جمعه، بهمن ۰۳، ۱۳۹۳

بیدارباش م. سحر

مانا به یک از زاویهء خانه حریقی ست


هین جنبشی از خویش که از اهل سرایید


علی اکبر دهخدا


پیشکش صلح


و برای فرزند شجاع ایران زمین :


احمد باطبی
بیدارباش

م. سحر
پاریس 23/2/2007


وقت است کزین خواب ِ گرانبار درآیید


زین خواب ِ گرانبار ، دگربار درآیید


زنجیر خرافات زتن درگــُسلانید


آفات بروبید و سزاوار درآیید


مسحور ِ سرابید و زبان بستهء پندار


هان ! سِحر بسوزید و ز پندار درآیید


این هرولهء دین همه یغمای شما راست


از چنگل ِ یغماگر ِ بدکار درآیید


چون روح ِ سَحر ظـُلمتِ ظالم نپذیرید


چون روشنی از بام ِ شب ِ تار درآیید


از دام گریزید و به اِقدام گرایید


برجهل بشورید و به اظهار درآیید


بار ِ دگر افتاده در این خانه حریقی


با خانه سیاوش صفت از نار درآیید


دیریست که بازیچهء ابلیس ِ لعینید


از لعنت این عصر ، خداوار درآیید


ایران ِ شما هستی ِ انسان ِ شما بود


هستید ، اگر ار لوث ِ لجنزار درآیید !


ای خفته ضمیران ِ خِرَد مُردهء این خاک


از بستر مرگ آگه و بیدار درآیید


خود حجّت ِ خویشید ، چـُنین درنپریشید


جمعید ، به جمعیّت ِ بسیار درآیید


تا شاد برقصید به سُتخوان ِ ستم بر


از بند ِ ستم رَسته و هشیار درآیید


آیندهء فرزند شما در کفِ دزد است


هان سـَد ِ رَه ِ دزد ِ تبهکار درآیید


دین نیست ، خدانیست ، بهانه ست ! بهانه ست !


این قلعه بکوبید و از آوار درآیید


گم گشتهء گولید که در موکب ِ غولید


با خویشتن از خویش خبردار درآیید


این حقّ ِ شما نیست که در وَهن بمیرید


حقّ است که با وَهن به پیکار درآیید


فریادِ شما صلح ِ جهان راست سرودی


آزاد و سُراینده به بازار درآیید !


آزادی اگر نیست ، امیدی به بشر نیست


با مردم آزاده مَددکار درآیید!



م. سحر
پاریس 23/2/2007

پنجشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۹۳

رابطه مذهب و انسانیت


آدم مذهب را ساخت اما مذهب آدم را نساخت .
نخستین مذهب آدم ، آدمیت بود و نخستین وکاملترین کتابش ، خرد ونیروی اندیشیدن .
 
معجزه نوح ، ابراهیم ، موسی و محمد تکرار نشد و تنها داستانهایش را شنیدیم .
اما معجزه نیروی خرد و اندیشه را هر روز ، در پیشرفت آدمها می بینیم .
 پس تصمیم با شماست ،خدا را در خود پیدا کنید .
 
همه چیز در دنیا زیباتر میشد اگر انسانها به جای دین ،به انسانیت معتقد بودند.
انسانیت چیزی است ورای همه ادیان. انسانیت مهربانی است . نماز و دعا و روزه ندارد .
 
 انسانیت گاهی یک لبخند است که به کودک غمگینی هدیه می کنید

پنجشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۳

آزادی ساختاری برای زنان در ایران اسلامی


 درست است که زنان در اسلام و در جمهوری اسلامی بسیاری از آزادی هایشان را از دست داده اند ولی تعدادی آزادی های ساختاری هست که بصورت استراتژیک زنان را روز بروز آزاد تر میکند و کنترل زندگیشان را از مردها و حکومت جمهوری اسلامی میگیرد و به دست خودشان میدهد

حق مالکیت - صاحب خانه /آپارتمان بودن، صاحب کسب بودن،- 

استفاده از موبایل

اجازه داشتن به رانندگی کردن

  اجازه رفتن به دانشگاه

قادر به رفتن به خارج (قانونا البته فقط میتوانند با رضایت ولی خود (شوهر و یا پدر) ولی در عمل این قانون مانعی بزرگی نیست)ا

 دسترسی به هزاران کانال تلویزیونی ماهواره

مجبورنبودن به پوشش چادر

اجازه به داشتن شغل

داشتن آزادی نسبی جنسی



فرق آزادی ذهنی و آزادی ساختاری
در اسلام اصولا افراد و کلا جامعه از مقدار کمی آزادی برخوردار هستند. این که دقیقا تعریف آزادی چیست الان اینجا مورد بحث ما نیست ولی شرایطی که اسلام و جمهوری اسلامی در این مقطع تاریخ در ایران بوجود آورده آزادی فردی بصورت گسترده در حال اشاعه است
درست است که در مبحث حقوق مالی و اقتصادی در اسلام به زنان ظلم شده و تبعیض شده ولی به هر دلیلی اسلام به زنان حق مالکیت داده. در مورد ارث هم با وجود تبعیض نهایتا زنان هم حقی از بردن ارث نزدیکان خود را دارند. 

چیزی که در اسلام 1400 سال پیش پیش بینی نشده بود این استکه روزی جامعه ای مانند ایران پیدا میشود که در آن حدود 40 ملیون زن وجود دارد که تعداد زیادی از آنان (شاید چندین ملیون) که در حقیقت نسبت کمی از کل زنان میشود بصورت نسبی ثروتمند میشوند که با پول خود میتوانند بسیاری از کارهائی که بوسیله مردان تقبیح میشود را انجام دهند مانند خرید ملک، ماشین، رفتن به سفر و غیره

داشتن و استفاده از تلفن موبایل یکی از وسایل مدرن است که به مقدار زیاد به زنان آزادی داده

اجازه داشتن به رانندگی همچنین از جمله چیزهائی است که به مقدار بسیار زیاد در ایران دست و بال زنان را باز کرده و کنترل زندگیشان را بدست خودشان داده

امکان سفر به خارج نیز از جمله عوامل آزادی است که زنان ایران از آن تا حد زیادی برخوردارند

 

حذف برده داری در اسلام (محمد نوری زاد)

https://www.facebook.com/m.nourizad
دی 1393

محمد نوری زاد

سفر یک روزه به مشهد
یک: به آقای دکتر ملکی گفتم: بیا برویم مشهد به دیدنِ آقای طاهر احمد زاده. و این که: این مرد بزرگ اکنون بیش از نود و چند سال سن دارد و مباد که در بی خبریِ ما به حاشیه افتد و شرمِ ما فزونی گیرد. سر ضرب گفت: برویم. و گفت: من با این پیرمرد مدت ها هم بند بوده ام در زندان اوین و از نزدیک شاهد شکنجه ها و توهین ها و تحقیرها بر وی بوده ام. شدیم پنج نفر. قطار، دوشنبه ساعت هفت شب که به راه افتاد، فردا صبحش در مشهد ما را پیاده کرد.
دو: در همان ایستگاه قطار مشهد زنگ زدم به جناب هاشم خواستار. معلم بازنشسته ای که صرفاً بخاطر فعالیت های صنفیِ معلمان، یک چند باری به زندان وکیل آباد مشهد رفته و در زندان چه ها که ندیده. آمد و به اتفاق رفتیم منزل آقای طهماسبی. که این آقای طهماسبی از دوستان آقای ملکی است و نویسنده ای است خوش قریحه. تازه ترین کتابی که به چاپ رسانده در باره ی "حج" است. جالب این که رفت و کتاب حجش را آورد و قسمتی از آن را برای ما خواند. سن و سالش؟ در حوالی سن و سال دکتر ملکی. که با همسرش دو تایی در خانه ای قدیمی زندگی می کنند. هنوز میان ما صحبت چندانی رد و بدل نشده بود که بحث رفت به سمت برده داری و نقشی که پیامبر اسلام باید در زدودنِ آن ایفا می کرد و نکرد. از آقای طهماسبی پرسیدم: پیامبر اسلام از این که نهضتِ جمع و جورِ مکی و مدنی اش به جانِ جَوَنده ی تاریخ دویده و ملت ها و تمدن ها را در نوردیده و مردمانِ اعصار را به تیغِ خود سپرده و باورشان را به هرجورِ ممکن به خود فرا خوانده تا جایی که از امروزِ بشر اینچنین سر برآورده و بیش از یک میلیارد مسلمان را به خود مشغول داشته آیا خشنود است و خیالی آسوده دارد؟
وگفتم: یک جوان دانشجو روزی از من پرسید: سر تا پای این یک میلیارد و اندی مسلمان آیا هیچ نقطه ی روشن و غرور آفرینی با خود دارد که ما بگوییم اگر مسلمانان و رسم مسلمانی در جهان نبود، بشرِ امروز در اینجاها می لنگید؟ و ادامه ی سخنِ همان جوان دانشجو را باز گفتم: در درازنای تاریخ، یک محله یک نهضت یک حرکت یک جمعیت نشانِ من بدهید که با اعتنا به مسلمانی اش خوش درخشیده است و مثلاً سنگی از پیشِ پای بشریت برداشته است. همان جوان پرسیده بود: مثلاً پانصد سال حکومت عباسیان در بغداد و سیطره شان بر دور و نزدیک جهان، و پانصد سال حاکمیت عثمانیان بر نیمی از سرزمین های آباد جهان آیا در امتداد نهضت پیامبر اسلام بوده است؟ وخود در پاسخ به پرسش های آن جوان گفتم: حتماً نه. چرا که در هیچ کجای تاریخ، ما نقطه ی روشنی از مدنیتِ مطلوب و انسانیِ مسلمانان بر نمی خوریم. که: مثلاً ادبی بر کشیده باشند و حقی بجای آورده باشند و سنتی نیکو بجای نهاده باشند. تا بوده غارت بوده و کشتار و تحکم و لشگر کشی و کافر کشی.
از آقای طهماسبی پرسیدم: آیا نهضتی که به اسم اسلام از مکه و مدینه ی هزار و چهارصد سال پیش به جان جهان دویده و آثار امروزینش در ایران و عراق و هرکجای جهان متجلی است، در وادیِ خشنودی و رضایت پیامبر می گنجد؟ با ظهور اسلام آیا رویه ی نفرت انگیز برده داری برچیده شد؟ رعایت حقوق دیگران به امری بدیهی بدل گردید؟ کسی از دیوار کسی بالا نرفت؟ مردمان با تربیت شدند؟ دروغگویی از میان مردم کوچید؟ مسلمانان از حقد و کینه و حسد و ریاکاری و دغلبازی و فریبکاری و دو به هم زنی و بی خردی دور شدند؟ و از آقای طهماسبی پرسیدم: شما نشانِ من بدهید که در فلان جای تاریخ اسلام، آیت الله ها و آخوندها از بی سوادیِ مردم در رنج بوده اند! و گفتم: صد البته که همین آخوندها و آیت الله ها از جهالت مردم سخت استقبال می کرده اند. چرا که نان شان در ایستاییِ جهالت مردمان بوده است. که اگر مردمان می فهمیدند، در برابر دکان شان، دکانی دیگر می آراستند و دکان آیت الله ها از رونق می افتاد.
از آقای طهماسبی پرسیدم: اگر پیامبر اسلام همه ی استعداد پیامبری اش را در حذف برده داری بکار می گرفت و با نفوذی که در دلها داشت نرم نرم مخاطبان خود را به آزادیِ همگان ترغیب می کرد و حتی در این راه کشته نیز می شد، بسیار پرفایده تر می نمود تا این که مردمان را به آداب نماز و روزه و حج و ذکرهای قبل و بعد نماز و هزار حکم جور بجور وا بدارد. که اگر برده داری را در همان مقطعِ رسالت خود رسماً حذف می کرد، امروزه و حتی در ادامه ی تاریخ، دوست داشتنی تر نمی نمود آیا؟ گسترش اسمی و کمّیِ اسلام و مسلمین که قابل اعتنا نیست، مهم کیفیتِ اسلام و مسلمین است. که این اسلام کم رمق و مسلمینِ قلیل، با هر کوچکی و جمعیتِ کمی که دارند، در نقطه ی طلاییِ فهم و خرد و ادب و پاکدستی و نیک اندیشی قرار گیرند.
و گفتم: برای امتحان شما هزار هزار هزار مسلمان مثل جنتی و لاریجانی و شیخ علی فلاحیان و روح الله حسینیان و شیخ مصطفی پورمحمدی و علم الهدی و سید احمد خاتمی به این دنیا تزریق کنید. که اگر این کردید، حال به این پرسشِ من پاسخ بگویید که این همه مسلمانِ عربده کش و دروغ گوی و آدمکش هیچ آیا در وسعت خشنودیِ پیامبر جا می گیرند؟ و گفتم: کاش از اسلام نه نماز به یاد گار می ماند و نه روزه و نه حج و نه گنبد و نه مناره اما تنها و تنها لغو رسمی و مؤکدِ برده داری به یادگار می ماند. جوری که امروزه در کتاب ها می خواندیم: پیامبری نیک روی و نیک خُلق و نیک اندیش در عربستان به دنیا آمد و همو انگشت بر لغو برده داری نهاد و نهضتش پا گرفت و چهل سال بعد وی را زدند و کشتند اما گرایش به لغو برده داری با او و به اسم او در جهان به یادگار ماند. در انتهای سخن به آقای طهماسبی گفتم: شما به تاریخ سفر کنید و ببینید به اسم اسلامی کردنِ مردمِ یک دیار، چه جمعیتی از مرد و زن و کودک، از خانه و زندگی شان به بردگی برده نشده اند و چه عاطفه های که به تیغ اسلام گستران خراشیده نشده اند و دودمان ها به بازی گرفته نشده اند. حالا قتل ها و غارت ها بکنار.ا
....