مشاهدات و نکات گوناگون
نظر مورگان فری من در باره کرونا
گالیله در جریان محاکمه اش جمله جالبی گفت :
فرض کنید شما ساعتی به دوست خود هدیه کنید و دوست شما خوشحال شود . اما به او بگویید :از این ساعت استفاده نکن بلکه هر وقت خواستی زمان را بدانی بیا و از خود من بپرس با این حرفهدیه شما تمام ارزش و اثرش را از دست میدهد و تبدیل به وزر و وبالی بر دوش دوست شما میشود.
گالیله به روحانیان کلیسا گفت: شما روحانیان چنین وضعی برای ما درست کرده اید از سویی میگویید: بزرگترین نعمتی که خدا به شما هدیه کرده است، عقل است.
از سوی دیگر میگویید:
تمام حقایق را باید با رجوع به تورات و انجیل فهمید.
از تورات و انجیل باید فهمید
که زمین گرد است یا مسطح است.
از تورات و انجیل باید فهمید که خورشید به دور زمین میچرخد یا زمین به دور خورشید.
یعنی در واقع خدا هدیهای به ما داده، ولی به ما گفته از آن استفاده نکنید، فقط از تورات و انجیل بپرسید که حق و باطل چیست!؟
جامعه ای که تساوی را به آزادی الویت بدهد هیچکدام را نخواهد گرفت. جامعه ای که آزادی را پیش روی تساوی قرار دهد درجه ای بالا از هردو را خواهد گرفت.
میلتون فریدمن
فلسفه در يک اتاق سياه به دنبال یک گربه سياه است.
متافيزيک در یک اتاق سياه به دنبال گربه سياهيست كه وجود ندارد.
علم در يك اتاق سياه با چراغ قوه به دنبال یک گربه سياه است.
خرافات در يك اتاق سياه درحالى كه به دنبال گربه سياهى كه وجود ندارد مىگردد، مرتب فرياد ميزند: پيدايش كردم !
مذهبیون با دیده ی احساس در سنن و مسلک خود غرقند و با دیده ی عقل به مذاهب دیگر مینگرند
از این رو مذهب خود را عقلانی و راستین و تمامی مذاهب غیر خود را مسخره و واهی میپندارند.
وقتی از بدو تولد در یک مکتب خاص رشد میکنی هرگز هیچ چیز را غیرعادی و واهی نمیبینی مگر اینکه مغزت را به بالاتر ازحد و مرزی که مذهبت برات مشخص کرده سوق پرواز دهی.
*اریش هونکر* رهبر آلمان شرقی میبیند که مردم در صف ایستادهاند.
او هم در صف میایستد و از فرد جلویی میپرسد که این صف برای چیست؟
جلویی جواب میدهد که مردم میخواهند اجازه سفر بگیرند و از کشور بروند!!!
هونکر متوجه میشود که با ایستادن او در صف مردم پراکنده شدند.
از یک نفر میپرسد که حالا چرا یک دفعه صف به هم خورد؟
او هم میگوید :
*وقتی که تو بروی دیگر لازم نیست ما برویم*
فقط یک نفر کافی است تا یک شهر آباد یا ویران شود
ادیسون لامپ را اختراع کرد،
تا شیخ زیر نورش منبر راه اندازد...
رایس کلوک بلندگو را اختراع کرد،
تا شیخ با صدای بلندتر داستان های خرافی را تعریف کند...
گولیلموی ایتالیایی رادیو را اختراع کرد،
تا شیخ در آن پند و اندرز کند و عربی تلاوت کند از دنیای دیگر...
جان لوگی برد اسکاتلندی تلویزیون را اختراع کرد،
تا شیخ در آن خودنمایی کند، طوری که هر کانالی که بزنیم شیخ را پیش خود حاضر و ناظر ببینیم...
الیشا اوتیس آمریکایی آسانسور را اختراع کرد،
تا شیخ را با بار سنگین جیبش به طبقه بالای برج ببرد...
گراهام بل تلفن را اختراع کرد،
تا شیخ با شیوخ دیگر در باره احکام جدید مکالمه کند...
پاسکال فرانسوی ماشین حساب را اختراع کرد،
تا شیخ حقوقی که برای حرف زدن و نماز خواندن گرفته محاسبه کند...
همه جمع شدند و خون دل خوردند و بی خوابی و مشقت ها کشیدند و با اختراع و کشفیاتشان به دنیا و به خصوص به شیخ کمک کردند...
آنوقت در برابر این همه دانشمند و اکتشافات و اختراعات شیخ چه کرد؟
نه تنها هیچ کشف و اختراعی نکرد بلکه همواره مانع پیشرفت هم بود...
و در آخر مخترعین کافر، روانه جهنم می شوند، چون احکام بلد نبودند و شیخ روانه بهشت، چون عمرش را صرف دعا کرده بود!!
يا ما ساده ایم
يا خدا ساده است
يا شيخ دروغ گو...!
بدون #تعصب، کمی #تفکر نیاز است
زمانی که رضاشاه دستور داد براى گرفتن شناسنامه همه به شهربانى بروند، روحانیون فتوا دادند شناسنامه حرام است و نیرنگی است برای دانستن نام همسر ودختران شما..!!
جهل تا کجا؟!😔
*سندرم استکهلم* را بشناسید ؛ چرا بعضی از زندانیان
رابطه ی عاطفی با شکنجه گران خود پیدا می کنند؟
چرا بعضی از گروگان ها اقدام به طرفداری از گروگان گیرها می
کنند؟
پیش آمده است که در زندگی خود یا اطرافیانتان افرادی را مشاهده
نمایید که هرچند از طرف فردی مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار میگیرند اما با این وجود٬
آن فرد را دوست دارند.
احتمالاً نمونهی رایج آن را در روابط زن و شوهری یا والد و
فرزندی دیده باشید.
برای مثال، مردی دایم همسر خود را مورد شکنجه و آزار و اذیت
قرار میدهد اما زن با وجود این، همسر خود را ترک نمیکند و شاید چندین سال نیز با
همین شرایط به زندگی خود ادامه دهد و کمااینکه در مقابل دیگران از وی دفاع نیز میکند.
نامگذاری این سندرم «استکهلم» بدان خاطر است که در سال ۱۹۷۳ در شهر
استکهلم سوئد رویداد عجیبی اتفاق افتاد.
چند سارق وارد بانکی شدند و کارمندان آن بانک را به گروگان
گرفتند. گروگانگیری مدت ششروز بهطول انجامید؛ سرانجام بین پلیس و سارقان مسلح تبادل
آتش صورت گرفت و سارقان گروگانها را سپر خویش قرار دادند و پلیس به خاطر اینکه آسیبی
به گروگانها نرسد شلیک را متوقف نمود؛ پس از مدتی سرانجام بدون اینکه آسیبی به دو
طرف برسد این غائله ختم شد.
پس از اتمام گروگانگیری، اتفاقات عجیبتری افتاد. گروگانهایی
که شش روز در دست سارقان اسیر بودند بدون آنکه از طرف آنها تهدید شده باشند به طرفداری
از آنان پرداختند. آنها نهتنها در دادگاه علیه گروگانگیرها شهادت ندادند بلکه از
رفتارهای پلیس شکایت کردند. جالبتر آنکه یکی از گروگانها با سردستهی گروه سارقین
روابط عاطفی پیدا کرد و بعدها با وی نیز ازدواج نمود.
فرد قربانی، به دوران نوزادی خود بازمیگردد و در وضعیت وابستگی
فرو میرود. وقتی فرد شکنجهگر یا گروگانگیر، به قربانی خود اندکی محبت نشان میدهد،
قربانی آنها را به عنوان خصایص مثبت وی درک مینماید. مثلاً وقتی گروگانگیر به قربانی
خود اجازهی استحمام، غذا خوردن، و دستشویی رفتن را میدهد راه برای بروز عارضه سندرم
استکهلم باز میشود.
یا امتیازات کوچکی که شکنجهگر برای همسر خویش - که درواقع
حق طبیعی اوست - قائل شده به عنوان خصایص مثبت و حتي مهربانی او در نظر آورده میشود.
قربانی در اقلترین محدودیتها و امکانات به سر میبرد و کوچکترین
مفر و امتیاز را رحمانیت تام میپندارد.
در این میان (شاید) گروگانگیر یا شکنجهگر مدتی از گذشتهی
تاریک خود حرف میزند و موجب بروز احساس همدردي در قربانی میشود. و دلسوزی قربانی
باعث نزدیکی بیشتر وی به فاعل و عامل میشود.
نکتهی بسیار مهم این است که در سندرم استکهلم، قربانی برای
اینکه نجات یابد همه چیز را از دریچهی چشم گروگانگیر یا شکنجهگر خود میبیند و سعی
میکند هر آنچه که او را خوشحال میکند انجام دهد. یقیناً چنین رفتارهای مثبتی از
سوی قربانی، چرخهی ارایه رفتارهای مثبت بین گروگانگیر/شکنجهگر و قربانی را به وجود
میآورد و آنها را بیش از پیش به یکدیگر نزدیک میکند.
روزی شخصی نزد منشی قاضی رفت و گفت من به فلانی بول قرض دادم اون بس نمی دهد من شکایت دارم منشی گفت ایا شاهد هم داری گفت بله خدا. منشی گفت کسی را نام ببر که قاضی بشاسد!
پیشتر ، از شیخ ابوالحسن خرقانی عارف بزرگ قرن 4 و 5 هجری ،
نقل کردم که گفت :
پاسخ چهار تن مرا لرزاند
...
نفر نخست را گفته بودم و اینک
...
دوم؛ مستی دیدم که افتان و خیزان
در جاده های گل آلود می رفت،
به او گفتم؛ قدم ثابت بردار تا نلغزی !
گفت؛ من بلغزم باکی نیست،
به هوش باش تو نلغزی ای شیخ !
که جماعتی از پی تو خواهند لغزید...!
----------------------
بی گمان اندیشه ورزی سترگ این ماجرا ، پرورده است !
عالمان دین از روزگاران دیرین ، معلمان اخلاق و تربیت مردمان
بوده اند ... و شوربختانه چون به قدرت رسیدند لغزیدند و چه بد لغزیدند !
به اعتراف بسیاری از هم صنفان خودشان ... مردم بسیاری نه فقط
ازعمل به واجبات دینی ... که از خود دین روی گردان شده اند ... و همۀ رفتارهای اخلاقی
و انسانی هم زیر سوال رفت و نادیده گرفته شد
...
شوربختانی از آنان چون کبکان ، سر در میان برف فرو برده اند
... و هنوز خویشتن را در مقام ارشاد و راهنمایی جامعه می بینند !
مردمان به حق می پرسند : اگر دین برای هدایت انسان به سوی نیکی
و مهربانی و زیبایی آمده است ، شمایان چِسان نمایندگان و مبلّغان دینی اَستید که دائم
می لغزید ؟ ... درپی گردآوردن ثروت و حفظ قدرت ، دست به هر کاری می زنید ؟! ... هرکاری !! ...
خلق را محدود و محروم می کنید و خودتان ...
به قول حضرت حافظ :
واعظان کین جلوه در مِحراب و منبر می کنند .. چون به خلوت می
رسند آن کار دیگر می کنند
--------------------
هر روز که می گذرد ، بدین نَمَط بیشتر می لغزید و می لغزانید
... به خود آیید ...این مردم صبور و نجیب را دریابید
...
عموفرزاد
"اسلام دین صلح نیست؛ یک نظریه سیاسی فتح/تسخیر است که به هر وسیله که بتواند به دنبال سلطه است".
آیان حرصی علی
مردی از دیوانه ایی پرسید اسم اعظم خدا را می دانی؟
دیوانه گفت نام اعظم خدا نان است اما این را جایی نمیتوان
گفت.
مرد گفت نادان شرم کن، چگونه نام اعظم خدا نان است؟
دیوانه گفت در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ
جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم، از آنجا بود که دانستم نام
اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است.
"مصیبت نامه"
عطار نیشابوری
انتقاد سکینه الماسی(نماینده عسلویه و کنگان استان بوشهر) در باره فلسطین به رئیس جمهور ایران
داستان کشتی نوح
کشتی نوح نام یک کشتی در داستانهای کتب مقدس در دینهای
ابراهیمی است. بنا بر این داستانها، نوح پیامبر بفرمان خدا این کشتی را ساخت تا
خود، خانواده خود، کسانی که بوی ایمان آورده بودند و نمونهای از هر حیوان را از
پیامدهای طوفان نوح نجات دهد.
این داستان در بخشهای ۶ تا ۹ کتاب پیدایش، اولین کتاب از
تورات یهودیان، کتاب مقدس مسیحیان و قرآن سورههای ۱۱ و ۷۱ آمده و نسخههای دیگری از
آن نیز دیگر منابع دیده میشود.
با اتکا به این سه کتاب میشود ادعا کرد که همچین کشتی وجود
دارد و معتبر ندونستن مطالب این سه کتاب
به معنی معتبر نبودن این داستان است.
بد نیست این داستان رو یه مروری بکنیم.
اطلاعات زیر طبق کتاب های تورات، انجیل و قرآن است.
مدت ساخت کشتی: ۱۲۰ سال
سن نوح زمان وقوع طوفان: ۶۰۰ سال
&
مدت بارندگی: ۴۰
روز و ۴۰
شب
مدت شناور بودن کشتی: ۱سال و ۲ ماه و ۲۷ روز
علت طوفان: فساد روی زمین
اندازه ی کشتی: ارتفاع ۱۳ متر، طول ۱۳۷ متر، عرض ۲۲ متر
جنس کشتی: چوب (کوفر)
مسافرین:
۱۷ هزار و ۴۰۰ عدد پرنده
۱۲ هزار عدد خزنده
۹ هزار عدد پستاندار
۵ هزار عدد دوزیست
&
۲ میلیون حشره
۷ نفر انسان به اضافه خود
نوح
(این
تعداد جاندار فقط شامل یک جفت از هر نوع جانداری هست که در اون زمان میزیست)
یک تصوری از برخی حیوانات داخل کشتی
غذای مصرفی برای یک جفت فیل در یک سال: ۱۶۵ تن غذا و ۱۶ تن آب
همچنین برای یک جفت زرافه: ۲۴ تن غذا
یک جفت اسب آبی: ۲۹ تن غذا
;
یک جفت شیر: ۷
تن گوشت (گوشت هایی که تا یک سال فاسد نشن)
(این فقط بر فرض اینکه
هیچکدوم تولید مثلی انجام ندن)
;
سطح آب: ۶
متر بالاتر از مرتفع ترین بلندی روی زمین (۶ متر بالا تر از اورست)
ارتفاع اورست: ۸ کیلومتر و ۸۴۸ متر
دمای هوا در این ارتفاع: از منفی ۳۵ درجه سانتی گراد تا منفی ۱۴ درجه سانتی گراد
دمای فریزر یخچال خونمون: میانگین منفی ۵ درجه سانتی گراد
دمای انجماد آب: صفر درجه سانتیگراد
اکسیژن موجود در این ارتفاع: ۷۳% کمتر از اکسیژن سطح زمین
;
بطور مثال یک سال زندگی یک جفت شیر در دمای منفی ۳۵ درجه سانتیگراد!
;
کشتی شناور روی آبهای منجمد!
تنفس ۹
هزار پستاندار در کنار هم با احتساب کمبود ۷۳ % اکسیژن در این ارتفاع نسبت به زمین (خفگی تمام
پستانداران و ...)
از دمای آب و فشار آب و مقدار نور و مخلوط آب شور و شیرین
هم بگذریم.
از بردن حیوانات از سرتاسر زمین به کشتی هم بگذریم.
از جا دادن حیوانات در کشتی هم بگذریم.
از درست رفتار نکردن حیوانات با هم، هم بگذریم.
از قضیه های پیش اومدن راجع به فضولاتشون هم بگذریم.
حالا بیاید بچه های خوبی باشیم و فرض کنیم همه اینا شدنی
هست و تمام گونه های زیستی اون موقع صحیح و سالم بعد از یک سال به خشکی میشینن. چه
اتفاقی افتاده ؟
گیاه خواران هیچ گیاهی برای خوردن ندارن
گوشت خوار ها هیچ حیوانی برای خوردن ندارن
برای تولید مثل شما به حداقل ۵۰ حیوان نر و ماده نیازمندید
و با فقط یک جفت نسل اون حیوانات از بین خواهد رفت.
حالا نوح وظیفه ی منقرض نشدن نسل انسان رو به عهده پسرانش
میذاره حام و سام و یافث
این ۳
تا با زناشون مشغول کار میشن و نتیجه کار این میشه:
اسم فرزندان حام: کوش، نمرود، (جفتشون پسر)
اسم فرزندان سام: عیلام عیلام، آشور، ارفکشاد، لود، آرام
(همشون پسر)
اسم فرزندان یافث: جومر، ماجوج، مادای، یاوان، توبال،
ماشک، تیراس (همشون پسر)
خب فکر کنم نسل آدمی به بن
بست میخوره اینجا مگر اینکه همه پسرای نوح بکر زا بوده باشن.
مقایسه ی کشتی نوح با باغ وحش سن دیگو
باغ وحش: ۳
هزار تا حیوون در ۱۸۰۰
هکتار زمین و ۵۰۰
نفر کارمند
کشتی نوح: ۵۰
هزار تا حیوون در یک کشتی چوبی و ۸
نفر مراقب
مقایسه ی کشتی نوح با کشتی تایتانیک
مدت شناور بودن تایتانیک: نهایتا یک هفته
نوح: ۱ سال و ۲ ماه و ۲۷ روز
ابعاد
تایتانیک: ارتفاع ۵۳ متر، طول ۲۶۸ متر، عرض ۲۸ متر
نوح: ارتفاع ۱۳
متر، طول ۱۳۷
متر، عرض ۲۲
متر
جنس کشتی
تایتانیک: فولاد
نوح: چوب
تعداد مسافرین
تایتانیک: ۳
هزار نفر و ۵۴۷
نفر (انسان) و تدارکات تغذیه شون برای ۲ هفته
نوح: ۵۰
هزار حیوون، ۲
میلون حشره، ۸
نفر انسان و تدارکات تغذیه ای این تعداد جانور
ساخت توسط
تایتانیک: چندین هزار مهندس
و تکنسین
نوح: نوح به همراه خانواده
واقعا این داستان رو مردم باور میکنن؟ اگر قرار به معجزه
کردن بود که همه این مشکلات رو خدا با معجزه پوشش بده چند تا سوال:
چه نیازی به کشتی بود؟
نمیتونست از همون اول معجزه
به کار ببره؟
نمیتونست طراحی بهتری تدارک
ببینه برای کشتن انسان های مفسد؟
این همه معجزه برای پوشش
دادن این همه اشکال؟
این همه مشکل!
این همه معجزه!
قلبشون رو از کار مینداختی
راحت تر نبودی؟
یا اصلا چرا خلق کردی که
بکشی؟
چقدر اشتباه
شعار کشورهای پیشرفته:
پیش به سوی موفقیت
شعار کشورهای جهان سومی:
بیهوده متاز که مقصد خاک است
سرزمینی که«پخمِگانش»شاغل باشند!،
و«نخبگانش»بیکار!؛
صادراتش «متفکر» باشد!،
و وارداتش«مخدر»!؛
«قبرهایش»
خریده شوند!،
و «مغزهایش»فروخته!؛
گورستان تاریخ ست،نه سرزمین زندگان...!!
ده ﺳﻮﺍﻝ ﮐﻠﯿﺪﯼ ﮐﻪ ﻫﺮ ﺩﯾﻨﺪﺍﺭﯼ ﺑﺎﯾﺪ ﻗﺒﻞ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ
ﺑﭙﺮﺳﺪ :
١ - ﺁﯾﺎ
ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﺑﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ
ﻣﯿﺮﺍﺙ ﭘﺪﺭﻡ؟
٢- ﺁﯾﺎ ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺒﯽ ﮐﻪ
ﭘﺪﺭﻡ ﺩﺍﺭﺩ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺧﻮﺩﺵ ﺑﻮﺩﻩ ﯾﺎ
ﻣﯿﺮﺍﺙ ﺍﺟﺪﺍﺩﺵ؟
٣- ﺁﯾﺎ ﺍﮔﺮ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭﯼ
ﺩﯾﮕﺮ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯽ ﺁﻣﺪﻡ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻫﻤﯿﻦ
ﺩﯾﻦ ﻭ ﻣﺬﻫﺐ ﻣﻦ ﻣﯽ ﺑﻮﺩ؟
٤- ﻣﮕﺮ ﻧﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺻﻮﻝ
ﺩﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺗﻘﻠﯿﺪﯼ، ﭘﺲ
ﭼﺮﺍ ﺍﺯ ﺑﺪﻭ ﺗﻮﻟﺪ ﺗﻮﺣﯿﺪ، ﻧﺒﻮﺕ، ﻭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﻮﺭﺩ ﻣﻦ
ﻣﯽ ﺩﻫﻨﺪ؟
٥ - ﺍﮔﺮ
ﺍﺻﻮﻝ ﺩﯾﻦ ﺗﺤﻘﯿﻘﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﻦ ﺗﺤﻘﯿﻖ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ
دین راحق ودرست ﻧﯿﺎﻓﺘﻢ، ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺍ ﻣﯽ ﮐُﺸﻨﺪ؟
٦- ﭼﺮﺍ ﻗﺮﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﺳﺖ ﻭﻟﯽ
ﺍﺳﻼﻡ ٢٢ ﺷﺎﺧﻪ ﺷﺪﻩ؟ ﮐﺪﺍﻡ
ﻣﺬﻫﺐ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﺩ؟
٧- ﭼﺮﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﯿﺮﻭﺍﻥ ٢٦
ﺩﯾﻦ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺎ ﺣﺪﻭﺩ ٢٠٠
ﻣﺬﻫﺐ ﮔﻮﻧﺎﮔﻮﻥ ﺑﺎ ﻗﺎﻃﻌﯿﺖ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺬﻫﺐ ﺁﻧﻬﺎ
ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻣﺬﻫﺐ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻓﻘﻂ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺑﻬﺸﺖ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ؟
٨ - ﭼﺮﺍ
ﻋﻠﯽ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﺷﯿﻌﯿﺎﻥ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ، ﻋﻤﺮ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ
ﺧﻮﺍﺏ ﺳﻨﯽ ﻫﺎ، ﻭ ﻣﺮﯾﻢ ﻓﻘﻂ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺴﯿﺤﯿﺎﻥ؟
٩- ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻗﺎﺭﻩ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﻭ
ﺍﺳﺘﺮﺍﻟﯿﺎ ﻫﯿﭻ ﺍﺛﺮﯼ ﺍﺯ ﺩﯾﻦ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ
ﻧﺒﻮﺩﻩ ﻭ ﭼﺮﺍ ﺧﺪﺍ ١٢٤ ﻫﺰﺍﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﮐﻮﭼﮏ
ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟
١٠ -
ﭼﺮﺍ ﻫﺮﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺧﺪﺍﻧﺎﺑﺎﻭﺭﺍﻥ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟ ﺁﯾﺎ ﺁﻧﻬﺎ
ﺁﮔﺎﻫﺎﻧﻪ ﻣﯽ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﻪ ﺟﻬﻨﻢ ﺑﺮﻭﻧﺪ
در مسجد و در کعبه به
دنبال خداییم
از حس خدا
در دلمان دور
و جداییم
هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است
دقت بکنی نور
خدا داخل خانه
است
در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین
قلب کسی را
نشکستی؟
اینگونه چرا در
پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما
گشنه و ما سیر بخوابیم
در خلقت ما
راز و معمای خدا
چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟
برخیز و کمی کعبه
ی آمال
خودت باش
چنگی به نقابت
بزن و مال خودت باش
تصویر خدا پشت همین کهنه
نقاب است
تصویر خدا واضح وچشمان توخواب است
خاور میانه...منطقه ی پیامبرخیز و البته بدبختی خیز!!!
گوئی آفتاب تیز،مغزها را تکان داده است.
ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ...
ﻧﻮﺡ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
ﻣﻮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
ﻋﯿﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
ﻣﺤﻤﺪ اﯾﻨﺠﺎ،
ﯾﻮﺳﻒ ﻭ ﯾﻮﻧﺲ ﻭ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ.و... ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻧﺒﻮﺩه ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﯾﺎ سنگاپور یا مثلا برزیل یا بورکینو
فاسو یا بولیوی ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﺪﺍیت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟
راستی چرا باید ﻫﻤﻪ ﺍﺵ مردم این یه تیکه از زمین ﻫﺪﺍﯾﺖ می
شدﻥ؟
۱۲۴۰۰۰ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻫﻤﺸﻮﻥ
ﺩﺭﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ جالب تر اینکه طبق گفته کتب آسمانی ۷۰۰۰ سال از خلقت انسان
میگذره
بیش از ۱۴۰۰
سال هست که آخرین پیامبر اومده
از زمان بعثت آدم تا خاتم میشه۵۶۰۰سال که اگه تعداد پیامبر ها
رو بر ۵۶۰۰
تقسیم کنی میشه هر دو هفته یه پیامبر!
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ
ﭘﯿﺪﺍﮐﺮﺩﯾﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺯﻧﺪگی می ﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻏﺮﺏ ﻭﺧﺎﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ
سرن
كمى به عمق كلام كارل پوپر توجه كنید:
"آنکس
که بهشتِ زندگی را برایت جهنم کرده،
مجبور است متقاعدت کند که:
«بهشت
جای دیگری است»
شعار کشورهای پیشرفته:
پیش به سوی موفقیت
شعار کشورهای جهان سومی:
بیهوده متاز که مقصد خاک است
سرزمینی که«پخمِگانش»شاغل باشند!،
و«نخبگانش»بیکار!؛
صادراتش «متفکر» باشد!،
و وارداتش«مخدر»!؛
«قبرهایش»
خریده شوند!،
و «مغزهایش»فروخته!؛
گورستان تاریخ ست،نه سرزمین زندگان...!!
در مسجد و در کعبه به
دنبال خداییم
از حس خدا
در دلمان دور
و جداییم
هم مسجدو هم کعبه وهم قبله بهانه است
دقت بکنی نور
خدا داخل خانه
است
در مسجد و در کعبه به دنبال چه هستی؟
اول تو ببین
قلب کسی را
نشکستی؟
اینگونه چرا در
پی اثبات خداییم؟
همسایه ی ما
گشنه و ما سیر بخوابیم
در خلقت ما
راز و معمای خدا
چیست؟
انسان خودش آیینه یک کعبه مگر نیست؟
برخیز و کمی کعبه
ی آمال
خودت باش
چنگی به نقابت
بزن و مال خودت باش
تصویر خدا پشت همین کهنه
نقاب است
تصویر خدا واضح وچشمان توخواب است
خاور میانه...منطقه ی پیامبرخیز و البته بدبختی خیز!!!
گوئی آفتاب تیز،مغزها را تکان داده است.
ﻣﻦ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﻢ...
ﻧﻮﺡ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
ﻣﻮﺳﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
ﻋﯿﺴﯽ ﺍﯾﻨﺠﺎ،
ﻣﺤﻤﺪ اﯾﻨﺠﺎ،
ﯾﻮﺳﻒ ﻭ ﯾﻮﻧﺲ ﻭ ﻟﻮﻁ ﻭ ﺍﺳﺤﺎﻕ ﻭ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ.و... ﻫﻢ ﺍﯾﻨﺠﺎ
ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻧﺒﻮﺩه ﮐﻪ ﺗﻮ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﯾﺎ سنگاپور یا مثلا برزیل یا بورکینو
فاسو یا بولیوی ﻧﯿﺎﺯ ﺑﻪ ﻫﺪﺍیت ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ؟
راستی چرا باید ﻫﻤﻪ ﺍﺵ مردم این یه تیکه از زمین ﻫﺪﺍﯾﺖ می
شدﻥ؟
۱۲۴۰۰۰ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻫﻤﺸﻮﻥ
ﺩﺭﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻥ جالب تر اینکه طبق گفته کتب آسمانی ۷۰۰۰ سال از خلقت انسان
میگذره
بیش از ۱۴۰۰
سال هست که آخرین پیامبر اومده
از زمان بعثت آدم تا خاتم میشه۵۶۰۰سال که اگه تعداد پیامبر ها
رو بر ۵۶۰۰
تقسیم کنی میشه هر دو هفته یه پیامبر!
ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﻤﯿﻨﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﺧﺎﻭﺭﻣﯿﺎﻧﻪﺭﺍﻩ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﯽ ﺭﻭ
ﭘﯿﺪﺍﮐﺮﺩﯾﻢ
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺧﻮﺷﯽ ﺯﻧﺪگی می ﮑﻨﯿﻢ
ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﻏﺮﺏ ﻭﺧﺎﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﺪﺑﺨﺖ ﻭ ﻋﻘﺐ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﺧﺎﮎ ﺑﺮ
سرن
كمى به عمق كلام كارل پوپر توجه كنید:
"آنکس
که بهشتِ زندگی را برایت جهنم کرده،
مجبور است متقاعدت کند که:
«بهشت
جای دیگری است»
داستانی از علی اکبر دهخدا
می گویند مردی در امامزاده ای اختیار ادرارش را از کف داد
و در صحن امامزاده ادرار کرد. مردم خشمگین شدند و به سمت او هجوم بردند وخواستند
که او را بکشند. مرد که هوش وفراستی بسیار داشت گفت: "ایهاالناس! من قادر به
ادرارکردن نبودم امامزاده مرا شفا داد"
به یکباره مردم ادرار او را به عنوان تبرک به سروصورت خود
مالیدند.
مردم ما اینگونه اند و بس
آخوند علیاکبر فال اسیری این شخص کسی است که سه بار
بقعهٔ آرامگاهِ حافظ (خواجه شمسالدین محمد بن بهاءالدّین حافظ شیرازی) را ویران
کرد. چندی بعد حکومت وقت قصد ساختن مقبرهٔ حافظ را داشت، آخوند علی اکبر بر روی
منبر رفته فریاد زد: «اگر شاه بسازد و هزار مرتبه بسازد من خراب میکنم.»
از پدر پرسیدم برای
چی انقلاب کردید؟
پاسخ داد:
برای اسلام
گفتم :
مگه اون وقت ها نماز نمیخوندی؟
چرا
مگه مسجدنمیرفتی؟
چرا
مگه مکه نمیرفتی؟
چرا
مگه محرم تکیه ودسته نبود؟
چرابود.
مگه زنت حجاب نداشت؟
چراداشت.
مگه سود و نزول بدنبود
خیلی بدبود.
مگه ناموس محلتون حرمت نداشت؟
چرازیاد داشت.
مگه صدای اذان از رادیو پخش نمیشد؟
چرا میشد.
گفتم خب پس چه تغییری ایجادکردید؟
کمی درنگ کرد
وهیچ پاسخی نداشت
گفتم :
ولی امروز فرزندتو نماز نمیخواند
از حج بیزارست و از حجاب
گریزان و از چشم بد و نامرد مردان محله بدور نیست.
نزول بیداد میکند .
بانکهای اسلامی راببین!؟
مساجد خالی
و پارتیهای انچنانی شبانه
...
شاه غارت کرد؟
چقدر؟
جان بچت چقدر خورد، چقدر برد؟
تابه حال چقدر از پول من وتو
به جیب نامردان رانت خوار سیاسیون رفت؟
اسلام آمد اما از نوع جدیدش
من به فرزندم حقیقت راخواهم گفت!
ﻣﻤﻠﮑﺘﯽ ﮐﻪ ﻓﺎﺣﺸﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﺪ
"
ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻧﺶ " ﺍﺯ ﺳﺮ ﻧﯿﺎﺯ ﺍﺩﻋﺎﯼ ﻋﺎﺷﻘﯽ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ...!
ﺑﻘﻮﻝ ﺑﻬـــــــــــــــﺮﻭﺯ ﻭﺛﻮﻗﯽ : . ﯾﻪ
ﻣـــــــــــــــﺮﺩ ﻧﺸﻮﻧﻢ
ﺑﺪﯾﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﻡ ﺯﻧـــــــــــــــﺶ ﺑﺸﻢ ...
ﻣﺎ ﻧﺴﻠﮯ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺑﻪ
ﭘﺪﺭﻣﺎﻥ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻧﻪ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ..
ﻣﺎ ﺑﻪ ﻓﻨﺎ ﺭﻓﺘﯿﻢ
..
ﻧﺴﻠﮯ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﻧﻪ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ﺭﻓﺘﯿﻢ ﻭﻟﮯ ﻫﻤﻪ بي
ﺍﻋﺼﺎﺑﯿﻢ ﻭ ﻣﻮجي ..!
ﻧﺴﻠﮯ ﻫﺴﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﺷﺪﯾﻢ
.!
ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﻓﯿﻠﺘﺮ .!
ﻫﻢ ﺍﺯ ﺩﺯﺩ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﻢ ﻫﻢ ﺍﺯ ﭘﻠﯿﺲ
!!
ﺣﯿﻒ ﺷﺪ ...
ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﺩﻧﯿﺎيي ﮐﮧ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﻣﺪﻧﺶ ﺑﻪ ﺷﮑﻢ ﻣﺎﺩﺭﻣﺎﻥ ﻟﮕﺪ ﻣﯿﺰﺩﯾﻢ..
ﺍﯾﻨﺠﺎ :
ﻣﻨﻄﻖ ، ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺍﺳﺖ
ﮐﺘﺎﺏ ، ﺩﮐﻮﺭ ﺍﺳﺖ
ﺭﻭﺯﻧﺎﻣﻪ ، ﺗﺒﻠﯿﻎ ﺍﺳﺖ
ﺁﺯﺍﺩﯼ ، ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺍﺳﺖ
ﺟﻤﻬﻮﺭﯼ ، ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺍﺳﺘﻘﻼﻝ ، ﺗﯿﻢ ﺍﺳﺖ
ﺷﻌﺎﺭ ﺁﺳﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺷﻌﻮﺭ ، ﻧﺎﯾﺎﺏ ﺍﺳﺖ
ﭘﯿﻨﻪ ﻫﺎﯼ ﺩﺳﺖ ، " ﻋﺎﺭ " ﺍﺳﺖ
ﭘﯿﻨﻪ ﺑﺮ ﭘﯿﺸﺎﻧﯽ ، ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭﻭﻍ ، ﺣﻼﻝ ﺍﺳﺖ
ﺷﺎﺩﯼ ، ﺣﺮﺍﻡ ﺍﺳﺖ
ﺍﻋﺪﺍﻡ ، ﺍﺻﻼﺡ ﺍﺳﺖ
ﺍﺻﻼﺡ ، ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺳﺖ
ﺩﺍﻧﺎ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ
ﻧﺎﺩﺍﻥ ، ﮐﺎﻣﯿﺎﺏ ﺍﺳﺖ
ﺩﺭﺩ ﻣﺮﺩﻡ ، ﺑﯽ ﺩﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺭﯾــــــــﺎ ، ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺍﺳﺖ
ﺍﯾﻤﺎﻥ ، ﺑﺮﺍﯼ ﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ .
ﺍﯾﻧﺠـــــﺎ
ﺍﯾـــــﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ....
چرا زمان شاه بهتر بود؟
شاید یک دلیلش این بود که:
1.
هر موقع جنسی گرون می شد علما فتوا می دادن مردم نمی خریدن
جنس ارزون می شد!
2.
سود بانکی زیاد می شد علما فتوا می دادن سود وام های بانکی
با همکاری مردم و آتش زدن اموال دولتی دوباره سودها به سرجاش بر می گشت.
3.
بنزین گرون می شد علما فتوا.. مردم آتیش..
4.
بیلیت اتوبوس گرون علما فتوا.. مردم آتیش..
5.
توتون گرون علما فتوا.. مردم ترک سیگار..
6.
قند گرون علما فتوا.. قند نجس.
7.
هر مشکلی که پیش میومد علما فتوا میدادند ومردم یکپارچه
عمل میکردند.
الان چی شده که صدای علما در نمی یاد؟
خدا عوض شده.. یا دین خدا؟!
شاید هم علما کاسب شدند؟!
آقای لاریجانی(ریس مجلس) دیروز در سخنرانی خودش اعلام کرد
به کل دنیا:که ملت ما نشون دادن فشار تحریم ها به روی ما اثری نداشته و ندارد..
خوب چند تا سوال برادر من بگو ببینم مگه تو از مردمی؟
مگه توی مردم زندگی میکنی؟
مگه حقوق وزارت کار میگیری؟
مگه تو مستاجری؟
تا حالا شده واسه خونت خرید کنی،
اجاره بدی،فیش های آب و برق و گاز و ... پرداخت کنی،شهریه
دانشگاه،هزینه های جاری زندگی رو با یک ماه حقوق700تومنی بگذرونی؟
کردی این کار رو؟
بچه دانشگاهی داری که شهریه بدی؟
میدونی چقدر از تولید کننده ها و کاسبهای این کشور توی
جریان تحریم ها ورشکست شدن و الان گوشه های زندان هستن؟
زناشون طلاق گرفتن؟
بچه هاشون آواره شدن؟
فشار رو شماها نیست،
شماها سوار بر اریکه های قدرت هستید این ملت هستن که
استخونهاشون زیر اریکه های
شما خورد شده و داره میشه،
شما نمیبینید و نمیخواهید ببینید..
چرا آمار خود کشی های سرپرست خانواده ها رو نمی بینید؟
از اونور تیلیاردی از کشور خارج میشه و از اینور گیر دادین
به این 45 تومن مردم !!!
موافق هاااااااااااااااااااا کپی اجباری به هزار گروه کپی
کنید تا برسه دست صاحبش. نگا نکن کپی کن مگه توام از مردم نیستی؟
اختلاسها به تومان:
پدیده شاندیز ۹۶٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
بابک زنجانی ۸۵٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
فساد بانکی ۳٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
منصور آریا ۱٫۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
دانشگاه ایرانیان ۱٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
تامین اجتماعی ۳۷۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
صادق محصولی ۳۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
معاون بانک مرکزی ۲۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
رحیمی معاون اول ۱۷۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
بنیاد شهید ۵۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
شهرام جزایری
کرباسچی و....
پسران هاشمی و مهدی هاشمی و .... که هنوز هم ادامه دارد
البته اونایی که تاالان ثابت شده ودادگستری اعلام کرده
مجموع: ۱۹۹٫۳۹۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰٫۰۰۰
جمعیت ایران: ۸۰٫۰۰۰٫۰۰۰
سهم هر ایرانی: ﷼ ۲٫۴۹۲٫۳۷۵٫۰۰۰
یعنی سهم هر ایرانی میشه ۲۴۹ ملیون تومان!!!
بعد بودجه واسه یارانه کم میادوبنزین آزادمیشه وفقط کافیه
شمایک میلیون وام بخواین...
اگر دوست داشتین
این متن را تو تموم گروها بزارین تا
فلسطین هم به قطعنامه عربستان رای مثبت داد
فلسطین نیزچون دیگرکشورهای عربی به قطعنامه عربستان رای
مثبت داد واعلام کرد مانیز چون برادران عربمان درکنار عربستان پدرکشورهای عرب
ومسلمان می ایستیم وباایران قطع رابطه کرده وایران راعامل تروریست ودخالت
درکشورهای منطقه میدانیم !!!
هموطن روز قدس
یادت نره 😊😁
***
در پی بیانیه تمام ضد ایرانی
اتحادیه عرب آنچه بیش از هر چیز نفرت بر انگیز است رای نماینده عراق در محکومیت
ایران است کشوری که جان صدها هزار نفر از هموطنانمان را گرفت دهها هزار نفر را در
گیر عوارض پس از جنگ کرد و از همه مهمتر بعد از جنگ هم به جای آنکه ما از آنها
غرامت بگیریم سالانه میلیونها دلار بابت بازسازی و... به آن کشور پولی که هم وطن
خودمان نیاز دارد میدهیم، آن وقت در اتحادیه عرب علیه ما رای میدهد و از
همه سخیف تر اینکه تلوزیون ما از خبری شدن این خیانت عراق جلو گیری میکند.
خدایا به مردم ما بینش عطا فرما
جوزف گوبلز و شباهت عقایدش با اوضاع ما
جوزف گوبلز (Joseph Goebbels)،
در ۱۸۹۷ به
دنیا آمد. او به علت ناتوانی جسمی از شرکت در جنگ جهانی اول معاف بود.
وی به تحصیل در رشتههای تاریخ و ادبیات پرداخت و در سال ۱۹۲۲به حزب نازی پیوست.
در سال ۱۹۳۳،
گوبلز به مقام وزارت پروپاگاندا (تبلیغات و روشن گری) در رایش سوم رسید، و این سمت
را تا هنگام خودکشی، در سال۱۹۴۵،
به مدت دوازده سال در اختیار داشت.
در هنگام وزارت، او با در اختیار گرفتن همۀ رسانههای
عمومی و شاخه های مختلف هنر، تمام سعی خود را برای جمع کردن مردم، پشت سر هیتلر و
دولت او به کار بست.
در هنگام جنگ جهانی دوم، وقتی که تبلیغات برای نازیسم از
اهمیتی دو چندان برخوردار بود، کار گوبلز نیز، اهمیت بیشتری یافت.
از تئوری های معروف او این است که میگفت: "دروغ را
باید آن چنان بزرگ گفت که شنونده، در بزرگی آن فرو رفته و آن را به راحتی باور کند".
او حتی وقتی شکست آلمان در جنگ قطعی شده بود، به هیتلر
وفادار ماند، و در نهایت، پس از ورود ارتش سرخ به برلین، در ۱ مه۱۹۴۵، به همراه همسر و شش
فرزندش، در سن ۴۸
سالگی، دست به خودکشی زد.
گوبلز میگفت:
"ما
نه به دوست، بلکه نیاز به دشمن داریم".
او معتقد بود که وقتی یک حکومت دچار ضعف مدیریتی، فساد،
ناکارآمدی، و فلاکت اقتصادی شود، و وقتی نتواند نیازهای ابتدایی مردم اش، از قبیل
نان، کار، رفاه، امنیت، اعتبار، و آسایش شان را تامین کند، با موجی از نارضایتی،
خشم و اعتراض عمومی مواجه میشود، و در این حال، کشور به سوی انقلاب و سقوط حکومت
پیش میرود.
گوبلز میگفت:
"در
چنین حالتی، حکومت باید اذهان عمومی را به سوی یک موضوع فرعی، اما بزرگ، منحرف کند.
-
باید وارد یک جنگ شد.
-
حکومت باید برای ملت دشمن بتراشد.
-
دشمنان خارجی،
-
دشمنان داخلی.
-
ولی اگر دشمن واقعی پیدا نشد، حتا دشمن خیالی...
-
باید دایم از توطئه ها گفت.
-
از نقشه هایی که دشمنان برای ما می کشند.
-
باید از هر فرصت و حادثه ای، برای راه انداختن یک جنگ
تبلیغاتی استفاده کرد.
-
باید همیشه درگیر بود.
-
درگیر جنگ،
-
درگیر تبلیغات علیه همسایگان،
-
علیه کشورهای قدرتمند،
-
علیه سازمان های جهانی،
-
باید بحران ساخت..."
وی معتقد بود:
"رمز
موفقیت و ماندگاری حکومت های ضعیف، در وضعیت جنگی و بحران ها است.
در جنگ ها و بحران ها است که مردم، بدبختی های مالی، شغلی،
شخصی، و معیشتی شان را فراموش کرده، و با حکومت همدل میشوند.
و این بهترین فرصت برای سرکوب منتقدین داخلی است.
کشور که آرام شود، مردم طلبکار حکومت میشوند".
توصیه ی او این بود که:
-
باید کشور را دائم در حالت جنگی نگه داشت.
-
باید کاری کرد که مردم وقتی به هم میرسند، همواره از جنگ و
از دشمن بگویند...
چقدر بنظر آشناست این فرمایشات بعد ازهفتاد سال!
کی گفته ما صد سال عقبیم! نه بابا فقط هفتاد سال......
................................................
اي کساني كه انقلاب کردین
لطفا به سوالات زیر پاسخ دهید.
1-
تفاوت "حضرت والا" و "حضرت آقا" را
توضیح دهید!
2-
دو کلمه "مقام عظمای ولایت" و "شاهنشاه
آریا مهر" را تعریف کنید!
3-
معنی عبارتهای " جانم فدای رهبر" و " جان
نثار" را به طور خلاصه شرح دهید!
4-
دو کلمهء "بیت" و "کاخ" چه تفاوتهایی
دارند؟!
5-
تفاوت دو گروه "عاشق ولایت" و "فدوی"
را در چند سطر توضیح دهید!
6-
"بنیاد پهلوی" و "بنیاد علوی"
چه تفاوتی دارند؟
7-
جمله " سلطنت عطیه ای است الهی " چه رابطه ای با
عبارت "مقام عظمای ولایت جانشین امام زمان" دارد ؟
8-
تفاوت "رای ملوکانه " با "حکم حکومتی"
کدام است؟
مطربی هم شد کار
!
زنده ياد استاد اسماعیل خان مهرتاش (متولد ١٢٨٣ - متوفي
١٣٥٩
در كودكي با کدوی حلوايی و
موی اسب و یک سیخ کباب برای خودش کمانچه اي درست کرده بود
و خانواده چون متوجه استعداد
او می شوند، وی را نزد استاد درویش خان جهت یادگیری تار می برند .....
همچنين، استاد در جوانی کلاس
هايی در زمینه فن بیان و تئاتر و هنرپیشگی تاسیس می کند
که بعدا به "جامعه
باربُد" معروف شد.
مرضیه ، ملوک ضرابی ،
عبدالوهاب شهیدی ، محمدرضا شجریان، محمد
منتشري و ده ها استاد دیگر موسيقي از شاگردان او بودند.
او ۴۵۰ آهنگ فولکلور ساخت که در
این زمان هم در ایام نوروز یا شب یلدا تلوزیون آن ها را در برنامه ویژه پخش می کند.
می گویند هر کسی که در این
مملکت در موسیقی ، تئاتر و هنرپیشگی به جايی رسیده است ، حتماً به جامعه باربد سری
زده است.
جامعه باربد همان تئاتری بود
در لاله زار که مسعود کیمیايی در فیلم معروف گوزن ها از بازیگران تئاتر آن استفاده
کرد
و همچنین صحنه هایی که بهروز
وثوقی اعلام برنامه می کرد ، همان تئاتر جامعه باربد است
.....
در سال ۱۳۵۷ در هنگامه انقلاب ، تئاتر
جامعه باربد توسط افراطیون به همراه تمامی صفحه های استاد به آتش کشیده شد
و به كلي از بین رفت و نابود
شد ......!!!!!
اين خاطره ای از استاد
مهرتاش است ، همیشه از آن گله کرده و می گفت :
آن حادثه ، داغی بر دلم
گذاشت که سوزش آن هیچ وقت از بین نمی رود !
خاطره تلخ استاد ، اين است:
سیگارفروشی در راهروی جامعه
باربد بساط می کرد و پاسبان ها می آمدند و سیگارهایش را می بردند.
یک روز مرد سیگارفروش پیش من آمد که ؛
زن و بچه دار هستم و خواهش
مي كنم به پاسبان ها بگویید که شما اجازه داده اید من این جا بساط کنم.
من هم قبول کردم و به پاسبان
ها گفتم این آقا از ابواب جمعی ما است و از من اجازه دارد.
دیگر کسی مزاحم او نشد و
بیست سال با همان سیگارفروشی جلوی در تئاتر زندگی اش را اداره کرد.
سال ها گذشت تا این که
انقلاب شد و روزی به من خبر دادند كه می خواهند تئاتر را آتش بزنند! سریع خودم را
رساندم. دیدم که اولین کوکتل مولوتوف را همین مرد سیگارفروش پرتاب کرد.
خير خيره نگاهش كردم ! رو به
من كرد و گفت :
آقا، مطربی هم شد کار؟
برو یک کار دیگر برای خودت
پیدا کن !
تمام زندگی ام سوخت!
لباس ها، دکورها،
صفحه ها و نوارهايی که از موسیقی ملي يا موسيقي محلی شهرها و نواحی مختلف ایران
جمع کرده بودم!
همه چیز سوخت!
همه چيز نابود شد!
اما همه آن سوختن ها و نابود
شدن ها آن قدر روی من اثر نگذاشت که حرف اون آقا !
آقا، مطربی هم شد کار؟
.......................................................................................
یک هموطن متولد ۱۳۲۷ می نویسد
من متولد شدم و پا به دنیا
گذاشتم تا فردا را بسازم.
دبستان رفتم مدیر دبستان ما توده ای بود! ناظمش مصدقی بود!
معلمم فدائی اسلام بود!
به دبیرستان رفتم مدیر ما عضو نهضت آزادی بود! ناظمش توده
ای بود ! دبیر ادبیات ما میگفت حیف که میرزا کوچک خان را این بی پدران کشتند!!
بقیه دبیران هم یا چریک بودند یا فدائی بودند یا میگفتند حیف که مصدق در تبعید است !
من به دانشگاه رفتم ... با گرفتن کارت دانشجویی روشنفکر
شدم! همه دور هم بودیم , از هر نوع حشمی در میان ما بود مصدقی و توده ای و چریک و
مجاهد و فدائی....
دخترهای دانشگاه ما عاشق خسرو گلسرخی شده بودند !! پسرهای
دانشگاه ما عاشق شریعتی !! خر تو خری بود در میان ما روشنفکرها!! کسی کتاب درسی
نمیخواند! یکی مارکس میخواند , یکی عقاید برتر استالین ! یکی کتاب های جلال آل
احمد , چند تا هم کتاب "مائو چگونه به قدرت رسید" , و خیلی ها هم اخلاق
در اسلام , و "چگونه دیدگاه شما زینب وار شود"!!!
خوب یادم است یک روز دکتر ابراهیم بنی احمد , استاد جامعه
شناسی ما ,
در سرکلاس پرسید : چند نفر از شما ایرانی هستید؟
همه گفتیم : آقا ما!
پرسید: چند نفر از شما شاهنامه میخوانید؟!
کسی دستش را بلند نکرد!
پرسید: گلستان
سعدی چند صفحه است و در چه باب هایی نوشته شده؟
کسی نمیدانست!!
پرسید : نام کوچک جامی چیست؟
کسی نمیدانست!!
هر چه از ایران پرسید کسی نمیدانست
!!!
پرسید : رضا شاه در چه سالی و در کجا بدنیا آمد؟
پرسید : نام اصلی امیرکبیر چه بود؟!
و در آخر گفت :
"
خاک بر سر ملتی که شما روشنفکرانش باشید!"
کسی از شما تاریخ خود را نمیداند اما اگر بپرسیم اسامی آن
53 نفر عضو حزب توده در کتاب بزرگ علوی را نام ببرید همه شما نام کوچک , نام فامیل
, شماره شناسنامه , و تاریخ تولدشان راحفظ
هستید!! کسی که به تاریخ و هویت خود خیانت کند به خود رحم نخواهد کرد . بدبخت آن
مملکتس که شماها روشنفکرانش باشید!"
و البته آن ملت اتفاقا بدبخت هم شد و دکتر بنی احمد ,
استاد ما , صحیح گفته بود!
دشت مان , گرگ اگر داشت , نمی نالیدم
نیمی از گله ی ما را سگِ چوپان خورده!
………………………………………………………………..
بنام اهورامزدا:
من زرتشتي نيستم
...
ولي ميدانم ;
*-
زرتشت عصا به آب نزد تا رود نيل را بشکافد...
*-
زرتشت مردگان را زنده نميکرد...
*-
زرتشت شمشير نداشت....
*-
زرتشت وعدهء بهشت و حوريان بهشتي نميداد...
*-
زرتشت دستور کشتن کسي که با او مخالفت ميکرد را نداد...
*-
زرتشت کسي را به خاطر نژادش خوار و حقير نشمرد...
*-
زرتشت کسي را نجس نخواند...
*-
زرتشت شأن کسي را بخاطر دين و مذهبش پائين نياورد...
*-
زرتشت تنها يک چراغ را روشن کرد تا جلوي پايت را ببيني ؛
چراغ انسانيت... !
*
گفتار نيک *
*
پندار نيک *
*
کردار نيک *
عید سرزمین کوروش بزرگ برایرانیان مبارک....
......................................................................
هنوز!
درهمين نزديكي ما
مردى گوسفند می کشد و خونش را به ماشين چند صد ميليونى اش
ميمالد
پسری پشت ماشینش می نویسد : بیمه قمر بنی هاشم; يا مي نويسد
يا جد فلاني اما مثل یابو میراند
هنوز برای ازدواج استخاره می کنند نه تحقیق
هنوز توی چاه پول می ریزند و نامه عربی پست می کنند
هنوز مردم چشم ديدن بوسه عشق را ندارند درحاليكه براي ديدن
صحنه اعدام باشوق حاضر مي شوند
هنوز قبل از پدر شدن حتي يك كتاب تربيت كودك پارسی نمي
خوانند اما هرشب در مسجد کلمات عربی که معنی آنها را نمیداند در قالب دعا بارها
تکرار میکند
درحاليكه تنها نان آور همسايه، بعلت بيماري و بي پولي
درحال مرگ است ، فرسنگها مسير را جهت زيارت خدايي ميروند كه خودش گفته از رگ
گردنتان به شما نزديكترم...
هنوز بر آزادگی حسین اشک میریزند اما حاضر نیستند یکروز
آزاده زندگی کنند
زبانشان پر است از جملات زیبا اما عملشان سرشار از زشتی و
ناپاکی است
آری این است بلای تعصب کور کورانه جاهلی! بلای خانمانسوز
ایران
بیاد دیالوگی ماندگار از سریال امامعلی (ع) افتادم
معاویه
قویتر از ذوالفقار علی سراغ داری؟
عمروعاص
آری، جهل مردم
………………………………………………………………..
این مقالة از مجتبی مطهری فرزندکوچک شهیدمطهری
چرا در ایران، نیت شیطانی این قدر زود به تجاوز منجر میشود؟
از دختر دبستانی روستایی، فقط کفشهایش پیدا شده بود. چندی
بعد جنازه ی خفه شده ی او، پس از تعرض یافت شد. متجاوز و قاتل که بود؟ مردی متأهل!
او گفت: "دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، آن را عملی
کردم!" چگونه است که در ایران، این نیت های پلید شیطانی، زود به مرحله عمل میرسند؟
اگر قرار باشد نیت شیطانی
این قدر سریع ایجاد شده و به مرحله ی عمل برسد، در کشورهای غربی، که استخرها
مختلط، مشروب فروشیها در دسترس، تابلوهای نیمه عریان در مقابل و فیلم های شهوت
انگیز تلویزیون در دید همگان است، باید روزانه ده ها هزار نفر مورد تعرض قرار
گیرند.
پاسخ سؤال در این نکته است
که این جمله ی سه قسمتی (دخترک را تنها دیدم، نیتی شیطانی به ذهنم رسید، نیت خود
را عملی کردم)، در حقیقت جملهای چهار قسمتی است: "دخترک را تنها دیدم، نیتی
شیطانی به ذهنم رسید، "دیدم انگار در این مملکت، کسی به کسی نیست"، نیت
خود را عملی کردم!"
کشورهای غربی با درست در
اختیار گرفتن قدرت رسانهای، به هر نافهمی فهماندهاند که در این شهر، نسبت به جرم
های خشن، به ویژه نسبت به کودکان و دختران، حساسیت زیادی وجود دارد و "کسی به
کسی هست!" وقتی دختر ده سالهای به نام "هولی جونز" در کانادا
ناپدید شد، به مدت دو روز، "خبر اول" تمام شبکههای مهم خبری آن کشور
بود!
ما چه میکنیم؟ فورا این
گونه اخبار را پنهان میکنیم تا زمان دستگیری احتمالی مجرم!
آیا از کم شعوری غربی هاست که برنامههای مهم تلویزیونی را
قطع کرده و تعقیب و گریز یک مجرم را به طور زنده پخش میکنند؟
اتفاقا غربیها در این موارد، بسیار عاقلانه عمل میکنند
چون میدانند مسئله ی اصلی، دستگیری مجرم نیست، بلکه فهماندن این امر، به مجرمان
بعدی است که این جا، شهر است نه جنگل؛ و ربودن یک کودک و یا تعرض به او، یعنی
مواجهه با کل حکومت و مردم.
در ایران ما، وقتی یک جانی به یک دختر تعرض میکند حداکثر
خود را با یک خانواده، طرف میبیند که به راحتی با تهدیدهایی مانند پخش فیلم تعرض
و یا تجاوز به عضو دیگر خانواده، آنان را از شکایت منصرف میکند. ولی در غرب،
کودک، از جامعه ربوده میشود نه از خانواده؛ و جانی میداند از فردا، جنایت او
مورد توجه همه ی رسانه هاست و انصراف شاکی خصوصی تأثیری ندارد.
من نمیدانم تعداد "جنگل بانان" در این کشور چند
نفر است ولی هر چه هست، تعداد "جنگل بینان"، یعنی کسانی که جامعه ی
ایران را مثل "جنگل" تلقی میکنند و از قمه کشی و ربایش و تهدید و تجاوز
و جرم های دیگر ابایی ندارند، کم شمار نیست.
به سبب جمعیت رو به رشد "جنگل بینان" است که اگر
آینه ی دو خودرو، کمی با شدت به هم برخورد کند، پیاده شدن از خودرو با قمه، منظره
ی نادری در تهران نیست!
مردم عادی به کنار، در کدام کشور جهان، شروران در مواجهه
با پلیس، به جای فرار، مکررا با قمه به مأموران مسلح حمله میکنند؟ آیا این پدیدهها
دلیلی بر گسترش تعداد "جنگل بینان" نیست؟
و همچنین است داستان اختلاس، رشوه، غارت بیت المال و...
نماز صبح، رادیو را باز میکنید، پیام اخلاق میدهد، از
خانه خارج میشوید، بر دیوار روبرو، پیام اخلاقی نوشته است. در و دیوار شهر، پر
است از تابلوها و بیلبوردهای اخلاقی.
تلفن های همراه پی در پی پیام های اخلاقی از دوستانمان،
گروه های وایبری، فیس بوکی و تلگرامیمان برایمان باز میکند.
بالای سربرگ نامه های اداری مان، پیام اخلاقی نوشته است،
آخوند اداره مان، ظهر، کلی برای ما اخلاق میبافد. عصر به مراسم ختم میرویم، کلی
اخلاق میآموزیم.
از ده شبکه ی سیما، دست کم در هر زمان، شش تا مستقیم،
سخنرانی فلان آقا را پخش میکند که پیام اخلاق میدهد. آن هایی هم که فیلم پخش میکنند،
همان حرف ها را از زبان هنرپیشگانشان، دوباره به خوردمان میدهند!
راستی اگر بنا بود این پیام ها کاری بکند، ما الان باید در
بهشت اخلاق زندگی میکردیم! نیاز به چک و سفته و ضامن، برای پول دادن و گرفتن و
کاسبی نداشتیم. کلانتری ها و دادگاه های ما، مانند سوئیس بیکار بودند!
آقای قاضیالقضات ما چند روز پیش، فرمودند: "ما
پانزده میلیون پرونده در نوبت دادرسی داریم!"
اگر بپذیریم که هر پرونده حداقل دو شاکی و متشاکی دارد و
هرکدام، حداقل یک خانواده ی سه نفره و نه بیشتر باشند، تعداد افراد درگیر دادگستری
ایران، رقم سرسام آور میلیون نفر است و فاجعه یعنی این!
ای قربان درس اخلاق دادنتان!
میبینید همه چیزمان به همه چیزمان میآید:
بیشترین متخصصان پزشکی؛ و بیشترین آمار بیماری!
بیشترین روحانی و معلم اخلاق؛ و بیشترین پرونده ی دادگستری
و کلانتری!
بیشترین بانک و سیستم حسابرسی؛ و بیشترین دزدی و اختلاس!
ما خنده دا رترین مردم جهانیم!
هیچ جا و هیچ کس را هم در دنیا آدم حساب نمیکنیم!
………………………………………………………………..
دلال صیغه
صیغه هر ساعت 40 هزار تومان، حق دلالی 10 هزار تومان.»
خیلی بانمکه حتماً خوشت میاد فقط یه ذره ناز داره.اشتباه نکنید این صحبت مادرم
نیست که دخترخانمی را برای خواستگاری به من معرفی میکند بلکه بخشی از حرفهای
آقای «الف» است که «نمیدانم او را چهکاره صدا کنم، ولی میتوان گفت دلال صیغه
است». به گزارش تارنگار حقوق بشر در ایران به نقل از خبرنگار روزنامه وقایع
اتفاقیه، «از طریق یک سایت به دفتر او در حوالی
خیابان جمالزاده آمدم، آلبوم عکسی به من نشان میدهد و به هر کدام که میرسم
توضیحات خودش را میدهد. هر عکس قیمت خودش را دارد.» قیمت صیغه در این دفتر «از 40
هزار تومان شروع میشود تا 300 هزار تومان برای هر ساعت. البته موضوع جالب، حق
معرفی است که او میگیرد» و تأکید هم دارد که «من درصدی کار نمیکنم هر کدوم از
اینارو دفتر یه حقالزحمه روش گذاشته از 10 هزار تومان تا 100 هزار تومان». غیر از
من چند نفر دیگر هم نشستهاند، ولی خبری از بانوان محترم نیست. طبق روال شما یک
نفر را انتخاب میکنید و مبلغش را دلال محترم میگیرد و بعد شما را برای جاری
کردن صیغه به جای دیگری معرفی میکند که همسر موقتتان را آنجا ملاقات میکنید.
مسئول این دفتر دلالی گفته است: برای زمان بیشتر «ماهانه» محاسبه میشود «از یک
میلیون تومان هست تا پنج میلیون تومان؛ حق دفتر هم از 500 هزار تومان تا یک میلیون
تومان» متغیر است. مسئول دلالی صیغه در این دفتر ماهانه 10 میلیون تومان درآمد
دارد و از چهار سال پیش به این کار اشتغال دارد»، اما خبرنگار از طریق سایتهای
همسریابی به دو «دلال صیغه» دیگر نیز گفتوگو کرده است که نرخ صیغه در دفتر یکی از
آنها «از ساعتی 20 هزار تومان تا ساعتی یک میلیون تومان» است و «15 درصد پورسانت
میگیرد»، اما در دفتر دلالی صیغه دیگر «مبلغ مشخصی به زوجه موقت پرداخت نمیشود،
فقط شوهر باید خانهای مناسب همراه با وسایل برای زوجه تهیه کند و در حد معمول
خرجی خانه را بپردازد» و فقط «برای هر معرفی و صیغه حداقل شش ماه یک میلیون تومان
میشود». روزنامه وقایع اتفاقیه به وجود نوعی «صیغه لوکس» نیز اشاره کرده و
یادآوری کرده است که قیمت آن بیش از یک میلیون تومان در روز است. این روزنامه
نوشته است: «وزارت ورزش و جوانان قبلاً طرحهایی داشت برای ساماندهی این موضوع که
هیچ کدام به مرحله اجرایی نرسید، ولی بهتر است با این وضع متولیان فکر چارهای
برای این پدیده کنند» و البته «برخورد قضایی با این موارد شاید فقط این فضاها را
به سمت غیر رسمی شدن ببرد؛ بنابراین باید ریشهها را دید.
………………………………………………………………..
مکالمه بچه با مادر بزرگ
بچه:
مامانبزرگ این چه کتابیه تو چند ماهه داری میخونی و تموم
نمیشه؟
مامانبزرگ:
این قرآنه عزیزم. تموم شده، من هی دوباره میخونمش.
بچه:
کی امتحانشو دارین؟
مامانبزرگ:
(با
لبخند) چند سال دیگه عزیزم.
بچه:
فهمیدنش خیلی سخته؟
مامانبزرگ:
نه...
بچه:
پس چرا اینقدر هی دوباره میخونیش؟
مامانبزرگ:
آخه من قصههاشو خیلی دوست دارم.
بچه:
مامانبزرگ، مگه قصهها رو از شما امتحان میگیرن؟
مامانبزرگ:
نه، عزیزم، این کتاب خداست و من باهاش دعا میکنم.
بچه:
مامانبزرگ تو با کتاب قصه دعا میکنی؟
مامانبزرگ:
عزیزم این قصههای کتاب خداست.
بچه:
مامانبزرگ، کتاب خدا یعنی چی؟
مامانبزرگ:
یعنی کتابی که خدا حرفهاشو به پیغمبرخودش میگه که به ما بگه.
بچه:
چرا خدا خودش به ما نمیگه؟
مامانبزرگ:
خدا که حرف نمیزنه عزیزم.
بچه:
پس چیجوری با پیغمبر خودش حرف میزنه؟
مامانبزرگ:
با اونم حرف نمیزنه؛ بهش وحی میفرسته.
بچه:
وحی چیه، مامانبزرگ؟
مامانبزرگ:
دستورهای خداست که با یک فرشتهای به پیغمبرش میگه.
بچه:
فرشته مگه حرف میزنه؟
مامانبزرگ:
آره، اما فقط با پیغمبر خدا.
بچه:
منم میتونم پیغمبر بشم؟
مامانبزرگ:
نه.
بچه:
چرا؟
مامانبزرگ:
آخه خدا پیغمبرها رو از اول خودش انتخاب میکنه.
بچه:
اونا مگه با ما فرق دارن؟
مامانبزرگ:
نه عزیزم.
بچه:
اگه فرق ندارن پس چرا خدا منو انتخاب نمیکنه؟
مامانبزرگ:
آخه دیگه خدا پیغمبر انتخاب نمیکنه؛ همهی حرفاشو گفته.
بچه:
آها پس دیگه خدا قصه بهتری بلد نیست بگه.
مامانبزرگ:
(با
لبخند) نه عزیزم، این بهترین قصههاش بوده، دیگه.
بچه:
مامانبزرگ، میشه من کتاب رو ببینم.
مامانبزرگ:
آره، عزیزم، اما تو دستهات کثیفه و گناه داره. خودم نشونت
میدم.
بچه:
مامانبزرگ، اینکه داستانهاش عکس نداره.
مامانبزرگ:
(با
لبخند) نه نداره، عزیزم.
بچه:
مامانبزرگ، این چرا اینجوری نوشته؟
مامانبزرگ:
این به زبون عربی نوشته، عزیزم.
بچه:
مامانبزرگ، مگه تو عربی بلدی؟
مامانبزرگ:
(بعد
از چند ثانیه سکوت) نه، عزیزم.
بچه:
آها، پس تازه میفهمم چرا اینقدر میخونیش.
مامانبزرگ:
(سکوت....)
.........................................................................................................
شیخ در مقابل علم
مایکل فارادی برق را اختراع کرد و ادیسون لامپ را اختراع
کرد
تا شیخ مزور زیر نورش منبر راه اندازد ...
رایس کلوک بلندگو را اختراع کرد
تا شیخ بیسواد با صدای بلندتر مزخرفات خرافی اش را تعریف
کند...
گولیلموی ایتالیایی رادیو را اختراع کرد
تا شیخ الدنگ در آن چرندیات ببافد و عربی عرعر کند از
دنیای دیگر ...
جان لوگی برد اسکاتلندی تلویزیون را اختراع کرد
تا شیخ شیاد در آن خودنمایی کند، طوری که هر کانالی که
بزنیم شیخ حرامزاده را پیش خود حاضر و ناظر ببینیم...
الیشا اوتیس آمریکایی آسانسور را اختراع کرد
تا شیخ دزد را با بار سنگین جیبش به طبقه بالای برج ببرد...
گراهام بل تلفن را اختراع کرد
تا شیخ لاشی با شیوخ دیگر در باره احکام و مزخرفات جدید
مکالمه کند...
پاسکال فرانسوی ماشین حساب را اختراع کرد
تا شیخ کلاش حقوقی که برای زر مفت زدن و نماز خواندن گرفته
محاسبه کند و...
همه جمع شدند و خون دل خوردند و بی خوابی و مشقت ها کشیدند
و با اختراع و کشفشان به دنیا و به خصوص به شیخ دحال کمک کردند،
توجه کنیم و بجای جناح بازی حقایق را دیده و بدانیم آخر
پنج انگشت به مچ ختم شده و دقیقا داستان سیاست همین است.😳😳😳
..............................................................................................
آخر پنج انگشت به مچ
ختم شده
این صدای پردردمن
می دﻭﻧﺴﺘﯿﺪ ﭘﺴﺮ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﺻﺪﺭ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ؟
!ﻧﻮﻩ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﻋﺮﻭﺱ ﺳﯿﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ ﺗﻮ ﻧﺠﻒ؟ !ﺣﺴﻦ ﺧﻤﯿﻨﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﺠﻨﻮﺭﺩﯼ ﻫﺴﺖ ؟ !ﻻﺭﯾﺠﺎﻧﯽ
ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﻄﻬﺮﯼ ﻫﺴﺖ ؟ !ﻣﻄﻬﺮﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺧﺎﻣﻨﻪ ﺍﯼ؟ !ﺗﺎﺟﺰﺍﺩﻩ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﺤﺘﺸﻤﯽ ﭘﻮﺭ ﻫﺴﺖ؟
!ﻣﺤﺘﺸﻤﯽ ﭘﻮﺭ ﺑﺎﺟﻨﺎﻕ ﺧﺎﺗﻤﯽ؟ !ﻫﻤﺴﺮ ﺳﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﺧﻮﺍﻫﺮ ﺯﺍﺩﻩ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻮﺳﯽ ﺻﺪﺭﻫﺴﺖ؟
!ﺧﻮﺍﻫﺮﺯﺍﺩﻩ ﻣﺤﻤﺪ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺭﻓﺴﻨﺠﺎﻧﯽ ﻫﺴﺖ؟ ... ؟ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺧﺎﺗﻤﯽ ﻫﻤﺴﺮ ﺯﻫﺮﺍ ﺍﺷﺮﺍﻗﯽ
ﻧﻮﻩ ﺩﺧﺘﺮﯼ ﺧﻤﯿﻨﯽﻫﺴﺖ ؟ !ﻣﻬﺎﺟﺮﺍﻧﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﮐﺪﯾﻮﺭ ﻫﺴﺖ؟ !ﮐﺪﯾﻮﺭ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻧﺎﻃﻖ ﻧﻮﺭﻯ ﻫﺴﺖ؟ !ﻭ
ﭘﺴﺮﻫﺎﯼ ﻻﻫﻮﺗﯽ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﺭﻓﺴﻨﺠﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ؟ !
ﺭﯼ ﺷﻬﺮﯼ ﺩﺍﻣﺎﺩ ﻣﺸﮑﯿﻨﯽ ﻫﺴﺖ ﻭ ... ... !35 ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ
ﻣﻤﻠﮑﺘﻮ ﯾﮏ ﻃﺎﯾﻔﻪ ﺑﻪ ﻫﻢ ﭘﯿﻮﺳﺘﻪ ﺩﺍﺭﻩ ﺍﺩﺍﺭﻩﻣﯿﮑﻨﻪ .ﻧﻤﯽ ﺩﻭﻧﺴﺘﯿﻦ ﺩﯾﮕﻪ!!!😳😜
سی و چند سال پیش بود که شاه گریه کرد و رفت…!
مردم ریختن تو خیابون و شادمانه شیرینی و شکلات پخش میکردن...
چند تا بچه داد میزدن شاه فراری شده سوار گاری شده…!
یه شیرین عقل دیگه ای هم داد میزد مَمَد دِماغ دَر رَفت…!
مَمَد دِماغ دَر رَفت…!
مردم جلوی ماشین ها رو میگرفتن و تا راننده رو پیاده
نمیکردن که برقصه نمیذاشتن بره…!
بیچاره ها نمیدونستن که این آخرین رقص عمرشونه…!
عکس شاه رو از روی اسکناس ها رو درآورده بودن و با خوشحالی
به هم نشون میدادن و نمیدونستن عکس شاه اعتبار اون کاغذ ها بود…!
هر دلار هفت تومان بود…!
و هر تومان کلی ریال با ارزش…!
یک عکس بزرگ از شاه رو در محل خانه آیت الله شیرازی نصب
کرده بودن که یک جفت شاخ داشت و از دندانهای دراکولایی اش خون میچکید…!
خون جوانان وطن بود به اصطلاح…!
و سالها گذشت از اون روز….
و سالها گذشت…!
دیگه مردم از شاه بعنوان مَمَد دِماغ یاد نمیکنن
دیگه کسی نمیگه شاه فراری شده سوار گاری شده…!
بلکه آه میکشن و میگن خدا بیامرزدش…!
نور به قبرش بباره ایشالله…!
دیگه رقصیدن جُرم شد…!
پولها بی ارزش شد…!
دلار افسار برید…!
نفت که سر سفره نیامد که بماند نان هم پرکشید…
برکت هم رفت…!
نه آب و برقی مجانی شد و نه اتوبوسی…!
ارزان شدن پیشکش
….
کمر شکست این قبض های لعنتی….!
معنویاتمان هم بر باد رفت…!
سر در گریبونیم ما خود کرده های بی تدبیر…....
در پی لقمه ای نان که روزی قوت مسکینان بود …!
35
سال دستاورد انقلاب اسلامی :
٨٠٠٠
پزشك بيكار ،
٧ ميليون جوان بيكار ،
ازهر١٠ ازدواج ٦طلاق ،
٦ ميليون معتاد ،
٦٨% افسردگی
،
رسيدن سن فحشا به ١٤ سالگی ،
فروش سالانه ١٣ هزار كليه ،
٤٢% زير
خط فقر ،
آنوقت در برابر این همه
دانشمند و اکتشافات و اختراعات شیخ مزدور چه کرد ؟
نه تنها هیچ کشف و اختراعی نکرد بلکه همواره مانع پیشرفت
هم شد !!
تنها کسانی موفق شدند که ذهنشان درگیر اژدها و نهنگ و شتر
و خرافات دیگر نشد و با یک سری فرمول ریاضی که نوشته بودند دنیا را تکان دادند...
و در آخر مخترعین کافر ، روانه جهنم می شوند چون احکام بلد
نبودند و شیخ دزد روانه بهشت، چون عمر کثیفش را صرف دعا کرده بود !!!
.............................................................
آیا درک درستی از ۸۰۰ میلیارد دلار داریم ؟
-
چهارشنبه, ۱۸
ام آذر ۱۳۹۴
در رسانه ها می شنویم که درآمد نفتی در دوران احمدی نژاد
حدود ۸۰۰
میلیارد دلار بوده است و کسی بغیر از خودی ها نمی داند چه بلایی بر سر این همه پول
آمده است.
حال چگونه می توانیم بزرگی این عدد را درک کنیم ؟
برای درک این مقدار پول بهتر است نگاهی به هزینه بزرگ ترین
پروژه های جهان بیندازیم و تصور کنیم با این پول چه میزان آبادانی را برای این
کشور و مردم ایران می شد به دست آورد:
–
۲۰ میلیارد دلار : هزینه تونل ۵۲ کیلومتری کانال مانش که
فرانسه را به انگلستان متصل میکند و در زیر کف دریا حفر شدهاست.
–
۷۰ میلیون دلار : هزینه ارسال کاوشگر مریخ
پیما توسط هند
–
۳۸۰ میلیون دلار : قیمت هواپیمای ایرباس ۳۸۰، بزرگ ترین و مدرن ترین
هواپیمای مسافربری جهان، هواپیمایی امارات در یک قرارداد ۵۰ عدد را به ارزش ۲۳ میلیارد دلار سفارش داده
است. به همراه کلیه لوازم.
–
۱٫۵ میلیارد دلار : هزینه
ارسال کاوشگر به ستاره دنباله دار روزتا، به عنوان بلند پروازانه ترین پروژه فضایی
جهان
–
۱٫۵ میلیارد دلار : هزینه
ساخت برج خلیفه دوبی، بلندترین برج جهان
–
۳٫۵ میلیارد دلار :
فرودگاه کوالالامپور مالزی با ظرفیت ۳۹
میلیون نفر
–
۷ میلیارد دلار : هزینه ساخت فرودگاه جده
عربستان با ظرفیت جابجایی ۱۸
میلیون مسافر در روز
–
۱۲ میلیارد دلار : هزینه برگزاری المپیک
لندن ۲۰۱۲
–
۲۲ میلیارد دلار : هزینه ساخت کانال زیردریایی
مانش به طول ۵۱
کیلومتر همراه با خطوط ریلی پرسرعت
–
۴۰ میلیارد دلار: هزینه ساخت شهر تجاری کره
جنوبی در سئول به عنوان قطب تجاری شرق آسیا
–
۳۰۰ میلیارد دلار: هزینه ساخت شبکه ریلی
پرسرعت چین به طول ۲۵۰۰۰
کیلومتر با سرعت بیش از ۳۰۰
کیلومتر بر ساعت که در ۱۵
سال هزینه می شود. دولت چین سالیانه بین ۱۴ تا ۲۵ میلیارد دلار برای ساخت این پروژه عظیم هزینه
می کند.
–
۳۰۳ میلیارد دلار: کل بدهی کشور یونان که
بزرگ ترین بحران مالی را در اروپا و جهان در هشتاد سال اخیر به وجود آورده است.
(منبع
: ویکی پدیا)
آیا هنوز هم درک درستی از ۸۰۰ میلیارد دلار دارید؟
در دوران احمدی نژاد حتی یک فاز پالایشگاهی عسلویه راه
اندازی نشد !
....................................................................
اسلام، قرآن، جنایات و کردار زشت
در اسلام، بسیاری از جنایات و افعال زشت مجاز هستند؛ تنها
اسم آنها عوض شده است:؛
جنگ افروزی بد است اما "جهاد" خوب است!؛
قرآن: "بقره ۱۹۱" (در مجموع ۴۹ آیه ی قتال و ۲۹ آیه ی جهاد)
دروغ بد است اما "تقیه" خوب است!؛
قرآن: آل عمران ۲۸؛ نحل ۱۰۶؛ غافر ۲۸
دخالت در کار دیگران خوب
نیست اما "امر به معرف و نهی از منکر" خوب است!؛
قرآن: آل عمران ۱۱۰
شکنجه بد است اما "حد شرعی خوب" است!؛
قرآن: نور ۲
فاحشگی بد است اما صیغه "متعه" مجاز است.؛
قرآن: نساء ۲۴
نگاه ابزاری به زنان بد است اما "زنان کشتزار شما
هستند و هرگونه که میخواهید به کشتزار خود وارد شوید!"؛
قرآن: بقره ۲۲۳
زن و مرد برابرند اما "مرد بر زن برتری دارد!"؛
قرآن: نساء ۳۴
همه انسان ها برابرند اما "برده با مرد آزاد برابر
نیست."؛
قرآن: نحل ۷۵
تجاوز بد است اما تجاوز به "زن شوهر داری که در جنگ
با کفار غنیمت گرفته شده است" مجاز است!؛
قرآن: نساء ۲۴
غارت بد است اما "غنیمت" مجاز است!؛
قرآن: انفال ۴۱
فحاشی بد است، اما "کسانی که ایمان نمی آورند مانند
چهارپایانند!"؛
قرآن: اعراف ۱۵۹
"نجس
هستند!"؛
قرآن: توبه ۲۸
"مانند
سگانی هستند که عوعو میکنند!"؛
قرآن: اعراف ۱۷۶
مثله کردن بد است اما "قطع دست دزد" خوب است!؛
قرآن: مائده ۳۸
کودک آزاری بد است اما سکس با کودک نابالغ مجاز است!؛
قرآن: طلاق ۴
باج گرفتن بد است اما "جزیه" مجاز است.؛
قرآن: توبه ۲۹
مکر و نیرنگ بد است اما "خداوند بهترین مکاران
است!"؛
قرآن: عمران ۵۴
در دین هیچ اکراهی نیست اما "از مسلمانی خارج
شدن" سزایش مرگ است!؛
قرآن: مائده ۵۴
ابلیس می تواند از کتاب مقدس جهت منافع خود آیه بیاورد.؛
شکسپیر: هاملت
………………………………………………………………..
مرد مسلمان با موی زن تحریک میشود
مرد مسلمان با بوی زن تحریک میشود
مرد مسلمان با صدای زن تحریک میشود
مرد مسلمان با مچ پای زن تحریک میشود
مرد مسلمان با نگاه زن تحریک میشود
مرد مسلمان با راه رفتن زن تحریک میشود
مرد مسلمان از رنگ لباس زن تحریک میشود
مرد مسلمان از آدامس جویدن و غذا خوردن زن تحریک میشود
مردان مسلمان موجوداتی دایم التحریک هستند
وکلا مرد مسلمان مردی است که همیشه در وضعیت تحریک است.این
که میگویند زن حجاب داشته باشد که مرد به گناه نیفتد، مثل این است که بگویند
خورشید نتابد که بستنی هایمان آب نشود.
»
سیمین دانشور
………………………………………………………………..
«بخشی
از سخنرانی دکتر احمد دشتمرد استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران در انجمن جامعه
شناسی ایران»
اگر ما مي گوييم زماني كه پارس ها تمدن و دين داشتند،
اعراب دختران خود را زنده به گور مي كردند،
قطعا صد سال ديگر اعراب مي گويند زماني كه ما ميزبان جام
جهاني بوديم ايراني ها دخترانشان را به استاديوم راه نمي دادند...!!!!
گفتیم : اقتصاد
گفتند : باید اسلامی شود.
گفتیم : فرهنگ
گفتند : باید اسلامی شود.
گفتیم : اخلاق
گفتند : مگر اخلاق غیر اسلامی هم داریم؟!
گفتیم : علوم انسانی
گفتند : انسانی
چیست؟ بگو اسلامی.
گفتیم : روابط زن و مرد
گفتند : ای بابا..! چه معنی دارد این روابط؟!
گفتیم : وجدان
گفتند : اسلام.
گفتیم : ...........
گفتند : اسلام... اسلام... گذشت و گذشت...
چیزی نگفتیم، فقط رفتیم مغازه مرغ بخریم، دیدیم نمی
توانیم،
گفتند : چه ربطی دارد به اسلام..؟!
رفتیم روزنامه خریدیم و مشغول خواندن خبرهای رانت خواری و
اختلاس بودیم که به ناگاه آمدند و روزنامه را از دستمان گرفتند و گفتند : به اسلام
چه مربوط..؟!
نگاهی به ووو برمان انداختیم، روان های پریشان دیدیم و
مردهای چشم چران،
گفتند : اینها تهاجم فرهنگی ست؛
و ما از خودمان پرسیدیم : پس این تهاجم فرهنگی کنندگان چرا
خودشان اینقدر چشم چران نیستند؟!
خواستیم ویزای عربستان بگیریم، برویم آنجا از خود خدا
بپرسیم، گفتند : عربستان ضد اسلامی، دیگر به ما اسلامی ها ویزا نمی دهد!
خلاصه کمی سرمان گیج رفت و یک لحظه فکر کردیم دچار هپروت
اسلامی شده ایم، دوباره به خود آمدیم و دیوان حافظ را گشودیم دیدیم گفته:
«
گر مسلمانی از این است که حافظ دارد/
وای اگر از پس امروز بود فردايي »
.
.................................................
کرایه هرالاغ
اگر بدانید کرایه هرالاغ درامامزاده داوود ساعتی 20 هزار
تومان،
وحق التدریس یک استادیاردانشگاه ساعتی 10 هزار تومان،
ویارانه هر ایرانی در یک ماه برابر کرایه 2 ساعت یک الاغ
است..! خودتان پیدا کنید که الاغ واقعی کیست..؟
كمي بيانديشيم:
١- يك رئيس جمهور
(آمريكا) به وزير امور خارجه كشورمان احترام گذاشته و با او دست داده است
٢- يك وزير امورخارجه
(عربستان) با بي شرمي به رئيس جمهوري كشورمان اهانت كرده است.
عده اي اين دومي را ول كرده اند و به اولي معترضند..؟
مسخ و حماقت حد و مرز ندارد
...!!!???
فستیوال آبجوخوری در آلمان هفت میلیون مست بودن هیچکی زیر
دست وپا له نشد..!
در جمهوري اسلامي با اوباما نميشه دست داد اما مادر چاوز
رو ميشه بغل كرد. نمي دونم چرا گفتم مادر چاوز، هوس قهوه كردم..؟
………………………………………………………………..
آیا میدانید در حال حاضر کم ارزش ترین پول دنیا را کدام
کشور دارد ؟
کشوری که دومین منابع گاز و نفت جهان را دارد.
کشوری که یک ششم از ذخایر سنگهای قیمتی جهان را دارد.
کشوری که بهترین فرش جهان را دارد.
کشوری که بهترین خاویار جهان را صادر میکند.
کشوری که بهترین پسته جهان را دارد.
کشوری که یکی از بهترین تولید کنندگان زعفران است.
کشوری که ۱۰
درصد از آثار باستانی و تاریخی ثبت شده در یونسکو را دارد.
کشوری که تنوع طبیعی بی نظیرش باعث شده با یکساعت پرواز از
مناطق سرد با 20 درجه زیر صفر (شرایط اسکی روی برف) به مناطق گرم با دمای 35 درجه
(شرایط اسکی روی آب) دسترسی داشته باشد.
کشوری که درآمد زیادی از اماکن دینی دارد.
کشوری که یکی از مرغوبترین برنج های جهان دارد.
کشوری که یکی از بهترین چای های دنیا را دارد.
کشوری که به دلیل تنوع ذخایر معدنی به بهشت معدن شناسان
مشهور است.
و مهمتر از تمام اینها... همان کشوری که سالانه 150 تا 180
هزار نفر تحصیلکرده از آن به خارج فرار میکنند
این کشور صاحب کم ارزش ترین پول دنیا است ! چه کشور آشنایی..
………………………………………………………………..
دیکته سال1394
.
سر سطر بنویس.......؟؟؟
جوانها در زندان
....!!
دختران حامله ،........!!
مادران دق مرگ ........!!
پدران سگ دو برای نان......!!
بنویس.........؟؟؟
بابا نای، نان دادن ندارد، بابا کار ندارد...!
بابا سهمی برای استخدام ندارد...!
بنویس .......؟؟؟
آن بچه سرطان دارد....!
هزینه هر آمپولش بیشتر از 1 میلیون تومان است،
خانه ی آنها پایین شهر است ،
اشک چشمهای مادرش مروارید دارد ،
بنویس......؟؟
تلاش ما بی ثمر است !
صاحب خانه بابا را جواب کرد...!
حاج رحیم برای چندمین بار به حج میرود ، اما...؟
بابای من پول قبض آب و برق را ندارد.!
بنویس......؟؟؟
نماز قضا دارد....... اما سفره ما غذا ندارد...!
بنویس......؟؟
اهل محل برای ساختن مسجد پول جمع میکنند اما ...،
سقف خانه ما چکه میکند....!
بنویس.......؟؟؟
پسر همسایه ما از گرسنگی "مرد"
...!
اما در مجلس ختمش گوسفند سر بریدند..!
بنویس......؟؟؟
در سرزمین من همه..؟؟
یا سنگ میفروشند
...!
یا سنگ میزنند ....!
یا سنگ می اندازند
...!
یا سنگ دل اند ...!
بنویس.......؟؟
مادران داغ دارن !
پدران بیمار !
بنویس ......!!
پدر "60"ساله ام نگهبان ویلای اقازاده
"20" ساله شده است ،
جوان هایمان از سر نیاز ادعای عاشقی می کنند !
دختر هایمان از نداری خود را الوده هوس نامردان می کنند !
بنویس در سرزمین من اگر از حق خود دفاع کنی اعدام میشوی !
بنویس.زندگیمان چه سخت چه آسان ولی به اجبار می گذرد !
برگه ها بالا............،
.................................................................................................
من یک زنم...یک زن ایرانی...
ساعت هشت شب است...
اینجا خیابان سهرودی شمالی...
بیرون میروم...برای خرید نان...
نه آرایش دارم...نه لباسم جاذب است....
حلقه ام برق میزند...
اینجا سر کوچه...
این هفتین ماشینیست که جلوی پایم نگه میدارد....
آخری میگوید شوهر داری که داری، منم سیر کن، هرچی میخوای
به پات میریزم...
اینجا نانوایی...
ساعت هشت ونیم...
نانوا خمیر میزد اما نمیدانم چرا به من زل زده و چشمک
میزند...
موقع پرتاب نان دستش را به دستم میساید....
اینجا تهران...
از خیابان که رد میشوم موتورسواری به سویم میاید...
کیفم را سفت میچسبم....و نانها....
موتورسوار از قیمت میپرسد ...شبی چند؟ومن نمیدانستم قیمت
شبها چند است؟
اینجا ایران...
دستی به باسنم کشید و با
گفتن جوووون دور شد...
هنوز خیسی عرقهای سرد خشک نشده بود به خانه رسیدم...
مهندس را دیدم...آقای شرافتمندی که در طبقه بالابا زن و
دختر زندگی میکند...
سلام آقای مهندس...خانوم خوبن...؟دخترگلتون خوبن؟
به سلام تو خوبی؟خوشی؟کم پیدایی؟راستی امشب کسی نیست خونه
مون...اگه ممکنه بیا کامپیوتر نیلوفرو درست کن...خیلی لنگ میزنه....اینم موبایلم
راحت تر خواستی حرف بزنی منتظرم...
ومن هاج و واج میگم چشم...وقت کردم حتما...
اینجا سرزمین اسلام....اینجا سرزمین رضا و امامزاده
ها...اینجا بیماران جنسی تخم ریزی کردن...و نه دین نه مذهب نه قانون و نه عرف از
من محافظت نمیکند...
اینجا ایران اسلامی است
-------------------------------------------------------------------------------
موضوع انشاء یک دانش آموز چگونه میشود آمریکا را نابود کرد.
به نام خدا
اول، يك گروه جاسوس كه از دستورات ما پيروي كنند در كشور
آمريكا مستقر ميكنيم. سپس آنها را در راس امور قرار ميدهيم و با كمك آنها به سه
دستورالعمل زير عمل ميكنيم:
1-
دخترها و پسرها را از همان كودكستان از هم جدا ميكنيم تا
از همان زمان، همگي آنها تبديل به انسانهاي مريضي شوند و تا سطح كمي كمتر از ديوانگي
به پيش روند. مثلا پسرها فكر كنند دخترها چقدر جاذبه دارند، چقدر متفاوتند، چقدر
فرشتهاند، ولي غير قابل دستيابيند، نميتوانم با آنها حرف يا قدم بزنم و همين
افكار را هم دخترها نسبت به پسرها پيدا خواهند كرد. بعد كه همه را تا آخر عمر مريض
كرديم تا به چیزی جز جنس مخالف نیاندیشند كليه ثروت مادي و معنويشان را غارت
ميكنيم.
2-
علومانساني را بيحيثيت ميكنيم. كاري ميكنيم تا
آمريكاييها، رشتههاي علومانساني را مسخره كنند و سخيف بشمارند.
دستور ميدهيم، به فارغ التحصيلان رشتههاي: فلسفه، مديريت،
جامعهشناسي، اقتصاد، روانشناسي، حقوق، قضاوت و ... ، كار ندهند و بيشترشان، سالها
دنبال كار بگردند.
در عوض، رشتههاي فنيمهندسي، پزشكي و دندانپزشكي را خيلي
پررونق و پولساز ميكنيم.
ميگوييم علومانساني مربوط به انسانهاي خنگ و لات است.
سپس، مغزها را ميبريم رشتههاي مهندسي، پزشكي و دندانپزشكي.
به دليل اينكه بچههاي علومانساني از استعدادهاي متوسط به
پايين انتخاب شدهاند توانايي حل مشكلات مديريتي و اجتماعي را نخواهند داشت،
بنابراين آمريكاييان مجبور ميشوند بااستعدادترها كه درس اين كار را نخواندهاند
مثل مهندسها و دندانپزشكها را بگذارند كار مديريت بكنند.
تمام كارهاي مديريتي كشور به جاي اينكه دست مديران بيفتد،
به مهندسان و پزشكان و دندانپزشكان سپرده ميشود.
فيلسوفي وجود نخواهد داشت كه تئوريهاي عقلاني را به جامعه
عرضه كند.
جامعهشناس قوي براي حل مشكلات جامعه به وجود نخواهد آمد.
يك وكيل و حقوقدان باهوش و خبره نخواهند داشت و الي آخر،
در نتيجه كشور درست اداره نشده و همه ارگانها و سازمانهايش از هم ميپاشد.
سپس ما ايرانيان وارد عمل مي
شويم و تمام آن استعدادهاي آمريكا كه در رشتههاي مهندسي مثل: فيزيك، فضا، نانو،
مكانيك، برق و ... تحصيل كردهاند را دعوتنامه ميزنيم تا بيايند كشور ما، مفت و
مجاني شروع به كار كنند.
روزي 15 ساعت از آنها، كار خرحمالي مي كشيم و گاهي هم توي
سرشان ميزنيم كه اگر به كار زيادت اعتراض كني، مجوز اقامتت را ميگيريم و تو مجبور
ميشوي به همان ديوانهخانهي آمريكا باز گردي. آنوقت است كه وي مثل اسب، شروع به
كار ميكند و دم نميزند تا روز مرگ.
3-
موسيقي را كلا از مدارس حذف ميكنيم.
اولا ً، وقتي موسيقي خوب، از كشورشان حذف ميشود، جاي آنرا
افسردگي و دلمردگي خواهد گرفت. دوما ً همگي نسبت به موسيقي، بيسواد ميشوند و فرق
ما ما ي گاو و موسيقي بتهوون را نخواهند فهميد و همين موضوع به ما كمك ميكند تا
بهتر بتوانيم آنها را نسبت به خوانندههاي خودمان علاقمند و عاشق كنيم. تا مثلا
وقتي اسم يكي از خوانندههاي ما را ميشنوند از حس حقارت، حتي نتوانند حرف بزنند.
آنوقت است كه عاشق كشور ما، موسيقي ما، فرهنگ ما، فيلمهاي ما و كلا عاشق ما ميشوند
و ما تا ميتوانيم، از اين قضيه سوءاستفاده خواهيم كرد. به اين صورت است كه شما مي
توانيد آمريكا را ظرف 30 سال نابود كنيد.
اين بود انشاي من براي نابود كردن آمريكا...
معلم زیر برگه اش نوشته:
انشاء خیلی خوبی بود . البته اشاره نکردید بهشان یاد
میدهیم بی مورد و بدون درک و فهم شعار دهند و شعار دهند .
🌷
--------------------------------------------------------------------------------
دانش دقیق روحانیون از مکالمه شمر و یابو
روحانیون, نحوه رحلت پیغمبر(ص)،روز مرگ و محل دفن حضرت
فاطمه(ع) رو نمیدونن و میگن مشخص نیست.
ولی مکالمه اسب شمر و یابوی
حر بن ریاحی رو مو به مو از حفظ هستن.
از آخرت، ازگفتگوی حضرت علی(ع) وقتی سر در چاه میکرد و در
تنهایی با خدای خویش راز و نیاز میکرد و گفتگوی خداوند با آدم در بهشت را جوری
بدون کم و زیاد تعریف میکنند که هر چی فکرشو میکنم من اگه اونجا حضور هم داشتم همش
یادم نمیموند فقط میتونستم اصل ماجرا رو تعریف کنم.
لامصبا جوری در مورد قیامت و جزییاتش سخن میگویند که
انگاری قسمتاییشم که یادشون نمونده روزانه میرن میبینن بر میگردن.
تو شیراز به یه آخوندی که نحوه ی قربانی شدن گوسفند حضرت
ابراهیم(ع) و زبان حال گوسفند رو مو به مو با ناله بیان میکرد به شوخی بعد از روضه
گفتم سی دیشو نداری؟گفت نوار صوتیشو دارم از فلان حاج آقا برات میارم.
تو ی چیزی موندم ک واقعا ماهارو احمق فرض کردن یا هستیم و
خودمون نمیدونیم...
فقیهِ شهر به رفعِ حجاب مایل نیست
چرا که هرچه کند ، در حجاب کند...
از او دلیل نباید سوال کرد
که گرگ به هر دلیل که شد ،
بره را مجاب کند
ز من مترس که "خانم" تو را خطاب کنم
ازو بترس که "همشیره ات" خطاب کند
ایرج میرزا
--------------------------------------------------------------------------
نتیجه گیری از سریال کیمیا
چند مسئول بلندپایه ساواک لَنگ دزدیدن یه چمدون شمش طلا
هستند،خوب این نشون میده که دزدی های اون زمان در چه حد بوده ( مقایسه با یه تریلی
شمش طلا که بردن به ترکیه ) و اینکه چند مامور ارشد ساواک برای این دزدی آن هم در
دوران هرج و مرج کلی نقشه میکشند و برای بردن این چمدون طلا دست به دامن یک استوار
ژاندارمری میشن که این یه جعبه طلا رو براشون رد کنه که این هم نشون میده مملکت
چقدر صاحب داشته که ماموران ارشد ساواک جرات دزدی حتی در حد یک چمدون شمش طلا آن
هم در روزهای پرآشوب منتهی به انقلاب اسلامی را نداشتند و جالب اینکه از ترس
گیرافتادن به دست حکومت شاه یکی از مقامات
شلوارش را خراب میکند( اما تو حکومت...... هزار میلیارد ها رو میدزدن و طوری باشون
رفتار میشه که اینگار یه بسته پفک نمکی رو دزدیدن)... واقعا باید قدر این حکومت رو
بدونیم. حکومت
شاه خیلی فاسد بود. خدایا شکرت
یکی نیست بگه آخه پدرجان انگار قرار بوده که سریال بر علیه
محمدرضا شاه و حکومت فاسدش بسازی . ما که برداشتمون از سریال عکس این بوده. دمتون
گرم که تاریخ رو
تحریف نکردید و عین واقعیت بیان کردید. سپاس
--------------------------------------------------------------------------------------
آن سه نفر باهم هستند و ما دویست نفر تنها !!
گویند دویست نفر را سه نفر سرباز لاغر اندام به اسارت
گرفته و به صف کرده و می بردند و تعدادی نظاره گر بر این جماعت اسیر می خندیدند و
با خود می گفتند: ای بیچاره ها، چگونه است این سه نفر نحیف برشما چنین چیره گشته و
اینچنبن خوار شدید ؟؟ یکی جهاندیده درمیان آنان فریادی زد که ای مردم بر ما نخندید
که آن سه نفر باهم هستند و ما دویست نفر تنها
!!!
........................................................
اسارت چیست!
همە آزادی می خواهند، بی آنکە بدانند اسارت چیست!
اسارت به میله های دورتان نیست، به حصارهای در تفکرتان است.
صادق هدایت
------------------------------------------------------------------------------------------
قطعه اي از کتاب"روياي تبت"
...
یک روز از سرِ بی کاری به بچه های کلاس گفتم انشایی
بنویسند با این عنوان که
"فقر
بهتر است یا عطر؟"
قافیه ساختن از سرگرمی هایم بود
چند نفری از بچه ها نوشتند "فقر"
از بین علم و ثروت همیشه علم را انتخاب می کردند
نوشته بودند که "فقر" خوب است چون چشم و گوش آدم
را باز
می کند و او را بیدار نگه می
دارد ولی عطر، آدم را بیهوش و
مدهوش می کند".
عادت کرده بودند مجیز فقر را بگویند چون نصیبشان شده بود
فقط یکی از بچه ها نوشته بود "عطر"
انشایش را هنوز هم دارم
جالب بود. نوشته بود
عطر حس هایي را در آدم بیدار
می کند که
فقر آنها را خاموش کرده است ...!""
سال 1318 از تهران با اتوبوس بطرف قزوین سفر میکردم...
سر هر پیچ و گردنه ای 3 تا صلوات میفرستادیم بعد نوبت ِ لعنت چی ها میشد ! که میگفتن : "بر یزید لعنت، ما میگفتیم : بیش باد ، برشمر لعنت ، بیش باد بر ابن ملجم ، معاویه ، لعنت..."
هر کس عطسه میکرد راننده ، اتوبوس را 5 دقیقه کنار میزد میگفت صبر امده...
به هر امامزاده میرسدیم، همگی فاتحه میخواندیم و پول صدقه به صندوق میانداختیم ؛ بعد از 5 ساعت با 264 صلوات لاستیک ماشین ترکید و اتوبوس واژگون شد...
------------------------------------------------------------------------------------------
👤 #احمد_کسروی
📚 #کتاب_زندگانی_من
سال 1318 از تهران با اتوبوس بطرف قزوین سفر میکردم...
سر هر پیچ و گردنه ای 3 تا صلوات میفرستادیم بعد نوبت ِ لعنت چی ها میشد ! که میگفتن : "بر یزید لعنت، ما میگفتیم : بیش باد ، برشمر لعنت ، بیش باد بر ابن ملجم ، معاویه ، لعنت..."
هر کس عطسه میکرد راننده ، اتوبوس را 5 دقیقه کنار میزد میگفت صبر امده...
به هر امامزاده میرسدیم، همگی فاتحه میخواندیم و پول صدقه به صندوق میانداختیم ؛ بعد از 5 ساعت با 264 صلوات لاستیک ماشین ترکید و اتوبوس واژگون شد...
------------------------------------------------------------------------------------------
حکایتی از ایرج میرزا
ﺭﻭﺣﺎﻧﯿﻮﻥ ﻧﺤﻮۀ ﺭﺣﻠﺖ پیامبر و ﺭﻭﺯ وفات ﻭ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻦ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺭا دقیق ﻧﻤﯿﺪانند ﻭ حتی برای نحوۀ وفات حضرت فاطمه هم پنجاه روایت دارند ﻭﻟﯽ در کمال حیرت مکالمۀ ﺍﺳﺐ ﺷﻤﺮ با اسب حـُـر را به شکل دقیقی حفظ هستند یا گفتگوی ﺣﻀﺮﺕ ﻋﻠﯽ ﺩﺭ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺧﻮﯾﺶ در چاه را مو به مو تعریف میکنند ﻭ ﮔﻔﺘﮕﻮﯼ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺎ ﺁﺩﻡ ﺩﺭ ﺑﻬﺸﺖ ﺭﺍ به گونهای میگویند ﮐﻪ اگر کسی نداند تصور میکند خودشان آنجا حضور ﺩﺍشتند ، شگفتا ﺟﻮﺭی ﺩﺭبارۀ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻭ ﺟﺰﯾﯿﺎتش ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﻧﮕﺎﺭ ناهار امروز را با جبرییل در بهشت میل کردهاند ، همین امشب ملایی در شیراز مکالمۀ بین ابراهیم واسماعیل و گوسفند را نکته به نکته برای مردم تعریف میکرد ، راستش این روزها مرتب از خودم میپرسم که اینها ما ﺭا الاغ ﻓﺮﺽ ﮐﺮﺩهاند ﯾﺎ اینکه ما واقعا الاغیم یا شاید هم هر دوتای آنها ...!!ا
------------------------------------------------------------------------------------------
اسم، ملیت و دین شما را تعیین میکنند پنج دقیقه بعد از تولدتان ،
اسم، ملیت و دین شما
را تعیین میکنند
و شما بقیه زندگیتان را صرفِ
دفاع از چیزهایی میکنید که
خودتان انتخابش نکردهاید.
👤 وینسنت بنت
------------------------------------------------------------------------------------------
چنان آنها را ترغیب به گذشته و فقر و مردهپرستی و گریه و وافور و توسری میکنیم که دست روی دستشان بگذارند و بگویند باید دستی از غیب برون آید و کاری بکند!
👤 صادق هدایت
📚 توپ مرواری
------------------------------------------------------------------------------------------ ■ تـــعصب یک واژه ی کثیف است و ایـــمان واژهای تمیز، که در یک چیز مشترکند:
زمانی که منطق به پایان میرسد،
آنها شروع میشوند.
👤 #هارپر_لی
------------------------------------------------------------------------------------------
♨️ دین چیست؟
عده اى فکر میکنند دین اعتقادات مردم است
اینطور نیست!
دین یک صنعت است.
صاحبى دارد.
به نفع عده اى است و باعث ثروت مادى و قدرت سیاسى طیف معینى در جامعه میشود و به یک حاکمیت سیاسى و طبقاتى در جامعه خدمت میکند.
مذهب صنعتى است که میلیاردها دلار پول در آن جابجا میشود. هزینه تبلیغاتش توسط این پولها پرداخت میشود. این پولها را با کلاهبردارى و اخّاذى از جیب مردم بیرون میکشند. در ایران این پولها را از طریق دولت از جیب مردم درمی آورند.
این یک دستگاه نشر اکاذیب است. دروغ تحویل مردم میدهند. مردم را میترسانند. مردم را در این دنیا از خشونت میترسانند و در آن دنیا از عقوبت. این درست مثل مافیا است.
نهاد مذهبى، چه مسیحیت باشد، چه اسلام چه یهودیت، قبل از اینکه مجموعه اى از باورهاى اجتماعى باشد، یک ساختمان و عمارت بزرگ اجتماعى است که روى پاى خودش ایستاده، مالیات میگیرد
پول میگیرد و خرج بقا و حاکمیت خودش میکند
دین شراب ناب نیست.،،
اتانول است که مستی میدهد،
اما به قیمت کوري
🌹ژان پل راشل🌹
------------------------------------------------------------------------------------------ﻧﮕﺎﻫﯽ ﻣﺨﺘﺼﺮ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺍﻋﺮﺍﺏ
۱ - ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺳﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ
🔅 ۲-ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺳﺮ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ
🔅 ۳ - ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺳﺮ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ
🔅 ۴ - ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺳﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﮏ ﻣﺮﻭﺍﻥ
و ﺗﻮﺿﯿﺢ اینکه :
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ، ﻧﻪ ﺭﮊﯾﻢ ﺻﻬﯿﻮﻧﯿﺴﺘﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ نه القاعده ﻭ ﻧﻪ ﺩﺍﻋﺶ
"فقط اسلام بود و قلمرو مسلمانان"
کلا این سر بریدن رسم بوده فرقی هم نمی کرده مظلوم باشی یا ظالم اگر شکست می خوردی سرت بالا نیزه بود...
داعش امروز هم برعکس نظر بعضی ریشه از فرهنگ آن زمان داره نه آمریکا و اسرائیل... ممکنه آنها از حماقت اینها استفاده کنند ولی مشکل از فرهنگ بدوی آدمهای این مناطق است.
این داستان عاشورا از دو جهت برای من جالب است؛
اول اعراب صدر اسلام وقتی با نوه پیامبر و پسر عمو خودشان اینگونه رفتار میکردند ببین با ایرانیان بیچاره مغلوب در جنگ چه کرده اند. اجداد بی گناه من و تو که به جرم مسلمان نبودن و یا نهایتا دفاع از وطن و ناموسشان، بی رحمانه تر از کشتگان کربلا شهید شدند.
اگر اسرای کربلا پس از مدتی محترمانه آزاد شدند و به قوم و قبیله خود برگشتند، زنان و دختران و طفلان بی گناه سرزمینم مظلومانه تر از اسرای کربلا در بازارهای مکه و مدینه گمنام فروخته شدند و فریادرس و تاریخ نگاری از آنان دفاع نکرد و حتی هم هموطنان و فرزندانشان هم آنها را از یاد برده و تاریخ عرب را جایگزین سند پرافتخار کشور خود کردند.
دوم اینکه کاش فقط یک روز در سال و فقط یک شمع بخاطر همه هموطنان دلیرمان که بخاطر دفاع از کیان ایرانی به شکلی وحشیانه توسط اعراب تکه تکه و شهید شدند مانند بابک خرم دین... مازیار و افشین...طاهر... یعقوب لیث و... روشن می کردیم....
فقط یک روز و فقط یک شمع.....
نه میلیونها پرس غذا... نه یک دهه... و نه هیئات و کتل و علامت!
------------------------------------------------------------------------------------------
یکی از خدام حرم امام رضا که برای تفریح به شمال آمده بود تعریف میکرد و میگفت : کبوتران حرم امام رضا در ماه بیش از 800 میلیون و در ایام پر ترافیک زوار بیش از میلیارد تومان برای متولیان حرم ( رئیسی و علم الهدا ) سود دهی دارند .
در 10 مکان برای کبوتران گندم ریخته میشود . در هر مکان قفسیهایی هست پراز کبوتر که زوار با پرداخت 2000 تومان پرنده ای را خریده و آزاد میکنند. اکثر زوار بیش از یکی دوتا 10تا و 20 تا هم میخرند . و دیده شده تا 50 و 100تا هم یکجا خریده اند . عربها که همیشه به تعداد فرزندان کبوتر آزاد میکنند . و زوار نادان نمیدانند که این کبوتران جلدن و بجز حریم حرم جایی نمیروند
.
گندم را در بسته های 200 گرمی به مبلغ 1000 تومان میفروشند یعنی یک کیلو گندم را 5000 تومان میفروشند . و خادمانی هستند که دایم در حال جارو کردن و جمع آوری گندمها هستند . تا زوار گندم روی زمین نبینند . و هرجه زودتر گندم خریداری کنند . در هر مکان هر ساعت بیش از 5 کیسه 10 کیلویی گندم جمع آوری میکنند . که در مدت 24 ساعت بیش از 10 تن گندم انبار میشود و مجددا کیلویی 5000 تومان به زوار فروخته میشود . و افرادی هستند که یک یا چند گونی گندم نذر کرده یا باخود میآورند و تحویل انبار میدهند . و یا از انبار حرم خرید میکنند و فقط پولش را میدهند . افراد بسیار زیادی هستند که کبوتران شخصی دارن و آنها را وقف حرم میکنند . و روزی نیست که چندین کیسه و قفس پراز کبوتران گران قیمت تحویل انبار نشود که مسئولین بعدا آنها را قیمت گذاری کرده و خیلی بالا به کبوتربازان میفروشند .
و خیلی جزئیات دیگری هست که مجال گفتن نیست ...
این تنها درآمد زایی کبوترانی است که تابحال بفکر کسی خطور نمیکرده و نمیکند ....
ودر نهایت کاسبی جدید آستان قدس رضوی
که بابت تکاندن خاک فرشهای حرم امام رضا بر جسد، از خانواده میت ، یک ملیون تومان دریافت میکنند که باعث آمرزش امواتشان گردد!!!
چيزي كه نهايت نداره همانا خريته..!!😏
------------------------------------------------------------------------------------------
تاریخ خواهد نوشت که روزگاری در این سرزمین کسانی بر مردم حکومت میکردند که پندارشان تباه، کردارشان ریا و گفتارشان سراسر دروغ و فریب بود. آنها به نام دین تمامی ثروت و آبروی مردم را به غارت بردند. خاک این کشور را به نابودی کشیدند تا خاک بیگانه را اباد کنند! در سراسر این سرزمین جهل، خرافه گرستی و افکار پوسیده رواج دادند.
آنها برای کل دنیا آرزوی مرگ میکردند وخدا را از آن خود میدانستند! تاریخ خواهد نوشت وکسانی که تاریخ را بخوانند، در مرد این مردمی که چنین اجازه ای را به این تبهکاران دادند. چگونه قضاوت خواهند کرد؟؟
------------------------------------------------------------------------------------------
گزیده ای از نامۀ آیت الله العضمی خویی به آیت الله خمینی در سال ١٣۵۶ دربـارۀ مضرات تشکیل حکومت اسلامی که بسیار قابل تأمل است و به طور عجیبی پیشبینی های او به حقیقت پیوسته :
١- در صورت تشکیل حکومت دینی دیگر ادیان هم ترغیب میشوند که حکومت دینی خود را تشکیل دهند و در نتیجه نزاعهای دینی آغاز خواهد شد
٢- زمانی که روحانیون پا بهحکومت بگذارند دیگر عیوب خود را نمیبینند و شروع به توجیه کردن معایب میکنند تا فسادها را نادیده بگیرند
٣- مسند روحانیت از ابتدا مسند مبارزه با فساد بوده است و مسندِ حاکمان همواره توأم با فساد ، با تشکیل حکومت دینی در درجۀ اول مسند مبارزه با فساد را از دست میدهیم و دوم روحانیت را هم به فساد میکشانیم حتی اگر هم فاسد نشویم مردم مفاسد را به گردن روحانیت خواهند نوشت
۴- علم حکومتداری یک علم بسیار پیچیده است و روحانیون از این علم کاملاً تهی هستند ، ورود بدون علم و تجربه به این حوزه بدون طی مراحل آن باعث آبروریزی بزرگی برای روحانیون خواهد شد زیرا صرف اینکه روحانیون انسانهای خوبی هستند دلیل نمیشود که هر علمی را بلد باشند
۵- آرزوی همۀ ما تبعیت حکومت از دین است، در حالیکه اگر حکومت را در دست بگیریم به تبعیتِ دین از حکومت دچار خواهیم شد و گاهی برای از دست ندادن قدرت باید حکم دین را نقض کنیم
٦- چون مردم ، ما را جانشین امام زمان تصور می کنند انتظار دارند حکومت دینی ما هم همان عدالت را در جامعه برپا کـنـد و اگر نتوانیم مردم نسبت به دین سست عقیده میشوند
٧- اکنون که مناصب حکومتی را در اختیار نداریم اینهمه اختلاف نظر بین ما وجود دارد و اگر به حکومت برسیم اختلاف نظرها باعث چندپارگی دین و آسیبهای بسیار بزرگی به جامعه میشود
٨- ما چون فقیهان خوبی هستیم دلیل نیست به علوم دیگر مانند مدیریت هم تسلط داشته باشیم زیرا اسلام را در طول چندین قرن همین حوزه های علمیه زنده نگه داشتند نه حکومتهای دینی
٩- اکنون که دست ما به حکومت نرسیده است اطرافیان ما چه کارها که نمیکنند وای به آنروز که دستمان به حکومت برسد خودتان خواهید دید چه آبروریزی بزرگی برای مرجعیت و دین اسلام به یادگار خواهیم گذاشت
١٠- کسانى که مناصب حکومتى را در اختیار دارند فریبکارى و دروغ گویى را از لوازم اولیۀ شغل خود مىدانند پس علماى دین باید از این مناصب بپرهیزند زیرا اگر بخواهند پايبند راستى باشند امورشان نمىگذرد و اگر هم بخواهند مثل بقیه سیاستمداران هرجا که صلاح دیدند دروغ بگویند موجب بىاعتقادى مردم به حکم دین خواهند شد
١١- حتی گاهی مردم وقتی از دست حکومتها به تنگ میآیند به روحانیت پناه می آورند و اگـر حکومت در دست ما باشد پس این دسته از مردم شکایت خود را کجا ببرند ؟🤔
------------------------------------------------------------------------------------------
فردی همسایه ای کافر داشت هر روز و هر شب با صدای بلند همسایه کافر رو لعن و نفرین می کرد! که خدایا، جان این همسایه کافر من را بگیر، مرگش را نزدیک کن (به طوری که مرد کافر می شنید.) زمان گذشت و او بیمار شد؛ دیگر نمی توانست غذا درست کند ولی در کمال تعجب غذایش سر موقع در خانه اش ظاهر می شد! هرروز بر سر نماز می گفت خدایا ممنونم که بنده ات را فراموش نکردی و غذای مرا در خانه ام ظاهر می کنی و لعنت بر آن کافر خدا نشناس! روزی از روزها که خواست برود غذا را بر دارد، دید این همسایه کافر است ک غذا برایش می آورد، از آن شب به بعد، هر شب سر نماز می گفت: خدایا ممنونم که این مردک شیطان رو وسیله کردی که برای من غذا بیاورد، من تازه حکمت تو را فهمیدم ک چرا جانش را نگرفتی...
با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی خبر بمیرد در درد خودپرستی....!
------------------------------------------------------------------------------------------
گویند در عصر سليمان نبی پرنده اى براى نوشيدن آب به سمت بركه اى پرواز كرد
اما چند كودک را بر سر بركه ديد، پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همين كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به آن بركه مراجعه نمود .
پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او آزارى به من مُتصور نيست.
پس نزديک شد، ولی آن مرد سنگى به سويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد.
شكايت نزد سليمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد، محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.
آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت
چشم اين مرد هيچ آزارى به من نرساند
بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد
و گمان بردم كه از سوى او ايمنم
پس به عدالت نزديكتر است اگر محاسنش را بتراشيد
تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند...ا
دهخدا؛ چرند و پرند
------------------------------------------------------------------------------------------
زمانی که
"افشای یک جنایت"
به عنوان
یک جرم تلقی شود
بدانید که عده ای
جنایت کار بر شما
حکومت می کنند
#نیچه
------------------------------------------------------------------------------------------
ابتهاج تعریف میکرد:در مراسم کفن ودفن شخصی شرکت کردم ،دیدم قبل از اینکه بذارنش تو قبر، چیزی حدود یک وجب سرگین و فضولات تر گوسفند ،توی کف قبر ریختن.از یک نفر که اینکار رو داشت انجام میداد، سوال کردم که : این چه رسمی ست که شما دارید؟ گفت: توی رساله نوشته که این کار برای فرد مسلمان مستحبه و ما مدتهاست برا مرده هامون اینکار رو انجام میدیم .میگفت که چون برام تعجب آور بود،سریع گشتم یه رساله پیدا کردم و رفتم سراغ طرف،بهش گفتم :کجاش نوشته؟ طرف هم میره تو بخش آیین کفن و دفن میت،آورد که بفرما.دیدم نوشته" کف قبر مسلمان،مستحب است یک وجب پهن تر باشد"
شفیعی کدکنی ------------------------------------------------------------------------------------------
در دوران جهالت، مذهب بهترین راهنمای ملتها بود، همانطور که در شبهای تاریک و ظلمانی یک نفر نابینا، بهترین راهنما است؛ او راه را بهتر از بینایان از چاه تمیز میدهد. اما، احمقانه
خواهد بود که پس از طلوع خورشید، از آن کور پیروی کنیم
Heinrich Heine
------------------------------------------------------------------------------------------
وقتي آقاي خميني وارد ايران شد، كانون نويسندگان ايران به ديدن ايشان رفت كه راجعبه مطبوعات و اين مسائل صحبت بكنند. من هم جزو آن هيأت رفتم. بهنظر من خيلي كار خوبي كرديم كه رفتيم. غول را وقتي كه از چاه در ميآيد اگر نبيني و راجع به آن حرف بزني، فايده ندارد. ديدن خميني براي من جالب بود. قضيه از اين قرار بود كه سانسور و اينها دوباره پا گرفته بود و كانون نويسندگان تصميم گرفت كه اندكي برود و به خود حضرت بگويد كه: «دايي، ما هستيمها». آن وقت نشستيم به نوشتن يك متن. يك عده جمع شدند و اينها و فلان. گفتيم نه، برويم و به او بگوييم، الان دستگاه دارد دست او ميافتد. يك متني تهيه شد كه به نظر من متن خوبي هم بود. بعدش تلفن زدند كه شما ميتوانيد بياييد، آقا اصلاً منتظر شماست. مثلاً سيمين دانشور بود، من بودم، سياوش كسرايي بود، جواد مجابي بود، باقر پرهام، شانزده/ هفده نفر بوديم. جعفر كوشآبادي بود. قرار شد متن را باقر پرهام بخواند. تنها زني كه با ما بود خانم [سيمين] دانشور بود. ايشان يك روسري داشتند و اين شيخ هي ميگفت كه اين روسري را يك كمي بكش بالا مثلا صورتتان را بپوشاند. اولين آدمي كه دويد و دو زانو نشست جلو خميني [سياوش] كسرايي بود. آقا گفت: بسمالله. من متشكرم. اين انقلاب فايدهاش اين بود كه ما طلبهها با شما نويسندگان و اينها نزديك شديم. آخرش هم گفت كه: «و شما مجبوريد فقط راجع به اسلام بنويسيد. اسلام مهم است. آن چيزي كه مهم است اسلام است. از حالا به بعد راجع به اسلام». يعني ما را سنگ روي يخ كرد. خيلي راحت. ما رفته بوديم بگوييم كه سانسور نباشد، اصلاً براي ما تكليف روشن كرد...
دیدار با کروکودیل
غلامحسین ساعدی
------------------------------------------------------------------------------------------
در کشوری ماموریت داشتم برای انجام کار بانکی در قسمتی از شهر دنبال بانک میگشتم دنبال ساختمان شیک با تابلوی زیبا بودم اولین مکان که به چشمم خورد به سمتش حرکت کردم نزدیکتر که شدم متوجه شدم که یک مدرسه است با خودم گفتم احسنت چه مدرسه ی خوبی در ذهن ناخودآگاهم دنبال مکانی شیکتر و مهمتر برای بانک میگشتم با وجود اینکه یکبار از در بانک رد شده بودم اما مجبور شدم از شخصی آدرس بانک را بگیرم که یک تابلو و ساختمان قدیمی و معمولی رو بهم نشان داد تعجب کردم کار بانکی که تموم شد طاقت نیاوردم وبه رییس بانک گفتم چرا ساختمان بانک از مدرسه ضعیفتر است.او هم تعجب کرد و توضیح داد که ما کلا هشت نفر کارمند هستیم که فقط کاغذهای رنگی (پول) رو جابجا میکنیم. اگر زلزله هم بیاید فقط هشت نفر خواهد مرد ولی در مدرسه پانصد سرمایه گرانقیمت (دانش آموز) با سی چهل استاد هستند که اگر آسیب ببینند خسارتش جبران ناپذیره.
ما بهترین ساختمانها و امکانات رو به مدرسه ها میدیم چون آینده کشورمان در مدارس ساخته میشود. منم به فکر فرو رفتم که در کشور خودم بهترین ساختمانها برای استانداریها ،فرمانداریها،شهرداریها،بانکها و... ساخته میشود و مدرسه کلا فراموش شده و کلاسهای چندشیفته با چهل دانش آموز و ... جای تاسف هست که اکثر مسوولین هم نمیدانند درد کشور ما چیست.!!!
------------------------------------------------------------------------------------------
💢 برف سنگینی در حال باریدن بود، ناصرالدین شاه هوس درشکه سواری به سرش زد...
دستور داد اتاقک درشکه را برایش گرم و منقل و وافور شاهی را هم در آن مهیا سازند، آنگاه در حالی که دو سوگلی اش در دو طرف او نشسته بودند، در اتاقک گرم و نرم درشکه، دستور حرکت داد، کمی که از تماشای برف و بوران بیرون و احساس گرمای مطبوع داخل کابین سرخوش شد، هوس بذله گویی به سرش زد و برای آنکه سوگلی هایش را بخنداند، با صدای بلند به پیرمرد درشکه چی که از شدت سرما می لرزید، گفت:
درشکه چی ! به سرما بگو ناصرالدین شاه "تره هم واست خرد نمی کنه!"
درشکه چی بیچاره سکوت کرد...
اندکی بعد ناصرالدین شاه دوباره سرخوشانه فریاد زد:
درشکه چی! به سرما گفتی؟؟؟
درشکه چی که از سردی هوا نای حرف زدن نداشت، پاسخ داد: بله قربان گفتم!!!
-خب چی گفت؟؟؟
گفت: با حضرت اجل همایونی کاری ندارم،
اما پدر تو یکی رو درمی یارم...
♨️ نتیجه:
این حکایت دقیقا حکایت كسانى است که برای تحریم ها تره هم خرد نمیکنند و مشغول رجزخوانی و خط و نشان کشیدن برای قدرت های جهان هم هستند...
و ملت زیر خط فقر، همان درشکه چی اند که باید تمام سختی های تحریم را تحمل می کنند ...
------------------------------------------------------------------------------------------
اقتصاد ضعیف و فقر
فقط و فقط دو دلیل دارد
یا حاکمان احمقند
یا احمق ها حاکمند
خشک سالی و جنگ ، فقط بهانه اند
چرچیل
------------------------------------------------------------------------------------------
------------------------------------------------------------------------------------------
ﺁﻗﺎﯼ ﺭﺋﯿﺲ ﻗﻮﻩ ﻗﻀﺎﺋﯿﻪ !
ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻣﯿﮑﻨﯽ !
ﺟﺰ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻭ ﺍﺭﻋﺎﺏ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻭ ﺷﻼﻕ ﭼﯿﺰﯼ ﻫﻢ ﻧﻤﯿﺸﻨﺎﺳﯽ .
ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺗﻮ ﺷﻼﻕ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺩﻝﻣﻦ ﺍﺧﻼﻕ !
ﺗﻮ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﺑﻪ ﺍﺣﻀﺎﺭ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪﺍﻧﯽ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﮐﻪ ﻓﺮﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﺍﺯ ﻓﺴﺎﺩ ﻻﻧﻪ
ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭﻧﻈﺎﻡ ﺑﻪ ﻫﻮﺍﺳﺖ . ﺁﻥ ﻫﻢ ﻧﻪ ﻓﻘﻂ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺎﻟﯽ ، ﺑﻠﮑﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﺍﺧﻼﻗﯽ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﯽ ، ﻭ ﺣﻖ
ﺭﺍ ﻧﺎﺣﻖ ﮐﺮﺩﻥ .
ﻣﺮﺍ ﻫﻢ ﺯﺑﺎﻥ ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﺴﺖ.
ﻣﺮﺟﻊ ﻣﻦ ﻫﻢ ﺗﻮ نیستی.ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺍﺳﺖ ﺗﻮ ﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ
ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻻﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ .
ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺍﺭﺷﺪ ﻗﺎﻧﻮﻥ !
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺷﮑﻨﺎﻥ ، ﺭﺍﻧﺖ ﺧﻮﺍﺭﺍﻥ ، ﺩﺭﻭﻏﮕﻮﯾﺎﻥ ﻭ ﺗﻬﻤﺖ ﺯﻧﻨﺪﮔﺎﻥ ﺭﺍﺳﺖ
ﺭﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺑﮕﻮﯾﯽ ﺑﺎﻻﯼ ﭼﺸﻤﺘﺎﻥ ﺍﺑﺮﻭﺳﺖ ﻣﺘﻬﻢ ﺑﻪ ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻓﺴﺎﺩ
ﺩﺭ ﻧﻈﺎﻡ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﻋﻘﻮﺑﺖ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ .
ﻃﺸﺖ ﺭﺳﻮﺍﯾﯽ ﻫﺸﺖ ﺳﺎﻝ ﺩﻭﻟﺖ ﺍﺯﺑﺎﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ .
ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﮑﯿﺪﻥ ﺧﻮﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺗﺎﺯﻩ ﺣﺎﻻ ﮐﻪ ﻣﻨﺼﺒﺶ
ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺤﺎﮐﻤﻪ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺗﺎﺯﻩ ﯾﻘﯿﻦ ﺩﺍﺭﻡ ﮐﻪ ﻣﺠﺎﺯﺍﺕ ﻧﻤﯿﺸﻮﺩ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﮐﻪ ﺑﺎﯾﺪ .
ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﻌﺎﻭﻥ ﺍﻭﻝ ﺭﺋﯿﺲ ﺟﻤﻬﻮﺭ ﺳﺎﺑﻖ ﻣﺤﺮﺯ ﺷﺪﻩ ﺩﯾﮕﺮ ﭼﻪ ﺟﺎﯼ
ﺑﺰﺭﮔﻨﻤﺎﯾﯽ ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ ؟
ﺗﺎﺯﻩ ﺍﯾﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻫﺰﺍﺭﯼ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻧﺸﺪ ﻻﭘﻮﺷﺎﻧﯽ ﺍﺵ ﮐﻨﯿﺪ .
ﻭ ﺗﻮ
ﺗﻬﺪﯾﺪ ﻫﻢ ﻣﯿﮑﻨﯽ ؟
ﺍﺯ ﺗﻮ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻫﺎﯾﺶ ﺩﺭﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﻻﻓﻬﺎﯼ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﻋﺎﻗﺒﺘﺸﺎﻥ
ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯾﻢ ﻣﻦ ﺍﺯ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺳﺨﻦ ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ . ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﭼﯿﺰ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﺷﺪﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻣﻤﻠﮑﺖ ﺍﮔﺮ ﺭﺍﺳﺖ
ﻣﯿﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﮔﺰﺍﻓﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﺕ ﻋﻤﻞ ﮐﻦ .
ﻣﻦ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺍﺩﮔﺎﻩ ﺗﺤﺖ ﺍﻣﺮﺕ ﺑﻪ ﺣﮑﻢ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺎﺳﯽ ﻓﺮﺍﻣﯿﺨﻮﺍﻧﻢ .
ﺑﯿﺎ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺎﻫﯽ ﻋﻠﻨﯽ ﺣﺎﺿﺮ ﺷﻮ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺗﻬﺎﻣﺎﺗﯽ ﮐﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮﻭﻧﺪ ﯾﮏ
ﻻﻗﺒﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﺗﻮ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ ﺟﻮﺍﺏ ﺑﺪﻩ . ﻭﮔﺮﻧﻪ ﻣﻦ ﮐﻪ ﻣﯿﺪﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﮐﻬﺮﯾﺰﮎ ﻫﺎ ﺩﺍﺭﯼ .
ﮔﻤﺎﻥ ﻣﺒﺮ ﮐﻪ ﺷﻬﺎﻣﺖ ﻣﺪﻧﯽ ﻣﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ . ﻧﻪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯿﺘﺮﺳﻢ ﻧﻪ ﺍﺯ ﻻﻑ
ﻭ ﮔﺰﺍﻓﺖ . ﻣﺮﺩﻡ ﻗﻀﺎﻭﺗﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮐﺮﺩ.
اﻣﺮﻭﺯ ﺑﺮ ﻣﺴﻨﺪ ﻗﺪﺭﺗﯽ ﻭ ﻏﺮﻩ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﻨﺪ . ﻣﻦ ﻧﻪ ﻣﺴﻨﺪﯼ ﺩﺍﺭﻡ
ﻭ ﻧﻪ ﺟﺰ ﻋﺰﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺍﻡ ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﻭ ﻗﺪﺭﺗﯽ.
ﻗﺎﻣﺖ ﻣﻦ ﺍﮔﺮ ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭ ﺯﻭﺭﺗﺎﻥ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﻟﻢ ﺳﺮﻓﺮﺍﺯ ﺍﺳﺖ . ﺗﻮ
ﺩﻟﺖ ﺧﻤﯿﺪﻩ ﺍﺳﺖ . ﻓﺨﺮ ﻣﻔﺮﻭﺵ . ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ ﺭﻭﺷﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ.
-
ﺧﺸﺎﯾﺎﺭ ﺩﯾﻬﯿﻤﯽ. اجازه کپی آزاد است------------------------------------------------------------------------------------------
پیروی کورکورانه از عقاید و رسم و رسومات گذشتگان این معنی را تداعی نخواهد کرد که آنها زنده اند!
بلکه بدان معناست که زنده های آن جامعه در واقع مرده اند!!
''ابن خلدون''
----------------------------------------------------------------------------------------------------
شاهکار مسلمانان
مگر
پیامبر اسلام نمیگفت: بهشت زیر سایه شمشیرهاست!!
داعش سنت
پیامبر اسلام و آنچه او کرده و ما گاهی در کتب آنرا می خوانیم را به ما نشان میدهد
سنگسار
سنت کیست ؟
سر بریدن
سنت کیست؟
از کوه پرت کردن سنت کیست ؟
جزیه و خراج گرفتن سنت کیست ؟
قطع دست و کور کردن چشم سنت کیست؟
به زنان و دختران اسیر تجاوز و به کنیزی گرفتن و بفروش رساندن سنت کیست؟
جنگیدن و کشتار مردم بمنظور مسلمان کردنشان سنت کیست ؟
داعش چه کاری کرده که خارج از منشور اصلی اسلام بوده ؟ کدام فعل آن بر خلاف
سنت رسول الله و کتاب قرآن است ؟
آیا پیامبر اسلام جز مسجد سازی , زن گرفتن و جنگ کار دیگری هم کرد ؟
اسلام یعنی جنگ , شمشیر , شلاق , جریمه , صیغه , مسلمان کردن به هر قیمتی ,
سنگسار و دهها خشونت ضد بشری دیگر !ا
------------------------------------------------------------------------------------------
ﺯﻧﺎﻥ ﯾﮏ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﻣﺤﺪﻭﺩ
ﮐﻨﯿﺪ،
ﺁﻥ ﻫﺎ ﺭﺍ
ﺗﻮ ﺳﺮﯼ ﺧﻮﺭ ﻭ ﺣﻘﯿﺮ ﮐﻨﯿﺪ
ﺗﻤﺴﺨﺮﺷﺎﻥ ﮐﻨﯿﺪ،
ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ
ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﺁﺭﺯﻭﯾﺸﺎﻥ ﺍﺯﺩﻭﺍﺝ ﻭ
ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ
ﻫﻨﺮﺷﺎﻥ ﺁﺷﭙﺰﯼ ﻭ ﺧﯿﺎﻃﯽ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺑﻼﯾﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺁﻥ ﻫﺎ
ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﺍﺟﺘﻤﺎﻉ ﺑﺘﺮﺳﻨﺪ
ﺗﺨﻢ ﺗﻔﮑﺮﯼ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﭘﺪﺭﺍﻧﺸﺎﻥ ﺑﮑﺎﺭﯾﺪ ﺗﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺩﺭ ﻗﻔﺲ ﭘﺮﻭﺭﺵ ﺩﻫﻨﺪ
ﮐﺘﺎﺏ ﻋﻠﻢ ﻭ ﻗﻠﻢ ﻭ ﭼﮑﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍﻧﺸﺎﻥ ﺑﮕﯿﺮﯾﺪ
ﻭ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﺁﻥ ﻣﻼﻗﻪ ﻭﺳﻮﺯﻥ ﻭ ﺍﻧﺠﯿﻞ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺸﺎﻥ ﺑﺪﻫﯿﺪ،
ﺑﺎ ﺟﻮﺍﻧﺎﻧﺸﺎﻥ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻨﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﺯﺟﻨﺲ ﻣﺨﺎﻟﻔﺸﺎﻥ ﺩﻭﺭ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭﻟﯽ ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻔﮑﺮﺷﺎﻥ ﭘﯿﺶ
ﺁﻥ ﻫﺎ
ﻭ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﺯﻧﺎﻥ ﺗﻼﺵ ﮐﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻨﺪﻩ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﺧﺪﺍ ﺑﻨﺎﻣﯿﺪ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺩﺷﻤﻦ ﻣﺎ ، ﻭ ﻣﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﺴﺘﯿﻢ
ﻣﻦ ﺗﻀﻤﯿﻦ ﻣﯿﺪﻫﻢ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺍﯼ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻝ ﻫﻢ ﺑﮕﺬﺭﺩ
ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮐﺮﺩ
*
*
*
ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺟﻬﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺩﺍﺭﻩ ﮐﻨﯿﻢ
وینستون چرچیل---------------------------------------------------------------------------------------------------
ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺑﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺯﻧﺎﻥ ﺳﺮﺯﻣﯿﻨﻢ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺭﻭﺯ ﺯﻥ ﺭﺍ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﻟﺪ ﻓﺎﻃﻤﻪ
ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ !
ﻫﻤﻨﻮﻉ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﮐﻤﯽ ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﺁﯾﺎ ﺭﻭﺯ
ﺯﻥ ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺍﺳﺖ ؟
ﭼﺮﺍ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺑﻪ ﺗﻔﮑﺮﺍﺗﯽ ﭘﺎﯾﺒﻨﺪﯼ
ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﯿﻤﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ !!!
ﻋﻘﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺎﻗﺺ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ !!!
ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻗﺒﻮﻝ ﻧﺪﺍﺭﺩ !!!
ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺭﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ !!!
ﺗﺤﺼﯿﻼﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺭﺝ ﻧﻤﯿﻨﻬﺪ !!!
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﺮﺩ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ !!!
ﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﻣﺎﻟﮏ ﺗﻮ ﻣﯿﮑﻨﺪ !!!
ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺣﺴﺮﺕ ﻟﻤﺲ ﺷﺮﺍﺭﻩ ﻫﺎﯼ
ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺭﻭﯼ ﮔﯿﺴﻮﺍﻧﺖ
ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﺩ !!!
ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﭼﻬﻞ ﻭ
ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﺩﯾﮕﺮ ﺗﻘﺴﯿﻢ ﮐﻨﯽ !!!
ﺩﺭ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻫﺎ ﺩﯾﻪ ﺍﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺑﺮ
ﺑﺎ ..... ﻣﺮﺩ ﺑﻪ ﻋﺰﯾﺰﺍﻧﺖ ﻣﯿﺪﻫﺪ !!!
ﺣﺘﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺼﺐ ﻋﮑﺴﺖ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺁﮔﻬﯽ
ﺗﺮﺣﯿﻤﺖ ﻧﻤﯿﺪﻫﺪ !!!
ﺭﻧﮓ ﺭﮊ ، ﻻﮎ ﻭ ﮐﻤﻨﺪ ﻣﻮﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﻋﺎﻣﻞ ﺗﺤﺮﯾﮏ ﻣﺮﺩﺍﻧﺶ ﻣﯿﺪﺍﻧﺪ !!!
ﻭ
ﻭ
ﻭ
ﻫﺮ ﺭﻭﺯ ﺳﺎﻝ ﺭﻭﺯ ﺗﻮﺳﺖ ﺍﮔﺮ ﮐﻤﯽ
ﺗﺎﻣﻞ ﮐﻨﯽ !!!!!!
ﺗﻮﻧﯿﺰ ﺗﺎﺑﻮﺷﮑﻨﯽ ﮐﻦ .
ﺩﻭﺳﺖ ﻋﺰﯾﺰﻡ ، ﻫﻤﻨﻮﻃﻦ ﺧﻮﺑﻢ ، ﺑﺎﻧﻮﯼ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﻮ ﻭ ﮐﻤﯽ
ﺑﺎﻻﺗﺮ ﺍﺯ ﺭﻧﮓ ﺳﺎﻝ ، ﺍﻟﮕﻮ ﺳﺮﯾﺎﻟﻬﺎﯼ
ﭘﻮﭺ ﻭ .... ﺭﺍ ﺑﺒﯿﻦ !!!
ﻣﺤﺒﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﻋﺮﺿﻪ
ﮐﻦ ﻧﻪ ﺑﻪ ﺍﻣﯿﺪ ﺟﻮﯼ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﺭﯼ
ﺷﺮﺍﺏ
!!!
ﺭﻭﺯﻫﺎﯾﺖ ﻓﺮﺧﻨﺪﻩ ﺑﺎﺩ ﺑﺎﻧﻮ
---------------------------------------------------------------------------------------------------
فرق این دنیا و آن دنیا
مردکی در وسط راه، به ناگاه، گرفتار به یک حمله قلبی شد و هوش از
سر او رفت و درافتاد ز پا، رهگذران چون که چنین حال بدیدند، ز هر سوی دویدند و به
نزدیک رسیدند. یکی زد به رخش آب و یکی صورت و پیشانی او خوب بمالید. ولی کوشش آنها
ز پی اینکه بیاید ز نو آن مرد، سر حال و ز جایش بجهد، کوشش بی فایده ای بود. از
این روی برفتند به دنبال طبیبی و طبیب آمد و او نیز، پس از صرف کمی وقت، چو دید از
تپش قلب وی اصلاً خبری نیست بگفتا: « دگر این مرده و تشریف خود از دار جهان برده و بایست که
تابوت بیارید و به خاکش بسپارید، از آن روی که دیگر نشود زنده و من بنده چنین است
گمانم.»
لاجرم خلق گرفتند جسد را که به
خاکش بسپارند. پس از غسل و کفن، چون که نهادند جسد را به درون لحد، آن مرد که دکتر
به غلط مرده گمان داشته بودش، سر حال آمد و بنمود کفن پاره و یک باره سر از قبر درآورد
و برون آمد و اقوام و عزیزان چو بدیدند که آن مرد ز نو جان دگر یافته و زنده شده
شادی بسیار نمودند. در آن حین یکی از جمع برون آمد و پرسید: در این مدت کوته که
نهادی به جهان دگری پای، چه دیدی تو در آن جای؟ بگو تا که بدانم.
مرد خندید و بدو گفت که:« البته
من آن گه به حال آمدم و زنده شدم، خوب خبر داشتم از اینکه در این دار جهانم نه به
دنیای دگر.» بار دگر مرد بپرسید که:« آخر به چه علت تو یقین داشتی از اینکه نرفتی
به جهان دگری؟» گفت:« از آن روی که تا بر سر هوش آمدم، احساس نمودم که شکمم سخت
گرسنه است و تنم سرد شده. در دل خود گفتم، اگر من به بهشتم، که نباید بکشم
گرسِنگی، چونکه در آنجاست بسی اطعمه و اشربه مفت و کسی گرسِنه هرگز نکند زیست به
گلزار جنان. قعر جهنم هم اگر بنده مکان داشته باشم که نباید تنم اینقدر شود سرد.
از آن رو که حجیم است پر آتش و سرما نخورند اهل جهنم. به یقین بنده شرمند نه در
توی بهشتم نه به دوزخ، چو بُوَد گرسنگی خوردن و سرما ز مزایای همین گیتی غدار و من
مفلس جان سخت، هنوز از بدی بخت، گرفتار همین دار جهانم!»
"ابوالقاسم
حالت"
---------------------------------------------------------------------------------------------------
چون کسی را دوست ندارند، خود را دوستدار خدا
انگاشته اند.
- شارل پگی - نویسنده فرانسوی قرن 19
برگردان: حسین
------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
آیا سگ نجس است؟
در
ایران باستان مردم در خانه های خودشان سگ نگه میداشتند. بعد از حمله اعراب
به ایران سگها نگهبانهای خانه ها بودند و جلوی تهاجم اعراب به خانه و
ناموس مردم را میگرفتند. اعراب از سادگی مردم ایران استفاده کردند و فتوای
دادن که سگ نجسه و اگر در خانه باشه تا هفت خانه اینطرف و آنطرف فرشته ای
نمیاد و برکت از آن خانه میره و بعد از این فتوا مردم باور کردن و اعراب به
جان و مال و ناموس ایرانیها تجاوز کردند و از آن به بعد در ایران باب شد
که سگ نجس است. در صورتی که در قرآن در سوره کهف خداوند سگ را همراه انسان
نشان داد و فرمود که سگ همراه اصحاب کهف خوابید و بیدار شد و با آنها مرد.
بیاید بیدار باشیم و نسبت به خرافات که به ما القا شده با دید بهتر نگاه
کنیم و آگاه باشیم. همه آدم ها ظرفیت بزرگ شدن را ندارند، اگر بزرگشان کنیم
گم می شوند و دیگر نه شما را می بینند و نه خودشان را. بیاییم به اندازه
آدم ها دست نزنیم ...ا
"سیمین بهبهانی"
---------------------------------------------------------------------------------------------------
بخشی از سخنرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران...!
دنیا به سرعت در حال پیشرفت هست و ما با افتخار کردن به نیاکانمان وقتمان را هدر میدهیم
عده
ای در 1400 سال پیش زندگی میکنیم و عده ای پا را فراتر گذاشته و در 2500
سال پیش زندگی میکنیم ، و جالب اینجاست این دو گروه دائم با هم سر ستیز
دارند.
دائمأ در حال مسخره کردن عرب ها هستیم و آنان را تنبل خطاب میکنیم ، بدون اینکه پیشرفت های آنها را ببینیم
به راستی به معماری مدرن و زیبای شهرهایشان دقت کرده ایم؟
دائم در مجامع بین المللی در مقابل لابی های قدرتمند اعراب شکست میخوریم و از مدیریت جهانی صحبت میکنیم
امارات
کوچک بخاطر داشتن سیستم حمل و نقل مناسب ، هتل های مجهز ، ورزشگاه های
پیشرفته ، در رقابت با ما میزبانی جام ملتها را میگیرد و ما دائم از
سازندگی ، پیشرفت و بالندگی صحبت میکنیم
قطر را نمیگویم که بزرگترین رویداد جهان را میزبانی خواهد کرد
اعراب بزرگترین شرکت های هواپیمایی جهان را دارند و ما دائمأ در سوگ از دست
دادن هموطنانمان بخاطر استفاده از هواپیماهای 50 سال پیش هستیم
اغلب با نام های عربی خوانده میشویم ، و هنوز هم برای فرزندانمان نام های عربی
انتخاب
میکنیم ولی از اینکه کسی خلیج فارس را خلیج عرب بخواند برافروخته میشویم ،
این نهایت میهن پرستی ماست. و البته فقط برافروخته میشویم وکار خاصی هم نمیکنیم
اعراب را بخاطر بادیه نشین بودن در قرن ها پیش مسخره میکنیم در حالی که همین
امروز
در قرن 21 ملیونها نفر از هموطنمان چادر نشین هستند ، و ما فقط دل آنها را
با یک سخن خوش میکنیم که آنها ذخایر مملکت اند و کاری برای اسکانشان
نمیکنیم.
آری
اعراب به سرعت در حال پیشرفت و آبادانی هستند و ما پز نیاکانمان را میدهیم
، ای هواااااااار که ما 2500 سال پیش از شما بهتر بوده ایم
اعراب
با سرمایه گذاری خوب در قلب دنیا نفوذ میکنند و با درآمدهای میلیاردی
آسایش را برای مردمشان هدیه میدهند و ما وعده بهشت به مردممان میدهیم. و به
آنها میخندیم که دلارهای نفتیشان را هدر میدهند ، به راستی ما با دلارهای
نفتیمان چه میکنیم ؟؟؟؟
---------------------------------------------------------------------------------------------------
این
داستان واقعی از روایت زائران سوریه است که با اتوبوس راهی می شدند. که در
داخل اتوبوس یک روحانی هم حضور داشت.ودریکی از شهرهای ترکیه اتوبوس پنچر
می شود وقتی جلو پنچر گیر جهت مرمت مسافران پیاده می شوند صاحب مغازه با
لباس کار از حاج آقا سوال میکند که شغل شما چیست؟حاج آقا پاسخ میدهد که
روحانی هستم نماز جماعت اقامه می کنم در مسجد سخنرانی میکنم وغیره... پنچر
گیر دوباره سوال میکند اینها را می دانم شغلتان چیست؟ روحانی پاسخ میدهد
شغل دیگری ندارم. پنچر گیر در انتهای مغازه لباس روحانیت را نشان می دهد و
میگوید بنده هم روحانی هستم وقت نماز لباسهایم را عوض میکنم ونماز جماعت در
مسجد اقامه می کنم بدون دریافت مبلغی پول وبه کارم بر می گردم مگر می شود
نماز را با پول مقایسه کرد اگر برای خداست باید بی پول و بدون ریا کاری
باشد.
امیر کبیر میگوید زمانی فکر میکردم مملکت وزیری دانا میخواهد
بعدا فکرکردم شاید شاهی دانا میخواهد اما اکنون فهمیده ام که مملکت ملتی
دانا میخواد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
بخشی از نوشته دکتر رضا داوری درباره احمدی نژاد:****************احمدینژاد ترکيبی از رذالت و سادهلوحی است. او مجموعهای از بدترين خصلتهای فرهنگی ما را در خود جمع کرده، به اين جهت بسی خودمانی جلوه میکند:
دروغ میگويد و ای بسا صادقانه.
غلو میکند، زرنگ است و تصور میکند هر جا کم آوردی، میتوانی از زرنگیات مايه بگذاری و جبران کنی.
در
وجود همه ما قدری احمدینژاد وجود دارد و درست اين آن بخشی است که وقتی
با آزردگی از عقبماندگیمان حرف میزنيم، از آن ابراز نفرت میکنيم. اما
آن هنگام نيز که لاف میزنيم و خودشيفتهايم، باز اين وجه احمدینژادی وجود
ماست که نمود میيابد. احمدینژاد تحقير شدهای است که خود تحقير میکند.
سرشار از نفرت است، اما کرامت دارد. به موضوع نفرتش که مینگرد، میپندارد
مبعوث شده است تا او را از ضلالت نجات دهد.
احمدینژاد نماينده سنتی
است جهشکرده به مدرنيت. او مظهر عقبماندگی مدرن ما و مدرنيت عقبمانده
ماست. او اعلام ورشکستگی فرهنگ است.
دکتر داوری استاد فلسفه دانشگاه تهران و رییس فرهنگستان علوم می باشد.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
تفنگت
را زمین بگذار ، برایم تکه ای نان آر ، که شاید سینه ام پر شیر گردد ، که
شاید بچه من سیر گردد . تفنگت را زمین بگذار . منم هستم ، منم مخلوق آن ربم
که تو هر د
م ستایش می کنی او را . بیا با
من مدارا کن بیا من را تو پیدا کن . مگر جز تکه ای خاک و کمی نان و یه
جرعه آب چه می خواهم . تفنگت را زمین بگذار ...
---------------------------------------------------------------------------------------------------
آدم مذهب را ساخت اما مذهب آدم را نساخت .
نخستین مذهب آدم ، آدمیت بود و نخستین وکاملترین کتابش ، خرد ونیروی اندیشیدن .
معجزه نوح ، ابراهیم ، موسی و محمد تکرار نشد و تنها داستانهایش را شنیدیم .
اما معجزه نیروی خرد و اندیشه را هر روز ، در پیشرفت آدمها می بینیم .
پس تصمیم با شماست ،خدا را در خود پیدا کنید .
همه چیز در دنیا زیباتر میشد اگر انسانها به جای دین ،به انسانیت معتقد بودند.
انسانیت چیزی است ورای همه ادیان. انسانیت مهربانی است . نماز و دعا و روزه ندارد .
انسانیت گاهی یک لبخند است که به کودک غمگینی هدیه می کنید
---------------------------------------------------------------------------------------------------
متني زيبا از زنده ياد پناهي
درمکه که رفتم خیال می کردم دیگر تمام گناهانم پاک شده است غافل از اینکه تمام گناهانم گناه نبوده و تمام درست هایم به نظرم خطا انگاشته و نوشته شده بود.
درمکه دیدم خدا چند سالیست که از شهر مکه رفته و انسانها به دور خویش می گردند.
در مکه دیدم هیچ انسانی به فکر فقیر دوره گرد نیست دوست دارد زود به خدا برسد و گناهان خویش را بزداید غافل از اینکه آن دوره گرد خود خدا بود.
درمکه
دیدم خدا نیست و چقدر باید دوباره راه طولانی را طی کنم تا به خانه خویش
برگردم و درهمان نماز ساده خویش تصور خدا را در کمک به مردم جستجوکنم.
آری شاد کردن دل مردم همانا برتر از رفتن به مکه ای است که خدایی در آن نیست.
|
|
---------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------------------------------------------------------