شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۹۲

مرد دهاتی پسرش را به يک حوزه ی علميه فرستاد



تذکرة الحضرات

سالها پیش، یکی مرد دهاتی پسرش را پی تحصیل به یک حوزه ی علمیه فرستاد که با علم شود، عاقل و هشیار شود، مخزن اسرار شود، با همگان دوست شود، یار شود، همدل و غمخوار شود، خوب و بد زندگی و رسم ادب ورزی و اخلاص بیاموزد و فرزانگی و صدق و صفا پیشه نماید.

پس از چند صباحی پسرک، شیخ شد و میوه ی بر شاخ شد و پخته شد و خام شد و باد شد و باده شد و جام شد و گِرد و گل اندام شد و ثقه الاسلام شد و حجه الاسلام شد و صاحب صد نام شد و پیش خودش، مرتبه اش تام شد و قبضه ای از ریش به خود نصب نمود و سرش عمامه ی پرپیچ نهادو شنلی بر تنش انداختو دمپایی نعلین به پا کرد و سپس عزم وطن کرد که ملای ده خویش شود،خمس و زکات از فقرا و ضعفا، جذب کند، جن و پری از دلشان دفع کند، همدم خانان شود و محرم جانان شود و بار دل مردم نادان شود و این شود و آن شود و با کلک و حیله گری، گویند که در روز نخستین که پسر وارد ده شد، در آن هلهله و ولوله و غلغله و شور و شررها که به پا بود، پدر جَست و دو تا مرغ که در خانه خود داشت به پای پسرک ذبح نمود و به زنش داد که آنرا بپزد تا که ز فرزندِ سرافراز و خوش آواز و پرآوازه، پذیرایی جانانه نماید.
پیش از آغاز غذا آن پسرک خواست که نزد پدر و مادر خود چشمه ای از قدرت علمی الهی و توانایی فکری که در او جمع شده بود هویدا بنماید. چنین بود که از آن پدر و مادر فرتوت بپرسید :که در سفره ما چند عدد مرغ نهادید؟ بگفتند که البته دوتا مرغ پسر جان! چه سوالی است؟ هرآنچیز عیان است چه حاجت به بیان است؟ پسر گفت که ها! فرق نگاه کسی از اهل خردمندی و فرزانگی همچون من و یک عده عوام همچو شماها به همین است که: از منظر علمی، هرآیینه در این سفره سه تا مرغ سوخاری بنهادید ولی علم ندارید و سپس چند عدد سفسطه و مغلطه و شعبده بازی کلامی و زبان بازی پی درپی و لفاظی پیچیده و بی پایه به هم بافت، و اینگونه نشان داد که از منظر تحقیقی و تعلیمی و علمی، در آن سفره سه تا مرغ مهیاست، و این از برکت های خردمندی و علم است.

پدر پیر کز آن سلسله الفاظ و عبارات پریشان شده بود، از سخن آخر فرزند خودش شاد شد و گردن پرموی و سِتبرِ پسرش را بنوازید و به او گفت که احسنت بر این حُسن و کرامات تو فرزند که با این سخنِ پر برکت، مشکل تقسیم دوتا مرغ برای سه نفر یکسره حل گشت. پس این مرغ برای من و آن مرغ دگر نیز برای ننه ات. مرغ سوخاری شده ای نیز که با علم و کرامات تو اثبات بگردیده، خودت میل نما! اینچنین بود که آن شیخ، ادب گشت و بدانست که مرغی که از آن علم و کرامات شود ساخته، جز ضعف دل و سوزش ماتحت، اثری هیچ ندارد!

پنجشنبه، آذر ۲۱، ۱۳۹۲

در باب مردم سالاری جمهوری اسلامی- نام گذاری ایستگاه های مترو میرداماد، قیطریه و تجریش


!در باب مردم سالاری جمهوری اسلامی 


همه چیزه این رژیم وارونه است از جمله "مردم سالار" بودن آن. "مردم ستیز" واژه بسیار مناسبت تری است در توصیف موجودیت این رژیم از روز اول تا بامروز. شروع و ادامه جنگ هشت ساله با عراق مطمئئا بهترین مثالی است از ستمی که این رژیم به فجیع ترین وضع به مردم سراسر ایران کرد. اما در این نوشتار مثال دیگری را اشاره میکنیم که قابل مقایسه با جنگ هشت ساله نیست ولی نمونه ای است که به روشنی نشان میدهد که مردم ستیزی بصورت گسترده، عمیق و ملموس در سراسر کشور در تمام سطوح اعمال میشود



 مورد مردم ستیزی که در اینحا مد نظر است نام گذاری ایستگاه های مترو در تهران است. تمرکز بر روی سه ایستگاهی است که شخصا با آنها آشنائی دارم . اول ایستگاه حقانی است که همین سه چهار سال پیش که راه اندازی شد نامش میرداماد بود. این ایستگاه با فاصله قابل ملاحظه ای نزدیک خیابان معروف و زیبای میرداماد است. فاصله آن تا خیابان میرداماد آن اندازه است که برای سفر بین این دو میبایست از تاکسی و یا اتوبوس استفاده کرد. بعد از چند ماهی ایستگاه بعدی در اواسط خیابان میردادماد افتتاح شد و متصدیان امور تازه متوجه شدند که بهتر بود نام این ایستگاه را میرداماد بنامند. نتیجتا، ایستگاه قبلی را بدون هیچ خجالتی تغیر نام دادند به "حقانی" و نام میرداماد را به ایستگاه جدید منتقل کردند. درد سر و سرگردانی که در نتیجه چنین کاری برای مردم ایجاد شد قابل تجسم است و نشانه خوبی است از مردم ستیزی این رژیم که کسانی را در مصدر کار قرار میدهد که نه به شهر تهران آشنائی دارند و نه به برنامه ریزی مهندسی ساخت سیستم مترو. کسانی که ذهنشان خالی از هرگونه وجدان اجتماعی و انسانی است 



 نمونه دومی که نشان دهنده واضح دیگری از مردم ستیزی رژیم است ایستگاه مترو قیطریه میباشد. این ایستگاه در حقیقت در محله بسیار زیبا، تاریخی و متشخص پل رومی قرار دارد و تقریبا در جلوی خیابانی با همین نام قرار دارد. کمی بالاتر از این  ایستگاه خیابان دیگری است بنام قیطریه که در سال های بسیار دور راه اصلی بود برای رسیدن به محله قیطریه و باغ یا پارک قیطریه. در زمان حال بعلت تراکم جمعیت و ساخت و ساز های فشرده تقریبا هیچ ارتباطی مستقیمی بین این خیابان و محله قیطریه وجود ندارد. بین ایستگاه قیطریه و محله قیطریه تقریبا بیست دقیقه مسافت با تاکسی و یا مینی بوس است. گذشته از آن خیابان قیطریه بوسیله اتوبان کاوه قطع شده و پیوستگی خود را بکل از دست داده. به همین دلیل شهرداری  نام این خیابان را بعد از شروع نوسازی اخیر از قیطریه به بلوار صبا عوض کرد.  فرایند تبدیل نام خیابان ادامه داشت تا اینکه ایستگاه مترو تاسیس گردید. متصدیان ستمگر نظام بجای نامیدن ایستگاه جدید به ایستگاه پل رومی آنرا ایستگاه قیطریه نامیدند.  بلافاصله بعد از نام گذاری ایستگاه مترو، مامورین شهرداری نام بلوار صبا را دوباره به خیابان قیطریه برگرداندند که از این طریق ارتباط نام قیطریه را با ایستگاه مترو حفظ کنند 



حال چطور شد که متصدیان رژیم اصرار در استفاده از نام قیطریه داشتند برای این خاطر بود که نام ایستگاه را مربوط سازند  به وقوع انقلاب 57: چرا که در آن سال آخوند مفتح که مراسم نماز را در تپه های قیطریه برپا کرد و باعث شد که عده ای این عمل را به عنوان یک حرکت کلیدی ببینند که مقدمه یی برای حرکتهای بعدی و در نهایت به وجود آمدن انقلاب شد. مجسمه این آخوند هم اکنون دم در ورودی ایستگاه قیطریه نصب شده. هزینه های این نام گذاری های ایده لوژیک و ضد مردمی هم از نقطه نظر روانی (گیج کردن مردم) و هم از نقطه نظر اتلاف وقت و منابع (تلاش در پیدا کردن آدرس هایی که مقصد مردم است) بی حساب و بیشماراست. شما کافیست که از هر راننده تاکسی و یا آژانس در این مورد بپرسید تا متوجه شوید تفاوت بین ایستگاه قیطریه و محله قیطریه چه مسائل و منازعاتی را بین راننده ها و مسافرین ایجاد کرده و میکند  



       نمونه سوم از مردم ستیزی این رژیم نام گذاری ایستگاه تجریش است که همان میدان قدس فعلی‌ است و در قدیم میدان تجریش نامیده میشد . جایی‌ که امروز میدان تجریش نامیده میشود در اصل سر ٔپل تجریش گفته میشده و دلیل این تغیرات غیر ضروری و  نا‌ آگاهانه چیزی جز مخدوش کردن ذهن مردم از هر میرا ث‌ای که از دوره قاجار یا پهلوی باقی‌  مانده نبوده، نتیجه سر  در گمی مسافران ،رانند گان به خصوص عزیزان مهاجر به تهران است که در بعضی‌ موارد حتی منجر به مشاجره و نزاع و در نهایت اتلاف وقت مردم شده

بعد از اتمام ایستگاه مترو تجریش مسئولین متوجه شدند که در این مرحله نام "میدان قدس" توی کت این مردم نمیرود و ممکن است با "شهرک قدس" و "قدس" های دیگری که وجود دارد اشتباه شود و بهتر است ایستگاه را به همان اسم محل اصلیش یعنی تجریش نام گذاری کنند. تنیجه اینطور شده که حالا ایستگاه اول، خط اول، طولانی ترین خط مترو نامش "تجریش" است ولی محل این ایستگاه در میدان قدس قرار دارد! تجسم کنید ضرر و زیان های این نام گذاری را برای شهروندان تهرانی