دوشنبه، بهمن ۰۹، ۱۴۰۲

⚛️ نقد زندگی تاریخی حضرت علی

⚛️ نقد زندگی تاریخی حضرت علی



🔅 حضرت علی چهارمین خلیفه راشدین و علی اولین امام شیعیان و علی داماد و پسر عموی محمد و نیز علی از اولین کسانی است که به اسلام روی آورد..


⚛️ به لیست زنان حضرت علی توجه فرمایید:


🔅 فاطمه زهرا

🔅 خوله بنت ایاس حنیفه

🔅 لیلی بنت مسعود نهشلیه

🔅 اسماء بنت عمیس

🔅 فاطمه بنت حزام مکناه به ام البنین

🔅 ام سعید بنت عروه بن مسعود ثقفی

🔅 امامه بنت ابو العاص بن ربی


⚛️ از حضرت علی 34 فرزند بجا ماند.


🔅 فرزندان دخترامام علی : 16 نفر 

🔅 فرزندان پسرامام علی : 18 نفر


⚛️ حضرت علی از توانگران و ثروتمندان :


🔅حضرت علی بعد از اسلام از توانگران و ثروتمندان معروف گردید. بطوریکه در شهر ینبع املاک و اراضی پر ارزش داشت و صاحب نخلستانی بود که سالانه چهل هزار دینار(معادل 160 کیلو طلا)در آمد داشت.(تجارب السلف. صفحه 13)


ابن حزم در باره ثروت های حضرت علی(پارسا ترین شخصیت اسلامی) می نویسد:


🔅کسی که اندک اطلاعی از اخبار و احادیث داشته باشد انکار نمی کند که حضرت علی از ثروتمند ترین افراد طایفه و قوم خویش درصدر اسلام بود و اراضی و املاک بسیار داشت. (الفصل فی الملل و الا هواء و النحل . جلد 4 . صفحه 141


⚛️ نقش تاریخی حضرت علی در کشتارهای دسته جمعی:


⚛️  حضرت علی درکشتار قبیله بنی قریظه :


🔅حضرت علی پس از پیروزی بر قبیله بنی قریظه تعداد 900 نفر از مردان قبیله را در مقابل گودالهایی که از پیش کنده بودند سر بریدند.(تاریخ طبری. جلد 3 . صفحه 1088)


🔅 پیامبر بگفت تا در زمین گودالها بکندند و حضرت علی و" زبیر" در حضور پیامبر گردن انها را زدند. (تاریخ طبری .جلد 3. صفحه 1093)


⚛️  حضرت علی در کشتار خاندان " ازد " :


🔅حضرت علی و یارانش در یک روز تعداد 2500 نفر از خاندان " ازد" را سر بریدند.بنحوی که کسی زنده نماند تا دیگری را دلداری دهد. (مروج الذهب جلد اول صفحه729)


⚛️ حضرت علی در کشتار خوارج :


🔅 در نهم صفر سال 38 هجری در محلی واقع در دشت نهروان جنگ خونینی بین لشگریان حضرت علی و خوارج روی داد که در این جنگ در حدود 1800 نفر از خوارج بدست حضرت علی و یارانش بقتل رسیدند.


⚛️ حضرت علی در کشتار ایرانیان :


- شهر ری :


🔅 در زمان حضرت علی مردم " ری " در ایران سر به طغیان بر علیه اعراب مسلمان گذاشته و از پرداخت خراج به والیان اعراب خودداری کردند بطوریکه در خراج آن دیار کسری پدید آمد.حضرت علی " ابو موسی " را با لشکری فراوان به سرکوب شورش مردم " ری " در ایران فرستاد. (فتوح البلدان.صفحه 150)


- فارس و کرمان :


🔅مردم فارس و کرمان نیز در ایران بر علیه اعراب مسلمان قیام کردند و عمال حضرت علی را از شهر بیرون کردند.حضرت علی برای خاموش کردن شورش مردم فارس و کرمان در ایران " زیاد بن ابیه" را به سوی فارس و کرمان فرستاد. ( جهت آشنایی با جنایات این سردار معروف " زیاد بن ابیه" به کتاب مروج الذهب. جلد2. صفحه 29 مراجعه فرمایید)


- شهر استخر :


🔅در زمان حضرت علی نیز مردم استخر درایران باردیگر به علیه اعراب مسلمان سر به شورش گذاشتند و این بار" عبدالله ابن عباس" به فرمان حضرت علی شورش توده های مردم استخر در ایران را به خون فرو نشاند. (فارسنامه.صفحه 136)



⚛️ حضرت علی در نبرد " لیله الحریر" :


🔅حضرت علی در نبردی بنام " لیله الحریر" در حدود 500 تا 900 نفر را از دم تیغ گذراند.

(منتهی الا مال جلد1صفحه 153)


🔅 تعداد کسانی که در ان شب و روز حضرت علی به دست خود کشته بود 523 کس بود.

(مروج الذهب . جلد 1 . صفحه 746)


⚛️ حضرت علی در کشتار" عبدالله خرمی و یارانش" :


🔅 عبدالله خرمی و 70 تن از یارانش از بیم جان به قلعه ای پناه برد.به دستور حضرت علی قلعه به آتش کشیده شد که در جریان آن تمامی این افراد در آتش سوختند بطوری که بوی گوشت بریان شده آنها آنچنان در هوا پخش شده بود که مردم را آزار می داد. (علی مرز نامتناهی . صفحه 199)


⚛️ حضرت علی در کشتار کسانی که بعد از فوت حضرت محمد از دین اسلام برگشتند:


🔅 آنانکه دست رنگ کرده بودند و شادی و شعف در اثر در گذشت حضرت محمد نشان داده بودند حضرت علی و خالد بن ولید همه را بکشتند و اجسادشان را در آتش سوزاندند.

(تاریخ طبری .جلد 4 . صفحات 1380.1464)(تاریخ طبری .جلد 6.صفحات 2420.2265)


⚛️ نقش تاریخی حضرت علی در ترور مخالفان :

🔅 حضرت علی در ترور شاعری بنام " حویرث بن نقیذ" :


وی شتر دختران حضرت محمد " فاطمه " و " ام کلثوم " را رم داده بود.

یکشنبه، دی ۲۴، ۱۴۰۲

داستان «سگ اذان گو»




🌹🌷سالها پیش برادرم در ایران یک سگ آلمانی دوبرمن، داشت بنام مورفی.ا 

بیچاره اینقدر در خانه زندانی بود که مشاعرش را پاک از دست داده بود و بی وقفه پارس و به همه حمله میکرد.ا 

برادرم که کارش خارج از کشور گیر کرد، مورفی را چند صباحی پیش خواهرم در خانه پدری گذاشت تا بعدا برگردد برایش فکری کند!اگفته باشم که  خواهر من همانقدر که در ارتباطش با انسانها ناموفق است، در تربیت حیوانات کاربلد ترین شخصیت عالم است.اسکان مورفی در منزل پدری که تنها خانه ویلاییِ مانده در محل با یک حیاط و پشت بام بزرگ بود، ابتدا درست به نظر میرسید ولی مشکل این بود که در یک بنای دو طبقه قدیمی، محصور بین آپاراتمانهای بلند، هر پارس ِ این سگ عصبی تبدیل به یک‌گلوله رزونانسی میشد و تا ۵ محل آنطرفتر اِکو میشد. هنوز دو روز از آمدنش به منزل جدیدش نگذشته از چپ و راست شکواییه ملت شهید پرور بلند شد و مادرم را بسیار نگران کرد. میگفت ماه رمضان نزدیک است و عنقریب از مسجد - که نزدیک منزل بود - سر و کله اینها پیدا خواهد شد و آنوقت این حیوان زبان بسته را میبرند یک بلایی سرش میاورند..ادو سه ماه پر شکواییه گذشت. خواهرم روزها او را در حیاط نگه میداشت که از شر آفتاب محفوظ باشد و شب ها در تراس بزرگ طبقه دوم ولش میکرد تا صبح. اصلا قلاده به او نمیبست‌ و اینقدر در روز با او حرف میزد که یواش یواش خصلت های مورفی شروع به تغییر کرد. حالا، ماه رمضان فرا رسیده بود و خادم مسجد، بلند گوی مسجد را تخت گاز روی گوش اهل کتاب آنچنان متمرکز میکرد که در ماه ضیافت خدا یک وقت مبادا اوقات نماز، خصوصا نماز صبح از یاد کسی برود ...ا

من در تورنتو مشغول به کار و تحصیل بودم و یادم میآید یک شب خواب دیدم عده کثیری بیل و کلنگ و داس به دوش - به سبک انقلاب اکتبر- زنگ ِ خانه پدری را زده اند تا مورفی را جلو مسجد سر بِبُرَند و مادر بیچاره من ایستاده قَسَمِشان میدهد که اینکار را نکنند ...ا

صبح زنگ زدم به خواهرم و خوابم را گفتم. گفت کجایی بابا قضیه بر عکسه! از قضا صدای بلندگوی مسجد که روی اعصاب مورفی شروع به اسکی رفتن کرده بوده، حیوان بیچاره از زور ناراحتی به جای پارس کردن شروع به زوزه کشیدن کرده و از فردای آن روز، موقع هر اذان،  پا به پای موذن زوزه میکشیده...ا

 :هفته دوم رمضان، خادم مسجد زنگ در را زده و به مادرم گفته بود

"شما سگتان یک سگ معمولی نیست خانم،  "نظر کرده" است. هر روز عصر  ربنای شجریان زوزه میکشد و پا به پای موذن اذان صبح میگوید"!!!امادرم خوشحال بود که حالا دیگر مزاحم "سگ اذان گو" نمیشوند ...ا

ولی چیز جالب تری هم در راه بود. رمضان که تمام شد، مورفی که حالا به صدای اذان شرطی شده بود، هر روز صبح موقع اذان صبح خودش شروع میکرد به زوزه کشیدن! مدتی بعد غریبه ای زنگ در را میزند و از مادرم تقاضا می‌کند قدری از "فضله" مورفی را بردارد! مادرم علتش را پرسیده بود، گفته بوده "شخصی"مشکلی دارد و یک " آقایی" گفته بروید 

فضله "سگ اذان گو" را بگیرید بیاورید ... ااز آن به بعد هر از گاهی می آمدند درِ منزل یا فضله مورفی را می خواستند یا چند تار موی او را ، یا قدری از ناخن او را ...ا

مادرم به باغبان گفته بود فضله ها را در کیسه های پلاستیکی کنار در بگذارد تا ملت بتوانند بگیرند ببرند.ا

دیگر نه تنها کسی از "سگ اذان گو" شکایت نمیکرد، که مورفی یک شخصیت معروف هم شده بود! با قد بلند روی پشت بام میچرخید ، گاهی  هم می ایستاد و با نگاه عاقل اندر سفیه ملت را از بالا نگاه میکرد و اگر حالش را داشت پارسی هم میکرد میرفت.اتابستانِ بعد که تهران بودم، یک روز در مغازه میوه فروشی صاحب مغازه که مرا از کودکی میشناخت از حال مورفی جویا شد. گفتم سگ ِ خواهر من را از کجا میشناسی؟ گفت اگر به شما بگویم این سگ نازنین ِ "اذان گو" چند نفر را تا به حال شفا داده، چند نفر را از گرفتاری خلاص کرده، چند ازدواج را حفظ کرده ، شما باورت میشود؟ ...ا

در محله ای که همه عمرم زندگی کرده بودم، مدرسه رفته بودم، عاشق شده بودم و آثار انقلاب هنوز از دیوارهایش پیدا بود، تا منزل به این فکر میکردم که فضله یک سگ آلمانی نژاد، چپ و راست دارد هموطنان من را شفا میدهد! آنهم در ۱۳۷۹ (۲۰۰۰) در قیطریه، نه در ۴۷۰ هجری در بلخ ...ا

مورفی را چند سال بعد سرطان از ما گرفت. خواهرم در اوج تالُّم در حیاط منزل پدری زیر درخت خرمالویی که مورفی دوستش داشت، او را دفن کرد. من تورنتو بودم. او مدتی بعد ، زنگ زد و گفت قدری از خاک تربت مورفی را امروز آمده اند گرفته اند ! یادم می آید به ساختمانهای تورنتو در افق خیره بودم و احساس غریبی داشتم.ا


همه عمر تاریخ میخواندم که مردمم را بفهمم ولی چشمم نمیدید که من در

 قرن بيست و یکم" و "قرن پنجم" دارم "همزمان" زندگی میکنم ؛ همراه با آنان که هنوز از خاک ِ گور "سگ اذان گو" شفا می طلبند.ا

زندگی حس غریبی ست که یک مرغ مهاجر دارد ....ا

دکتر حمید کاشانی