵، ۱۳۸۹

مسلمانی به چیست؟

واعظی پرسید از فرزند خویش

هیچ دانی تو مسلمانی به چیست؟

صدق و بی آزاری و خدمت به خلق

هم عبادت هم کلید زندگیست

گفت زین معیار اندر شهر ما

یک مسلمان هست آنهم ارمنیست

سه‌شنبه، دی ۱۴، ۱۳۸۹

کی دروغ میگوید

. کسی که سخنانش نه راست است و نه دروغ ، فيلسوف است.

. کسی که راست و دروغ برای او يکی است متملق و چاپلوس است.

. کسی که پول ميگيرد تا دروغ بگويد دلال است.

. کسی که دروغ می گويد تا پول بگيرد گداست.

. کسی که پول می گيرد تا راست و دروغ را تشخيص دهد قاضی است.

. کسی که پول می گيرد تا راست را دروغ و دروغ را راست جلوه دهد وکيل است.

. کسی که جز راست چيزی نمی گويد بچه است.

. کسی که به خودش هم دروغ می گويد متکبر و خود پسند است.

. کسی که دروغ خودش را باور می کند ابله است.

. کسی که سخنان دروغش شيرين است شاعر است.

. کسی که علی رغم ميل باطنی خود دروغ می گويد زن و شوهر است.

. کسی که اصلا دروغ نمی گويد مرده است.

. کسی که دروغ می گويد و قسم هم می خورد بازاری است.

. کسی که دروغ می گويد و خودش هم نمی فهمد پر حرف است.

. کسی که مردم سخنان دروغ او را راست می پندارند سياستمدار است.