یکشنبه، دی ۲۳، ۱۳۹۷

این مجلس چارم بخدا ننگ بشر بود



شعری از عشقی


این مجلس چارم بخدا ننگ بشر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
هر کار که کردند ضرر روی ضرر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
 
این مجلس چارم خودمانیم ، ثمر داشت ؟ ..... و اله که ضرر داشت
صد شکر که عمرش چو زمانه بگذر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟

دیگ وکلا جوش زد و کف شد و سر رفت...باد همه در رفت
ده مژده که عمر وکلا عمر سفر بود...دیدی چه خبر بود
 
دیگر نکند هو نزند جفت مدرس ..... در سالن مجلس
بگذشت دگر مدتی ار محشر خر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟

دیگر نزد با قر و قنبیله معلق......یعقوب جعلق
یعقوب خر بارکش این دو نفر بود...دیدی چه خبر بود

سرمایه بدبختی ایران دو قوام است...این سکه بنام است
یک ملتی از این دو نفر خون بجگر بود...دیدی چه خبر بود

آنکس که قوام است و بدولت همه کاره است...از بسکه بود پست
در بی شرفی عبرت تاریخ بشر بود...دیدی چه خبر بود

بر سلطنت آنکس که قوام است و بخوبر...شد دوسیه ها پر:
زین دزد که دزدیش ز انداز، بدر بود...دیدی چه خبر بود
 
هر دفعه که این قحبه رئیس الوزرا شد ..... دیدی که چه ها شد
ایندوره چه گویم که مضارش چقدر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟

آنروز که در جامعه آن نهضت خر شد...دیدی چه خبر شد
از غیظ جهان در نظرم زیر و زبر بود...دیدی چه خبر بود

این مسئله کی منطقی اهل نظر بود...دیدی چه خبر بود
از من به قوام این بگو الحق که نه مردی...زینکار که کردی
ریدی بسر هر چه که عمامه بسر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟
 
من دشمن دین نیستم اینگونه نبینم ..... من حامی دینم
دستور ز لندن بُد و با دست دگر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟

با آشتیانی ز چه این مرد کم از زن...شد دست بگردن
ایکاش که بر گردن این هر دو تبر بود...دیدی چه خبر بود

آنکس که زند این تبر آن سید ضیا بود...او دست خدا بود
بر مردم ایران بخدا نور بصر بود...دیدی چه خبر بود

کافی نبود هرچه ضیا را بستاییم...از عهده نیاییم
من چیز دگر گویم و او چیز دگر بود...دیدی چه خبر بود

دیدی که مدرس وکلا را همه خر کرد...درب همه تر کرد
در مجلس چارم خر نر با خر نر بود...دیدی چه خبر بود

شهزاده ی فیروز همان قحبه ی خائن...با آن پُز چون جن
هم صیغه «کرزن»بُد وُهم فکر ددر بود...دیدی چه خبر بود

خواهر زن کرزن که محمد ولی میرزاست...مطلب همه اینجاست
چون موش مدام از پی دزدیدن زر بود...دیدی چه خبر بود

سید تقی آن کلفت ممد ولی میرزا...مجلس چو شد اقنا
این جنده زن افسرده تر خفته ذکر بود...دیدی چه خبر بود

هرچند که یعقوب بنام است به پستی...در دزد پرستی
این مرد کزان مرد که هم مرد که تر بود...دیدی چه خبر بود

آن شیخک کرمانی زر مسلک ریقو...کم مدرک و پُر رو
هر روز سر سفره ی اشراف دمر بود...دیدی چه خبر بود

شد مصرف پر چانگی شیخ محلات...مجلس همه اوقات
خیلی دگر این شیخ پدر سوخته لچر بود...دیدی چه خبر بود

آقای لسان عرعر و تیز و لگدی داشت...خوب این چه بدی داشت
چون چاره اش آسان دو سه من یونجه تر بود...دیدی چه خبر بود

می خواست «ملک» خود برساند به وزارت...با زور سفارت
افسوس که عمامه برایش سر خر بود... دیدی چه خبر بود

آن شیخک خولی پز و بدریخت امین نیست...اینست و جز این نیست
آنکس که رخش همچو سرین بز گر بود...دیدی چه خبر بود
 
تسبیح به کف جامه تقوای به تن شد ..... خواهان وطن شد
گویم ز چه عمامه بسر در پی شر بود ..... دیدی چه خبر شد ؟
 
عمامه بسر هر که که بنهاد دو کون است ..... یک کونش که کونست
آن گنبد مندیل سرش کون دگر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟

آن مردکه ی خر که وکیل همدان است...دیدی که چسانست
یک پارچه کون از بن پا تا پس سر بود...دیدی چه خبر بود

آن معتمدالسلطنه ی خائن مأبون...در پشت تریبون
یکروز که از جایگه خویش پکر بود...دیدی چه خبر بود

میگفت که بر کرسی مجلس چو نشینم...از دست نشینم
راحت نیم کرسی ام ای کاش ذکر بود...دیدی چه خبر بود

اغلب وکلا این سخن از وی چو شنیدند...احسنت بگفتند
دیدند در این نطق بسی حسن اثر بود...دیدی چه خبر بود

افسار وکیل همدان را چو ببستند...یاران بنشستند
گفتند که این ماچه خر آبستن زر بود...دیدی چه خبر بود

این مجلس چارم چه بگویم که چها داشت...«سلطان علما» داشت
پس من خرم این مرد که گر نوع بشر بود...دیدی چه خبر بود

از بسکه شد آبستن و زایید فراوان...قاطر شده ارزان
گویی کمر آشتیانی ز فنر بود...دیدی چه خبر بود

این مجلس شورا نبد و بود کلوپی...یک مجمع خوبی
از هرکه شب از گردنه بر دار و ببر بود...دیدی چه خبر بود

هرگز یکی از این وکلا زنده نبودی..... پاینده نبودی
این جامعه زنده نما زنده اگر بود..... دیدی چه خبر بود؟

تنها نه همین کاخ سزاوار خرابیست..... این حرف حسابیست
 ایکاش که سرتاسر قم زیر و زبر بود..... دیدی چه خبر بود؟

ای قم تو چه خاکی که چه ناپاک نهادی..... تو شهر فسادی
 از شر تو یک مملکتی پر ز شرر بود..... دیدی چه خبر بود؟

ا
این طبع تو "عشقی" بخدائی خداوند ..... از کوه دماوند:
محکمتر و معظم تر و آتشکده تر بود ..... دیدی چه خبر بود ؟