چرا خداوند امام حسین را نجات نداد؟
دکتر مصطفی مهرآیین در این باره میگوید برای پاسخ به پرسش به دو نمونه سخن از دو اندیشمند اشاره میکنم؛ هگل و عابدالجابری. چکیده حرف این دو دانشمند این است که ایده خدا در همان زمان پیامبر، از بین رفته است. هگل درباره مسیح و جابری درباره محمد؛ و مرگ آن خدا در آن موقع، بعدها به عاشورا هم سرایت میکند. به این سوالها دقت کنید. خود این سوالها از پاسخهای آن مهمتر است:ا
هگل میپرسد چگونه مسیحیت نابود شد؟ ما هم میتوانیم از خود بپرسیم چگونه در عاشورا، اسلام و خدا نابود شد؟ یا به این سوال مهمتر فکر کنیم که چه شد که روح جهان اسلام از بین رفت؟ هگل میگوید چه اتفاقی در جامعه افتاد که روح زمانه یعنی مسیح نابود شد و تقوا که مظهر زمان مسیح بود، به سرعت تبدیل به فرقه شد؟
چه شد که مسیح تبدیل به فرقه شد؟ ما هم میتوانیم بپرسیم که چرا روح اسلام، بی روح شد و خدا از زندگی ما رخت بربست؟ چه شد که روح وسیع جهان اسلام از بین رفت و به یک سری گزاره فقهی تبدیل شد؟
پاسخهای هگل به پرسشهای فوق عجیب است؛ زیرا او پاسخها را به اتفاقات بیرونی برنمیگرداند بلکه به درون مذهب برمیگرداند. پاسخ اول این است که مسیح فرزند زمانه خویش بود و در یک قوم زندگی میکرد؛ مسیح مجبور بود با یهودیان گفتگو کند. حضرت محمد هم بین اعراب زندگی میکرد و این اعراب یک سری آیینها و رسومات داشتند و حضرت محمد مجبور بود با اینها گفتگو کند؛ و گفتگو کردن تو با پیش از خود همان و تبدیل شدن ایمان به فقه همان. هگل میگوید همین که یک پیامبر مجبور میشود با مردم قبل از خود گفتگو کند، روح پیامبریاش را از دست میدهد.ا