پنجشنبه، دی ۱۸، ۱۳۹۳

حذف برده داری در اسلام (محمد نوری زاد)

https://www.facebook.com/m.nourizad
دی 1393

محمد نوری زاد

سفر یک روزه به مشهد
یک: به آقای دکتر ملکی گفتم: بیا برویم مشهد به دیدنِ آقای طاهر احمد زاده. و این که: این مرد بزرگ اکنون بیش از نود و چند سال سن دارد و مباد که در بی خبریِ ما به حاشیه افتد و شرمِ ما فزونی گیرد. سر ضرب گفت: برویم. و گفت: من با این پیرمرد مدت ها هم بند بوده ام در زندان اوین و از نزدیک شاهد شکنجه ها و توهین ها و تحقیرها بر وی بوده ام. شدیم پنج نفر. قطار، دوشنبه ساعت هفت شب که به راه افتاد، فردا صبحش در مشهد ما را پیاده کرد.
دو: در همان ایستگاه قطار مشهد زنگ زدم به جناب هاشم خواستار. معلم بازنشسته ای که صرفاً بخاطر فعالیت های صنفیِ معلمان، یک چند باری به زندان وکیل آباد مشهد رفته و در زندان چه ها که ندیده. آمد و به اتفاق رفتیم منزل آقای طهماسبی. که این آقای طهماسبی از دوستان آقای ملکی است و نویسنده ای است خوش قریحه. تازه ترین کتابی که به چاپ رسانده در باره ی "حج" است. جالب این که رفت و کتاب حجش را آورد و قسمتی از آن را برای ما خواند. سن و سالش؟ در حوالی سن و سال دکتر ملکی. که با همسرش دو تایی در خانه ای قدیمی زندگی می کنند. هنوز میان ما صحبت چندانی رد و بدل نشده بود که بحث رفت به سمت برده داری و نقشی که پیامبر اسلام باید در زدودنِ آن ایفا می کرد و نکرد. از آقای طهماسبی پرسیدم: پیامبر اسلام از این که نهضتِ جمع و جورِ مکی و مدنی اش به جانِ جَوَنده ی تاریخ دویده و ملت ها و تمدن ها را در نوردیده و مردمانِ اعصار را به تیغِ خود سپرده و باورشان را به هرجورِ ممکن به خود فرا خوانده تا جایی که از امروزِ بشر اینچنین سر برآورده و بیش از یک میلیارد مسلمان را به خود مشغول داشته آیا خشنود است و خیالی آسوده دارد؟
وگفتم: یک جوان دانشجو روزی از من پرسید: سر تا پای این یک میلیارد و اندی مسلمان آیا هیچ نقطه ی روشن و غرور آفرینی با خود دارد که ما بگوییم اگر مسلمانان و رسم مسلمانی در جهان نبود، بشرِ امروز در اینجاها می لنگید؟ و ادامه ی سخنِ همان جوان دانشجو را باز گفتم: در درازنای تاریخ، یک محله یک نهضت یک حرکت یک جمعیت نشانِ من بدهید که با اعتنا به مسلمانی اش خوش درخشیده است و مثلاً سنگی از پیشِ پای بشریت برداشته است. همان جوان پرسیده بود: مثلاً پانصد سال حکومت عباسیان در بغداد و سیطره شان بر دور و نزدیک جهان، و پانصد سال حاکمیت عثمانیان بر نیمی از سرزمین های آباد جهان آیا در امتداد نهضت پیامبر اسلام بوده است؟ وخود در پاسخ به پرسش های آن جوان گفتم: حتماً نه. چرا که در هیچ کجای تاریخ، ما نقطه ی روشنی از مدنیتِ مطلوب و انسانیِ مسلمانان بر نمی خوریم. که: مثلاً ادبی بر کشیده باشند و حقی بجای آورده باشند و سنتی نیکو بجای نهاده باشند. تا بوده غارت بوده و کشتار و تحکم و لشگر کشی و کافر کشی.
از آقای طهماسبی پرسیدم: آیا نهضتی که به اسم اسلام از مکه و مدینه ی هزار و چهارصد سال پیش به جان جهان دویده و آثار امروزینش در ایران و عراق و هرکجای جهان متجلی است، در وادیِ خشنودی و رضایت پیامبر می گنجد؟ با ظهور اسلام آیا رویه ی نفرت انگیز برده داری برچیده شد؟ رعایت حقوق دیگران به امری بدیهی بدل گردید؟ کسی از دیوار کسی بالا نرفت؟ مردمان با تربیت شدند؟ دروغگویی از میان مردم کوچید؟ مسلمانان از حقد و کینه و حسد و ریاکاری و دغلبازی و فریبکاری و دو به هم زنی و بی خردی دور شدند؟ و از آقای طهماسبی پرسیدم: شما نشانِ من بدهید که در فلان جای تاریخ اسلام، آیت الله ها و آخوندها از بی سوادیِ مردم در رنج بوده اند! و گفتم: صد البته که همین آخوندها و آیت الله ها از جهالت مردم سخت استقبال می کرده اند. چرا که نان شان در ایستاییِ جهالت مردمان بوده است. که اگر مردمان می فهمیدند، در برابر دکان شان، دکانی دیگر می آراستند و دکان آیت الله ها از رونق می افتاد.
از آقای طهماسبی پرسیدم: اگر پیامبر اسلام همه ی استعداد پیامبری اش را در حذف برده داری بکار می گرفت و با نفوذی که در دلها داشت نرم نرم مخاطبان خود را به آزادیِ همگان ترغیب می کرد و حتی در این راه کشته نیز می شد، بسیار پرفایده تر می نمود تا این که مردمان را به آداب نماز و روزه و حج و ذکرهای قبل و بعد نماز و هزار حکم جور بجور وا بدارد. که اگر برده داری را در همان مقطعِ رسالت خود رسماً حذف می کرد، امروزه و حتی در ادامه ی تاریخ، دوست داشتنی تر نمی نمود آیا؟ گسترش اسمی و کمّیِ اسلام و مسلمین که قابل اعتنا نیست، مهم کیفیتِ اسلام و مسلمین است. که این اسلام کم رمق و مسلمینِ قلیل، با هر کوچکی و جمعیتِ کمی که دارند، در نقطه ی طلاییِ فهم و خرد و ادب و پاکدستی و نیک اندیشی قرار گیرند.
و گفتم: برای امتحان شما هزار هزار هزار مسلمان مثل جنتی و لاریجانی و شیخ علی فلاحیان و روح الله حسینیان و شیخ مصطفی پورمحمدی و علم الهدی و سید احمد خاتمی به این دنیا تزریق کنید. که اگر این کردید، حال به این پرسشِ من پاسخ بگویید که این همه مسلمانِ عربده کش و دروغ گوی و آدمکش هیچ آیا در وسعت خشنودیِ پیامبر جا می گیرند؟ و گفتم: کاش از اسلام نه نماز به یاد گار می ماند و نه روزه و نه حج و نه گنبد و نه مناره اما تنها و تنها لغو رسمی و مؤکدِ برده داری به یادگار می ماند. جوری که امروزه در کتاب ها می خواندیم: پیامبری نیک روی و نیک خُلق و نیک اندیش در عربستان به دنیا آمد و همو انگشت بر لغو برده داری نهاد و نهضتش پا گرفت و چهل سال بعد وی را زدند و کشتند اما گرایش به لغو برده داری با او و به اسم او در جهان به یادگار ماند. در انتهای سخن به آقای طهماسبی گفتم: شما به تاریخ سفر کنید و ببینید به اسم اسلامی کردنِ مردمِ یک دیار، چه جمعیتی از مرد و زن و کودک، از خانه و زندگی شان به بردگی برده نشده اند و چه عاطفه های که به تیغ اسلام گستران خراشیده نشده اند و دودمان ها به بازی گرفته نشده اند. حالا قتل ها و غارت ها بکنار.ا
....

هیچ نظری موجود نیست: