جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۷

این کجا و آن کجا

این کجا و آن کجا!



کارگر در زیر کار و دخترک در زیر یار هردو مینالند اما این کجا و آن کجا

یک منار در اصفهان و یک منار زیر پتو، هر دو جنبانند اما این کجا و آن کجا

دختر دروازه غار و دختر دریا کنار هردو عریانند اما این کجا و آن کجا

نو عروس در حجله و جنگجو در کاروزار، هردو خونینند اما این کجا و آن کجا

بند تنبان فاطی و کرست زی زی خانوم، هردو چسبانند اما این کجا و آن کجا

نیزه داران در مصاف و بیضه داران در لحاف، هردو در رزمند اما این کجا و آن کجا

خشت سازان در بیابان، عشقبازان در اتاق، هر دو میمالند اما این کجا و آن کجا

چرخ و دنده زیر ماشین، مردوزن زیر لحاف، هر دو در گیرند اما این کجا و آن کجا

میترا با روژ لب، مش حسن با ماله اش، هردو میمالند اما این کجا و آن کجا

بوسه های دلبر و نقل و نبات و با قلوا، هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا

دانه فلفل سیاه و خال مه رویان سیاه، هردو جانسوزند اما این کجا و آن کجا

چکمه خانم شهین و چکمه شمر لعین، هردو از چرمند اما این کجا و آن کجا

شکر مازندران و شکر هندوستان، هردو شیرینند اما این کجا و آن کجا

بچه در قنداق و آخوند در وطن هردو می رینند اما این کجا و آن کجا








چهارشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۸۷

اسلام و ایرانیان، سیمین بهبهانی



دجال بزرگ














اسلام و ایرانیان


سیمین بهبهان

این مکر و ریا گشت به گوش همه یاران

این حیله بشد باور یک ملت نادان

ای وای از این قوم و از این ملت بیمار

لعنت به سر گور امام زاده مکار

ایرانی که بود تاج سر دانش دنیا

اینک قمه بر سر زدنش خنده دنیا

زنجیر به سرو سینه زدن در غم تازی

از شب به سحر در غم و در گریه وزاری

شد سنت ایرانی پس از عمری شهامت

ای وای از آن قومی که شد خام دیانت

...

ایرانی بشد چاکر درگاه امامان

آن شیرزن خاک گهر پوش دلارا

شد زینب و زهرا و خدیجه و سهیلا

از کوروش و از ایرج و کاوه و بابک

قربانعلی و غلامحسین آمده اینک

لعنت به من و ما که بیگانه ستائیم

پیشانی به سنگ در هر تازی بمالیم

لعنت به من و ما که فرزند یلانیم

بیرونی بیگانه از این خانه ندانیم

نفرین به چونین تیغ که تیزش نتوانیم

لعنت به چونین دست که مشتش نتوانیم

اهریمن از این خانه برون ما نتوانیم

این دیو ستم کار از این سفره نرانیم

لعنت به من و ما که خاموش نشستیم

که خاموش نشستیم

...