شنبه، بهمن ۲۶، ۱۳۹۲

نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم




من از شب های تاریک بدون ماه می ترسم
نه از شیر و پلنگ ، از این همه روباه می ترسم

مرا از جنگ رو در روی در میدان گریزی نیست
ولی از دوستان آب زیر کاه می ترسم

من از صد دشمن دانای لامذهب نمی ترسم
ولی از زاهد بی عقل نا آگاه می ترسم

پی گم گشته ام در چاه نادانی نمی گردم
اصولأ من نمی دانم چرا از چاه می ترسم

اگرچه راه دشوار است و مقصد ناپدید اما
نه از سختی ره، از سستی همراه می ترسم

من از تهدیدهای ضمنی ظالم نمی ترسم
من از نفرین یک مظلوم، از یک آه می ترسم

من از عمامه و تسبیح و تاج و مسند شاهی
اگر افتد به دست آدم خودخواه می ترسم

نمی ترسم ز درگاه خدای مهربان اما
ز برخی از طرفداران این درگاه می ترسم

خدای من ، نمی دانم چرا از تو نمی ترسم
ولی از این برادرهای حزب الله می ترسم

چو " کیوان " بر مدار خویش می گردم ، ولی گاهی
از این سنگ شهاب و حاجی گمراه می ترسم

کیوان هـــــاشـــمی

پنجشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۲

سياوش بيدكانی (محمد رضا شجریان)




پيرنيا سرش را از روی كاغذها بلند كرد.
گفت: اين را چه كسی خوانده بود؟
گفتند: از شهرستان آمده، از مشهد.
پيرنيا گفت:
برگ سبز 216 باشد،
من همين را پخش می كنم،
اسمت چيست جوان؟

- محمدرضا.
- اهل مشهدی؟
- آری .
- بايد منتقلت كنم تهران
بايد تهران باشی ... حيف است!

جوان گفت:
استاد اگر خواستيد صدای من را پخش كنيد،
بگوييد سياوش است! سياوش بيدكانی.

پيرنيا گفت: ميدانی بيدكانی يعنی چه؟

جوان گفت: گوشه ای در دشتی است.

- آفرين ... پس بلدی!
حالا بگو چرا بگويم سياوش بيدكانی؟

- پدر حساس هستند. مذهبی هستند.
شديداً تعصب دارند. اصلاً در خانه نه راديو داريم نه تلويزيون.
ايشان حتی نمی داند كه من بلدم آواز بخوانم!
بفهمند بد می شود!

پيرنيا گفت: خيالت راحت!

نوشت:
برگ سبز 216
سياوش بيدكانی
آذر 1345

قسمتی از کتاب یکی بود یکی نبود نوشته ی محمدعلی جمال زاده

سفید کلاه ها که به "شیخ" و "آخوند" معروف هستند.اینها در میان مردم احترام مخصوصی دارند و چون به کلاهشان شناخته می شوند هرچه پارچه گیر می آورند می پیچند دور سرشان و حالت مناری را پیدا می کنند که بر سر آن لک لکی باشد.یک روز محرمانه از یک نفر ایرانی پرسیدم این ها چرا اینطور سر خود را می پوشانند؟ گفت: ندیده ای وقتی که انگشتی معیوب می شود سرآن را کهنه می پیچند شاید اینها هم مغزشان عیب دارد و می خواهند نگذارند از خارج هوای آزاد به آن برسد.این طایفه ی سفید کلاه ها خیلی با وقار و سنگین هستند و برای حفظ موازنه و تعادل که عمامه ی سنگین کله آنها را به عقب نکشد سعی دارند که حدالمقدور ریششان را هم سنگین کنند و این عمامه ی کذایی از یک طرف و آن ریش و پشم از طرف دیگر به سر و صورت آنها شکل یک دسته هاون چوبی را میداد که یک سرش سفید و یک سرش سیاه باشد و در دستگیر آن چشم وابرویی تعبیه کرده باشند.در تمام مدت اقامتم در ایران خیلی دلم می خواست بفهمم شغل و کار این طایفه ی سفیدکلاه چیست!! ولی عاقبت معلوم نشد.ولی هرچه هست باید شغل محرمانه ای باشد که دور از انظار مردم به عمل می آید و گمان میکنم صنعتی است دستی، چون مردم عموما دست آنها را میبوسند. روزی به یکی از آشناهای ایرانی گفتم من میدانم که این کلاه سفیدها یک صنعت یدی دارند ولی نمیدانم چه صنعتی است! گفت بله صنعت بزرگی است که مملکت ایران در سایه آن زندگانی میکند والا اگر این صنعت نبود چرخ امور میخوابید و شیرازه ی کارها از هم میگسیخت.پرسیدم اسم این صنعت عالی چیست؟ گفت:"رشوه". خجالت کشیدم بگویم معنی این کلمه را نمیدانم و زیرسبیل رد کردم و هنوز هم معنی آن دستگیرم نشده و اصلا ممکن هم هست که یارو ما را دست انداخته باشد چون در دنباله همان صحبت گفتم آری دیده ام که عموما دست این کلاه سفیدها سرخ است لابد اثر آن صنعتی است که گفتی. جواب داد نه این سرخی خون دل مردم است ولی بعدها فهمیدم که بیخود گفته و سرخی دست آنها از حنا است و لهذا عقیده ام درباره حرفهای دیگرش هم سست شد. به هرحیث صنعت مزبور هرچه باشد انگشت شست و سبابه در آن باید مدخیلت تام داشته باشد که مدام سعی دارند این دو انگشت را ورزش و مشق بدهند و بدین قصد ریگهای گردی را سوراخ کرده و ریسمان دوانده روز و شب در میان این دو انگشت میگردانند که انگشت ها قوت بگیرد.....

یکشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۹۲

حال این روزهای خامنه‌ای چگونه است!

حال این روزهای خامنه‌ای چگونه است

www.khalije-fars.com/fa/item/22959
بهمن ۱۰, ۱۳۹۲|=تیم خلیج فارس
یادداشت مبسوطی با عنوان «ظهور، صعود و معضلات جانکاه خمینی»
خامنه‌ایدو سال پیش محمد قائد، در یادداشت مبسوطی با عنوان «ظهور، صعود و معضلات جانکاه خمینی» به شکلی زیبا افکار و اندیشه‌ها و خیالات خمینی در روزهای پایانی عمرش را توصیف کرد. قائد در آن یادداشت نتیجه گرفت اگرچه خمینی در انتهای وصیتنامه‌ی سیاسی‌اش نوشت «با دلى آرام و قلبى مطمئن و روحى شاد و ضمیرى ‏امیدوار به فضل خدا از خدمت خواهران و برادران مرخص، و به سوى جایگاه ابدى سفر مى‏‌کنم»، اما خمینی شاد و آرام نبود و پایان کار او، «غمگنانه» بود، همچون هر سلطانی دیگر! چراکه «این صحارى به همان اندازه براى فرمانروا جاى پرخطرى است که براى فرمان‌بر.»
قائد در آن یادداشت برای توصیف خمینی از واژه‌ی «دژم»، به معنى خشم همراه با ناامیدى و اندوه، به‌عنوان قید براى رفتار و نیز توصیف حالت فرد بهره برد و نوشت که خمینی در روزهای پایانی عمرش «دژم» بود.
حال حکایت حال احوال علی خامنه‌ای، سیدی که زمانی در خراسان ملقب به «سیدعلی گدا»بود و ناگهان امواج زمانه او را به‌سوی «سلطان» و «ولی‌فقیه» رهنمون شد نیز همین است. خامنه‌ای هم این روزها «دژم» است. او از شرایط ناراضی است، رهبری که دوست داشت «رهبر مسلمین جهان» نامیده شود (و اساسا در عمل هم باشد)، اینک، واداده، تسلیم شده، نومید و تنها، «در سنگر سکوت» خزیده است.
جدای از اینکه این «سنگر سکوت» نیز از هوش دغلکار و رندانه‌ی خامنه‌ای برای فرار از پاسخ‌گویی برخاسته، اما این همه‌ی ماجرا نیست. خامنه‌ای «دژم» و ناشاد و شکست‌خورده است. بازی‌هایش و مهره‌هایش یک‌به‌یک به گل نشسته و اینک در جدال با ضعف جسمانی و داروهای تجویزی و ملای تیزهوشی به‌نام هاشمی رفسنجانی [پینوشت ۱] و مردمی که او را به کناری نهاده‌اند و آرزوهای تخیلی و رویاگونه‌ی «اسلامی خامنه‌ای کردن ایران و اگر شد منطقه و .. تاحدی جهان، با استفاده از اندیشه‌های سیدقطب» در لاکی «دژم» و افسرده فرورفته است. مصداق بارزی از «خسر الدنیا و الاخرة»!
اینک انتقادها به درب خانه‌ی او رسیده و روز گذشته همگان دیدند که چطور دایی او از وضع حکومت و ظلم رژیم به مراجع خفته تاخت که چرا خاموشی گزیده‌اید و صد البته این انتقادها (انتقادهایی از جنس دایی او و یا علی مطهری و دیگران) تنها نوک این کوه یخی است و خود، در بولتن‌های محرمانه از شنودهای غیرقانونی به‌خوبی دیده است که مراجع و علما و «خواص بی‌بصیرت» چگونه علیه او موضع می‌گیرند و می‌داند که آنان اگر جگر و شهامت رویارویی با «سلطان» را ندارند ولی در خفا ابایی از منکوب کردنش ندارند و همین‌ها هم بر افسردگی او افزوده است.
اما پرسش اصلی این است که از کجا خامنه‌ای به این ورطه‌ی خموده و افسردگی محض و این حالت «دژم‌گونه» در غلطید؟ حوادث ۸۸؟ یا انتخابات ۹۲؟
در پاسخ به این پرسش شاید بتوان گفت اگر حوادث ۸۸، شلیک به پیکره‌ی خامنه‌ای بود، انتخابات ۹۲ ریاست جمهوری تیر خلاصی بود بر خیالبافی‌های رویاگونه‌ی «سلطان»!
بدون تردید مهندسی انتخابات ۸۸ زیر نظر مستقیم خامنه‌ای انجام شد و او، مست، پرغرور و جاه‌طلبانه تصمیم گرفته بود در آن بزنگاه قدرت را یک‌دست کند. این مستی و پرغروری وی به‌حدی بود که حتی در مهندسی انتخابات هم جانب انصاف را رها و سعی کرد در کنار آرایش آراء، مخالفانش را هم تحقیر کند. اما واکنش ورای تصور او بود و «سلطان» را به «کما» برد. آن کودتای خونین به سیدعلی فهماند که که فرمانروایی هم بسیار مشکل است و نباید بی‌محابا به دریا زد. از این‌رو تلاش خامنه‌ای پس از آن حوادث معطوف بازآفرینی غرور و چهره‌ی شکسته‌ای بود که دیگر هیچگاه راست نیامد و همین موضوع ابتدای شروع دوران رخوت «سلطان» بود. اما انتخابات ۹۲ و بی‌شمار بودن مخالفان خامنه‌ای، تیر خلاص را بر پیکر او زد و او که این‌بار سعی کرده بود مهندسی انتخابات را در همان چارچوب شورای نگهبان نگه‌دارد، این بار هم پاسخ درشتی از مردم گرفت و بار دیگر خود، بجای مردم تحقیر شد.
اینک، اگر تمام اطرافیان پولکى و منفعت‌پرست «سلطان» هم به او «عزت نفس و اعتماد به نفس دوباره و چند باره» بدهند [پینوشت ۲]، خود خامنه‌ای، نیک، می‌داند که چه بر سر او و ملکش آمده است. درواقع او نه‌تنها نتوانست آن خیالات بیمارگونه‌ی «اسلامی خامنه‌ای» خود را پیاده کند، بلکه حتی در سطحی‌ترین و جزیی‌ترین امور رهبری هم شکست سخت و صعبی خورد. خود «سلطان» بهتر از هرکسی می‌داند که تاریخ بی‌رحم‌ است و در مقام قضاوت به‌راستی هرچیزی را سرجای خود خواهد گذاشت. بنابراین این‌روزها او در سنین کهولت و ضعف و بیماری، علاوه بر اندیشیدن به شکست‌های خویش و نیز این عقده که هیچگاه نتوانست مانند خمینی در امر و نهی به دیگران موفق باشد به این موضوع می‌اندیشد که پس از او چه خواهد شد؟ آیا جمهوری اسلامی ویران و نابود خواهد شد؟ آیا تاریخ قضاوت خواهد کرد که تنها «حکومت شیعه‌ی اسلامی» در جهان بدست فردی چون او به نابودی کشیده شد و همین‌ موضوعات است که او را به سمت دق‌کردن برده است.
باری! دیگر از آن خامنه‌ای درشت‌گوی پیش از ۸۸ و حتی پیش از ۹۲ خبری نیست. دیگر از آن خامنه‌ای پرخاشگر و فرمانروایی که با لحنی استوار فرمان‌های گزاف می‌داد و به دستگاه‌های سرکوبش گراهای بگیر و ببند می‌داد خبری نیست، چه، او خود فهمیده است همه‌ی آن بازی‌ها شکست خورده است. اینک او در سنگر سکوت و رخوت افسردگی روزهای پایانی عمرش را سپری می‌کند و از قرائن چنین به نظر می‌آید که به‌زودی «صندوق لعنت» ضرغامی برنامه‌های عادی‌اش را قطع و آوای قرآن پخش کند و رژیم هم درصدد برآید تشییع جنازه‌ای فرمایشی با هزاران نفر برگزار کند تا حتی این تشییع جنازه هم در مقایسه با تشییع سلف او یعنی خمینی بررسی شود، مقایسه‌هایی که گویی حتی در گور هم گریبان خامنه‌ای را رها نخواهد کرد.
……………………………
پینوشت:
در خصوص دو موضوع «اعتماد به‌نفس دادن‌های کاذب تمام اطرافیان پولکى و منفعت‌پرست خامنه‌ای به او و نیز تیزهوشی هاشمی رفسنجانی/ پینوشت‌های یک و دو که در این یادداشت آمد» امروز دو خبر منتشر شد که هر دو خبر موید و تایید کننده‌ است.
۱) در خبر نخست: که مرتبط با هاشمی است امروز مصطفی داننده در «نامه نیوز» در یادداشتی با عنوان «شطرنج آیت‌الله در زمین خبرگان» نوشت: «به نظر می رسد هاشمی رفسنجانی که استاد بازی شطرنج در سپهر سیاست ایران است، استراتژی ویژه‌ای را برای انتخابات مجلس خبرگان رهبری در نظر دارد. او به دنبال آوردن دو فرد محبوب در جامعه به انتخابات است. هاشمی در اولین گام، به دنبال حضور دوباره حسن روحانی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری است تا روحانی بعد از خامنه‌ای و هاشمی رفسنجانی سومین رییس جمهوری باشد، که در انتخابات مجلس خبرگان رهبری شرکت می‌کند. حضور روحانی در انتخابات می‌تواند، اولین برگ برنده هاشمی در انتخابات مجلس خبرگان رهبری باشد. اما پروژه اصلی هاشمی رفسنجانی در کنار حضور حسن روحانی، دعوت از سید حسن خمینی برای حضور در انتخابات مجلس خبرگان رهبری است. دعوتی که چندی پیش از سوی برخی اصلاح طلبان انجام شد. برخی چهره های با سابقه اصلاح‌طلب از سید حسن خمینی که سالیانی را در قم به تحصیل علوم حوزوی پرداخته خواسته‌اند خود را برای انتخابات خبرگان رهبری نامزد کند.»
۲) و در خبر دوم: هم امروز اسماعیل کوثری٬ عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس و از چهره‌های امنیتی در یک گفتگو سعی کرده است به «سلطان» دلداری بده. وی گفته به علت شناسایی عوامل دشمن در کشور٬ بازگشت دوباره «انقلاب‌های رنگی» به ایران٬ آن هم در آستانه انتخابات مجلس دهم «امکان» ندارد. کوثری بازگشت دوباره اعتراض‌های مردمی در اوکراین را در مورد ایران صادق ندانسته و مقایسه این دو با هم را تفکری بی‌ربط و اشتباه عنوان کرده است. به گفته وی علت این مسئله این است که فتنه‌گران عوامل به اصطلاح انقلاب رنگی ایران در سال ۸۸ سیلی و تو دهنی محکمی خورده‌اند. این نماینده مجلس همچنین افزوده که سربازان گمنان امام زمان هشیارند و به شدت مسائل سیاسی کشور را رصد می‌کنند. کوثری ادامه داده در ایران همه عوامل عملیاتی دشمن شناسایی شده‌اند و نمی‌توانند برای انتخابات مجلس دهم فعالیتی علیه نظام و مردم داشته باشند.»