چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۹۱

باید باکره باشى، باید پاک باشى

باید باکره باشى، باید پاک باشى!

براى آسایش خاطر مردانى که پیش از تو پرده ها دریده اند !

چرایش را نمیدانى فقط میدانى قانون است، سنت است ، دین است

قانون و سنت را میدانى مردان ساخته اند

اما در خلوت مى اندیشى به مرد بودن خدا و گاهى فکر میکنى شاید خدا را نیز مردان ساخته اند!!
من زنم ...

با دست هایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست
که زرق و برقش شخصیتم باشد

من زنم .... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو

میدانی ؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی

قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند

دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم

دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است

به خواهر و مادرت که میرسی قیصر می شوی

دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی

و صبح ها از دنده دیگری از خواب پا میشوی

تمام حرف هایت عوض میشود

دردم می آید نمی فهمی

تفکر فروشی بدتر از تن فروشی است

حیف که ناموس برای تو .... است نه تفکر

حیف که فاحشه ی مغزی بودن بی اهمیت تر از فاحشه تنی است

من محتاج درک شدن نیستم / دردم می آید خر فرض شوم

دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری

و هر بار که آزادیم را محدود میکنی

میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است

نسل تو هم که اصلا مسول خرابی هایش نبود

میدانی ؟

دلم از مادر هایمان میگیرد

بدبخت هایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده

خیانت نمیکردند .. نه برای اینکه از زندگی راضی بودند

نه ...خیانت هم شهامت میخواست ... نسل تو از مادر هایمان همه چیز را گرفت

جایش النگو داد ...

مادرم از خدا میترسد ... از لقمه ی حرام میترسد ... از همه چیز میترسد

تو هم که خوب میدانی ترساندن بهترین ابزار کنترل است

دردم می آید ... این را هم بخوانی میگویی اغراق است

ببینم فردا که دختر مردم زیر پاهای گشت ارشاد به جرم موی بازش کتک میخورد

باز هم همین را میگویی

ببینم آنجا هم اندازه ی درون خانه ، غیرت داری ؟؟

دردم می آید که به قول شما تمام زن های اطرافتان خرابند ...

و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند ....

مادرت اگر روزی جرات پیدا کرد ازش بپرس

از س.ک.س با پدر راضی بود ؟؟؟

بیچاره سرخ می شود ... و جوابش را ...

باور کن به خودش هم نمی دهد ...........

دردم می آید

از این همه بی کسی دردم می آید
سیمین دانشور

پیری زودرس یک انقلاب

پیری زودرس یک انقلاب

علی امیری/نویسنده ی افغان و استاد دانشگاه ابن سینای کابل

از انقلاب اسلامی به رهبری آیت‌الله خمینی در ایران، درست، سی و سه ‌سال
می‌گذرد. عدد سی و سه مانند عدد هفت و ده و دوازده معنای رمزی و سمبلیک
دارد. سی و سه رمز جوانی و اقتدار است. در کتاب مقدس آمده است که مسیح در
سی وسه سالگی به صلیب کشیده شد. و دربهشت مردان همیشه سی وسه ساله‌اند،
یعنی در اوج توانایی و نیرومندی. اما انقلاب اسلامی ایران درست درسن و
سالی که باید اوج اقتدار و جوانی‌اش باشد، پیر و فرتوت شده است. این پیری
به‌یقین دلایلی دارد. دراین‌جا می‌کوشیم که مروری داشته باشیم بر دلایل
این پیری زودرس. پیش از آن اما باید دید که چرا این انقلاب را پیر
می‌خوانیم؟

ایران در میان کشوهای منطقه دارای بهترین نیروی انسانی است؛ امکانات و
منابع طبیعی آن نیز جزوی بهترین‌ها در دنیا است و در کنار این دو موهبت
از موقعیت ژئوپولتیک استثنایی نیز برخوردار می‌باشد. کشوری کهن‌سال و
بافرهنگ است و مردمان مستعد و فرهنگ‌پذیر دارد. با این‌حال اینک ایران
غرق در فساد مالی است و در کنار یمن و الجزایر پایین‌ترین ربته را از حیث
شفافیت مالی در خاورمیانه و شمال آفریقا دارد. اوضاع اقتصادی‌اش آشفته و
نابسامان است ویک دولت رانتی و مصرفی، با قبضه‌کردن هشتاد درصد امکانات
جامعه، توان هر گونه تحرک و طبعا نشاط و پویایی را از جامعه گرفته است.
کم نیستند مقامات ارشدی که اینک در جمهوری اسلامی از مبارزه با فرهنگ
سرمایه‌داری و لیبرال‌دموکراسی غرب سخن می‌گویند. این بدان معنا است که
انقلاب اسلامی بیش‌تر حالت دفاعی دارد تا تهاجمی. جمهوری اسلامی با شعار
«صادرکردن انقلاب» آغا زکرد اما زود به «وارد کردن اصلاحات» رسید و اینک
اصلا معلوم نیست که جمهوی اسلامی چه متاعی برای عرضه به بازار سیاست
منطقه دارد و چه چیز را باید از دیگران بگیرد. انقلاب اسلامی در مرزهای
ایران محدود مانده و نظام سیاسی برآمده از دل آن هیچ جذابیتی برای
گروه‌های تحول طلب در جهان اسلام ندارد. در دو سال گذشته تمام بوق وکرنای
جمهوری اسلامی به کار گرفته شد تا القأ کند که جنبش بهارعربی بر الگوی
انقلاب اسلامی ایران در سال 1979 استواراست، اما بیم وهراس از تکرار این
تجربه در درون ایران همچنان سران حکومت را نگران کرده است. علت این عدم
اعتماد به نفس و فرسودگی چیست؟ در ذیل به برخی نکات اشاره می‌شود که
همزمان هم دلیل این پیری زودرس و هم نشانه‌های آن می‌باشند.

1-غیریت‌سازی افراطی. انقلاب اسلامی ایران در برداشتن موانع قوی بوده
است، اما در ایجاد عقبه ضعیف. انقلاب‌ها اما تنها با نابودی دشمنان بد
کامیاب نمی شوند، بلکه با ایجاد دوستان خوب کامیاب می شوند. جمهوری
اسلامی با چالش‌های داخلی، جنگ و چالش‌های بین‌المللی تاحدودی موفق بوده
است، اما در ایجاد یک عقبه‌ی انسانی و اجتماعی کارنامه چندان درستی
ندارد. انقلاب اسلامی به شدت غیریت‌ساز بوده است و با این غیرت‌سازی
افراطی، عقبه انسانی خود را به شدت آسب رسانده است. انقلاب‌ها مانند درخت
تکامل می‌کنند، ریشه‌هایش در ژرفای خاک فرو می‌رود و برگ و بار و سایه و
ثمرش زمین را فرا می‌گیرد. انقلاب اسلامی ایران اما، مانند ماشین حرکت
کرده است. رو به پیش رفته است اما در پشت سر خود چیزی باقی نگذاشته است.
آیت الله خمینی جمهوری اسلامی خود را «شجره‌ی طیبه» خوانده بود. اگر این
سخن درست باشد درشجره‌ی طیبه جمهوری اسلامی، هیچ شاخه به تنه و هیچ تنه
به ریشه وصل نیست. افردای که در طی سی و سه سال گذشته در جمهوری اسلامی
مصدر اداره وامور بوده‌اند، هیچ کدام حکم تنه و ساقه درخت را نداشته‌اند.
بلکه حکم پمب بنزین‌های کنار جاده را داشته اند که چندی به ماشین جمهوری
اسلامی سوخت رسانده است، انگاه خود همان‌جا مانده است و ماشین جمهوری
اسلامی فرسنگ‌ها راه از آن‌ها دور شده است. فی المثل اولین نخست وزیر
جمهوری اسلامی هم‌دست امپریالسیم خوانده شد و سال‌ها در انزوا زندگی کرد
و مرد؛ اولین رئیس جمهور جمهوری اسلامی فرار را بر قرار ترجیح داد؛ نخست
وزیر دوران جنگ هشت ساله اکنون مجازات بدون محاکمه شده و در حبس خانگی به
سر می‌برد؛ رئیس جمهور دوران اصلاحات به کم‌تر از آلت دست آمریکا و
جاسوسی سی آی ای متهم نیست. اگر هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی بعد ازترک
مسند ریاست جمهوری به "غیر" ، "بیگانه" و «نامحرم» جمهوری اسلامی بدل شد،
اکنون ضرباهنگ روند غیریت‌سازی شتاب بیش‌تری گرفته است و احمدی‌نژاد هنوز
این مسند را ترک نکرده به انحراف از خط اصیل ولایت متهم است و رئیس دفترش
رهبر جریان انحرافی لقب گرفته است. تنها محمد علی رجایی با کشته شدن، نام
نیک خود را برای جمهوری اسلامی حفظ کرد. اصلا در جمهوری اسلامی دولت‌مران
یا باید کشته شوند وخوش‌نام و معزز باقی بمانند یا زنده بمانند و در
جرگه‌ی خاینان و مخالفان در آیند. زنده ماندن و خوش نامی در این جمهوری
تقریبا محال شده است. جز اقربا و «آل عبای ولایت» دیگر در این جمهوری
کشته‌ی بد و زنده‌ی خوب کم تر می توان سراغ یافت.

2- جابه‌جایی اصول انقلاب و اصول قدرت. انقلاب‌ها به اصول خود زنده است.
اما الزاما اصول انقلاب، اصول کسانی که در انقلاب به قدرت می‌رسند نیست.
اصول انقلاب همان شعارهایی هستند که انقلابیون در مورد آن‌ها وفاق و
اجماع دارند. در فرانسه سرهای دانتون و روبسپیر به زیر گیوتین رفت اما
«آزادی»، «برابری» و «برادری»(سه شعار اصلی انقلاب فرانسه) حفظ شد. شعار
انقلاب اسلامی ایران «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» بود. درسی سال
گذشته این شعارها ضعیف و بی‌رمق شده‌اند. «استقلال» به مخالفت با غرب
تقلیل یافته است.«آزادی» به اباحت و بی‌بند و باری و لیبرال‌منشی تأویل
برده شده و به مثابه‌ی یک ضد ارزش آشکارا محکوم می‌شود. «جمهوری» یعنی
حاکمیت عامه‌ی مردم، سر از ولایت مطلقه فقیه در آورد و «اسلام» به روایت
آن‌چنان خشن و سخت‌گیرانه‌ی فقهی و قشری فروکاسته شد که نه از عقل بهره
داشت و نه با منطق میانه؛ نه بویی از استدلال برده بود و نه رویی به
گفت‌وگو نشان می‌داد؛ نه از مهر و مدارا در آن خبری بود و نه از انصاف و
مروت اثری. بدین ترتیب اصول انقلاب کم‌خون و بی‌رونق و رمق گردید و به
پیری زود رس دچار شد. به موازات این کم خونی اصول انقلاب، اصول قدرت به
تدریج رشد کرد وابزا‌رها و تکنیک‌های کنترول با دستان جمهوری اسلامی روز
به روز بیش‌تری اخت شد. ولایت فقیه، مطلقه شد؛ نظارت قانونی، استصوابی
شد؛ سانسور امان مطبوعات را برید؛ تفتیش عقاید موجی از اخراج اساتید را
از دانشگاه‌ها به دنبال آورد؛ نظریه پردازان حکومتی درمدحت قدرت و ولایت
و مذمت مدارا و مروت تا توانستند نظریه پردازی و تئوری بافی کردند. بدین
ترتیب ایمان کیمیا شد؛ معرفت عنقاء مغرب گشت؛ اخلاص و مروت کبریت احمر
گردید؛ تملق و ریا ارزان شد؛ بازار شید و زرق رونق گرفت و دکان تزویر
وریا پر مشتری شد؛ زهد ریایی جای تقوی را تنگ کرد و جوفروشی و گندم‌نمایی
سکه‌ی رایج زمان شد. تاریخ سه دهه جمهوری اسلامی به جای آن‌که تاریخ بسط
اصول انقلاب باشد، تاریخ کشف تکنیک‌های کنترول و ابزارهای سلطه و حذف هر
گونه مخالف احتمالی است. جمهوری اسلامی در آغاز با مجاهدین خلق در افتاد،
اندکی بعد بساط آبت الله شریعتمداری را برچید؛ سپس به جدال لیبرال‌ها
رفت: نخست وزیر را به گوشه راند و رئیس جمهور را فراری داد؛ در دهه‌ی شصت
جناح چپ اسلامی را حذف کرد؛ در دهه هشتاد جنبش اصلاحات را با اردنگی از
صحنه بیرون کرد و اینک از بطن اصول گرایان نیز جریان انحرافی ظهور کرده
است. حذف و اضافه روحانیت نیز از ابتکارات جمهوری اسلامی است. جمهوری
اسلامی بود که مصباح و جنتی را بر کشید و شریعتمداری و منتظری را
فروکوفت. اصلا این جمهوری اسلامی بود که دین را به یگانه عامل ترقی
اجتماعی بدل کرد و بنا بر این کامیاب ترین دولت تاریخ برای دنیوی‌کردن
دین است. و این همه نه حاصل بسط شعارها و اصول انقلاب که حاصل کشف
ابزارهای کنترل کننده و لازمه‌ی حفظ قدرت بود. و این بد ترین علامت افول
و پیری است.

3- تبدیل شدن فرهنگ به نوحه. یکی از استادان دانشگاه در ایران به نام
دکتر نصر الله حکمت، در دروان دولت محمود احمدی نژاد، کتابی نوشته است
بنام «زندگی و اندیشه حکیم ابو نصر فارابی». از جمله در آن گفته است که
وقتی که فارابی بغداد را به قصد حلب در شام یا مصر ترک کرد، شبی مخفیانه
بر سر مزار امام حسین در کربلا رفته، روضه خواند آن هم روضه‌ی جان سوز
وداع را و آن گاه شهر را ترک کرد. در مورد فارابی افسانه‌های بسیار ساخته
شده است از جمله اینکه او هفتاد زبان می‌دانسته است و در موسیقی چنان
مهارت داشته است که در آنی آدمی را هم می‌گریانده و هم می‌خندانده است و
آن‌گاه با آهنگی همگان را به آغوش خواب می‌سپرده و خود می‌رفته و هیچ کس
نمی‌دانسته است که به کجا؟ اما تا زمانی‌که فرهنگ به روضه‌خوانی تقلیل
نیافته بود، چنین دروغ مبتذل و ابلهانه در ذهن هیچ ابلهی هم نگذشته بود.
فارابی یونانی مآب‌ترین فیلسوف دینای اسلام است و از منظر متفکرا ن بعدی
اسلامی اگر نه به چشم بی‌دینی همواره به چشم بددینی دیده شده است و از
جمله امام محمد غزالی او را تکفیر کرد ه است. او در مورد بقای روح آدمی
نظری دارد که با مبنای اهل شریعت ساز و گار نیست. اگر در جمهوری اسلامی
نوحه به عنوان شاخص اصلی فرهنگ تبدیل نشده بود، آیا امکان داشت که یک
استاد دانشگاه که لقب «دکتر» را نیز در کنار نام خود بخیه می‌زند، از
مردی به قواره‌ی فارابی یک روضه وداع خوان بسازد؟ یکی از اتفاقاتی که در
جمهوری اسلامی افتاده است، تبدیل‌شدن فرهنگ به نوحه است که نه تنها علامت
پیری و ناتوانی که بدترین نشانه بیماری نیز است. امروز سرنوشت کهن‌سال
ترین فرهنگ آسیایی به دست مشتی نوحه‌خوان و معرکه‌گیر افتاده است. به
کارگزاران فرهنگی ایران در پیش و پس از انقلاب نظری بیاندازید: حسین
خدیوجم که کیمیای سعادت امام غزالی راهنگام مأموریت خود به عنوان رایزن
فرهنگی ایران در کابل تصحیح کرد. بدیع الزمان فروزان‌فر، سید حسین نصر،
مهدی محقق، کامگار پارسی، محمود شهابی، فاضل تونی، سید کاظم عصار و محمد
علی فروغی که هرکدام یلی است د ر حوزه‌های کاری خویش و خدمات ماندگاری به
فرهنگ وزبان پارسی کرده اند. اما هرچه که از زمان انقلاب به دوران کنونی
نزدیک و نزدیک‌تر می شویم لمپنیزم فرهنگی جای کوشش‌های واقعی فرهنگی را
می گیرد. تا جای که شیخ عباسعلی زنجانی رئیس دانشگاه تهران شد و
مافنگ‌ترین طلبه‌هایی که حوصله درس و طاقت خواندن را ندارند و بالاترین
هنر شان نوحه‌خوانی و روضه خوانی است، از طریق بند و بست‌های مافیایی و
استخباراتی رایزن و کارگزار فرهنگی جمهوری اسلامی در خارج از کشور
می‌شوند.

خلاصه حیف شد. یکی از پر شورترین خیزش‌های مردمی در خاورمیانه آهسته
آهسته می‌رود که فرجام مأیوس کننده به خود بگیرد. اکنون دیگر هیچ کس به
جمهوری اسلامی به چشم غبطه و حسرت نگاه نمی‌کند، بلکه نگاهی هم اگر هست
نگاه ترحم و عبرت است. انقلاب اسلامی بی پشتوانه وبی‌تاریخ شده است. با
غیریت سازی‌های شدید عقبه‌ی فکری و تجربی خود را از دست داده است؛ ابزار
های کنترول و تداوم سلطه را جاگزین اصول انقلاب کرده است وبا تقلیل دادن
فرهنگ به روضه‌خوانی و فال‌گیری، جامعه را به هبوط معنوی و اخلاقی مبتلا
کرده است. این‌ها همه علامت زوال و انحطاط زودرس و پیری و فرسودگی است.
راستی که این انقلاب چه زود پیر شد.

یکشنبه، تیر ۰۴، ۱۳۹۱

روزه گرفتن و مصایب آن

گوشه ای از مضرات روزه برای سلامتی به قلم دکتر ویلیام جارویس
 
به نقل : http://visionisthetruth2.wordpress.com/2011/07/24/fasting

پروفسور دکتر ویلیام جارویس استاد بازنشته دانشکده پزشکی لوما لیندا(امریکا) متخصص سلامت عمومی و مدافع حقوق مصرف کنندگان در امریکا است.تخصص های او شامل بهداشت آب، سلامت عمومی، پیشگیری و واکسیناسون و تکنولوژی غذا است.دکتر جارویس از مخالفان سرسخت روزه نیز هست.متن زیر ترجمه ی مقاله ای از این نخبه پزشکی امریکا درباره مضرات روزه برای بدن است.(تخلیص شده)این مقاله به عنوان یکی از رفرنس ها در ویکی پدیا در بخش مضرات روزه(مدخل روزه) هم به کار رفته(رفرنس شماره 10 در ویکیپدیای فارسی-توضیح روزه)

Fasting

William T. Jarvis, Ph.D

 روزه شامل دست کشیدن داوطلبانه از خوردن آب و غذا یا فقط غذا برای مدت مشخص است.روزه دارای سابقه ای طولانی در تاریخ است که به دلایل مختلف مذهبی و سیاسی انجام می شده است.برخی پزشکان مذهبی برای توجیه و تراشیدن فواید علمی برای آن، از روزه به عنوان پاکسازی بدن و یا درمان هر درد! یاد میکنند.از آن جمله می توان به هربرت شلتون نویسنده کتاب fit for life اشاره کرد که در سال 1981 منتشر شد و پر از اطلاعات علمی اشتباه بود.
برخلاف ادعاهای طرفداران، روزه بدن را پاکسازی نمی کند و باعث استراحت کبد نمی شود.ولی البته باعث انباشت سم در بدن و امراض کبد می شود! چون با فشار بر کلیه باعث انباشت ترشحات سمی مانند اوره می شود.
روزه می تواند برای سلامتی خطرناک باشد.به ویژه وقتی به دلایل مذهبی و سیاسی و بدون توجه به مسایل علمی و پزشکی اتخاذ شود.مثلا در رژبم روزه ای شلتون(که همانطور که قبلا اشاره شد پر از اشتباهات علمی هم بود)، شکل و مدت روزه برای افراد در سنین و شرایط گوناگون بدنی کاملا متفاوت بود.ولی در روزه های مذهبی و سیاسی همین مسائل هم رعایت نمی شود.
طرفداران روزه می گویند به دلیل روزه بسیاری از سموم از بدن خارج می شود.اما باید بدانید در مقابل شما در معرض  هپاتیت ، اختلالات کلیه ، بیماری های خون ، بیماری های قلبی ، ورم مفاصل بیماری های  اعصاب و روان  یا حتی سرطان — بسته بر شرایط ارثی و یا نقاط ضعف ساختاری بدن شما – قرار می گیرید.
تغییرات شیمیایی در خون در طول روزه میتواند تاثیرات خطرناکی بر سیستم بدن داشته باشد.از جمله احتمال مسمومیت‌های استامینوفنی که همراه با برخی داروها رخ میدهد. برهم خوردن تعادل گرمایی بدن، تشنگی مفرط، ضعف و نقصان مواد غذایی مورد نیاز بافت‌های بدن از جمله جنبه‌های منفی روزه‌گرفتن است. ایجاد حالات عصبی همراه با سردرد، بیخوابی و خستگی مفرط از دیگر عوارض روزه‌ داری است.
هنگامی که بدن با کمبود انرژی مواجه می‌شود بدن طی فرآیندی به نام کاتابولیسم شروع به شکستن ماهیچه‌ها و دیگر بافت‌های پروتئنی و تبدیل آن به انرژی می‌کند. این کاتابولیسم(در حالت روزه) در واقع نوعی «خود خوری» محسوب می‌شود که با تولید اوره و آمونیاک (به عنوان مواد فرعی) منجر به افزایش اسیدیته خون می‌شود. نتیجهٔ اسیدی شدن خون ضعف، خستگی شدید، کج‌خلقی، افسردگی، کاهش میل جنسی و احساس کسالت است.
روزه علاوه بر سمی کردن خون با مواد اسیدی، مانع از دفع کامل آنها از بدن نیز میشود. روزه باعث از دست رفتن سریع آب، پتاسیم و سدیم میشود. کاهش آب بدن منجر به کاهش حجم خون و در نتیجه کاهش فشار خون خواهد شد که به سرگیجه، احساس ضعف و یا غش منتهی میشود. کمبود شدید پتاسیم منجر به بهم خوردن ریتم ضربان قلبی میشود. این افت تپش قلب حتی ممکن است در مواردی به مرگ بینجامد. کسانی که روزه می‌گیرند ممکن است همچنین به کم‌خونی، ضعف ایمنی بدن، آسیب‌های کلیوی یا کبدی مبتلا گردند. همچنین آسیب‌های معده-روده‌ای یا نارسایی‌های گوارشی میتواند تا چند هفته یا چند ماه ادامه داشته باشد. روزه خصوصاً برای کودکان خطرناک است. از دست رفتن آب بیش از حد باعث  کاهش سطح هوشیاری و یبوست و سنگ کلیه نیز می شود.
اثرات جسمی روزه:
به جز مغز که بیشتر از هر ارگان دیگری در بدن نیاز دائمی به گلوکز دارد و کمبودش باعث آسیب به مغز می شود، پایین آمدن شدید قند خون در نتیجه روزه باعث می شود بدن برای تامین کالری مورد نیاز شروع به کاتوبولیسم  تجزیه بافت عضلانی و سایر پروتین های بدن کند.در هنگام روزه ، شکل کاتوبولیسم بدن تبدیل به “خود خواری” می شود که با ترکیب با سایر نتایج روزه مثل افزایش آمونیاک و اوره منجر به ضعف ، خستگی ، تحریک پذیری ، افسردگی ، میل جنسی کم ، و احساس بیماری می شود.
. روزه منجر به از دست دادن سریع آب ، سدیم و پتاسیم است. این کار سبب کاهش حجم خون می شود همچنین کم خونی، کاهش ایمنی بدن، پوکی استخوان ، صدمه به کلیه ، یا آسیب کبدی از عوارض دیگر روزه است.
روانشناسی روزه:
روزه از دید مذهبی ارتبط زیادی با “خود آزاری “دارد.مرتاضان اعتقاد دارند بزرگترین رشد و لذت روحی آزاد دادن و ضرر زدن به خود است.این موضوع به ضر=ورت ریشه ای ارتباط نزدیکی با فقدان اعتماد به نفس دارد.آنها از زجر و درد لذت می برند.مرتاض ها و افراد شدیدا مذهبی  وقتی اتفاق خوبی برایشان می افتد احساس بدی می کنند زیرا خود را لایق ان نمی دانند و احساس بی ارزش بودن می کنند.
یکی از این افراد می گوید: ” وقتی بیمار ویا ناراحت هستم تفکر می کنم.در هنگام شادی تنها غفلت وجود دارد، پس من شادی نمی خواهم.من فقط درد و رنج می خواهم!
در پایان به شدت توصیه می کنم از روزه طولانی بپرهیزید.به خصوص اگر روزه شما شامل آب نخوردن هم هست،بیش از 6 ساعت آن را ادامه ندهید.ویا منتظر عواقب آن بر سلامتیان باشید.




Fasting

William T. Jarvis, Ph.D.

Fasting involves voluntary total food deprivation (water only or distilled water only), juice-fasting which permits fruit juices or distilled water and lemon juice. Fasting has a long history as a symbolic demonstration of religious devotion, act of protest, or commitment to a political cause. Various so-called "natural health" or "hygienic" practitioners advocate fasting to "cleanse the body" or as a cure-all. Herbert Shelton, advocate of "natural hygiene"[1] and originator of the erroneous idea of "food combining" popularized by the best-selling pseudonutrition book Fit For Life, was an influential advocate of fasting. Other Shelton disciples include:
  • Judy Mazel, author of The Beverly Hills Diet (1981), said to be "ludicrous" and "full of misinformation so strange that it would be funny, except that so many people seem to believe it."
  • Firewalk guru Tony Robbins, author of Unlimited Power which also taught nutrition nonsense (See NCAHF Newsletter, Jan-Feb, 1995).
Contrary to the teachings of proponents, fasting doesn't "cleanse" or "rest" the liver. If anything, fasting overworks the liver by saturating it with toxins produced by fasting itself [2]. Fasting can be dangerous, especially when undertaken or supervised by ideologists who are blind to its actual effects. Shelton's fasting regime was responsible for several deaths. A 49-yr-old man died of bronchial pneumonia that resulted from a 30-day distilled water diet sponsored by "Dr. Shelton's Health School" in Texas (said to be sixth such death in five years while undergoing treatment at the school) [3] Proponents of fasting often evoke the dangerous "healing crisis" theory of naturopathy alleging that adverse symptoms experienced by the faster are "poisons being expelled by the body." The misguided theory that adverse symptoms should be expected and welcomed as the body's "re-tracing" is explained by Stanley Bass, ND, DC, PhC (Philosopher of Chiropractic):
The toxins being discarded are saving you from more serious disease which will result if you keep them in your body too much longer--possibly hepatitis, kidney disorders, blood disease, heart disease, arthritis, nerve degenerations or even cancer--depending upon your hereditary or structural weaknesses. Be happy you're paying your bills now in an easy payment plan. With some, colds which haven't appeared for a long time may occur, or even fevers. THIS IS NATURE'S WAY OF HOUSECLEANING. DON'T -- but DON'T try to stop these symptoms ...These symptoms are part of a curing process, and don't try to cure a cure.
Those who have lived worse lives and poisoned themselves more will experience more severe symptoms. Headaches may occur at the beginning; fever and/or colds may appear; the skin may break out; there may be a short interval of bowel sluggishness, occasional diarrhea, feelings of tiredness and weakness, disinclination to exercise, nervousness, irritability, negativity or mental depression, frequent urination, etc. REALIZE DEEPLY that your body is becoming younger and healthier every day because you are throwing off more and more wastes which would eventually have brought pain, disease and suffering. Those who have the worst symptoms . . . and follow through to their successful termination are thus avoiding some of the worst diseases which would eventually have developed had they continued their careless eating habits.
The notion that adverse symptoms should be disregarded, or even rejoiced about, caused Bivian Lee to ignore serious symptoms of cardiac myopathy that developed during a very-low-calorie Herbalife diet program. When Lee blacked out, his wife discovered his condition and made an appointment for him to see a physician. Sadly, Lee died in front of his 4-year-old daughter before the appointment could be kept [4].
Physical Effects of Fasting
Except for the brain, which consumes more calories than any other organ and has a constant need for glucose whether one is asleep or awake, one's metabolic rate varies with physical activity and by day and nightime effects. The body's ongoing need for nutrition is met by stores in the cells and liver, circulating blood, and gastrointestinal contents. Fasting causes blood sugar to drop. This leads to a breakdown (catabolism) of muscle and other protein tissue for energy. During fasting, catabolism is a kind of "self-cannibalism" the by-products of which (ammonia and urea) lead to acidosis that produces weakness, fatigue, irritability, depression, depressed libido, and a sick feeling. Fasting does not cleanse the system, but loads it with metabolic toxins while decreasing its ability to destroy and excrete these. Fasting leads to rapid loss of water, sodium, and potassium. This decreases blood volume which produces postural hypotension (low blood pressure when standing up), and fainting. Severe potassium depletion can cause a fatal heart rhythm disturbance. The body cannot differentiate between voluntary fasting and starvation and deaths have occurred even with medically supervised fasts and near-fasts. People who survive prolonged fasts (starvation) may suffer anemia, decreased immunity, osteoporosis, kidney damage, or liver damage. Depressed gastrointestinal or digestive functions may persist for weeks or months [v]. The worst thing about fasting is its destruction of lean and vital tissue needed for a healthy and active life. Fasting, like colonic irrigation, laxatives, sweat baths, and other naturopathic regimes are at best useless, and at worst, can be fatal. Fasting is particularly dangerous for children.
Case. A 3.5 yr-old girl died of malnutrition and pneumonia following a 27-day water fast [6]. Her parents were disciples of a naturopath, Kenneth Jaffrey, who believed that fasting was beneficial. The couple placed the little girl on a diet of distilled water for 27 days to clean her body of toxins that they believed had built up through expose to orthodox medicine. The girl's father was described as "intolerant of medical practitioners" and "arrogant in view of life." At death, the child was half of her expected weight [7].
Case. A 9-year-old girl died in Ottawa, Canada after being on a water-only diet for 40-days. Mellissa Larochelle was treated at home in the northern Ontario town of Hearst with the diet which, according to provincial police "apparently has some religious overtones to it. It's somehow connected to the 40 days and nights Jesus fasted and its supposed to purge your system," they said. Mellissa was seized by the Children's Aid Society and hospitalized in Ottawa but died on March 16, 1990. The girl's grandmother, Rollande Turgeon, 55, was sentenced to 6 months in jail on January 18, 1991 after pleading guilty to negligence causing bodily harm. Turgeon had taken courses and was accredited by the American Hygiene Association. She operated a so-called fasting clinic at her house. Turgeon was treating Mellissa for an ear infection. In passing sentence the judge said that Turgeon had made a grave error in judgment by not contacting doctors sooner. He stated that "she was blinded by the principles of fasting and didn't believe in medical intervention." [8]
Psychology of Fasting
The psychology of fasting is consistent with asceticism (self-denial). Ascetics find pleasure in pain. This reversal of perception is rooted in a negative self-concept. Ascetics feel badly when good things happen to them because they do not feel worthy. They feel good when they are deprived of what gives normal people pleasure because they are getting what they feel they deserve. Puritans were ascetics. They are remembered for the concept that "if it feels good, don't touch it," "if it tastes good, don't eat it," and "if it looks good, cover your eyes!" Ascetics love to give up things. When they are sick they often think, "If I give up something more, I will be better." Fasting and austere diets that amount to near-fasting have appeal to ascetics for whom sacrifice has become the route to health and eternal salvation. Little wonder that many religious zealots demonstrate their extreme devotion by fasting. The importance of psychological factors in the desire to fast can be seen in case reports.
Case. A 36-yr-old male adherent to the Temple Beautiful diet died of malnutrition attempting to become a holy man who could live on air alone. Five years earlier, David Blume had been pursuing an idyllic career as an English teacher at Nathaniel Hawthorne college in New England. His students loved him. He was a tall, handsome man with clear, bright eyes and a gift for sharing ideas. Blume lost his teaching job because of budget cuts, and was unable to secure satisfactory employment. During his period of vulnerability, he meet Steven Haasz, founder and leader of Temple Beautiful. Haasz was a disciple of Ann Wigmore, originator of the wheatgrass fad. Blume chose the most rigorous of the group's dietary options and began subsisting almost entirely on raw wheatgrass juice. His aim was to become a "breatharian" -- a holy man who could live on air alone. On October 6, 1979, Blume's lifeless body was found on the floor of his shabby Philadelphia apartment. He was 6 feet tall and weighed 87 lbs [9].
Case. Several "patients" of Arthur Andrews, operator of the California Health Sanctuary at Hollister, CA, died following prolonged fasting. The California medical licensing board brought charges against Andrews for practicing medicine without a license because the purpose of the fasting had been to heal medical conditions. The defense argued that Andrews' regime was intended to "heal the soul," which was a religious matter. Andrews was fined $1,000 for the unlawful practice of medicine, but was allowed to continue operating as a religious retreat as long as he did not practice medicine [10].
NCAHF strongly advises against the use of prolonged fasting for health purposes, and believes that requiring children to fast is a form of child abuse.
References
  1. Kenney J. "Fit For Life: Some notes on the book and its roots," Nutr Forum 1986;3:57-9.
  2. Butler K. A Consumer's Guide to "Alternative Medicine." Prometheus, 1992, p.60.
  3. Los Angeles Daily Journal, 9/21/82, p.1.
  4. Civil District Court Parrish of Orleans, State of Louisiana, Cynthia Lee, et al v HerbaLife International, Inc., CDC #85-16512.
  5. Butler, Op Cit. p.181.
  6. Finke M, Horne C. "Parents to trial over fast death," The Herald, (Melbourne, Australia) 12/5/85.
  7. "Water diet couple found guilty of manslaughter," Age (Melbourne, Australia), March 26, 1986.
  8. "Grandmother gets 6 months for girl's fast death," Chronicle Journal (Thunder Bay, Ontario) 1/19/91; Also The Toronto Star, 1/20/91, p.A14.
  9. "Temple Beautiful diet--death for David Blume," San Bernardino Sun, 10/15/79. p.A-3.
  10. Sampson W. "The sanctuary desanctified; inside the courtroom." The Health and Nutrition Newsletter, Fall, 1987, pp.4-5.
Other Resource Documents
  • Fasting takes off weight but it can be dangerous (Mayer) Sun-Telegram 1/11/76
  • The physiology of starvation (Young) Scientific American 1971;225 (4):14-21
    [Review of how prolonged starvation affects the body. Exceptional as a source of scientific information on the topic].
  • A Guide to Political Fasting (Brooks) Nonviolent Tactics Development Project, July, 1981 [Although the aim of this publication is to prepared people for the psychosocial effects of protest-fasting, the authors present a great deal of practical information on beginning, maintaining and ending fasts. Included is a useful bibliography on fasting.]
  • Hunger strikers may have died of fat, not protein, loss. (Korcok) JAMA 1981;246:1878-9
  • Unwarranted dieting retards growth and delays puberty Nutrition Reviews 1984;42:14-15 [Reports on 14 children who voluntarily restricted food intake due to fear of obesity.]
  • Brief fasting, stress and cognition in children (Pollitt) Am J Clin Nutr 1981;34:1526-33
  • Fit For Life: some notes on the book and its roots (Kenney) Nutr Forum 1986;3:57-9
  • Sudden death associated with very low calorie weight reduction regimens (Sours) Am J Clin Nutr 1981;34:453-61,
  • A critique of Mr. Clinton's self-help guru NCAHF Newsletter Jan-Feb, 1995
Recommended Books
  • Butler K. A Consumer's Guide to "Alternative Medicine" Prometheus, 1992.
  • Raso J. Mystical Diets. Prometheus, 1993

Copyright Notice

© 1995, National Council Against Health Fraud.
With proper citation, this article may be reproduced for noncommercial purposes

اقتصاد خانه خراب!

اقتصاد خانه خراب
این روزها (اوائل دهه 1390)  تقریبا در تمام محله های تهران فعالیت شدید "خانه خرابی و خانه سازی" در حال اتفاق است. "خانه خرابی و خانه سازی" به این معنی که خانه های معمولا دو سه طبقه و حتی چهار طبقه که چندین سال (مثلا ده، بیست و سی سال از عمرشان بیشتر نمیگذرد) را میکوبند و بجای آن ساختمان های پنج و شش طبقه جدید میسازند. تعدادشان دقیقا معلوم نیست ولی احتمالا در این چند سال اخیر چیزی شبیه هزاران ساختمان مسکونی که هنوز عمر زیادی ازشان باقی مانده بود این بلا بسرشان آمده. خیلی دردناک است که آدم ببیند یک ساختمان سالم و سروپا که چندین خانوار در آن براحتی زندگی میکنند را خالی و خراب کنند و ملیون ها ضرر به بدنه اقتصاد این کشور جهان سومی که اقلا یک سوم مردمش زیر خط فقر زندگی میکنند را بزنند تا بتوان یک ساختمان بزرگتر بسازند

 منطق اقتصادی برای عاملین این فرایند ( صاحب خانه ها و بساز و بفروش ها)  این است که صرف اقتصادی (سود) در اینست که ساختمان قدیمی را با وصف اینکه هنوز قابل استفاده است را خراب کنند و بجای آن چندین برابر آپارتمان بسازند که ارزش آن بمراتب بیشتر از ساختمان اولیه است
اگر ما در یک کشور کوچک مانند هنگ کنگ و یا هلند زندگی میکردیم این منطق ممکن بود که توجیه شود. اما در ایران که ما تقریبا مسئله محدودیت جغرافیائی نداریم. تهران براحتی میتواند از تمام جهاتش وسعت پیدا کند. تازه، اصلا چرا تهران باید این همه بزرگ شود؟ و یا اصلا چرا چنین تراکمی در تهران باید وجود داشته باشد که این مقدار تقاضا برای آپارتمان باشد؟ تهرانی که دقیقا بعلت تراکم، آلودگی و کمبود منابع سال های زیادی است که صحبت از انتقالش به عنوان پایتخت بوده چرا میبایست جا باز کند که متراکم تر و پرجمعیت تر شود؟    

کمی تامل نشان میدهد که مثل همه مشکلات دیگه ریشه مسئله در اقتصاد مریض این مملکت است که خود نتیجه ذات و روش حاکمین رژیم جمهوری اسلامی است. توی این مملکت مفهوم استراتژیک مدرنی که وجود ندارد برنامه ریزی شهری است. گسترش لجام گسیخته پایتخت بهترین مثال این نبود برنامه ریزی است
  
ضرر و زیان این فرآیند "خانه خرابی و خانه سازی" بسیار وسیع و سنگین میباشد که مانند خیلی از فجایع دیگر اقتصادی که این رژیم بوجود آورده قابل اندازه گیری نیست. اما چند مورد واضح آن عبارت هستند از

تخریب ساختمان های بیشماری که سالها عمر از آنها باقی مانده

جابجا کردن یک و یا چند خانواده در مورد هر یک از این ساختمان ها که هزینه اجتماعی آن میتواند بسیار هنگفت باشد

از بین رفتن شخصیت شهری. اینکه محله های قدیم که هزاران نفر با آنها خاطره و پیوند روانی دارند بکل از بین میروند

مزاحمت عمده ای که عملیات ساختمانی برای همسایه ها ایجاد میکند که بیشتر اوقات یکی دو سال طول میکشد مانند سد معبر، آلودگی گرد و خاک، سروصدا و غیره

ایجاد ترافیک بسیار مهلک  با تمام عوارض جانبی آن

آریو دادمهر          

جدائی دین از سیاست

من کاملا موافق جدائی دین از سیاست ام. این دو نهاد هر کدام
به طور جداگانه به اندازه کافی به دنیا گند زده اند
که اگر آن ها را با هم بیامیزیم ممکن است نابودی دنیا را
در پی داشته باشد.
جرج کارلین

چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۹۱

دانستنیهای اسلامی

دانستنیهای اسلامی
 مسواک زدن در حمام باعث درد دندان ميشود!
  (منبع: من لا يحضره الفقيه - جلد يک، ص. ۵۳)

 در ادرار ائمه آلودگی نيست! 
'ليس فی بول الائمه استخباث'  ( منبع: انوار ولايه، ص. ۴۴۰ ) 
 خوردن آب در حالت ايستاده در شب باعث زردی ميشود!
  'شرب الماء من قيام بالليل يورث ماء الاصفر' ـ ( منبع: اصول کافی جلد ۶-ص۴۹۸ ) 
نگاه کردن به آلت تناسلی زن باعث کوری ميشود!
 'النظر الی فروج النساء يورث العمی'- (منبع : من لا يحضره الفقيه -جلد ۳ ص۵۵۶ )

 آه اسم خدا ست!
'آه اسم من اسماء الله الحسنی' - مستدرک الوسائل جلد ۲ ص۱۴۸

 ملکی بنام خرقائيل هست که ۱۸ هزار بال دارد و بين هر بالش پنجاه سال زمان برای ديدن لازم است!         
'ان لله ملکا يقال خرقائيل له ثمانيه عشر الف جناح مابين جناح الی جناح خمس مائه عام'  ( منبع : کتاب البرهان جلد، ۲ ص. ۳۲۷ ) 
 ملکی هست که اسمش منت و هميشه بالای قبر امام حسين است !
-           
( الکافی جلد ۴ ص ۵۸۳) 

 
امام ده علامت دارد از جمله آنها ختنه شده بدنيا می آيد!، با پا وبراحتی متولد ميشود! ، جنب نميشود!، اگر بخوابد قلبش بيدار است، چشمش ميخوابد ولی قلبش بيدار است!، همانطور که از جلو ميبيند از عقب هم ميبيند!
-           
'يولد مطهرا مختونا و لا يجنب و تنام عينه و لا ينام قلبه و يری من خلفه کما يری من امامه' ـ ( منبع : اصول کافی جلد يک ص ۳۱۹ کتاب حجه باب مواليد الائمه )

 امام زمان لخت و عريان ظاهر ميشود!
-           
'انه سيظهر عاريا امام قرص الشمس' ـ (منبع: حق اليقين، ص ۳۴۷ )

 ابن بابويه روايت ميکند که ابی عبد الله مردی را ديد که کفش سياه پوشيده فرمود چرا کفش سياه پوشيدی، مگر نمیدانی کفش سياه نور چشم را کم ميکند و مردانگی را ضعيف ميکند؟ . بر تو باد پوشيدن کفش زرد که نور چشم را زياد ميکند و باعث قوت مردانگی ميشود.
'عن ابی عبد الله انه رای رجل و عليه نعل سوداء فقال مالک و لبس السوداء؟ هی تضعف البصر و ترخی الذکر و'( منبع : کتاب خصال شيخ صدوق ..ابن بابويه باب سوم جلد یک، ص ۹۹ )
روايت از علی (ع): اولين حيوانی که پس از رسول خدا(ص) از دنيا رفت عفير خر رسول خدا بود! اين خر با رسول خدا صحبت کرده بود ! و گفته بود : پدر و مادرم فدای تو، پدرم از قول پدرش و از قول جدش و جد جدش و ...نقل کرده که نوح (ع) جد من را در کشتی گذاشت و به مردم گفت ای مردم از نسل اين خر، خری متولد ميشود که رسول خدا بر او سوار ميشود، و من خوشحالم که آن خر هستم ! 
-           
'عن امير المومنين علی قال ان اول شيی من ادواب توفی هو عفير حمار رسول الله ذالک الحمار کلم رسول الله فقال بابی انت و امی' ( منبع: اصول کافی جلد ۱ ص ۱۸۴- کتاب الحجه باب ما عند الائمه من سلاح رسول الله )
>
از امام حسن (ع) روايت شده است که ايشان فرمود برای خداوند دو شهر است ( خدا دو شهر دارد)
 يکی از انها در مشرق است و يکی در مغرب، و در آنها ۷۰ ميليون زبان و جود دارد! و من همه آن زبانها را ميدانم!          
'عن ابی عبد الله الحسن قال ان لله مدينتين احداهما بالمشرق و اخری بالمغرب و فيها سبعون الف الف لغه و انا اعرف جميع تلک اللغات' ـ ( منبع: اصول کافی - جلد يک - ص ۳۸۴ و ۳۸۵ باب مولد حسن ابن علی)


  خوردن خاک نفاق می آورد! 
'اکل الطين يورث النفاق' ـ ( منبع: الکافی جلد 2- ص۲۶۵ )
  خوردن خاک حرام است مثل خون و مردار و گوشت خوک اما خوردن خاک قبر امام حسين باعث شفاء از بيماريها ميشود!
-           
'اکل الطين حرام مثل الميته و الدم و لحم اخنزير الا طين قبر الحسين فيه شفاء من کل داء'- ( منبع: اصول کافی جلد ۳ - ص ۳۸۷)

>
 توسل به امام موسی کاظم باعث جلای چشم ميشود!
           
' التوسل بالامام موسی الکاظم ينفع لوجع العين' ـ ( منبع : باقيات الصالحات ضميمه مفاتيح الجنان -شيخ عباس قمی ص ۷۴۵ ) 

>
 امام حسين(ع) از سينه حضرت زهرا شير نخورد بلکه پيامبر انگشتش را در دهان او ميگذاشت و او میمکيد و برای سه روزش کافی بود!
' لم يرضع الحسين من فاطمه (س) و لا من انثی کان يوتی به النبی (ص) فيضع ابهامه فی فمه فيمص منها ما يکفيه اليو مين و الثلاث 'ـ ( منبع: اصول کافی کتاب الحجه - باب مولد حسين ابن علی ) 
پيامبر از ابوطالب شير ميخورد!
         
' لما ولد النبی (ص) مکث اياما ليس له لبن فالقاه ابو طالب علی ثدی نفسه فانزل الله فيه لبنا فرضع منه اياما' ـ ( منبع: اصول کافی - کتاب الحجه - باب مولد النبی(ص) - جلد يک ص ۳۷۳ )

 
فاطمه زهرا (س) حيض نميشده است!
-           
'عن ابی الحسن قال ان بنات الانبياء لا يطمثن' ـ ( اصول کافی - کتاب الحجه - باب مولد الزهراء - جلد يک ص. ۳۸۲ ) 
در روايت است که علی (ع) با رسول خدا به مسافرت رفت و عايشه همراهش بود و تنها يک لحاف همراهشان بود ! و علی میگوید رسول خدا بين من و عايشه خوابيد ! و هنگاميکه رسول خدا شب برای نماز شب بر خاست من و عايشه در يک لحاف بوديم !
          
' قال علی سافرت مع رسول الله و کان له لحاف ليس له لحاف غيره و معه عائشه و کان رسول الله ينام بينی و بين عائشه فاذا قام الی اللصلوه الليل' ( منبع: بحار الانوار جلد ۲ - ص ۴۰ دار احياء التراث العربی - بيروت بحار الانوار ص. ۲۹۷ )
هنگاميکه امام حسين به شهادت رسيد بين امام سجاد و محمد ابن حنفيه فرزند علی(ع) بر سر امامت اختلاف افتاد. محمد ابن حنفيه به امام سجاد گفت تو خودت بهتر ميدانی که من از تو لايق تر هستم و امام سجاد در جواب گفت پاسخ تو را حجر الاسود ميدهد ! و دعوت کرد که به آنجا بروند. آنگاه محمد ابن حنفيه حجر الاسود را صدا زد و هيچ جوابی نشنيد اما تا امام سجاد حجر الاسود را صدا زد حجر به صدا در آمد و گفت امامت مال علی ابن الحسين است و نزديک بود حجر الاسود از جا کنده شود!
        
'لما قتل الحسين (ع) ارسل محمد ابن الحنفيه الی علی ابن الحسين و ' ( منبع: اصول کافی - جلد يک ص ۳۴۸ اعلام الوری للطبرسی ۲۵۸) 
علی(ع) بر روی ابرها پرواز ميکند!. خداوند ابرها را برای علی مسخر ساخت و او شرق و غرب عالم را درنورديد!
 'ان الله سخر لعلی السحاب فکان يسير فی الارض شرقا و غربا' ـ ( منبع: تفسير الميزان جلد ۱۳ - ص ۳۷۲ بحار الانوار جلد ۳۹ - ص ۱۳۸) 

رعد و برق آسمان از تدبير علی است!
 ' قال ابو عبد الله عليه السلام .. ماکان من هذا الرعد فانه من امر صاحبکم قلت من صاحبنا؟ قال امير المومنين علی عليه السلام الاختصاص' ـ ( منبع: المفيد ص۳  )

یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۹۱

هشتصد ملا یکجا خلق شده


پیش بینی "جلیل قلی زاده" بنیانگذار روزنامه "ملانصرالدین" در شماره 25 سال 1908


اگر با این نیروی مخرب جامعه و تاریخ کهن ( یعنی دستار بندان) تسویه حساب نشود ؛ خواه انقلاب مشروطه بشود یا نشود ؛ این میکرب ها میمانند و من می ترسم در آینده نزدیکی چشم باز کنید و ببینید " هشتصد ملا یکجا خلق شده " . ملا همه امور مملکت را بدست گرفته ؛ همه ثروت شما را بر باد داده ؛ و شما را به امان خدا سپرده و افسارتان را به بیگانگان رها کرده ...( روزنامه ملا نصرالدین ؛ شماره 25 - سال 1908 میلادی ) 

آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟

 
 
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود
و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت:
آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام،
تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند.
پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت.
آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد.
حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد.
هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت.
دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند...
حقیقتن چه خوب آمد و چه خوب رفت...
گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید،
نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود، چرا که هفتاد سال به ناحق
و به حرام، نان کسانی را خورد که به خاطر حقیقت می جنگند و
زخم می زنند و می سوزانند و می سوزند و می رنجانند و رنج
می کشند... و این بیچاره ها که با دشمن، دشمنی می کنند و
با دوست دوستی، دائمن گرسنه اند و تشنه، چرا که آب و نان
شان را همین کسانی خورده اند و می خورند که زندگی
را "بیشرمانه مردن" تعریف می کنند.
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ
دزد منحرف، به آدم بدکار هرزه، به یک چاقو کش باج بگی
ر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟
آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک شکنجه گر را از خود
نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با
چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ
گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت
یک سیاستمدار خودباخته ی وابسته به اجنبی نینداخته، با کدام
تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟
آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر
جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد.
ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان،
و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم،
و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم
تا پس از مرگمان بگویند:
از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید
وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،
و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشی
م که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
گمان می کنم که آن آقا خیلی وقت بود که از کنارم رفته بود،
و شاید من هم، فقط در دل خویش سخن می گفتم تا مبادا یکی
از خویشاوندان خوب را چنان برنجانم که در مجلس ختمم حضور به هم نرساند!

شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۹۱

معمای "ذات اسلام"

معمای "ذات اسلام"، مسعود نقره‌کار

ويژه خبرنامه گويا
اگر معما نباشد لابد معجزتی ست که رفتار تاريخی، فرهنگی، اجتماعی و سياسی ی يک «اسانشيل» که سرشت و جوهره اش بی عيب وپاک، و ماهيت و مقومات اش آگاهی وتعادل وانسانيت جلوه داده شده است، در وجه غالب جهالت وجنون وجنايت از آب درمی آ يد.اين ادعائی کهنه است که دين مبين اسلام ذاتی پاک و بی عيب دارد، دينی که در نگاهی همه جانبه و واقعی جوهره و عناصرمتشکله ی ذات اش مندرجات و آموزه های قران، کلام وقلم و کردار پيامبراسلام و خلفای راشدين و ائمه اطهار و موجوداتی مثل« امام خمينی» هستند.
بسياری ازجامعه شناسان و فلاسفه ی مسلمان وطنی وغير وطنی کوشيده اند تا با دهن کجی به واقعيتی به بزرگی ی زندگی و تاريخ با نوعی حسابگری ی اراده گرايانه عناصر شکل دهنده ی اين ذات مطهررا تفکيک و پاره هائی ازآن را سرند کرده و مؤدبانه در حاشيه بريزند، وفقط محتويات قران، و کلام و قلم و کردار پيامبر اسلام را ذات اسلام معرفی کنند. تلاش اين مجموعه اين بوده و هست که حساب و کتاب قران و پيامبر اسلام را از حساب و کتاب شخصيت ها و تجليات تاريخی و اجتماعی غير ذاتی ای که به تعبير اين جامعه شناسان و فيلسوفان، شخصيت ها و تجليات « عرضی » اند، جدا کنند . يعنی در تحليل نهائی ی صادر شده از سوی اين جماعت، قرن ها ارعاب و ارهاب و جنون و جنايت هيچ ربطی به اين ذات مقدس ندارند.اين جامعه شناسان و فلاسفه ی اصلاح گر و« مدرن» در پس کشتی گرفتن با کلمات چغر و مرعوب کننده اما چيزی جز توجيه و سفسطه و شکستن کاسه کوزه بر سرمسلمانان بينوا تحويل تاريخ نداده اند. دراين ميانه حتی اگر تقسيم بندی ذاتی و عرضی، که نه يک تقسيم بندی فلسفی بل که خدعه ای سياسی به نظر می رسد نيز پذيرفته شود معلوم نيست تکليف ايراد ها و نقدها و نظر های متعارضی که به ذات اسلام ، يعنی قران و کلام و قلم وکردار محمد پيامبر اسلام وجود دارند، چه خواهند شد ؟ . و با چه نوع عقل و فلسفه و جامعه شناسی ای می توان تبيين و توجيه کرد که يک ذات و يک پديده بی عيب و پاک و معصوم و مطهر و معطرمی تواند در وجه غالب قرن ها انبوهه ا ی جهالت و جنون و جنايت توليد کند بی آنکه اين توليدات ربطی به اين ذات داشته باشند ، وفلاسفه و عقلای اش هم با گستاخی و يک دنده گی همه ی پليدی ها و پلشتی ها را تقصير و گناه پيروان اين ذات و موجوداتی به نام فقيه و مفتی ومشابهين آن ها قلمداد کنند، وحتی بسط اجتماعی و تاريخی اين ذات را با « عرضی» خواندن آن ها بيگانه با اين ذات نشان دهند . يک بی مسؤليتی و بی پروائی نمونه وار سياسی واخلاقی می طلبد که در قرن بيست و يکم آنهم در پرتو تجربه ی « حکومت اسلامی » و موجودی به نام روح الله خمينی ـ يعنی موجوديتی باز تعريف و باز توليد خدعه وجهالت و جنون وجنايت ـ که نه فقط آبرو و حيثيت يک ملت که آبروی انسان و انسانيت برده است، دست به عوامفريبی ای نخ نما برد که: آی ايهالناس اين همه فجايع ناشی از بد فهمی و نادانی شما معيوبان و ناپاکان است. اين نوع آوازه گری ها چيزی جزگريز از نقد سنجشگرانه معنا نمی دهد، و حکمت اش نيز باز چيزی جز ذبح شرعی انسان و انسانيت درمسلخ وهم و وحی نبوده و نخواهد بود.
پذيرش و تن دادن به اين فريب بزرگ که « اسلام به ذات خود نداردعيبی، هر عيب که هست از مسلمانی ماست » از سوی مردم مسلمان در بهترين حالت واکنشی حسی-ـ عاطفی نسبت به عملکرد تاريخی ـ اجتماعی اين ذات و عرضيات اش است، اما اينگونه ادعا ها همرا با تبليغ و ترويج « حکيمانه» از سوی فلاسفه مسلمان و« نوانديشان و روشنفکران دينی »ديگر يک واکنش روانی نيست، تبليغ و ترويج خدعه ای سياسی وعوامفريبی ست. بشريت قرن ها ذات اسلام تجربه کرده است، حضراتی که بی اعتنا به اين تجربه ها ی هولناک تلاش می کنند با فرافکنی و نوعی نسبيت گرائی و« گرائی» های ديگر، به ويژه با چماق تقبيح ذات گرائی ،مانع نمونه برداری ی آسيب شناسانه از اين ذات شوند، مسلمانان را نيز تحقيرو توهين و تحميق کرده و می کنند.

جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۱

چهارشنبه، خرداد ۲۴، ۱۳۹۱

شما ایرانی ها به تاریختان مینازید ولی پاسخگوی امروزتان نیستید


یک استاد ایران دوست آلمانی: شما ایرانی ها همیشه به تاریخ تان می نازید بی آنکه پاسخگوی امروزتان باشید!

امروز یک استاد آلمانی ام که بیش از ۷۰ سال عمر دارد مرا زیادی به فکر انداخت.می گوید پیش از انقلاب بسیار به ایران سفر کرده است و بعد از انقلاب یک بار که برای همیشه اش بس بوده! شیفته ی عمر خیام و حافظ و اصفهان و طبیعت کردستان است.امروز بعد از ساعتی حرف از خاورمیانه و اعراب و تاریخ و پرسپولیس شد و بلاخره رو به من وعصبانیتهایم نسبت به اعراب گفت:شما ایرانی ها همیشه به تاریخ تان می بالید و این واقعن حق شماست اما هرگز با هیچ کدام از شما آشنا نشده ام که برای یک بار هم که شده از خودتان حرف بزنید و بگویید حداقل در همین ۱۰۰ سال اخیر چه کرده اید؟ همیشه ناراضی هستید و همیشه می نالید.همیشه مقصرهایی وجود دارند که شما را از پیشرفت بازداشته اند و همیشه اعراب ۱۴۰۰ سال پیش مقصرهای اصلی این بازی هستند. اگر تمام این ۱۴۰۰ سال شما به این حال گذشته باشد دلیل حال و روز امروزتان را می فهمم.با هر کدام از شما ایرانی ها که آشنا می شوم از تاریخ تان حرف میزنید بی آنکه پاسخگوی امروزتان باشید و همیشه می اندازید گردن دیگران یا پدرانتان. همیشه از حمله اعراب حرف می زنید و گویی همین دیروز اتفاق افتاده است و طی این ۱۴۰۰ سال دست و پای ما برای تغییر بسته بوده است اگرچه یادتان می رود اینطور نبوده و حتا بعد از اسلام شما هنرمند و دانشمند و فیلسوفهایی که می بایست باشید بوده اید.کمی به اوضاع خودتان چه قبل از انقلاب رضا خان چه قبل از انقلاب خمینی و چه حالا نگاه کنید .. هرگز راضی نیستید :( بلاخره کی می خواهید از خودتان حرفی بزنید؟می گفت: پیش از انقلاب که به ایران می آمدم همه به نظر خوشبخت میر سیدند و این را می شد حداقل از سر و وضع و خانه زندگی ها و رقص و پایکوبی ها فهمید.ولی باز هم همه ناراضی از شاه بد می گفتند.بعد از انقلاب که آمدم اثرات مخرب جنگ را دیدم و نمی توانستم درک کنم چرا دست به کار ساختن نمی شوید.برایت متاسفم پریسای عزیز که نمی توانم در این زمینه همراهت شوم!! تو را نمی گویم ولی این عقاید نژاد پرستانه درباره ی اعراب را بسیار شنیده ام. اعراب امروز در دنیا پیشرفته تر، آبرودارتر، دوست تر، همراه تر و موفق تر هستند و من برای آن بیشتر ارزش قائل هستم تا برای مردمانی که همیشه شاکی از همگان و مغرور به آنچه که دیگر نیست یعنی تاریخ. من خوب می دانم حکومت شما خونخوار است اما خوب تر می دانم که آنها متعلق به یک کشور دیگر نیستند و جزئی از کل همان مردمان هستند.در آن کشور هیچکس به فکر ساختن نیست.شما اگر نخبه باشید فراری ،اگر بی پول باشید جنایتکار،اگر معمولی باشید سکوت کنندگان بزرگ،اگر بی سواد باشید دین دار و انقلابی و اگر ثروتمند باشید فراری از هویت واقعی تان هستید.وقتی از اینکه اعراب پر رویی می کنند و سن کشورشان به سن پدربزرگ من قد نمی دهد حرف زدم،گفت:در جلسه ای بودم که استاد جغرافیایی اهل پرتغال می خواست درباره ی هویت اصلی اعراب حوزه خلیج فارس صحبت کند.در میان حرفهایش می گوید: آنها ۷۰ سال پیش وجود نداشتند! ناگهان همه اعضای جلسه استاد جغرافیا را به سکوت وا می دارند و می گویند: اتفاقن همین نکته ی قوت است و نشان دهنده ی اینکه:اعرابی که وجود نداشتند امروز سرمایه های غرب را به هر شکل ممکن به سمت خودشان جذب می کنند و در حال سازندگی و کسب رضایت بیشتر مردمشان هستند این اتفاقن می تواند مایه ی افتخارشان باشد.یادتان نرود که بشر همیشه در حال فتح کردن است.اگر نتوانید دفاع کنید و خودتان را نشان بدهید دیگرانی هستند که داشته های شما را ببرند و این قانون طبیعت است که حالا با پروتوکولها و کتابهای قانون بین المللی رنگ و لعاب شده! ربطی به ایرانی بودن یا عرب و غربی ندارد.

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۹۱

سخنان دو انسان مشهور: آلبرت انیشتن و محمد بن عبدالله


 آلبرت انیشتین
بجای اینکه تلاش کنید آدم موفقی باشید بکوشید تا انسان با ارزشی شوید
بنظر من آدم کشی در میدان جنگ، هیچ تفاوتی با قتل عمد ندارد
آنچه مرا در زندگی شادمان و نیکبخت نگاه میدارد، زیبایی، حقیقت و نیکی است، هدف زندگی راحت یا خوشبختی هرگز اسباب دلخوشی من نبوده است، انگونه اخلاق به کار یک گله گاو می خورد که بدنبال هدفی (مرتعی) در پی زندگی راحت و جستبجوی خوشبختی بر می آیند

خدا، آن شخصیتی را ندارد که بتوان به آن دل بست

در باره جنگ جهانی سوم هیچ گونه حدسی نمی توانم بزنم، اما مطمئنم جنگ چهارم جهانی به کمک چوب و سنگ و نیزه روی خواهد داد

توسعه تکنولوژی بدون هدف درست مثل تبر دادن به دست یک جانی بالفطره است

ناسیونالیسم بیماری کودکانه ای است، نوعی آبله که بشر به آن مبتلا می شود، قهرمانی میدانی، خشونت بی رویه و تمام چیزهای که بنام میهن پرستی تبلیغ می شود مورد تنفر من است و آن را تقبیح می کنم

زندگی مثل دوچرخه سواری است برای آنکه تعادل خود را حقظ کنید باید مرتب پا بزنید و حرکت کنید

برگرفته از نوشته دکتر صدرالدین الهی در روزنامه عصر امروز
محمد بن عبدالله
   
هر زمانی که خواب بد می بینید، سه مرتبه به سمت چپ خود تف کنید

زنی که شوهرش را بیازارد نمازش پذیرفته نیست، این زن اولین کسی است که وارد جهنم می شود

به آن خدایی که مرا براستی مقام رسالت داده، مرد بر زن حق دارد، زن باید در موضوع روابط جنیسی طلب شوهر را اجابت کند، زنان تا حق شوهر را ادا نکنند، حق خدا را ادا نکرده اند، فرمانبرداری از زن منتهای نادانی است، هر مردی اختبارش را  بدست زن بسپارد ملعون است

باد از روح خدا ناشی میشود که آورنده باران است

هرکسی چهار پسر پیدا کند و یکی را به اسم من نگذارد با من نا مهربانی کرده است، راسترین اسم ها آن است که نشان بندگی داشته باشد، مانند عبدالله، عبدالرحمن
 
برای خنثی کردن اثر چشم بد، طلسم مفید می باشد و برای ناراحتی شکم، تهوع داروی درمان است

تب بر اثر آتش جهنم ایجاد می شود، اگر زنی بدنش عرق کند، یک دم گوسفند عربی را به سه قسمت تقسیم کرده هر قسمت را
سه روز ناشتا بخورد

بیشتر ساکنان جهنم را زنان تشکیل میدهند زیرا آنها وظایف خود را در باره شوهرانشان انجام نمیدهند

خداوند عطسه را دوست دارد اما از خمیازه کشیدن متنفر است

بر گرفته از کتاب ازدواج در اسلام، نوشته آیت الله مشکینی