چهارشنبه، آبان ۳۰، ۱۴۰۳

اگر قرآن ترجمه فارسی شده بود و ماس مالی نشده بود!


 اگر قرآن را بشکل یک کتاب کاملا فارسی چاپ کنند، مانند یک رمان با جلد معمولی و روی آن ننویسند قرآن ... و با صحافی و اعراب گذاری و ترجمه و تفسیر و نظرشخصی یا بهتر است بگوییم ماله کشی مترجم همراه نباشد و آنرا به شخص مسلمانی بدهند بگویند این کتاب را بخوان و نظرت را بگو از هر ۱۰ نفر حتما ۹ نفر آنرا کتابی بی سروته و بدونه محتوا و بار علمی یا تجربی می‌دانند ....ا

داستان سلیمان و خبرچینی هدهد و آوردن تخت ملکه صبا توسط جن و حرف زدن با مورچگان یا شتر صالح که از دل صخره‌ها بیرون آمد و باید نصف آب چشمه سهم شتر می‌شد و نصف آب برای بقیه مردم و این بی‌عدالتی باعث شد مردم شتر صالح را پی کنند و خدا آنان را دچار عذاب ساخت یا لوط که مردم شهر بر در خانه‌اش رفتند که این دو مرد مهمانت که فرشتگانی در لباس انسان بودند را باید بدهی ما با آنان لواط کنیم، لوط گفت من دو دختر باکره دارم دخترانم را می‌دهم با آنها جماع کنید ولی با مهمانان من لواط نکنید و خدا همه را سنگ کرد حتی زن لوط را ......ا


یا رفتن ذوالقرنین در مغرب زمین به غروبگاه خورشید و فهمیدن اینکه خورشید شب هنگام در چشمه‌ی آب تیره‌ای فرو می‌رود و در مشرق از جایی بیرون می‌آید که مردمانش پوششی ندارند و ساختن سد آهنی که یاجوج و ماجوج پشت آن مانده‌اند و الله وعده داده تا قیامت پابرجاست .....ا

و یا خبرچینی بین زنان محمد، تهدید زنان محمد، و اینکه محمد می‌تواند نوبت همخوابگی زنانش را جابجا کند و بر او گناهی نیست و اینکه محمد هر زنی و به هر تعدادی که خواست می‌تواند بگیرد و یا اینکه پشت خانه محمد بلند حرف نزنند و محمد را با صدای بلند نخوانند ... بهتر است صبر کنند محمد خود بیرون بیاید، بدون دعوت خانه محمد نروند و اگر برای صرف غذا دعوت شدند زودتر از وقت غذا نروند و بعد از غذا خوردن به صحبت مشغول نشوند یا با زنان محمد پشت پرده سخن بگویند و بعد از محمد با زنانش ازدواج نکنند و .....ا


اینها چیست که حرف خالق بینهایت کهکشان و سیاهچاله‌ها و ستارگان باشد، به چه درد زندگی امروز بشر حتی بشر ۱۴۰۰ سال پیش بخورد ...ا

لوط، یونس، یوسف، هود، صالح، یعقوب، موسی و ... اینها به چه دردی می‌خورند. ا

در جایی دیگر میگوید ما اسب و شتر و الاغ را آفریدیم تا وسیله زینت شما باشند و بارهای سنگین خود را که جز با سختی و مشقت نتوانید ببرید برای شما جابجا کنند، این آیه به چه درد بشر امروز می‌خورد ... ؟؟!!  عرب ۱۴۰۰ سال پیش الله هم نمی‌گفت می‌دانست با شتر و الاغ می‌تواند بار ببرد و امروزه هم که کسی با شتر و الاغ کسی بار نمی‌برد ....ا

چند تا شتر و الاغ می‌توانند یک بار ترافیکی یا محموله نفتکش چند صد هزار تنی را و یا هواپیمای ۱۰۰ تنی را حمل کنند .... ؟؟!!

داستان اصحاب کهف به چه درد ما می‌خورد؟؟

چطور الله جلوی خراب شدن مکه توسط قرامطه را نتوانست بگیرد ؟؟

چرا جلوی ویروس کرونا را نگرفت که خانه‌اش را تعطیل کرد؟

چرا هم اکنون که همجنسگرایان رسما ازدواج می‌کنند هیچ همجنسگرایی سنگ نشد یا شهرهای همجنسگرایان ویران نشدند؟؟


اینکه یونس در شکم ماهی زندگی کرد به چه درد ما می‌خورد؟؟

   

اگر کسی قرآن را یکبار بطور کامل به فارسی خواند و باز هم مسلمان ماند حتما سود و منفعتی در این کتاب و این دین دارد و یا نمی‌خواهد حقیقت را بپذیرد ....ا

 می گن؛ یک روز صبح که حیوانات ساکن در کشتی  نوح بیدار شدند؛ گرگ رو کرد به گوسفند و گفت: پدر سوخته! امروز خیلی گرد و خاک می کنی!ا

میخوام بخورمت!ا

گوسفند گفت: عمو! انگار وسط آبیم ها!ا

همه جا خیسه؛ گرد و خاک کجا بود؟

میخوای بخوری، بیا بخورم!ا

چرا بهانه ی الکی می گیری؟

حسین قدیانی: هایده؛ حتی شهدای مظلوم مدافع وطن عاشق صدایش بودند

  حسین قدیانی فرزند شهید اکبر قدیانی است و در بین محافل حزب اللهی هواداران زیادی دارد. قدیانی اخیرا به منتقد حکومت تبدیل شده و فساد و رانتخواری و استبداد مقامات نظام را مورد حمله قرار می دهد


حسین قدیانی - هایده متولد بیست و یک فروردین بیست و یک همین اندازه موزون بود صدایش. اهل بهار بود و خانه در پاییز داشت و بیش‌تر هم دوست داشت راوی برگ‌های نارنجی باشد. غم غربت نازک‌نارنجی‌ش کرده بود.

ترانه‌ی تن نمی‌خواند؛ روضه‌ی وطن می‌خواند و حسابی از چشم‌ها اشک می‌گرفت. قریب بیست سال خواند و دویست آهنگ غریبه‌وار داد بیرون که یکی از یکی به‌تر دل‌بری می‌کرد از دل‌ها. او که خود با شنیدن صدای دل‌کش از رادیو دل‌دلی شدی بود، اینک داشت با صدا بر قلب‌های بی‌صدا حکومت می‌کرد. شده بود ملکه‌ی آواز ایران؛ نمی‌شد نشنیدش. احکام شرعی جلودار لطافت حنجره‌ش نبود و زور فتواها به قدرت صدایش نمی‌رسید. کسی می‌تواند ادعا کند هایده گوش نکرده؟ کدام مستی حلال‌تر از شنیدن صدای خواهر بزرگ‌تر مهستی؟ حرام هم اگر باشد؛ تا باشد از این حرام‌ها!

یک اذان خوانده؛ هنوز هم هیچ مؤذنی به گرد الله‌اکبر هایده نرسیده. با آن اذان خدا حتی نماز شیطان را هم قبول می‌کند. گیر سه‌پیچ داده بودند بهش که بیا و از علی بخوان. می‌دانستند بانو چقدر عاشق امیرالمؤمنین است. از مسجدهای ته‌ران تا دیسکوهای سان‌فرانسیسکو همه می‌دانستند که این زن دل‌باخته‌ی ابوتراب است. گفت امشب نمی‌خوانم، مشروب خورده‌ام! گذاشت برای فرداشب تا با شکسته‌ترین دل ممکن از همای رحمت بپرسد تو چه آیتی خدا را؟ هایده بود دیگر! کاری نداشت بهش می‌خورد یا نمی‌خورد؛ به علی به چشم بهشت نگاه می‌کرد.

نه آخوند بود و نه خانوم‌جلسه‌ای و نه فاطی‌کماندو و نه مجاهد تبیین و نه آمر به معروف و نه ناهی از منکر اما وقتی از اهل بیت می‌خواند، آدم را درست همان جور اهلی می‌کرد که اگزوپری در شازده‌کوچولو آرزو داشت. اپرای دوستی بود زیر و بم صدایش. فروغ اگر می‌خواست خواننده شود یا پروین اگر می‌خواست صدایش را به سماوات سنجاق کند یا مریم میرزاخانی اگر می‌خواست ریاضی را به نفع عشق بپیچاند یا اصلاً حافظ و سعدی و مولانا و فردوسی اگر می‌خواستند جنسیت خود را تغییر دهند، همه هایده می‌شدند و در شب عشق حکم می‌دادند که بزن تار! آخ که چه ناز سلام می‌داد به یار قدیمی: منم همون هوادار قدیمی، هنوز همون خراباتی و مستم، ولی بی‌تو سبوی می شکستم...
▪️
داغ بود و مالک مطلق تب. تشنه‌لب بود و گرفتار روشن‌ترین ستاره‌های شب. نه اشتباه نکنید. هایده دنبال لب نمی‌گشت؛ دنبال ساقی می‌گشت. لابد یک چیزی بود که حتی شهدای مظلوم مدافع وطن هم آن‌جور ناجور عاشق صدایش بودند. بچه‌مثبت‌های‌شان یواشکی و امثال پدرم هم رک و روراست: همه به جرم مستی، سر دار ملامت، می‌میریم و می‌خونیم، سر ساقی سلامت...

جمعه، آبان ۲۵، ۱۴۰۳

به صرف نارضایتی مردم از حکومت، سقوط دولت ها موجب نخواهد شد

نارضایتی و خوف حاکمان...


برگرفته از  کتاب :  «  ماه خورشید فلک »  (صفحه ۲۵۴ )


نویسنده :  « استاد باستانی پاریزی » 


‍ لنین گفته است :

به صرف نارضایتی مردم از حکومت، سقوط دولت ها موجب نخواهد شد و این امر دو شرط اساسی لازم دارد:

۱- اعتراضات مردم 

۲- خودباختگی حکومت..

و این آخرین را می توان به «خوف حکومت» تعبیر کرد...


تا وقتی حکومتها خوف نداشته باشند، نارضایتی مردم کاری نخواهد کرد...،


صد سال مردم از قاجار ناراضی بودند و اغلب معترضان یا پوست کنده شدند و یا قهوه قجری خوردند و آب از آب تکان نخورد...


تنها روزی این اعتراضات نتیجه داد که مظفرالدین شاه خود را باخت.

او در سفر اروپا متوجه شد که آن کاری که او در ایران به نام سلطنت می کند سلطنت نیست..


علاوه بر آن چون آدم مذهبی بود در برابر روحانیون کوتاه آمد و خود را باخت و بعد از آنهمه مقاوت بلاخره برید...


وقتی در زمان مظفرالدین شاه یک طلبه سید مشروطه خواه در مسجد کشته شد و مظفرالدین شاه که تا آن حد به سادات معتقد بود که گمان می کرد سید صحیح النسب را هیچ وقت صاعقه نمی زند.

طبق گفته دکتر «اعلم الدوله» ، چندین شب تا صبح راحت نخوابیده ، و چندین بار از خواب جسته و می گفت :


«..  در روز قیامت جواب جدش را چه بدهم ؟ و نمیدانم چه وقت ممکن است من از زیر بار این مسئولیت ها بیرون بروم ...»


آنگاه‌ «اعلم الدوله» گفت :

«  وقتی آسوده خواهید شد که مجلس ملی و مشروطیت بر قرار گردد...»


بنابراین میتوان تشخیص داد که در صدور فرمان مشروطه این خود باختگی تا چه حد موثر بوده است.

.

همچنین؛ انقلاب ۵۷ ایران هم آن روزی پیروز شد که شاه و اطرافیانش به وحشت افتادند و این وحشت را اعتصاب کارگران نفت به اوج رساند و درین مورد شاه حتی بر سعید نائب رئیس مجلس خشم گرفت که چرا مساله سفر شاه و رای اعتماد به دولت را به جای اینکه در یکشنبه مطرح کند دو روز به تاخیر انداخته در سه شنبه مطرح کرده است...


شاه آنچنان خود را باخته بود که به فرودگاه رفت و منتظر ماند تا بختیار با هلیکوپتر رسید و قضیه موافقت مجلس و رای اعتماد را گفت...


حرف لنین در مورد انقلابات درست است و می شود آن را به کیفیت انفجار یک بمب شیمیایی تشبیه کرد..

بدین معنی که بمب شیمیایی وقتی منفجر می شود که دو قسمت بی خطر بمب، یک فعل و انفعال شیمیائی انجام دهند وگرنه بمب بی خطر است...


در جوامع هم باید اعتراضات مردم با خودباختگی حکومت ترکیب شود تا انقلاب پدید آید وگرنه حاصلی جز اختناق بیشتر و یا سروری لمپن ها درپی نخواهد داشت....

.

منبع:

(  استاد باستانی پاریزی کتاب ماه خورشید فلک صفحه ۲۵۴. )


دوشنبه، آبان ۱۴، ۱۴۰۳

دکتر مصطفی مهرآیین: چرا خداوند امام حسین را نجات نداد؟



چرا خداوند امام حسین را نجات نداد؟

دکتر مصطفی مهرآیین در این باره میگوید برای پاسخ به پرسش‌ به دو نمونه سخن از دو اندیشمند اشاره می‌کنم؛ هگل و عابدالجابری. چکیده حرف این دو دانشمند این است که ایده خدا در همان زمان پیامبر، از بین رفته است. هگل درباره مسیح و جابری درباره محمد؛ و مرگ آن خدا در آن موقع، بعدها به عاشورا هم سرایت می‌کند. به این سوال‌ها دقت کنید. خود این سوال‌ها از پاسخ‌های آن مهم‌تر است:ا

هگل می‌پرسد چگونه مسیحیت نابود شد؟ ما هم می‌توانیم از خود بپرسیم چگونه در عاشورا، اسلام و خدا نابود شد؟ یا به این سوال مهم‌تر فکر کنیم که چه شد که روح جهان اسلام از بین رفت؟ هگل می‌گوید چه اتفاقی در جامعه افتاد که روح زمانه یعنی مسیح نابود شد و تقوا که مظهر زمان مسیح بود، به سرعت تبدیل به فرقه شد؟

چه شد که مسیح تبدیل به فرقه شد؟ ما هم میتوانیم بپرسیم که چرا روح اسلام، بی روح شد و خدا از زندگی ما رخت بربست؟ چه شد که روح وسیع جهان اسلام از بین رفت و به یک سری گزاره فقهی تبدیل شد؟

پاسخ‌های هگل به پرسش‌های فوق عجیب است؛ زیرا او پاسخ‌ها را به اتفاقات بیرونی برنمی‌گرداند بلکه به درون مذهب برمی‌گرداند. پاسخ اول این است که مسیح فرزند زمانه خویش بود و در یک قوم زندگی می‌کرد؛ مسیح مجبور بود با یهودیان گفتگو کند. حضرت محمد هم بین اعراب زندگی می‌کرد و این اعراب یک سری آیین‌ها و رسومات داشتند و حضرت محمد مجبور بود با اینها گفتگو کند؛ و گفتگو کردن تو با پیش از خود همان و تبدیل شدن ایمان به فقه همان. هگل می‌گوید همین که یک پیامبر مجبور می‌شود با مردم قبل از خود گفتگو کند، روح پیامبری‌اش را از دست میدهد.ا

ویدیو سخنان دکتر مصطفی مهرآئین

 

ویدیو سخنان دکتر مصطفی مهرآئین

 عشق و احساس