یکشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۹۱

چون بوقلمون رنگ به رنگیم


این شعر را سید اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال)یکصد سال پیش 
در وصف روحیات مردم ایران سروده است.  
(شکر خدا که امروز این جوری نیست!)

ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
ما باک نداریم ز دشنام و ملامت
 ما میل نداریم به آثار و علامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت
 ازنام گذشتیم همه مایل ننگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم
لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم
شب فکر شرابیم
 سحر طالب بنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یک روز به میخانه و یک روز به مسجد 
هم طالب خرما و همی طالب سنجد 
هم عاشق زیتون وهمی عاشق کنجد
با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

اسباب ترقی همه گردید مهیا
پرواز نمودند جوانان به ثریا
گردید روان کشتی علم از تک دریا
ما غرق به دریای جهالت چونهنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یا رب ز چه گردید چنین حال مسلمان
بهر چه گذشتند زاسلام و ز ایمان!
خوبان همه تصدیق نمودند به قرآن
 ما بوالهوسان تابع قانون فرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

مردم همه گویا شده مال و خموشیم
چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم
تا گربه پدیدار شودما همه موشیم
باطن همه چون موش به ظاهرچو پلنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان
داریم جمیعا هوس حوری و غلمان
نه گبر نه ترسا ، نه یهود و نه مسلمان
 نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

دوشنبه، شهریور ۲۷، ۱۳۹۱

قرآن ! من شرمنده توام



   
قرآن (خواندنی) از دکتر شریعتی

 
قرآن کتابی است که نام بیش از 70 سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است
و بیش از 30 سوره اش از پدیده های مادی و تنها 2 سوره اش از عبادات! آن
هم حج و نماز !
کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست...
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند، لایه
اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که
این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و
تبرک و اسباب کشی بکار رفت، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و
اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون درد کمر و باد
شانه و ... شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند
وبالاخره، اینکه می بینی؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح
ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد،
======================
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه
مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین
مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش
کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا
در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و … آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا
موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌
آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند
.. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ”
احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو از آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان
که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش
نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان
به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است
که به صلیب جهالت کشیدیم

شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۹۱

آنچه اسلام به ایران داد


نوشتاری از صادق هدایت -آنچه اسلام به ایران داد


ما که عادت نداشتیم دخترانمان را زنده به گور کنیم ، ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمیدانستیم همه اینها را از ما گرفتند و بجاش فقرو پشیمانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف واطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلأ رفتن برایمان آوردند ، همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سود پرستی و بی ذوقی و مرگ و بدبختی است
چرا ریختشان غمناک و موذی است و شعرشان چوس ناله است چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه اش سرو کار دارند. برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده ها به سرشان لجن بمالند و مرگ و زاری کنند
در مسجد مسلمانان اولین برخورد با بوی گند خلاست که گویا وسیله تبلیغ برای عبادتشان و جلب کفار است تا به اصول این مذهب خو بگیرند. بعد این حوض کثیفیکه دست و پای چرکین خودشان را در آن می شویند و به آهنگ نعره مؤَذن روی زیلوی خاک آلود خودشان دولا و راست میشوند و برای خدای خونخوارشان ورد و اَفسون میخوانند
عید قربان مسلمانان با کشتار گوسفندان و وحشت و کثافت و شکنجه جانوران برای خدای مهربان و بخشایشگر! است خدای جهودی آنها قهار و جبار و کین توز است و همه اش دستور کشتن و چاپیدن مردمان را میدهد وپیش از روز رستاخیز حضرت صاحب را میفرستد تا حسابی دخل امتش را بیاورد و آنقدر از آنها قتل عام بکند که تا زانوی اسبش در خون موج بزند
تازه مسلمان مومن کسی است که به امید لذتهای موهوم شهوانی و شکم پرستی آن دنیا با فقر و فلاکت و بدبختی عمر را بسر برد و وسایل عیش و نوش نمایندگان مذهبش را فراهم بیاورد. همه اش زیر سلطه اموات زندگی میکنند و مردمان زنده امروز از قواننین شوم هزار سال پیش تبعیت میکنند کاری که پست ترین جانوران نمیکنند
عوض اینکه به مسائل فکری و فلسفی وهنری بپردازند ، کارشان این است که از صبح تا شام راجع به شک میان دو و سه استعامنه قلیله و کثیره بحث کنند این مذهب برای یک وجب پائین تنه از عقب و جلو ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل میکرد و نه سر قدم میرفت، خدا آخرین فرستاده خود را مامور اصلاح این امور کرده
تمام فلسفه اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را ا آن حدف کنیم اسلام روی هم میغلتد و دیگر مفهومی ندارد. بعد هم علمای این دین مجبورند از صبح تا شام با زبان ساختگی عربی سرو کله بزنند سجع و قافیه های بی معنی و پر طمطرق برای اغفال مردم بسازند ویا تحویل بدهند سرتا سر ممالکی را که فتح کردند، مردمش را به خاک سیاه نشاندند و به نکبت و جهل و تعصب و فقر و جا سوسی و دوروئی و دزدی و چاپلوسی و کون آخوند لیسی مبتلا کردند و سرزمینش را به شکل صحرای برهوت در آوردند
اما مثل عصای موسی که مبدل به اژدها شد وخود موسی از آن ترسید این اژدهای هفتاد سر هم دارد این دنیا را می بلعد. همین روزی پنج بار دو لا راست شدن جلو قادر متعال که باید بزبان عربی او را هجی کرد، کافی است تا آدم را تو سری خور و ذلیل و پست و بی همه چیز بار بیاورد مگر برای ما چه آوردند
معجون دل به هم زنی از آرا و عقاید متضادی که از مذاهب و ادیان و خرافات پیشین ، هول هولکی و هضم نکرده استفراق و بی تناسب بهم در آمیخته شده است، دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام ملل است و به ضرب ششمشیر به مردم زوزچپان کرده اند. یعنی شمشیر بران و کا سۀ گدائی است، یا خراج و جزیه به بیت المال مسلمین بپردازید یا سرتان را میبریم. هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند. آثار هنری ما را از میان بردند و هنوز هم دست بردار نیستند؛ هر جا رفتند همین کار را کردند

سه‌شنبه، شهریور ۲۱، ۱۳۹۱

من هنوز یک انسانم


شعری از غاده السمان
شاعری توانا از سوریه
اگر به خانه‌ی من آمدی

برایم مداد بیاور مداد سیاه

می‌خواهم روی چهره‌ام خط بکشم

تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم

یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!

یک مداد پاک کن بده برای محو لب‌ها

نمی‌خواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!

یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم

شخم بزنم وجودم را ... بدون این‌ها راحت‌تر به بهشت می‌روم گویا!

یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم، سرم هوایی بخورد

و بی‌واسطه روسری کمی بیاندیشم!

نخ و سوزن هم بده، برای زبانم

می‌خواهم ... بدوزمش به سق

... اینگونه فریادم بی صداتر است!

قیچی یادت نرود،

می‌خواهم هر روز اندیشه‌ هایم را سانسور کنم!

پودر رختشویی هم لازم دارم

برای شستشوی مغزی!

مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند

تا آرمان‌هایم را باد با خود ببرد به آنجایی که عرب نی انداخت.

می‌دانی که؟ باید واقع‌بین بود !

صداخفه ‌کن هم اگر گیر آوردی بگیر!

می‌خواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،

برچسب فاحشه می‌زنندم

بغضم را در گلو خفه کنم!

یک کپی از هویتم را هم می‌خواهم

برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،

فحش و تحقیر تقدیمم می‌کنند،

به یاد بیاورم که کیستم!

ترا به خدا ... اگر جایی دیدی حقی می‌فروختند

برایم بخر ... تا در غذا بریزم

ترجیح می‌دهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم !

سر آخر اگر پولی برایت ماند

برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند،

بیاویزم به گردنم ... و رویش با حروف درشت بنویسم:

من یک انسانم

من هنوز یک انسانم
من هر روز یک انسانم

سه‌شنبه، شهریور ۱۴، ۱۳۹۱

گفتگو دختر و مادر



مامان بزار برم دیگه امشب همه دوستام قراره بیان
نه دخترم اصلا امشب مهمون داریم
کی قراره بیاد مامان ؟
امشب میخواد برات خواستگار بیاد دخترم
مامان من هنوز نه سالمه که !
دخترم تو دیگه بزرگ و بالغ شدی و از نظر اسلام آماده رابطه هستی
مامان من هنوز کلاس سوم دبستان هستم ها !
دخترم تو بهتر می دونی یا اسلام ؟
مامان مگه شما نمیگی من هنوز بچه هستم؟
واسه بعضی چیزا بزرگی و واسه بعضی چیزا کوچیک !
مامان یعنی من می تونم بچه داری هم بکنم ؟
چرا نتونی عزیز دلم ؟ حضرت زهرا تو نه سالگی ازدواج کرد و تا هجده سالگی که از دنیا رفت پنج تا بچه هم به دنیا آورد !
مامان من اگه با اون شوهرم کارای آدم بزرگا رو بکنم واسه بدنم مشکلی بوجود نمیاد ؟
نه عزیزم توکلت به خدا باشه هیچی نمیشه.
آخه دکترا میگن ممکنه آدم دچار کم خونی و سرطان رحم و پارگی.... میشه !
دخترم دکترا غلط کردن. علم اسلام چند هزار سال از علم این دکترا جلوتره
مامان......
زهر مار مامان

دوشنبه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۱

اسلام اروتيک


اسلام اروتيک،اسلام زن باره
مهدی خلجی سایت کتابچه
هيچ موضوعی به اندازه مسأله زن برای اسلام امروز دردسر نساخته است. مسلمان ها با انواع و اقسام نظام های
اقتصادی کنار آمده اند، وارد مبادلات پيچيده مالی و پولی با دارالکفر شده اند و همين طور از آخرین دستاوردهای
تکنولوژیک غرب بهره می گيرند. به هيچ جای اسلام شان هم برنمی خورد. برای استبدادشان از اسلام حجت می آورند و
برای دموکراسی دینی شان هم در فقه نواندیشی می کنند و روشنفکران دینی را به ميدان می فرستند. خيلی از احکام
فقهی را هم به راحتی می توانند وانهند. اگر فشارهای بين المللی افزایش پيدا کند در عربستان و ایران اجرای حدود در
ملأ عام می تواند متوقف شود. می شود بسياری از احکام فقهی را عمل نکرد و شریعت را نوسازی کرد و در عين حال
به سنت دینی وفادار ماند. به سخن دیگر بسياری از گزاره های دینی را به خطا یا صواب می شود تأویل های امروزی
کرد. اما یک مسأله هست که به هيچ روی تأویل پذیر نيست، بله" آزادی زن". آزادی زن یعنی آزادی تن او، احترام به
حقوق انسانی و حذف هرگونه تبعيض درباره وی. اگر مسلمانان آزادی زن را به این معنا بپذیرند، دیگر هيچ چيز از
شریعت شان باقی نمی ماند. یعنی اگر فقيهی بگوید زن حق دارد خود را بپوشد یا نپوشد و در حقوق دیگر مانند مرد
است، دیگر دليلی وجود ندارد با همان روشی که این گزاره ها را صادر می کند، دیگر احکام عقود و ایقاعات و معاملات
و حدود و قصاص و بسياری از احکام عبادات را هم ملغی اعلام نکند. همه اقتدار فقيهان از قدرتی می آید که بر زنان
اعمال می کنند. فقيهان در برابر مسأله زنان مقاومت می کنند زیرا م یدانند که اگر صلاحيت آن ها برای اظهارنظر درباره
مسأله زن نفی شود، دیگر هيچ گونه اقتداری نخواهند داشت. بنابراین، من به آینده شریعت اسلام هيچ اميدی ندارم،
چون به آینده جنبش و تلاش زنان مسلمان بسيار اميدوارم. بنيادگرایان اسلامی هيچ دشمنی به خيرگی و سرسختیِ
زنان ندارند. بنيادگرایان خواستار بازگشت به گذشته و به بنيادهای اسلام هستند ولی زنان در پشت سر چيزی ندارند
که بدان بازگردند. متفکران بسياری استدلال کرد هاند که مسأله زنان در جهان اسلام، مسأله زنان نيست؛ مسأله
سکولاریزاسيون است. نقطه اوج عرفی کردن اسلام، بریدن دست فقيهان از دادن فتوا درباره زنان است. بنيادگرایان و
سنت گرایان می گویند اسلام در طول تاریخ تحریف شده و تغيير پيدا کرده است؛ در حالی که اسلام ناب و الگوی ایده آل
همان اسلام پيامبر و خلفای راشدین (برای اهل سنت) و امامان (برای شيعه) است. پس باید به اسلام نخستين
بازگشت؛ اسلام قرون اوليه هجری که پاک و منزه است. بسياری از اندیشمندان غيرمذهبی هم به دليل اندکی
آگاهی شان از سنت اسلامی گزاره ها و بينش یکسانی درباره تاریخ اسلام دارند، اگرچه آن را نفی می کنند. اکنون
می خواهم با آوردن نمونه هایی نشان دهم که اسلام اوليه بسی سکس اندیش تر و از نظر حيات جنسی بازتر از اسلام
قرون متأخر بوده است. در حقيقت می خواهم منش غيرتاریخی تفسيرهای سنت گرایانه و نيز بسياری از برداشت های
روشنفکران را از اسلام آشکار کنم.
پيش از هر چيز دیگر بر این نکته تصریح می کنم که در ميان کتاب های آسمانی که من می شناسم هيچ کتابی به اندازه
قرآن اروتيک نيست. وعده های بهشت متمرکز است بر آميزش جنسی با حورالعين و نيز پسربچ هها (غلمان). چشم و
ابرو و اندامی که از زنان بهشتی در قرآن توصيف شده، چقدر می توانسته برای اعراب جزیره العرب هوس انگيز و
اشتهاآور باشد. (در این باره به خصوص به دو کتاب از ابراهيم محمود پژوهشگر عرب بنگرید که هر دو را انتشارات
ریاض الریّس در بيروت چاپ کرده است: جغرافيای لذ تها در قرآن (جغرافيه الملذات فی القرآن) و سکس و قرآن
(الجنس و القرآن). در قرآن آی های هست درباره آميزش جنسی با زنان از پشت که تفسيرهای مفصلی از آن شده
است:" نساءکم حرث لکم، فأتوا حرثکم انی شئتم"، یعنی زنان تان کشتزارهای شما هستند؛ از هر سو که خواهيد به
کشتزارتان درآیيد. فقيهان بسياری معتقدند که حکم جواز دخول در دُبُر زن را از این آیه ميتوان استنباط کرد. فقيهان
دیگری هم هستند که به کراهت شدید آن باور دارند. اقليتی هم به حرمت آن فتوا داد هاند. خود داستان یوسف و زليخا
هم آن اندازه به چشم فقيهان اروتيک به نظر می آمده که روایتی از امامان آورده اند که زنان را از خواندن سوره یوسف
بازدارید و در عوض آن ها را به خواندن سوره نور (به خاطر آیات حجاب) وادارید. در قرآن لذت جنسی یکی از
برترین لذت های این جهان و آن جهان شمرده شده است. از روایت ها و حدیث ها چيزی نمی گویم که مدار اغلب آن ها بر
محور جنبه اروتيک زن است و به زن به چشم یک ابزار جنسی نگاه می شود. محققان عرب مجموعه روایات اسلامی
را درباره زن به طور مستقل گردآورده و چاپ کرده اند که اميدوارم روزی به فارسی ترجمه شود. همه ای نها نشان
می دهد که جامعه پيامبر جامعه ای است به شدت د لمشغول به سکس، به این معنا که سکس از طبيعی ترین و
غریزی ترین فعاليت های آدمی قلمداد م یشده است. پيش از اسلام در جزیرة العرب هجده نوع ازدواج وجود داشته
است، از جمله این شيوه که اگر زنی هوس خوابيدن با مردی را داشت، بر سر در خانه اش پارچه قرمزی م یآویخت و
مردان با این نشانه به سراغش می آمدند و زن با هر کدام که می پسندید می خوابيد. زنی که با مردان مختلف می خوابيد،
اگر آبستن م یشد این حق را داشت که پدر فرزندش را انتخاب کند و اغلب هم مردان از پذیرش پدری سر باز نمی زدند
(گاهی هم انتخاب نمی شد مثل مورد زیاد ابن ابيه؛ یعنی زیاد فرزند پدرش). با پژوهش های صورت گرفته معلوم شده
است که زنان پيش از اسلام و در دوره پيش از مدینه ی پيامبر آزادی جنسی حيرت انگيزی داشته اند. بيهوده نبود که
وقتی پيامبر درگذشت، زنان اشراف مدینه در روستایی در اطراف شهر گردآمدند و جشن و پایکوبی به راه انداختند.
ابوبکر آنان را روسپی خواند اما تاری خنگاران امروزی اسلام ثابت کرد هاند که آنها نمی توانسته اند کسانی جز اشراف
باشند (نگاه کنيد به نوشته های پر اهميت فاطمه مرنيسی، پژوهش گر پرآوازه مغربی). پژوهش گری نامدار به نام خليل
عبدالکریم در مصر مجموعه هایی از تحقيقات و کاوشهای بدیع صورت داده، از جمله درباره زن در اسلام. جدا از
کتاب سه جلدی مهم اش " شدو الربابه فی احوال الصحابه " (نواختن رباب، رساله هایی درباره یاران پيامبر) و نيز"
العرب و المرأه "( عربان و زن، رساله های زبانشناختی و تاریخی درباره بينش عربان قدیم به زن) کتاب مهمی دارد
با عنوان دراز "مجتمع یثرب، علاقة الرجل و المرأة فی العهد المحمدی و الخليفی، نساءکم حرثٌ لکم، فأتوا حرثَکم اَنّی شئتم" (جامعه یثرب، روابط ميان زن و مرد در عهد محمد و خليفه ها، زنان شما کشتزارهای شمایند، در کشتزارهاتان درآیيد از هر جا که خواهيد). خليل عبدالکریم در این کتاب کوچک تنها بر روایتهایی تکيه کرده که از نظر سند، هيچ فقيهی در گذشته و اکنون نمی تواند در صحت آن تردید کند. نویسنده کتاب تلاش کرده تصویری از جامعه یثرب دوران پيامبر و نيز دوران ابوبکر و عمر به دست دهد، از معبر حيات جنسی آن جامعه. عبدالکریم نشان م یدهد که چگونه
پيامبر با وضع قوانينی درباره زندگی جنسی، مشکلات سختی با زنان داشته و نيز چگونه از این راه جامعه یثرب را به
مدینة النبی تبدیل کرده است. جدا از مسأله روان شناسی خود پيامبر که مردی زن دوست و زن باره بود، وضع قوانين
برای محدود کردن فعاليت جنسی عرب ها نخست هدف اصلی پيامبر نبود. بعدها و به تدریج پيامبر دریافت که برای
پيش بردن دعوت او، باید فعاليت جنسی هوادارانش تحت قوانين تاز های درآید و محدود شود. از جمله حکم زنا ( در
آغاز حبس در خانه و بعد سنگسار) در اسلام وجود نداشت تا زمانی که پيامبر رشته جن گهایی را با مخالفان خود به
راه انداخت. پيامبر در این غزوات ناگزیر بود مردان جوان مدینه را گردآورد و به جبهه بفرستد. پس از چند جنگ،
زنان به تنگ آمدند. در همين کتاب بر پایه روایتی، آمده که زنی در کوچ ههای مدینه به راه افتاد و فریاد می زد که آیا
مردی در شهر باقی مانده تا با من بخوابد؟ آزادی زنان در ابراز ميل جنسی شان باعث شد که انگيزه مردان برای رفتن
به جبهه تضعيف شود و بترسند از این که زنان شان را از دست بدهند. حکم زنا صادر شد آن هم با چه مشق تهایی که
پيامبر برای صدور و اجرای آن داشت. فاطمه مرنيسی که نوشته های وی به زبان های مختلف منتشر شده، در کتاب
سکس و هندسه اجتماعی بر پایه مقایسه ای ميان فروید و غزالی نشان داده که اساساً تصویر اسلام از زن با تصویر
مسيحيت تفاوت بنيادی دارد. در اسلام زن، از نظر جنسی، اندام و روانی فعال دارد و به همين سبب، مایه فتنه مردان
انگاشته م یشود و بر اساس روایتی از امامان شيعه مه مترین لشگر شيطان است. خليل عبدالکریم در نوشته خود
نشان ميدهد که پيامبر به رغم تلاش های بسيارش، می کوشيد فقط تا آن جا که به دعوتش آسيب وارد م یشود حيات
جنسی پيروانش را محدود کند، چون نه خودش به چنين محدودیتی اعتقاد داشت و نه امکان اعمال چنين محدودیتی در
چنان جامعه ای وجود داشت. در جامعه پيامبر نه حجاب وجود داشت (حکم حجاب را عمر بنا به ضرورت های اجتماعی
جداسازی کنيزان از زنان آزاد و به تقليد از رسم ایرانی ها وضع کرد) و نه جداسازی مکانی و محيطی ميان زن و مرد؛
به آن صورت که بنيادگرایان اسلامی امروزه خواهان آن هستند. در قرون اوليه اسلام، زندگی جنسی بسيار آزادانه تر و
روابط ميان زن و مرد بسيار بازتر از ادعای امروز بنيادگرایان بوده است. سبب آن نه آزادی خواهی اسلام که طبيعت
مهارناپذیر جوامع انسانی آن دوران بوده است. از این گذشته بيان مسائل جنسی برای پيامبر و امامان و گفت وگو با
آن ها در این باره بسيار آسان و عادی بوده است. کسی از امام صادق پرسيده است که آیا مرد می تواند فرج (عضو
جنسی) زن خود را ببوسد؟ امام صادق پاسخ داده چه لذتی از این بالاتر! روی همين بنياد، ادبيات اروتيک نيرومندی
در جهان و تاریخ اسلام شکل گرفت که بی گمان با مسيحيت قابل مقایسه نيست. امروزه مردم مسلمان و حتا
نخبه گانشان آگاهی چندانی از این گنجينه اروتيک ندارند و بنيادگرایانی که این ادبيات را م یشناسند، هم، به انواع
شيوه ها از جمله حذف و سانسور و تحریف م یکوشند تا سنت اسلامی را پيراسته از آن فرانمایند. ادبيات اروتيک
اسلامی، به واقع، شگفت انگيز است. نوشته های اروتيک اسلامی واقعاً قابل مقایسه با ادبيات اروتيک قدیم اروپا و نيز
کشورهایی مانند چين قدیم است. تنها هم نوشته نيست. آن ها که در غرب زندگی می کنند کافی است به بخش شرقی
موزه های اروتيک بروند و ببينند چه تخيل فعال جنسی در مينياتورهای اروتيک اسلامی به کار رفته است. ماه پيش در
کپنهاک به یکی از این موزه ها رفتم. بسياری از آن چه ما گمان می بریم که ابداع غرب یهای امروزی است، در واقع در
تخيل مسلمانان قدیم وجود داشته؛ از سکس گروهی گرفته تا سکس لزبين ها، سکس هموسکسوئل ها و انواع و اقسام
حالت های مختلف آميزش. همه این مينياتورهای اسلامی که به دست هنرمندان مسلمان پدیدآمده، سراسر نظام گفتار
بنيادگرایان را نقض می کند. آن هنرمندان ميناتوریست در باورشان به اسلام کمتر از بنيادگرایان صادق نبوده اند. در
لایدن که بودم، توجهم به نسخه خطی کتابی جلب شد به فارسی که در کتابخانه ثروتمند دانشگاه نگهداری ميشود:
لذةالنساء؛ لذتی که زنان از سکس می برند و لذتی که از سکس با زنان می توان برد. این نسخه مربوط به سال ١٧٣١
است، یعنی قرن هجدهم ميلادی. چيزی نيست که در این کتاب یافت نشود. کتاب، متن و تصویر است؛ شبيه
شاهنامه های قدیم. انواع و اقسام آميزش های جنسی مرد با مرد، مرد با زن و زن با زن، در این کتاب با تصویر و
شرح جزیيات دقيق آمده است. من عکس چند صفحه از کتاب را خریدم. از همه جالب تر برای من آن بخشی بود که
از زنی پرسيدند که زنان را در سُحق » : درباره علل گرایش زنان به سکس با همدیگر (زنان لزبين) توضيح می داد
(آميزش جنسی با زن دیگر) چه لذت حاصل ميشود؟ گفت: زنان را شهوت بسيار است و اکثر آن است که زن را هنوز
شهوت (ارگاسم) حاصل نشده باشد، مرد فارغ م یشود؛ زن بی ميل مقصود برم یخيزد. به این سبب زنان سُحق را بر
گمان نکنيد که نویسندگان کتاب های اروتيک در اسلام مشتی ادیب از .« جماع (آميزش با مردان) ترجيح می دهند
خدابرگشته ملحد بوده اند. مهم ترین کتاب های اروتيک به زبان فارسی و عربی به دست فقيهان نوشته شده است؛ از لذة
النفوس و متعة العروس تفرشی گرفته که در حقيقت یک راهنمای سکس بی کم و کاست است ، تا دائرةالمعارف
اروتيک ارزشمند شيخ نفزاوی، از فقيهان سده دهم هجری با عنوان رَوح العاطر و نزهة الخاطر که در قرن نوزدهم به
فرانسه ترجمه شده و همين چند ماه پيش هم در قطع رحلی و با تصاویری بدیع (که اصل برخی از آن ها در موزه لوور
است) در پاریس دوباره منتشر شد . سيد نعمت الله جزائری، شاگرد برجسته علامه مجلسی در حدیث و فقه، کتابی دارد
با عنوان زُهَر الربيع (شکوفه های بهار). چه کسی باور می کند که محدث و فقيهی درباره نوزده شيوه آميزش از پشت
با زن شرح دقيق و موبه مویی بدهد؟ یا چگونگی لذت بردن از آميزش با مردان و امردان؟ یا استفاده زنان از آلت
جنسی مصنوعی مردانه در تاریخ اسلام سابقه ای طولانی داشته باشد؟ یا آميزش زنان با یکدیگر چنين سنت نيرومندی
پشت سر داشته باشد؟ در این کتا بها روایت از پيامبر و امامان در کنار تجربه شخصی آدم های معروف و نيز
تجربه های نویسنده کنار هم آمده است، با قصه و حکایت و طنز و مطایبت. واقعاً بنيادگرایان اسلامی در برابر این
نوشته های تاریخی برای گفتن چه دارند؟ فقيهان قم و نجف که این کتاب ها را بر سر بالين خود می گذارند و شب به شب
می خوانند، آیا می دانند که وقت فتوا از کدام اسلام سخن می گویند؟ فقيهان قدیم البته می دانستند. کتب فقهی قدیم را باز
کنيد. چقدر احکام فقهی می یابيد درباره آميزش با حيوانات، آميزش با مرد با زن و استمنای ( ارضای انفرادی ) زن یا
مرد. اینها نشا ندهنده چيست؟ اگر فقيهان در کتاب های فقهی خود تنها به حکم فقهی این کارها نظر داشت هاند، در
کتاب های اروتيک خود تنها و تنها به لذت جنسی اش پرداخته اند. لذت جنسی در تاریخ اسلام نتوانسته حذف شود، ميان
زن و مرد کسی نتوانسته دیوار بکشد، غریزه طبيعی را هيچ مرجعی نتوانسته مهار کند، پس اسلام گرایان امروزی چرا
بزرگ ترین دشمن خود را بدن انسان و به ویژه تن زن تعریف کرده اند؟ گاهی در گف توگوهای شفاهی با دوستانم گفته ام
که شاید هيچ کابوسی برای حکومت مذهبی ایران بالاتر از این نباشد که روزی پنجاه زن بی حجاب در یکی
ازخيابان های تهران جمع شوند و حکومت قدرت سرکوب آ نها را نداشته باشد. از یاد نبریم که آزادی انسان روی
تن اش بنا می شود.
March 7, 2004 08:21 PM__