پنجشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۹۲

سياوش بيدكانی (محمد رضا شجریان)




پيرنيا سرش را از روی كاغذها بلند كرد.
گفت: اين را چه كسی خوانده بود؟
گفتند: از شهرستان آمده، از مشهد.
پيرنيا گفت:
برگ سبز 216 باشد،
من همين را پخش می كنم،
اسمت چيست جوان؟

- محمدرضا.
- اهل مشهدی؟
- آری .
- بايد منتقلت كنم تهران
بايد تهران باشی ... حيف است!

جوان گفت:
استاد اگر خواستيد صدای من را پخش كنيد،
بگوييد سياوش است! سياوش بيدكانی.

پيرنيا گفت: ميدانی بيدكانی يعنی چه؟

جوان گفت: گوشه ای در دشتی است.

- آفرين ... پس بلدی!
حالا بگو چرا بگويم سياوش بيدكانی؟

- پدر حساس هستند. مذهبی هستند.
شديداً تعصب دارند. اصلاً در خانه نه راديو داريم نه تلويزيون.
ايشان حتی نمی داند كه من بلدم آواز بخوانم!
بفهمند بد می شود!

پيرنيا گفت: خيالت راحت!

نوشت:
برگ سبز 216
سياوش بيدكانی
آذر 1345

هیچ نظری موجود نیست: