سه‌شنبه، اسفند ۲۰، ۱۳۹۲

آیا خدا جهان را ساخته است؟


آیا خدا جهان را ساخته است؟


هنگامی که به عمقِ اتم سفر می کنیم با یک سری پروتون مواجه می شویم که هر وقت که می خواهند "خود به خود" به وجود می ایند و به خودیِ خود، هر وقت که می خواهند نابود می شوند. ما آن را _مکانیک کوانتوم_ نام گذارده ایم.

قوانین طبیعت به ما می گویند که نه تنها تمامِ جهان می تواند مانند پروتون ها به وجود بیاید بلکه برای پیدایش هم نیازمندِ علت نیستند، همچنین هیچ حادثه ای منجر به انفجار بزرگ "بیگ بنگ_مهبانگ" نشده است ... هیچ چیز ...

"میدان گرانشی" و "جاذبه" در درون سیاه چاله به قدری است که نه تنها "نور"، بلکه "زمان" هم نمی تواند از میدان گرانشی آن فرار کند لذا زمان از حرکت باز می ایستد. این به این دلیل نیست که ساعت از کار می افتد بلکه به این دلیل است که در داخل سیاه چاله "زمان" وجود ندارد.

به نظر من نقش زمان در آغاز جهان، آخرین کلیدی است که نیاز به یک طراح بزرگ را برای آفرینش از بین می برد و نشان می دهد جهان چگونه خودش را ساخته است.

اگر به گذشته و به لحظه ی انفجار بزرگ برگردیم خواهیم دید که جهان کوچکتر و کوچک تر می شود تا جایی که تمام جهان فضایی بی نهایت کوچک و متراکم است، جایی که جهان یک "سیاهچاله" است.

قوانین طبیعت به ما می گویند که در درون سیاه چاله زمانی وجود ندارد، شما نمی توانید به زمانی پیش از انفجار برگردید چون زمان پیش از انفجار بزرگ وجود ندارد، ما در نهایت چیزی را پیدا کردیم که علت ندارد چون زمانی برای وجود علت نیست. برای من این به معنای ناممکن بودن وجود خالق است چون زمان برای خالق وجود نداشته است.

ما همگی آزاد هستیم تا آنچه را که می خواهیم بدست آوریم و به نظر من، هیچ خدایی وجود ندارد، هیچ کس جهان را خلق نکرده و هیچ کس ایمان ما را هدایت نمی کند، هیچ بهشت و هیچ زندگی پس از مرگی وجود ندارد. ما همین یک زندگی را داریم تا از این طراحی زیبا طبیعت استفاده کنیم و من از این بابت بسیار سپاس گزارم ...

- استیون هاوکینگ - 

منبع: Did God Create the Universe

دوشنبه، اسفند ۱۹، ۱۳۹۲

باید باکره باشی ، باید پاک باشی






باید باکره باشی ، باید پاک باشی 
برای آسایش خاطر مردانی که پیش از تو پرده ها دریدند
چرایش را نمیدانی فقط میدانی قانون است، سنت است، دین است
قانون و سنت را میدانی مردان ساخته اند
اما در خلوت می اندیشی به مرد بودن خدا.. و گاهی فکر میکنی
شاید خدا را نیز مردان ساخته اند!!!
من زنم 
با دستهایی که دیگر دلخوش به النگو هایی نیست که زرق و برقش شخصیتم باشد..
من زنم ...... و به همان اندازه از هوا سهم میبرم که ریه های تو میدانی؟؟ درد آور است من آزاد نباشم که تو به گناه نیفتی 
قوس های بدنم به چشم هایت بیشتر از تفکرم می آیند
دردم می آید باید لباسم را با میزان ایمان شما تنظیم کنم
دردم می آید ژست روشنفکریت تنها برای دختران غریبه است
به خواهرو مادرت که میرسی قیصر میشوی؟؟ 
دردم می آید در تختخواب با تمام عقیده هایم موافقی 
و صبح ها ازدنده دیگری از خواب پا میشوی 
تمام حرفهایت عوض میشوند
دردم می آید نمی فهمی
تفکر فروشی بدتر ازتن فروشی است
حیف که ناموس برای تو است نه تفکر 
حیف که فاحشه مغزی بودن بی اهمیت تراز فاحشه تنی است
من محتاج درک شدن نیستم . دردم می آید خر فرض شوم 
دردم می آید آنقدر خوب سر وجدانت کلاه میگذاری
و هر بار که آزادی ام را محدود میکنی 
میگویی من به تو اطمینان دارم اما اجتماع خراب است
نسل تو هم که اصلا مسئول خرابی هایش نبود....
میدانی؟ دلم از مادرهایمان میگیرد
بدبختهایی بودند که حتی میترسیدند باور کنند حقشان پایمال شده
خیانت نمیکردند..نه برای اینکه از زندگی راضی بودند ، نه ! خیانت هم شهامت میخواست . نسل تو از مادرهایمان همه چیز را گرفت
جایش النگو داد. دردم می آید این را هم بخوانی میگویی اغراق است
دردم می آید که به قول شما تمام زنهای اطرافتان خرابند.
و آنهایی هم که نیستند همه فامیل های خودتانند!
از مادرت بپرس از سکس با پدرت راضی بود....باور کن خودش هم نمیداند
دردم می آید

جمعه، اسفند ۱۶، ۱۳۹۲

،کسانی که در زندان شاه بودند اگر به دست شما بیفتند با آنها چه میکنید؟






ای کسانی که هنوز ایمان نیاورده میگویید شاه هم زندان داشت،کسانی که در زندان شاه بودند اگر به دست شما بیفتند با آنها چه میکنید؟
........................................................
من نه شاهی ام نه حزب الهی ام
نه مجاهد نه پِیِ هر راهی ام

نه چپی نه راستی نه ملی ام
نه طرفدار نظام فعلی ام

مردمم ،تنها و بی هیچ ادعا
نیستم اهل شعار و مدعا

لیک از حق هم نمیباید گذشت
بالاخص از آنچه که برماگذشت

چند روز پیش یک شخص پریش
همچو روشنفکرها باصد قمیش

گفت:خوب شاه هم مگرزندان نداشت؟
مردها را اندر آن زندان نذاشت؟

آن زمان هم حبس یا تبعید بود
گاهگاه اعدام وهم تهدید بود

هر مخالف را مخرب نام داد
گاه گاهی حکم قتل وعام داد

گرچه من هم ضد این جمهوری ام
دشمن و خصم رژیم زوری ام

لیک شاهم کشت و در زندان نمود
کرد تبعید و بسی پنهان نمود

...............

پس چنین پرسیدمش:ای ای نیکخو
هان ،چه کس بود اندر آن زندان،بگو؟

غیر رفسنجانی و شخص عمام؟
رهبر عظمی و افراد نظام؟

غیر خلخالی و صد ملا چو او؟
کیست غیر از این حقیران؟خودبگو

پس چه کس آن عده را آزاد کرد؟
هرچه قبرستان که بود آباد کرد؟

چون رها کردند آنها را زبند
اینچنین گردید برما روز،تنگ

گر خرابی کار آن پستان نبود
یا زمکر کار همدستان نبود

این همه مخروبه ها از چیست،هان؟
این خرابیها زدست کیست ،هان؟

حال دارم از تو دیگر پرسشی
گرچه میدانم کمی هم.....کشی

گرکه شاه این عده را زندان نمود
یا زبان از شکوه بر ایشان گشود

تو خودت گر هاشمی یا که عمام
اختیارش دستت افتد یک کلام

صادق خلخالی و امثال او
خود چه خواهی کرد با ایشان؟بگو

گفت آنها را بسوزانم همه
تکّه تکّه میکنم با یک قمه

پس به اوگفتم :که باشد دیکتاتور؟
شاه؟یا تو که بسوزاندی موتور؟

ادعای عدل و دادت ای بشر
پاره کرده کون صدها گاو و خر

لیک در فعلت چو ملا بوده ای
برشتر دولّا و دولّا بوده ای

..............

باز می گویم که شاهی نیستم
در پی بیراه و راهی نیستم

لیک از افراد پر حرف و شعار
دور باید بود و قدری در کنار

این دلم از دست اینها خون شده
سینه ام از خون بسی گلگون شده

عمرمان برفاک رفت از دستشان
کودکی درخاک رفت از دستشان

انقلاب عمر مرا برباد داد
جای فکر هرلحظه بر فریاد داد

از چنان روزی چنین بیچاره ام

غرق در غربت همش آواره ام

ای دوصد لعنت به روشنفکر خر
جاده سازان نظام بی هنر

کون گشادان دهان مانند کون
هر شعارش همچوگوز آید برون

پابلیشر بس که خونت شد بجوش
کم بگو از این کثافتها ،خموش

شاعر:اشکان, معروف به پابلیشر

برای دریافت اشعار دیگر به صفحه اصلی پابلیشر روفته و آن را لایک کنید!
███████████████████
Rajab Publisherمشنگ الشعرا
███████████████████