پنجشنبه، فروردین ۲۳، ۱۳۸۶

نکاتی در مورد جامعه دو سال اول احمدی نژاد

مدار فکری مردم در مقطع امروز
نوشته های زیر را بخصوص برای دست اندرکاران سیاسی اجتماعی مسائل ایران که در خارج از ایران هستند مینویسم. امیدوارم که به این ترتیب کمک کنم به تمرکزبهتر درروی مسائل اصلی ایران. بعقیده من نکات زیر میبایست بصورت "تم" و یا مدار فکری و نه بصورت مقطعی وارد مباحث مربوط به ایران بشود.


در طول اقامت اخیرم در تهران سعی کردم یک مقداری جمع بندی منتقدانه از طرز فکر مردم بکنم که خلاصه آنرا در اینجا میاورم.

1- تفاوت بین فرهنگ و سازمان سیاسی جامعه – فرهنگ سازی و سازمان دهی سیاسی و و عدم عرضه به اجرا گذاشتن و یا تضمین اجرای قوانین

یکی از مستاصل کننده ترین عکس العمل های مردم به مسائل اجتماعی عدم تمایزبین رفتاری که منشع فرهنگی دارد و رفتاری که در نتیجه مستقیم سازمان سیاسی کشور است. مثال فراوان است ولی بهترین و واضح ترین آنها وضعیت اسفناک و فاجعه انگیز رانندگی در ایران است. هر گونه سعی در بحث و تحلیل اوضاع رانندگی در ایران (تصادفات, ترافیک سنگین, و غیره) سریعا تبدیل به بحث در مورد نقش خود مردم هم چو رانندگان و عابرين است. از جمله مفاهيمی كه ملت براي توضيح معضل رانندگي استفاده ميكنند خودخواهی, بی تربیتی, بی سوادی, بي ملاحضه گي... رانندگان است. حرف آخر و جمع بندي كل اينست كه "مردم بي فرهنگ هستند". اين طرز فكر مختص عام نيست بلكه بسياري از مطبوعاتي ها و متخصصين ها نيز همينگونه فكر ميكنند.

حقيقت امر البته اين چنين نيست و به آساني ميتوان ادعا كرد كه درصد قابل ملاحظه اي از تلفات و خسارات رانندگي مستقيما مربوط به سازمان سياسي كشور است. از جمله نكاتي كه از اين نظر ميتوان تاكيد كرد عبارت هستند از:

- عدم حظور و یا کمبود مامورین پلیس راهنمائی
- کیفیت پائین آموزش پلیس راهنمائی:
- بي كفايتي دولت در اجراي قوانين
- بدی کیفیت آموزش رانندگان و عابران
- بدی جاده ها
- کمبود نور درتاریک شب
- استطار لباس سیاه عابرين و بخصوص خانم ها به خاطر اجبار و یا تشویق آنها ها بوسیله رژیم درپوشیدن لباس تیره
- بدی علامت گذاری معابر عمومي
- نقائص فنی وسائل نقلیه كه از منشع (كارخانه هاي اتومبيل سازي) سرچشمه ميگيرد

این طرز فکر "فرهنگی" نگاه کردن به مسائل را میتوان به راحتی به موارد دیگر عموميت داد. مثلا کثیف بودن معابر عمومی را به گردن خود مردم مياندازند كه مثلا آنها, دهاتیند, شهرنشینی بلد نیستند و يا بصورت جمع ميگويند "مردم بي فرهنگ اند". در حاليكه از منظر "ساختار سياسي كشور" تاكيد بر روي نكاتي مانند امثال زير ميشود :

- نبودن سطل زباله
- عدم جمع آوری زباله
- پایئن بودن کیفیت آموزش همگانی و تبلیغ
- عدم كفايت دولت در زير سازي ساختار بهداشت كشور



2- تفاوت بین خباثت و حماقت

بطور عجیبی حواس مردم به این جهت برده شده که مهمترین و یا حتی تنها عامل مسائل امروز ايران مانند فقر و بدبختی نتيجه خباثت دولتمردان است كه با دزدی و رشوه اجازه نميدهند رفاه و عدالت و برابري ايجاد شود . اینکه مسئولین رژیم خیلی هایشان صمیمانه ولی جاهلانه عمل میکنند و اینکه جهالت خسارتش میتواند بمراتب بیشتر از خباثت باشد هیچ توجهی نمیشود. احتمالا اغراق نيست كه گفت كه ضرر دزدي و رشوه در محدوده مليون هاست ولي ضرر حماقت و جهالت زيانش بمراتب كلان تر و سر به ميليارد ها ميزند.براي مثال تصميم گيري در مورد شروع و ادامه و اداره و اتمام جنگ با عراق (مسائلي كه اجازه تجزيه و تحليلشان داده نميشود) بوسيله عده اي جاهل و ناشايست انجام شده كه خسارات ناشي آنها به آساني سر به ميليارد ها دلار ميزند.

3- آداب و سنت های مشکل ساز
بسیاری از مردم بصورت کورکورانه و متعصبانه با آداب و سنن برخورد میکنند بدون توجه به اینکه بسیاری از "سنن" ما خسارت زاست و این تنها به سنن مذهبی محدود نمیشود. مثال زیاد هست. مثلا سنت ازدواج با بستگان نزدیک و بیماری تالاسمی است. سعی رژیم اسلامی درپیدا کردن راه جلوگیری یا درمان بیماری است و حفظ این سنت است. از سنن مذهبی جشن عمرکشان که عده ای هم اکنون سعی در احیای آن دارند جزو سنن چند صد ساله ایرانی هاست که نمونه ای است در اینکه سنن را میتوان به راحتی در طول زمان نه چندان زیاد ریشه کن کرد.

استفاده از تجربیات کشور های مدرن میبایست استفاده شود که ما مجبور نشویم آنها را دوباره تجربه کنیم. نتیجه این که ما میبایست فهم خوبی از کشور های غرب پیدا کنیم و از تجربيات آنان استفاده كنيم.

توجه مردم را ميبايست به اهميت زمينه برخورد مدرنيسم و سنت گرائي و اينكه فهم بحران فعلي ايران فقط با شناخت اين زمينه انجام پذير است.

گذر از مرحله مدرنیسم که ما هم اکنون در حال انجام آن هستیم بسیاری از تجربه های غربی ها را تکرار خواهیم کرد. پس لازم است که فهم خوبی ار فرهنگ وتاریخ آنها داشته باشیم. بسیاری از این تجربیات جوانب فردی دارد و یاد گیری و اجرای آنها بدور از کنترل رژیم دژخیم است.

مسئله مهم فهم خوب از جوامع پیشرفته یادآور یک مشکل بسیار وخیم در ادبیات سیاسی اجتماعی ایران است و آن عدم وجود کتاب های قابل درسترس عموم در باره اجمتماعات پیشرفته بخصوص انگلیس و آمریکا است. چه قبل و چه بعد از انقلاب هیچ کتاب توصیفی تحلیلی و یا حتی افسانه ای که درون جوامع امروزی غربی و یا پیشرفته را نشان دهد منتشر نشده.

4- وزنه سیاسی و اهمیت ایرانیان مقیم خارج
درد غربت؛ آنها هم زجر میکشند؛ آنها هم حق دارند
بنظر میاید که بیشترمردم ایرانی ها که در خارج زندگی میکنند غیر ایرانی و اهمیتشان را یا وزن سیاسی اجتماعی آنهارا کم میدانند. در صورتیکه اولا تعداد ایرانی های مقیم خارج بسیار قابل ملاحظه است. مقدار قابل ملاحظه اي از طبقه متوسط ایران در خارج است. گذشته از آن ترک
وطن بوسيله ایرانیان نخبه و طبقه متوسط ادامه دارد و شايد هر روز بیشتر میشود.




5- کمبود نسبی جرائم و جنایات در نتیجه پائین بودن بهای مواد مخدره

در ایران بطور نسبی تعداد جرائم سنگین پائین است. البته خیلی ها آنرا در نتیجه ایمان مذهبی آنها و یا ذات خوب ایرانی ها میدانند. ولی چیزی که درتجزیه تحلیل ها غایب است قیمت پائین مواد مخدره, بخصوص هروئین و تریاک, و رابطه مستقیم قیمت مواد مخدر و نرخ جرائم است.

6- تفاوت بین فساد اجتماعی (جرائم وجنایات پنهانی) و هرج و مرج اجتماعی (بی بند و باری در ملع عام) ؛ تعریف فساد چیست؟ بی بندوباری یا پنهان کاری؟

مفهوم فساد در اندیشه ایرانی بسیار نا پخته است و با مفهوم آن در غرب کاملا فرق میکند. در ایران معمولا فساد را منشع از بی بند باری ولنگو وازی و کمبود کنترل و نظارت میابند در حالیکه در غرب فساد درست در مقابل آن در نتیجه کنترل زیاد که حاصل آن پنهان کاری, دروغ است میبینند.
احتیاج مبرم هست که این دو نوع فساد تعریف دقیق شوند. یک جامعه مذهبی طبیعا بخاطر کنترل قاطع و سخت فسادش بیشتر است. به عبارت ديگر در ايران فساد اجتماعي كه معمولا بصورت پنهان وجود دارد به مراتب بيشتر از غرب است.
اگر فساد را به معني عمل خلاف عرف كه صورت پنهاني دارد در نظر بگيريم و آنرا با اعمال خلاف عرف ولي در ملع عام است در نظر بگيريم.

7- عدم طرح و يا غيبت تجزیه و تحلیل مسئله "دهات" و "دهاتی ها" در مبحث عمومی مسائل ایران.

در مباحث علمی غرب اینروزها خیلی کم صحبت از طبقه "دهاتی" به معنای ارباب رعیتی آن میشود چرا که طبقه دهاتی مدت زیادی است که تقریبا ناپدید شده. در جامعه ایران ولی این یک طبقه گرچه در حال افول ولی بسیار مهم و در در آنالیزهای اجتماعی وزنه مهمی حساب میشود. هم در سطح کلان و هم در سطح خورده و فردی استفاده از این مفهوم واجب است.

8- نا مطرح بودن و یا اقلا عدم تاکید در اهمیت "اقتصاد" در وضعیت کشور.

رژیم توانسته با موفقیت تاکید و وزن عامل اقتصادی را برای بخصوص نسل جوان کم و مخدوش کند عامل مذهب را جایگذین آن کند.
نکته مهم اینست که واضح است که پیشرفت اقتصادی رابطه کاملا غیر مستقیم دارد با اقلا صور سطحی و عوام فریبانه و اگر نه با خود اسانس مذهب. اگر الان یک چند صد هزار و یا حتی چند ملیون طیقه متوسط تعطیلات دو سه روزه عاشورا و تاسوعا را موقعیت خوبی برای تفریح خارج از شهر میابند در صورت وضع بهتر اقتصادی احتمالا کسی برای سینه زنی باقی نمیماند.

9- عدم استفاده از مفهوم "ساختار" در تجزیه تجلیل های سیاسی اجتماعی

10- مسائل مربوط به زنان
بيشتر مباحث و تجزيه و تحليل هاي مربوط به زنان معمولا بنظر ميايد كه در سطح كلان انجام شود كه البته نظر به اهميت موضوع اين نگرش توجيه شده است ولي مسائل زنان در سطح به اصطلاح خورده و يا در سطح پائين نميبايست غفلت شود كه آنها هم داراي اهميت استراتژيك هستند. يك مثال روشن صد ها و شايد بيشر از خانم هائي است كه شبانه در ضمن تردد بصورت پياده و با پوشش لباس اجباري استطار مرگبار سياه (چادر و يا مانتوي) در خيابان ها و جاده ها كشته و يا زخمي ميشوند. طبيعتا هيچ گزارشي از اينان بصورت آمار رسمي دست جمعي وجود ندارد ولي يقينا چنين پديده اي در سطح قابل ملاحظه وجود دارد.

مثال واضح ديگر كه اهميت استراتژيك دارد و تاكيد بخصوصي بر آن ديده نميشود محدوديتها و مشكلات مربوط به امرار معاش براي خانم هاست. شك نيست كه زنان دست تنها (با بچه و بدون شوهر) تعدادشان در ايران كاملا قابل ملاحظه است. تقريبا تمام قربانيان جنگ هشت ساله و بيشترين قربانيان جاده ها (حدود 28000 نفر در سال) و تعداد زيادي مرگ هاي زودرس در نتبيجه اعتياد و سكته قلبي و ... مردها هستند. بسياري از اين مردان همسر خود را تنها ويا همراه با بچه ها بجا گذاشته اند. با در نظر گرفتن اينكه اصولا پيدا كردن كار مشكل هست اين خانم ها چطور ميبايست امرار معاش كنند با توجه به اينكه زنان تابع ده ها و شايد صد ها محدوديت مضاعف براي خاطر جنسيتشان هستند. براي مثال شانس شاغل شدن در طي ساعات شب تا صبح براي زنان غير ممكن است. اصولا تردد خانم ها در ساعات تاريكي بصورت قابل ملاحظه مشكل ميشود.

مثال خجالت آور ديگر طرز برخورد با زنان در وسائل نقليه عمومي است. اتوبوس ها تهران براي مثال به دلايل نا مشخص اغلب به اندازه طول يك اتوبوس دورتر از ايستگاه ميايستند. گذشته از آن داخل ايستگاه در جائي كه علامت زده شده نميايستند يعني باصطلاح دوبله پارك ميكنند. نتيجتا مسافرين ميبايست با رسيدن هر اتوبوس بدوند و خود را به در طرف راننده برسانند كه بپرسند كه كجا ميروي. تابلوها ي بر سر اتوبوس ها كه مقصد را نشان ميدهد

هیچ نظری موجود نیست: