تفنگت
را زمین بگذار ، برایم تکه ای نان آر ، که شاید سینه ام پر شیر گردد ، که
شاید بچه من سیر گردد . تفنگت را زمین بگذار . منم هستم ، منم مخلوق آن ربم
که تو هر دم ستایش می کنی او را . بیا با
من مدارا کن بیا من را تو پیدا کن . مگر جز تکه ای خاک و کمی نان و یه
جرعه آب چه می خواهم . تفنگت را زمین بگذار ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر