یکشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۹۰

جانورشناسي خواستگار




جانورشناسي خواستگار

خواستگار عبارت است از پسری بی عرضه که مادری فضول شمبول او را به مانند کفش سیندرلا در دست گرفته و به دنبال سوراخ با سایز متناسب خانه به خانه مي‌گرداند


خواستگار عبارت است از پسری نرینه که به خاطر توان جنسی بالا به جنس مخالف گرایش پیدا مي‌کند اما به دلیل توان اجتماعی پایین به مادرش رجوع مي‌کند و مادرش به دلیل توان عقلی پایین تر به جای جنده برای او دنبال زن مي‌گردد

خواستگار عبارت است از پسری دیرفهم که به دنبال دختر آفتاب مهتاب ندیده مي‌رود اما نمی فهمد که همین تجربه در آفتاب و مهتاب است که یک عمر احساس رضایت
از زندگی را تضمین مي‌کند

خواستگار عبارت است از پسری خنگول که نمی فهمد با ده دقیقه صحبت در مراسم خواستگاری و چند ماه نامزد بازی نسبت به هارمونیک هشتم فرکانس گوز دختر هم شناخت پیدا نمی کند چه برسد به رفتار درون رختخوابی

خواستگار عبارت است از پسری ناتوان که به جای معاشرت طبیعی با دختران نیاز به اجرای الگوریتمهای التقاطی مذهبی، سنتی، صدا سیمایی و حضور یک هشتم کل فامیل و مراجعه به تقویم سعد و نحس و هفت بار استخاره پیدا کرده است

خواستگار عبارت است از پسری شاسکول که نمی داند تقاضای ازدواج از دختری که دوست دخترش نیست کاملا معادل تقاضای سکس کردن از یک غریبه در مترو است. حالا هرچند نفر از اقوامش هم در همان واگن نشسته باشند.

خواستگار عبارت است از پسری گاگول که هنوز دقیقا نفهمیده مجلس خواستگاری با یک جلسه بیزنیس هیچ فرقی نمی کند یک طرف دارد پشتوانه مالی و گردش نقدینگی و مهرینگی دیگری را استعلام مي‌گیرد آن طرف دارد از گارانتی و خدمات پس از فروش مطمئن مي‌شود.

خواستگار عبارت است از پسری خرمغز که تصور مي‌کند جمله بی ریخت: «عروس خوشگلم» که مادرش مي‌گوید هم تضمین سر گرفتن عروسی است هم سند خوشگلی عروس هم نشانه محبت قلبی عروس و مادرشوهر به همدیگر

خواستگار عبارت است از پسری شوت که وقتی ازش مي‌پرسی: شما قبلن دوست دختر هم داشتید نمی‌فهمه هر جوابی بده مهم نیست، شما از همون استفاده مي‌کنید برای رد کردنش

خواستگار عبارت است از پسری نامرد که هیچ حالیش نیست ممکنه به خواستگاری دوست دختر یکی دیگه اومده باشه  یکی دیگه که هنوز داره دنبال کار مي‌گرده

خواستگار عبارت است از پسری زمخت و بی ملاحظه که حداقل اگه نمی تونه دعوت به شام و هماهنگ کردن با خدمه رستوران و استخدام ویولونیست و قایم کردن حلقه توی شراب قرمز رو فراهم کنه از یه روش استفاده کنه که رمانتیک‌تر از ارسال مادر خپل و خاله چاقش باشه

شنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۰

تجاوز جنسی چیست ؟

تحقيق در مورد صحت و سقم با خوانندگان


تجاوز جنسی چیست ؟ آیا در اسلام تجاوز جنسی به زنان و کودکان به رسمیت شناخته شده است ؟

به هرگونه رابطه جنسی که بدون رضایت یکی از طرفین صورت گیرد، تجاوز نامیده می شود. تجاوز می تواند بر اساس زور یا تهدید صورت گیرد. طبق تعریف علمی ، رابطه جنسی با کودکان تجاوز محسوب می شود ، چون کودکن هنوز به سطحی از شعور و تعقل نرسیده اند که برای رابطه جنسی رضایت بدهند یا ندهند.


تجاوز جنسی به معنی انجام عمل جنسی با فرد، بدون رضایت اوست. تجاوز جنسی در حقیقت تنها یک حمله فیزیکی و جنسی نیست؛ بلکه در عین حال حمله معنوی و حمله به شأن انسان است که در آن قربانی از حق خود محروم می‌گردد.


در تجاوز یک جنایتکار برای رسیدن به لذت جنسی، شخصیت، روان و جسم یک انسان قربانی و بی دفاع را می شکند.

 
چرا تجاوز جرم و جنایت بزرگی محسوب می شود :


تجاوز غیر از اینکه برای قربانی از نظر جسمی بسیار دردناک و نوعی شکنجه است، از لحاظ روانی نیز آثار مخرب زیر را برای قربانی این جنایت در پی خواهد داشت:

- زوال شخصیت

- بازبینی تجاوز در افکار، خاطرات، یا کابوس ها

- پرهیز از کارها، مکان ها، افکار و/یا احساساتی که تجاوز را یادآوری می کنند.

- اضطراب یا افزایش هشیاری (دشواری در به خواب رفتن، تمرکز و...

- پرهیز از زندگی اجتماعی


متجاوز می تواند همسر قربانی باشد:


تجاوز می تواند از طرف همسر قربانی صورت گیرد، یعنی وجود پیوند زناشویی به مرد این اجازه را نمی دهد که به همسر خود تجاوز کند.


حال با این تعریف مشخص از تجاوز ، به وجود مساله تجاوز در اسلام می پردازیم،


در اسلام اصولا زن به عنوان یک انسان کامل به رسمیت شناخته نشده است و اجازه تجاوز به زنان به صورت کاملا رسمی چه در سنت پیامبر اسلام و چه در قرآن صادر شده است.

با هم مروری کوتاه بر این مساله خواهیم داشت:

مجوز رسمی قرآن برای تجاوز به زنان شوهر دار:


در آیه 24 سوره نسا، به صراحت قران اجازه می دهد به زنانی که اسیر می شوند ، حتی اگر شوهر نیز داشته باشند، تجاوز صورت گیرد،:


وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ النِّسَاء إِلاَّ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ كِتَابَ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَأُحِلَّ لَكُم مَّا وَرَاء ذَلِكُمْ أَن تَبْتَغُواْ بِأَمْوَالِكُم مُّحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ ﴿۲۴ النسا﴾

ترجمه: و [همچنين‏ بر شما حرام شده است] زنان شوهردار، مگر ملك يمين [كنيز]تان، اين فريضه الهى است كه بر شما مقرر گرديده است..... ﴿۲۴ النسا﴾

این آیه می گوید شما می توانید به کنیز خود تجاوز کنید، حتی اگر شوهر داشته باشد.

نکات ذیل در این میان قابل تامل است:


- اصولا زنان که در جنگ مشارکت ندارند، مسلمانان وقتی به جایی حمله می کردند، مردان را می کشتند و زنان را به کنیزی می بردند و استدلال آنها این بود که این زنان ساکن دارالحرب هستند. یعنی به صرف ساکن بودن در یک مکان در این دین الهی، منجر می شود که یک انسان از مقام انسانیت پایین بیاید و تبدیل به یک کالا مانند یک گونی پیاز شود.

- حال اگر یک خانواده کامل (یعنی هم مرد و هم زن) به اسارت مسلمین درآیند، تبدیل به یک برده می شوند و صاحب آنان که یک مسلمان است، می تواند طبق قرآن به زن شوهر دار فوق ، همبستری یا بهتر است بگوییم تجاوز کند.

- تصور کنید که خانواده ای مشغول زندگی در بلاد دارالکفر هستند، بعد ناگاه لشکر مسلمین به آنها حمله می کند و آنها تبدیل به برده می شوند. آن مسلمان صاحب آن خانواده ، مجاز است به آن زن ، در حالی که شوهرش زنده است، تجاوز کند.


آیه ۲۲۳ سوره بقره ، مجوز رسمی تجاوز مرد به همسر خود:


در سوره بقره آیه ۲۲۳ ، قرآن به صراحت زنان را ملک و کشتزار مردان معرفی می کند و البته نحوه ای که در این آیه از زنان یاد می شود، نگاه اسلام را به زنان به خوبی نشان می دهد.


سوره بقره آیه ۲۲۳: نِسَآؤُكُمْ حَرْثٌ لَّكُمْ فَأْتُواْ حَرْثَكُمْ أَنَّى شِئْتُمْ وَقَدِّمُواْ لأَنفُسِكُمْ وَاتَّقُواْ اللّهَ وَاعْلَمُواْ أَنَّكُم مُّلاَقُوهُ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.

ترجمه : زنانتان کشتزار شما هستند. هرجا که خواهید به کشتزار خود درآیید. و برای خویش از پیش چیزی فرستید و از خدا بترسید و بدانید که به نزد او خواهید شد. و مومنات را بشارت ده.

در این آیه ، به شکلی کاملا مشخص قرآن از زنان به عنوان کشتزار مردان یاد می کند و این اجازه را می دهد که به هر شکلی که میخواهند با زنان خود رابطه جنسی برقرار کنند. با توجه به اینکه هیچ جای قرآن و یا احادیث و سنت پیامبر، چیزی به نام رضایت زن وجود ندارد، به راحتی می تواند دید که قرآن به شکلی اجازه تجاوز شوهر به همسر خود را می دهد.


البته به صورت مشخص هیچ کسی برای وارد شدن به زمین و ملک خود ، از مزرعه خود اجازه نمی گیرد! این آیه یعنی مجوز رسمی تجاوز به همسر.


 











همانطوری که می دانیم یکی از مهمترین منابع اسلام، سنت پیامبر است (که چگونه رفتار کرده است) و رفتار او منبع قانون گذاری در اسلام است. زمانی که پیامبر اسلام به آزار کودکان می پردازد، دیگر عجیب نیست که می بینم آیت الله خمینی هوسرانی با بچه شیرخواره را نیز حتی مجاز می شمارد (در کتاب تحریر الوسیله)

- مسئله ۲۴۱۰ در رساله آیت الله خمینی:



“اگر كسى دختر نابالغى را براى خود عقد كند و پيش از آنكه نه سال دختر تمام شود، با او نزديكى و دخول كند، چنانچه او را افضا* نمايد هيچ وقت نبايد با او نزديكى كند”

- تحریر الوسیله مسئله 12:



كسيكه زوجه اى كمتر از نه سال دارد وطى او براى وى جايز نيست چه اينكه زوجه دائمى باشد، و چه منقطع ، و اما ساير كام گيريها از قبيل لمس بشهوت و آغوش گرفتن و تفخيذ** اشكال ندارد هر چند شيرخواره باشد، و اگر قبل از نه سال او را وطى كند اگر افضاء نكرده باشد بغير از گناه چيزى بر او نيست ، و اگر كرده باشد يعنى مجراى بول و مجراى حيض او را يكى كرده باشد و يا مجراى حيض و غائط او را يكى كرده باشد تا ابد وطى او بر وى حرام مى شود، لكن در صورت دوم حكم بنابر احتياط است و در هر حال بنا بر اقوى بخاطر افضاء از همسرى او بيرون نمى شود در نتيجه همه احكام زوجيت بر او مترتب مى شود يعنى او از شوهرش و شوهرش از او ارث مى برد…..”

*افضاء یعنی یکی شدن مجرای حیض و غائط

**تفخیذ یعنی شهوت رانی کردن با ران



به دیگر عبارت، در اسلام آزار کودکان عملی زشت دانسته نمی شود کاملا قانونی محسوب می شود.

تمکین زن از مرد، تجاوز رسمی خانوادگی:

در اسلام (خصوصا شیعه) ، اصلی وجود دارد به نام تمکین زن از شوهر، یعنی اینکه زن باید هر موقع که شوهرش از او درخواست جنسی داشت، اطاعت کند، در صورت عدم اطاعات، به صورت رسمی از حداقل حقوق زناشویی خود محروم می شود و اصطلاحا ناشزه خوانده می شود !



این سوال و جواب در سایت رسمی حوزه عملیه آمده اسـت:

س: آیا این موضوع که زن باید در عمل زناشویی از شوهر خود تمکین کند، حدی دارد؟ یا اینکه به طور نامحدود هر گاه شوهر خواست، باید زن تمکین کند؟

ج: هر گاه شوهر بخواهد، زن باید تمکین کند

سه‌شنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۰

اگه من خدا بودم

دوستی میلی با عنوان اگه من خدا بودم رو واسم فرستاده بود با ان مضمون که اگه من خدا بودم وقتی بنده هام صدام می کردن جوابشون می دادم جانم عزیزم... 
من هم مثل همیشه این عنوانو (اگه من خدا بودم) توی گوگل جستجو کردم که به نتایج جالبی رسیدم از جمله اینکه وبلاگی با همین عنوان موجود بود که کاربران توش جای خدا پیامشونو گذاشته بودن بعضی از اونا رو واستون گذاشتم:

من اگه خدا بودم، اینترنت رو قطع می‌کردم مردم یه ذره زند‌گی کنند.
من اگه خدا بودم کرمم از اینکه بود بیشتر میشد
من اگه خدا بودم به جای همه چیز تخم عشق، بله فقط تخم عشق میکاشتم، مطمئنم بهتر از تخم نفرت جواب میداد
من اگه خدا بودم ده نمکی رو کمی ملیح تر می آفریدم.
من اگه خدا بودم زیر بغل آدما مو نمی‌کاشتم.
من اگه خدا بودم هم،عاشق " تو" می شدم.
من اگه خدا بودم غلط میکردم کفاشیان را رئیس فدراسیون فوتبال میکردم.
من اگه خدا بودم تو دهن این دولت می‏زدم!
من اگه خدا بودم پیامبر نمی‏فرستادم، مرد بودم، خودم می‏اومدم پایین!
من اگه خدا بودم مامانم و میبردم مکه.
اگه من خدا بودم ، به ابراهیم میگفتم به جای این که خونه ام رو تو صحرای عربستان بسازه ، بره یه جایی تو سواحل هاوایی بسازه.
من اگه خدا بودم يك كمي مهربونتر بودم!
من اگه خدا بودم، زمستونا ان‌قدر گدا نبودم.
من اگه خدا بودم سر یه سیب اینقدر ... بازی در نمیاوردم!
من اگه خدا بودم سیگار رو عامل اصلی سرطان قرار نمی دادم.
من اگه خدا بودم، یعنی زندگی‌ای داشتیدا، زندگی.
من اگه خدا بودم وقتش و بیشتر میکردم              
من اگه خدا بودم دعاهای ملت رو "Mark all as read" میکردم.
من اگه خدا بودم حتما یه جایی، تو یه آیه ای، سوره ای، چیزی ، میگفتم قبل از آفرینش ِ آدمیزاد داشتم چه کار میکردم.
من اگه خدا بودم به موسی میگفتم بزنه دهن چوپانه رو سرویس کنه ، آخه این چه طرز حرف زدن با ساحت مقدس ماست؟
من اگه خدا بودم به جاي آدرس خانه هنرمندان، آدرس شوراي نگهبان رو ميدادم دست عزرائيل!
من اگه خدا بودم یادم نمی رفت که خودم گفتم"ان مع العسری یسری"
من اگه خدا بودم دستور می دادم ملائک هر روز جلوم اسپانیایی برقصن
من اگه خدا بودم، تأکیدم به «عاشقی» بود، نه ترس و تقوا.
من اگه خدا بودم جهنم رو خراب مي‌كردم، مي‌دادم سر بهشت، اينجوري ديگه مردم براي رفتن به بهشت اينقدر جرم و جنايت نمي‌كردن!
من اگه خدا بودم برای تماس با من لازم نبود عربی حرف بزنید.
من اگه خدا بودم کار به اینجاها نمیکشید
من اگه خدا بودم یه تجدیدنظری توی آفرینش شیربرنج و شریعتمداری می کردم!!
من اگه خدا بودم،حداقل به‌م بر مي‌خورد.
من اگه خدا بودم،همچین چوب تو ...ــتون میکردم که بفهمین نمیتونین جای من باشین !

من اگه خدا بودم ، بازم می شِستم یه گوشه ی دنج ، موهای تو رو شونه می کردم
من اگه خدا بودم به هیچکدومتون نمی گفتم یه وقت تابلو نشه.
من اگه خدا بودم کتاب نمی‏فرستادم، فیلمش‏و می‏ذاشتم رو YouTube.
من اگه خدا بودم یه بار RESET می کردم؛ زندگیِ خیلیا هَنگ کرده...
من اگه خدا بودم به جای فرستادن 124 هزارتا پیامبر یه اکانت توئیتر می ساختم
من اگه خدا بودم، همتونو خدا میکردم. به خدا.
من اگه خدا بودم، اوضاع هیچ فرقی نمیکرد! 
باز هم یکی مثلِ تو میشد دلیلِ گریه‌هایِ یکی مثلِ من.
من اگه خدا بودم اصحاب کهف رو الان بیدار می‌کردم تا از دیدن این همه پیشرفت بشر گوزپیچ شن! (Error! Filename not specified.)
من اگه خدا بودم، یک‌شنبه‌ها؛ از صبح تا ظهر در عرشِ کبریایی بساطِ شهیار قنبری و فرهاد بود. ظهر تا شب ابی و محسن نامجو. شب هم صدای احمدشاملو و خسروشکیبایی.
من اگه خدا بودم کتاب نمی فرستادم،جزوه می گفتم بنویسید.
من اگه خدا بودم سریعا یه تکذیبیه بابت خلقت علم الهدی صادر می کردم
من اگه خدا بودم کلمه ی دشمن رو از ادبیات حذف می کردم، اونوقت میشِستم ببینم سید علی عظما چجوری میخواد خطبه بگه !
من اگه خدا بودم، اصلا رازدار نبودم، يه آبرويي از بنده‌هام مي‌بردم كه نگو و نپرس!
من اگه خدا بودم با احساسات آدمها انقدر بازی نمیکردم...
من اگه خدا بودم یه الگوریتم ساده1-6-3 واسه عزرائیل می نوشتم که به ازای مرگ هر هنرمند جون 6 تا آخوند و 3 تا سیاست مدار رو هم بگیره
من اگه خدا بودم، به نظر شیطان (به عنوان یکی از فرشته های خوبم) احترام میذاشتم.
من اگه خدا بودم بازم باید سانتافه می‌داشتم تا بگی بعله؟
من اگه خدا بودم همون سیستم قدیمی چندخدایی رو دوباره راه می انداختم.اونوقت اینجوری مجبور نبودم یه نفری همه ی مسئولیت رو قبول کنم!
من اگه خدا بودم ، امر میکردم به نوح که:
"ای نوح! همانا لازم نیست از سوسک و موش و خرچسانه نیز جفت‌هایی در کشتی قرار دهی ، مگر نمیدانی ما چندشمان میشود از این جک و جونور‌ها....هان؟"
من اگه خدا بودم این سوال که پدر و مادرم کی ان ، فکرمو خیلی مشغول میکرد.
من اگه خدا بودم هیچ لوبیای بااحتیاط‌خوابونده‌شده‌لای‌دستمال‌‌‌های‌خیس‌ ای بدون جوونه نمی‌موند، به خاطر نگاه امیدوار بچه‌های‌‌ پشت لیوان.
من اگه خدا بودم این پیرمرده الان تو سطل آشغال دنبال یه تیکه نون نمیگشت..
من اگه خدا بودم تکلیف رو معلوم میکردم این همه بلوا سر گندم بود یا سیب...
من اگه خدا بودم بسم بود این همه آدم...
منم اگه خدا بودم، اين آدرس ايميلم بود:
god@gmail.com
ديگه احتياجي به چاه جمكران و اينا هم نبود!
من اگه خدا بودم تو دهن همه تون فلفل میریختم خاله زنک/دایی مردک ها
من اگه خدا بودم ايران رو تو اروپا مي‌آفريدم، حوالي اسپانيا و ايتاليا!
من اگه خدا بودم اینقدر با شیطون سر آدم ها شرط بندی نمی کردم که همش ببازم!
من اگه خدا بودم یه مدیر برنامه و دو-سه تا مشاور استخدام میکردم.
من اگه خدا بودم، سالها پیش خودمو بازنشست میکردم.
من اگه خدا بودم ، ان دماغ رو یه جای در دسترس تر می ذاشتم که تو دستت رو تا بصل النحاع نکنی تو دماغت.
من اگه خدا بودم تو اسم انتخاب کردن برای فرشته هام یه ذره دقت و سلیقه به خرج میدادم.
من اگر خدا بودم تو کتابم به چشم‌هات قسم می‌خوردم.
من اگه خدا بودم ماهی یه میلیون و پونصد به هر کدوم از بنده هام میدادم، همینجوری، برن حال کنن.
من اگه خدا بودم جای این قیلترچی ها گاو می آفریدم بلکه مفید باشند
من اگه خدا بودم خیلی شکر میکردم که خدام..
آخه بنده ها خیلی بدبختن..
من اگه خدا بودم سرمو می ذاشتم پایین می مردم با این وضعیتی که به وجود آوردم
من اگه خدا بودم، اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم !
من اگه خدا بودم نیمه گمشده هیچ کسی گمشده نبود..!
من اگر خدا بودم هیچ کس رو مثل خودم تنها نمی‌ذاشتم!
من اگه خدا بودم ؛ اول یاد میگرفتم گ و پ و چ و ژ را تلفظ کنم ، بعد کتاب میدادم بیرون !
من اگه خدا بودم، وقتی می‌دیدم دارن آدمای بی‌گناهو می‌برن بالای چوبه‌ی دار همین‌جوری برّ‌ و بر نگاه نمی‌کردم؛ می‌رفتم سریع نیروی جاذبه‌ی زمین رو از کار می‌انداختم.
من اگه خدا بودم هر چند وقت یکبار نشست عمومی برگزار می‌کردم و از مردم برای کارهای خودم نظرسنجی می‌کردم!
من اگه خدا بودم سنسور بویایی آدم رو طوری تنظیم می‌کردم که آدم خودش بوی خودشو بفهمه که یه نفر نیاد بگه چه بویی می‌دی حموم نمی‌ری؟!
من اگه خدا بودم اول این همه راننده خفن خانوم تو جاده رو می دیدم بعد حکم مردسالارانه میدادم!
خجالت نداره که ، من اگه خدا بودم ، راست حسینی میگفتم سر ماجرای مریم چه اتفاقی افتاد.
من اگه خدا بودم وقتی بنده مو سرویس میکردم دیگه توقع شکر گزاری ازش نداشتم!
من اگه خدا بودم، محمدرضا شجريان رو به عنوان يكي از معجزاتم و عزت الله انتظامي رو هم به عنوان نماينده تام‌الاختيارم در زمين معرفي ميكردم.
من اگه خدا بودم به بنده‌هام دم می‌دادم که به موقع تشکر تکونش بدن، دیگه لازم نباشه نماز بخونن!

و....
شما اگه خدا بودین چیکار می کردین؟

یکشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۰

حکومت مذهبی از دید شریعتی


اول بايد ببينيم حكومت مذهبي چيست؟ حكومت مذهبي رژيمي است كه در آن به جاي رجال سياسي، رجال مذهبي (روحاني) مقامات سياسي و دولتي را اشغال مي‌كنند و به عبارت ديگر حكومت مذهبي يعني حكومت روحانيون بر ملت.

آثار طبيعي چنين حكومتي يكي استبداد است، زيرا روحاني خود را جانشين خدا و مجري اوامر او در زمين مي‌داند و در چنين صورتي مردم حق اظهارنظر و انتقاد و مخالفت با او را ندارند. يك زعيم روحاني خود را به خودي خود زعيم مي‌داند، به اعتبار اينكه روحاني است و عالم دين، نه به اعتبار رأي و نظر و تصويب جمهور مردم، بنابراين يك حاكم غيرمسئول است و اين مادر استبداد و ديكتاتوري فردي است و چون خود را سايه و نماينده خدا مي‌داند، بر جان و مال و ناموس همه مسلط است و در هيچ گونه ستم و تجاوزي ترديد به خود راه نمي‌دهد بلكه رضاي خدا را در آن مي‌پندارد؛ گذشته از آن براي مخالف، براي پيروان مذاهب ديگر حتي حق حيات نيز قائل نيست. آنها را مغضوب خدا، گمراه، نجس و دشمن راه دين و حق مي‌شمارد و هر گونه ظلمي را نسبت به آنان عدل خدايي تلقي مي‌كند. خلاصه حكومت مذهبي همان است كه در قرون وسطي كشيشان داشتند و ويكتور هوگو آن را بدقت ترسيم كرده است.
دکتر شریعتی، كتاب مذهب عليه مذهب، ص 206ـ207




























شنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۰

پس قلعه، شميران، جمعيتهاي زنان ايران





اين ساختمان در سر راه به دهکده پس قلعه شميران قرار دارد که در طي روزهاي هفته بخصوص تعطيلات صد ها و شايد هزاران نفر از جلوي آن رد ميشوند. ارزش مادي ملک مطمئنا سر به مليون ها ميزند و محل آن بسيار سوق الجيشي است و ميتواند بسيار سودمند باشد. اين که دقيقا چطور شده که به اين روز افتاده مشخص نيست ولي مطمئنا ارتباط آن با "زنان" و درجه احترامي که اين رژيم براي زنان دارد بايد يک
دليلي از آن باشد
  
اين هم يک گرافيتي دولتي کمي پائينتر از ساختمان انجمن زنان در سر راه پس قلعه که خود گوياي مزخرفات رژيم و الويت هاي آن است

سه‌شنبه، خرداد ۱۷، ۱۳۹۰

پیکره ی مرده ی جمهوری اسلامی


پیکره ی مرده ی جمهوری اسلامی" بیانیه ی دوازده تن از روشنفکران درباره ی ماهیت جمهوری اسلامی و وقایع اخیر ایران

  نظام جمهوری اسلامی پیکره مرده ای است که با تکیه بر عصای پوسیده نفت و به سحر و جادوی دین فروشی عوامانه و دروغ پردازی وقیحانه بر ایوان نظر زنده جلوه می کند. مرگ یک نظام سیاسی را بهتر از هرجا در آینه رفتار آن با شهروندانش می توان دید. نظام جمهوری اسلامی رفتار خود را با مردم ایران بر مبنای درک خاصی از تاریخ اسلام شکل داده است. مطابق این درک، رسم حکمرانی کامیاب را باید از مکتب حاکمان اموی آموخت. معاویه به ایشان آموخت که غایت حکومت حفظ قدرت به هر قیمت است، و سیاست جز عرصه فریب و خدعه نیست. او بود که رسم قرآن بر سر نیزه کردن را بنیان نهاد و به ایشان نشان داد که با نیزه ای که قرآن بر سر دارد آسانتر می توان سرهای اهل قرآن را شکافت و سینه هاشان را درید. و نیز یزید آموزگارشان شد که در مقابله با "فتنه" باید قاطع بود و ریشه آن را از بیخ درآورد، یعنی نابودی مخالف کافی نیست، دودمان او را هم باید بر باد داد. مخالف حکومت یا خاموش است یا با همه اهل بیت اش مرده. درخت زقومی که از آن خاک شور برآمد اکنون به بار نشسته و میوه های زهرآگینش را کاملاً آشکار کرده است: اعدامهای بی محاکمه سالهای اوایل انقلاب اسلامی، کشتار بی رحمانه مردمان بی پناه مناطق مرزی، ندانم کاری ها و بی کفایتی هایی که به شهادت صدها هزار جوان رشید ایرانی در جنگی توانفرسا و خانمان سوز انجامید، اعدام هزاران انسان بی دفاع در زندانهای جمهوری اسلامی، سرکوبی خونین اعتراضات آرام و مسالمت آمیز مردم در خیابانها، زندانی کردن و شکنجه صدها اندیشمند و صاحب نظر دلسوز، آزار وحشیانه خانواده های زندانیان سیاسی و قربانیان دستگاه خفقان، اهانت به مفاخر ملّی این مرزوبوم در برنامه های فرمایشی و بی هویت یا بر منابر واعظان مزدبگیر، تحقیر سیستماتیک زنان در عرصه های حقوقی، سیاسی، و اجتماعی، فروکوبیدن خشونت بار نهادهای کارگری، آزار و بی رحمی در حقّ اقلیتهای مذهبی خصوصاً شهروندان بهایی، تبعیضهای شنیع علیه مسلمانان اهل سنت، به خون کشیدن دراویش گنابادی. و این همه را باید در کنار بی کفایتی در مدیریت اقتصادی، گسترش فقر دامنگیر، شکاف طبقاتی، نابودی فرهنگ ملّی و مستقل، و گسترش اعتیاد و بیکاری از میوه های شوم آن درخت نامبارک دانست. جمهوری اسلامی ایران را ویران و گورستانهای آن را آباد کرد. این ویرانی ها فقط ثمره بی عدالتی ساختاری موجود در قانون اساسی و ساختار سیاسی، حقوقی، و اقتصادی ظالمانه نظام جمهوری اسلامی نیست، بلکه علاوه بر آن ناشی از بی کفایتی و ضعف شخصیتی صاحب منصبان نظام هم هست. صاحب منصبانی که از سر خودشیفتگی همه مخالفان و منتقدان خود را جملگی خائن، خبیث، یا ساده لوح می دانند، و مسؤولیت ندانم کاریها و ناکارآمدی های ویرانگر خود را همواره بر گرده مترسک "دشمن" موهومی می نهند که معجزه آسا همیشه و همه جا درکار است و کامیاب. زعامت آیت الله خامنه ای مصداق آشکار سپردن کارهای عظیم به انسانهای حقیر است. شگفتا که نظامی که مدعی بود بنیانگذاران و متولیانش از جرگه اهل علم هستند، و سنگ بنایش بر دقت وسواس گونه در رعایت ملاحظات اخلاقی بنا شده است، سرانجام به آنجا رسید که زمام خود را به دست جمعی اوباش درنده و دریده خو وانهاد، و برای حفظ پایه های قدرتش از ارتکاب هیچ دنائت و رذالتی فروگذار نکرد و نمی کند. نظامی که رسالت خود را "تتمیم مکارم اخلاق" می دانست، عاقبتش تحکیم منافع اشرار شد، و در این راه افترایی نبود که نزد، جنایتی نماند که نکرد، و خشونتی نبود که نورزید. سرانجام بر همگان آشکار شد که در این نظام هدف هر وسیله ای را مباح می کند- مشروط بر آنکه آن هدف تحکیم پایه های قدرت "ما" باشد. این "ما" در حلقه تنگ حلقه به گوشان کانون قدرت، یعنی ولی مطلقه فقیه، منحصر است. هر کس که از حلقه تنگ این "ما" بیرون باشد، از حلقه آدمیت و شمول اخلاق و مروّت بیرون است. اعضای حلقه تنگ این "ما" حقّ دارد بکشد، بهتان بزند، شکنجه دهد، تجاوز کند، و حقوق انسانی هر غیر "ما" یی را بی محابا نقض کند، بدون آنکه سرسوزنی مجازات، بازخواست یا حتّی شماتت شود. این بود نهالی که آیت الله خمینی نشاند و آیت الله خامنه ای آبیاری کرد، و بسیاری دیگر بر بستر جامعه ای که هر روز ناسالم تر می شد، پروبالش دادند تا همه ملّت ایران سی سال میوه های زهرآگینش را به ضرب تازیانه بچشند. زوال اخلاقی این نظام به آنجا رسید که جسم و روح رنجور سیامک پورزند، مرد شریف، وطن دوست، بی آزار و بی پناه را چندان کینه توزانه و درنده خویانه درید که پیرمرد شریف سرانجام جهان مردگان را بر زیستن در ظلّ سلطان جائر برگزید، و بی بال و دلشکسته از این قفس پرید. زوال اخلاقی این نظام به آنجا رسید که سوگواری بر عزّت الله سحابی را که سران همین نظام به پارسایی و وطن خواهی می ستودند، بر نتافت، و رجاله هایش را به جان جسد بی جان او انداخت، و سنگدلانه دل دردانه دخترش را در پس پیکر پدر درید. خودکشی دردناک سیامک پورزند و مرگ دل گزای هاله سحابی پرده از آخرین پرده این "تراژدی الهی" سی ساله برداشت. در این پرده آخر سیامک پورزند و هاله سحابی نشان دادند که انسانهای آزاده گاه با مرگ خویش زندگی آزادانه را ستایش می کنند. آیت الله خامنه ای هم نشان داد که می کوشد تمامی راههای مسالمت آمیز تغییر در نظام جمهوری اسلامی را به بن بست بکشاند و بار دیگر نشان دهد که منطق جمهوری اسلامی منطق حاکمان صاحب تکلیف و شهروندان صاحب حق نیست، بلکه منطق آمریت و تابعیت محض است. اما آشکار است که تقدیر این پرده آخر در کنش و واکنش میان اراده سلطانی که خود را مطلق العنان می پندارد و مشارکت شهروندانی که دیگر رعایای مسلوب الاختیار نیستند رقم خواهد خورد.

در این شبها و روزهای تیره ما در اندوه عزیزان از دست رفته و یاران دربندمان دل شکسته ایم. اما اندوه مان را آه می کنیم، و آه مان را فریاد می کنیم و چشمانمان را به افقهای فردای روشن می دوزیم که ملک به کفر می ماند اما به ظلم نمی پاید.

هفدهم خرداد نود


امضا کنندگان:

علی افشاری، عبدالعلی بازرگان، رضا بورقانی، فاطمه حقیقت جو، مصطفی رخ صفت، سهراب رزاقی، ابراهیم سلطانی، معصومه شفیعی، حسین قاضیان، حسین کمالی، اکبر گنجی، آرش نراقی.