سه‌شنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۹۴

کله پاچه خوری اعلیحضرت


ﺭﻭﺯﯼ ﺟﻤﻌﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺧﺪﻣﺖ ﺍﻋﻠﯽ ‌ ﺣﻀﺮﺕ ﻫﺮﺩﻣﺒﻴﻞ ﻣﺸﺮﻑ ﺷﺪﻩ، ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﻓﯿﺾ ﺑﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﻓﺮﻣﺎﯾﺸﺎﺕ ﻣﻠﻮﻛﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﻭﻗﺖ ﻧﺎﻫﺎﺭ ﺷﺪ . ﺳﻠﻄﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﺳﻔﺮﻩ ﺍﯼ ﮔﺴﺘﺮﺍﻧﯿﺪﻩ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﺗﺎ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺍﯼ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ . ﺣﻀﺎﺭ ﺑﺎ ﺑﻬﺖ ﻭ ﺗﻌﺠﺐ , ﺑﻪ ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﻣﯽ ﻧﮕﺮﯾﺴﺘﻨﺪ . ﺑﻪ ﺳﺮﻋﺖ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺁﻣﺎﺩﻩ ﺷﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺑﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ .

ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺍﻧﺪﺭﺯﻫﺎ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ .

ﻭﺯﻳﺮ ﺍﻋﻈﻢ ﮔﻔﺖ : ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺗﺎ ! ﻣﺎ ﺑﺎﺭﻫﺎ ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﻳﻢ، ﺍﻣﺎ ﻣﺘﻮﺟﻪ ﭘﻨﺪ ﻭ ﺍﻧﺪﺭﺯ ﺁﻥ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻳﻢ .
ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺍﯼ ﻭﺯﻳﺮ ﺍﻋﻈﻢ ! ﺻﺒﺮ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ .

ﺳﭙﺲ ﺍﻋﻠﯽ ‌ ﺣﻀﺮﺕ ﻟﻘﻤﻪ ﻧﺎﻧﯽ ﺑﺮﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﮏ ﺭﺍﺳﺖ " ﻣﻐﺰ " ﮐﻠﻪ ﺭﺍ ﺗﻨﺎﻭﻝ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪ . ﺳﭙﺲ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺣﮑﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﯾﺎﻓﺘﯿﺪ؟

ﻫﻤﮕﯽ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ : ﺧﯿﺮ ﺍﻋﻠﯽ ‌ ﺣﻀﺮﺗﺎ ! ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺗﺮﯾﺪ .

ﻫﺮﺩﻣﺒﻴﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺣﮑﻤﺘﺶ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﯿﺪ، ﺳﻌﯽ ﮐﻨﯿﺪ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﺍﺯ " ﻣﻐﺰ " ﺗﻬﯽ ﮐﻨﯿﺪ .

ﺳﭙﺲ ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺕ ﻟﻘﻤﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ " ﺯﺑﺎﻥ " ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺭﺍ ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻥ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺣﮑﻤﺘﺶ ﺭﺍ ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﯾﺪ؟

ﻫﻤﻪ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺗﻌﺠﺐ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩﻧﺪ : ﺧﯿﺮ ﺍﻋﻠﯽ ‌ ﺣﻀﺮﺗﺎ ! ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺁﮔﺎﻩ ﺗﺮﯾﺪ .

ﻫﺮﺩﻣﺒﻴﻞ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺍﮔﺮ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯿﺪ ﺑﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﮑﻤﺮﺍﻧﯽ ﮐﻨﯿﺪ " ﺯﺑﺎﻥ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﺍ ﮐﻮﺗﺎﻩ ﻭ ﺳﺎﮐﺖ ﮐﻨﯿﺪ ".

ﺳﭙﺲ ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺕ " ﭼﺸﻢ ﻫﺎ " ﻭ " ﺑﻨﺎﮔﻮﺵ " ﮐﻠﻪ ﭘﺎﭼﻪ ﺭﺍ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﻗﺒﻞ ﺑﺮﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﻭ ﺳﺆﺍﻝ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻥ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩﻧﺪ : ﺍﻋﻠﯽ ﺣﻀﺮﺗﺎ ! ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍﻧﺎﺗﺮﯾﺪ .

ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻓﺮﻣﻮﺩ : ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﻣﻠﺘﯽ ﺭﺍ ﮐﻨﺘﺮﻝ ﮐﻨﯿﺪ، ﺑﺮ " ﭼﺸﻢ ﻫﺎ " ﻭ " ﮔﻮﺵ ﻫﺎ " ﻣﺴﻠﻂ ﺷﻮﯾﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﻫﯿﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺯﯾﺎﺩ ﺑﺸﻨﻮﻧﺪ .

ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻭﺯﻳﺮ ﺍﻋﻈﻢ ﺑﺎ ﺳﻠﻄﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻗﺮﺍﺑﺖ ﻭ ﻧﺰﺩﯾﮑﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ، ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ : ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎ ! ﻗﺮﺑﺎﻧﺖ ﺑﺮﻭﻡ , ﺣﮑﻤﺘﻬﺎ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺣﮑﯿﻤﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﺭﻭﺩﻩ ﮐﻮﭼﮏ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﭼﻪ ﺑﺪﻫﯿﻢ؟

ﺫﺍﺕ ﻣﻠﻮﻛﺎﻧﻪ ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯿﮑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺒﻴﻞ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪ، ﺑﺎ ﺍﺑﺮﻭﺍﻥ ﺧﻮﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺍﯼ ﺑﻪ " ﭘﺎﭼﻪ " ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻧﯿﺰ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﻧﻬﻔﺘﻪ ﺍﺳﺖ .

ﻫﻤﮕﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ : ﺷﺎﻫﺎ ! ﭼﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ؟

ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ : ﺷﻤﺎ " ﭘﺎﭼﻪ " ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﻭ " ﭘﺎﭼﻪ ﺧﻮﺍﺭﯼ " ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺭﻭﺍﺝ ﺩﻫﯿﺪ ﺗﺎ ﺣﮑﻮﻣﺘﻤﺎﻥ ﻣﺴﺘﺪﺍﻡ ﺑﻤﺎﻧﺪ ...

جمعه، مرداد ۳۰، ۱۳۹۴

گردنگیر

 
 
از «دریاخوار» تا «گردنگیر»: مشاغل تازه خدماتی در ایران
11/08/2015
هر از چند گاهی در رسانه ها و گفت وگوهای عمومی از بروز مشاغل تازه خدماتی در ایران سخن گفته میشود. این مشاغل ناشی از تحولات تکنولوژیک یا تاثیر و تاثر دیگر جوامع نیستند و عمدتا در ده سال اخیر پیدا شده اند. کمیت و کیفیت آنها هر چه باشد از تحولی در نظام اجتماعی و اقتصادی در جامعه حکایت میکنند. 
برخلاف رسانه های دولتی در ایران این مشاغل را «مشاغل کاذب» نمینامم چون اگر مردم (رانتخوار یا غیر رانتخوار) از جیب خود برای کاری هزینه میپردازند آن شغل کاذب نیست. شغل کاذب تنها در دستگاههای دولتی وجود دارد چون این دولت است که میتواند برای توزیع رانت یا پیدا کردن طرفدار یا پاسخ دادن به نیاز مدیران به دست و پا کردن کار برای آشنایان و خویشاوندان کسانی را بر سر کارهایی بگمارد که هیچ کارکردی برای جامعه ندارند. اما کسی که برای خدماتی هزینه میکند حتما به آن خدمات نیاز دارد. مشاغل تازه خدماتی به معنای شکل گیری وضعیت جدید در جامعه و بروز نیازهای تازه است.
از همین جهت آنچه به عنوان شغل مداحی مطرح است و در دهه اخیر به یکی از کارهای پر درآمد در جامعه تبدیل شده از جمله مشاغل کاذبی است که تنها با تخصیص بودجه ی شهرداریها، مراکز دولتی و دستگاه رهبری رونق یافته است. حتی تا اواخر دهه هفتاد مداحی برای امامان شیعه به صورت داوطلبانه در هیئتهای مذهبی صورت میگرفت و کسی از این طریق نمیتوانست معیشت خود را (کلا یا جزئا) تامین کند. شغل کاذب دیگر  «روحانی مدرسه» است. در دولت احمدی نژاد بنا به قراردادی میان وزارت آموزش و پرورش و حوزه علمیه حدود ۲۰ هزار روحانی به مدارس اعزام شدند تا کار تبلیغاتی در مدارس انجام دهند. با توجه به حضور معلم قرآن، معلم دینی و مربی پرورشی که ۳۷ سال است برای کارکردهای تبلیغاتی در مدارس در نظر گرفته شده اند حضور روحانی در مدارس صرفا ایجاد شغل برای دهها هزار فارغ التحصیل حوزه های علمیه بدون نیاز به این میزان طلبه است. 
وقتی از شغل جدید خدماتی (و نیز غیرخدماتی) سخن میگوییم معنای اجتماعی آن یعنی یک فعالیت شایع، غیر منحصر به فرد، و غیر موردی را مد نظر داریم. بنابراین فعالیتی که فقط بنا به یک نیاز بسیار خاص و موردی صورت میگیرد و عمومیت و تداوم پیدا نمیکند شغل نیست. ذیلا به چند نمونه برای روشن شدن موضوع اشاره می کنم.
مسئول خرید جهیزیه
اخیرا در مناطق اعیان نشین شمال تهران شغل جدیدی به وجود آمده که کارکرد آن ارائه خدمات به زوجهای تازه ازدواجکرده است. خانواده های متمکن که مشغله های روزمره زیادی در زندگی دارند، با این فرد توافق میکنند که جهیزیه دختر دم بختشان را خریداری کند. دستمزد «مسئول خرید جهیزیه» حدود ۱۰ درصد از کل مبلغ خرید جهیزیه است. البته او همچنین وظیفه دارد بعد از خرید، جهیزیه را در منزل دختر خانواده بچیند. در واقع طراحی دکور و چینش وسایل منزل نیز جزو وظایف وی به شمار می رود.
دریاخوار
پیش از این عنوان زمینخوار در زبان فارسی معمول بود. زمینخوار به کسی گفته میشد که باغ یا زمین کشاورزی را به منطقه مسکونی تبدیل میکرد تا از این راه سودی نصب وی شود. در سالهای اخیر عنوان دریاخواری نیز به زبان فارسی راه یافته است. دریاخوار به کسی گفته میشود که وارد حریم دریاها شده و اقدام به خشک کردن آبها و ساخت و ساز میکند. املاکی که از این کار حاصل میشود مورد نیاز و علاقه ی طبقه جدید است که ویلاهای گذشته آنها را قانع نمیکند و می خواهند درست در کنار آب خانه و ویلا داشته باشند. همچنین طبقه جدید آن چنان گسترش یافته که ویلاهای گذشته کفاف آنها را نمیکند.
همراه مریض
همراه مریض از جمله شغلهایی است که به تازگی در بیمارستانهای ایران دیده میشود. در بسیاری از بیمارستانها افرادی مستقر هستند که از طرف پرستاران یا دیگر کارکنان بیمارستان به بیمارانی که همراه نیاز دارند معرفی میشوند، تا در صورت تمایل به عنوان همراه مریض کنار آنها بمانند. بیمارستانها هزینه های افراد همراه را در بیمارستانهای دولتی ۲۰ هزار تومان با غذا و ۹ هزار تومان بدون غذا و در بیمارستانهای خصوصی تا ۴۰ هزار تومان در نظر میگیرند. اما بیمارانی که همراه ندارند، باید مبلغ بیشتری را پرداخت کنند تا بتوانند همراهی داشته باشند. افرادی که میتوانند به این نیاز بیماران پاسخ دهند، بابت هر ۲۴ ساعت کنار مریض ماندن حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ هزار تومان و در صورتی که ۱۲ ساعت کنار مریض بمانند حدود ۵۰ تا ۶۰ هزار تومان دریافت میکنند.
کار این افراد همراهی بیمار به هنگام رفتن به دکتر و مطب و بیمارستان، تهیه دارو و دیگر نیازهای افراد، چک و چانه زدن با داروخانه و دکترها و شرکتهای بیمه و غیره برای کاهش هزینه های بیمار، بررسی لیست داروها و برنامه نویسی برای بیمار برای انجام امور روزانه اش، آموزش اطرافیان و خانواده فرد بیمار در جهت نحوه برخورد با بیمار و تجزیه و تحلیل آن بیماری برای آنها است. همچنین بیمارانی که نیاز به مونس در شرایط قبل و بعد از عمل جراحی یا هر اقدام دیگر کادر پزشکی دارند برای خود همراه می گیرند تا تنها نباشند.
گردنگیر
در زندانهای ایران در سالهای اخیر گروهی پیدا شده اند که زندان رفتن به شغل آنها تبدیل شده است. این فعالیت با توجه به ۲۳ برابر شدن تعداد زندانیان نسبت به سال ۵۷ (با ۱۰ هزار زندانی) بازار مناسبی پیدا کرده است. گردنگیرها جرم دیگران را بر عهده میگیرند و به جای آنها زندان میروند و در مقابل حق الزحمه دریافت میکنند. کسانی که زندان رفتن برای آنها ضرر مالی بزرگی دارد (مثل این که شرکتی یا خدماتی یا فعالیتی را اداره کنند) یا ضرر زندان رفتن برای آنها بیشتر از منافع بیرون زندان بودن است یا تمکن مالی دارند در صورت گیر افتادن، کسانی را استخدام میکنند که به جای آنها به زندان بروند. مواردی در زندانها مشاهده شده که برای چندین جرم در زندان هستند و گردنگیری یک جرم کفاف زندگی آنها را نمیدهد.
محافظ شخصی
تا پایان دهه هفتاد تنها مقامات دولتی و روحانیون محافظ شخصی داشتند که هزینه آنها از سوی مردم پرداخت میشد. این نوع محافظت هنوز ادامه دارد. رهبر جمهوری اسلامی گرانترین هزینه محافظت را در کشور دارد چون یک سپاه ۱۵ هزار نفری (سپاه ولی امر) از وی محافظت میکند. اما در دهه هشتاد و نود برخی از هنرمندان، ورزشکاران و صاحبان مشاغل پردرآمد صاحب محافظ خصوصی و شخصی شده اند. توجیه آنها برای این کار عدم امنیت است. البته بسیارند در جامعه که در محیطها و شرایطی احساس امنیت نمیکنند (مثل زنان در برخی از محیطها یا ساعات شب) اما تنها کسانی که تمکن دارند میتوانند محافظ خصوصی استخدام کنند.
تکنیسین آزمایشگاه سرخانه
با توجه به افزایش قابل توجه سالمندان و گران شدن هزینه های حمل و نقل پس از گران شدن سوخت گروههایی از اقشار مرفه و متوسط ترجیح میدهند آزمایشهای پزشکی آنها در خانه نمونه برداری شود. از این جهت تکنیسینهایی به صورت سیار به در خانه ها رفته و از افراد نمونه میگیرند. این کار بالضروره باعث بالا رفتن هزینه بیمار نمیشود اگر وی مجبور به کرایه آژانس برای حمل و نقل باشد. طبقات فقیر و کم درآمد نمیتوانند هیچ یک از این دو هزینه را بپردازند.
                                               ***
چنانکه میبینید هیچیک از این مشاغل جدید در خدمت عموم افراد جامعه از هر طبقه و گروه نیستند بلکه بیشتر طبقات مرفه و ثروتمند را هدف قرار میدهند. البته این طور نیست که فقط ثروتمندان به این خدمات نیاز داشته باشند اما تنها ثروتمندان و اقشاری بالای متوسطند که میتوانند هزینه آن را بپردازند. روشن است که افراد کم درآمد نیز در صورت زندانی شدن ترجیح میدهند به زندان نروند اما نمیتوانند «گردنگیر» استخدام کنند. یا اقشار متوسط نیز ترجیح میدهند که کار سخت تهیه جهیزیه را به کس دیگری واگذار کنند اما استطاعت آن را ندارند. وجود گردنگیران مبین این نکته است که گروهی میتوانند انوع مجازات را نیز بخرند و نظام قضایی با این موضوع کنار آمده یا چشم روی آن می بندد. وجود تهیه کنندگان جهیزیه نیز بدان معنی است که گروهی به این فعالیت به عنوان یک فعالیت حرفه ای نگاه می کنند.
شکل گیری شغل «همراه بیمار» ناشی از دو پدیده اجتماعی است که به موازات هم شگل گرفته اند. پدیده اول کاهش تعداد فرزندان، مهاجرت، سست شدن پیوندهای خانوادگی و رشد فردگرایی است که بخشی از افراد مریض را از کمک فرزندان و خویشاوندان محروم کرده است. پدیده دوم نیز پیچیده شدن فرایند درمانی در ایران است. تهیه دارو، مسائل و مشکلات استفاده از بیمه های درمانی، فارغ التحصیلان کم سواد برخی از دانشگاههای پزشکی، تعداد و نوع بیماریها و افزایش آگاهی بیماران به این موضوع دامن زده اند. روابط بیمار و پزشک آن چنان چالش برانگیز شده است که در مواردی به قتل یا ضرب و جرح پزشکان توسط خانواده بیمار انجامیده است.
شکل گیری و رشد محافظان شخصی ناشی از تمرکز ثروت در دست کسانی است که جزء کاست حاکم حکومتی محسوب نمیشوند (تا بتوانند محافظ دولتی بگیرند) اما آن قدر با نهادهای دولتی نزدیک هستند (مثل روسای شرکتهای بزرگ) یا آن قدر خدماتشان مورد نیاز حکومت هست (مثل فوتبالیستها) که از این طریق به درآمدها و ثروتهای افسانهای دست یافته اند و مجبورند از خود و اعضای خانوادهشان محافظت کنند. دریاخواران به نیازهای تجملی همین قشر پاسخ میدهند.
از نگاه کلان و به طور خلاصه، این مشاغل تازه به معنای رشد بخش خدمات در اقتصاد ایران است که در خدمت اقشار مرفه و متوسط رو به بالایی قرار دارد که در جمهوری اسلامی شکل گرفته یا بر شمارشان افزوده شده است. آنها همچنین بر روندهای اجتماعی مثل افزایش تعداد کهنسالان، سست تر شدن پیوندهای خانوادگی، افزایش شکاف طبقاتی، فخرفروشی با تجملات و افزایش گریز از قانون با اتکا بر پول حکایت دارند.

پنجشنبه، مرداد ۲۹، ۱۳۹۴

ما وعده بهشت به مردممان میدهیم

بخشی از سخنرانی دکتر یوسف اباذری استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران...!

‌دنیا به سرعت در حال پیشرفت هست و ما با افتخار کردن به نیاکانمان وقتمان را هدر میدهیم

عده ای در 1400 سال پیش زندگی میکنیم و عده ای پا را فراتر گذاشته و در 2500 سال پیش زندگی میکنیم ، و جالب اینجاست این دو گروه دائم با هم سر ستیز دارند. 
دائمأ در حال مسخره کردن عرب ها هستیم و آنان را تنبل خطاب میکنیم ، بدون اینکه پیشرفت های آنها را ببینیم

 به راستی به معماری مدرن و زیبای شهرهایشان دقت   کرده ایم؟ 

دائم در مجامع بین المللی در مقابل لابی های قدرتمند اعراب شکست میخوریم و از مدیریت جهانی صحبت میکنیم

امارات کوچک بخاطر داشتن سیستم حمل و نقل مناسب ، هتل های مجهز ، ورزشگاه های پیشرفته ، در رقابت با ما میزبانی جام ملتها را میگیرد و ما دائم از سازندگی ، پیشرفت و بالندگی صحبت میکنیم 

قطر را نمیگویم که بزرگترین رویداد جهان را میزبانی خواهد کرد

اعراب بزرگترین شرکت های هواپیمایی جهان را دارند و ما دائمأ در سوگ از دست
 دادن هموطنانمان بخاطر استفاده از هواپیماهای 50 سال پیش هستیم 

اغلب با نام های عربی خوانده میشویم ، و هنوز هم برای فرزندانمان نام های عربی
 انتخاب میکنیم ولی از اینکه کسی خلیج فارس را خلیج عرب بخواند برافروخته میشویم ، این نهایت میهن پرستی ماست. و البته فقط برافروخته میشویم وکار خاصی هم نمیکنیم 
اعراب را بخاطر بادیه نشین بودن در قرن ها پیش مسخره میکنیم در حالی که همین 
امروز در قرن 21 ملیونها نفر از هموطنمان چادر نشین هستند ، و ما فقط دل آنها را با یک سخن خوش میکنیم که آنها ذخایر مملکت اند و کاری برای اسکانشان نمیکنیم. 
آری اعراب به سرعت در حال پیشرفت و آبادانی هستند و ما پز نیاکانمان را میدهیم ، ای هواااااااار که ما 2500 سال پیش از شما بهتر بوده ایم

اعراب با سرمایه گذاری خوب در قلب دنیا نفوذ میکنند و با درآمدهای میلیاردی آسایش را برای مردمشان هدیه میدهند و ما وعده بهشت به مردممان میدهیم. و به آنها میخندیم که دلارهای نفتیشان را هدر میدهند ، به راستی ما با دلارهای نفتیمان چه میکنیم ؟؟؟؟

سه‌شنبه، مرداد ۲۷، ۱۳۹۴

ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻋﻠﻤﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ


نامه شمس الواعظین به مراجع مذهبی ایران
 رها کنید این حجاب راببینید دردهای مردم را


آنچه را می خوانید نامه ایست که شمس الواعظین پژوهشگر علوم مذهبی واجتماعی و سر...دبیر محروم از روزنامه نگاری 
خطاب به مراجع مذهبی ایران نوشته است



ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭼﻨﺪ ﭘﺮﺳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﻢ 
ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺑﺎ ﺍﺑﺮﺍﺯ ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ﺍﺯ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﺣﺠﺎﺏ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﺯ ﺩﻭﻟﺖ ﺣﺴﻦ ﺭﻭﺣﺎﻧﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺍﻧﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﻋﻤﻞ ﺷﻮﺩ ﻭﺑﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻨﺠﺎﺭ ﺷﮑﻨﯽ ﺗﻮﺻﯿﻒ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﺧﺎﺗﻤﻪ ﺩﻫﺪ
ﺩﺍﻧﺸﻤﻨﺪﺍﻥ ﻋﻠﻮﻡ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﯽ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎ ﺩﺭ ۳ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﮐﻨﻨﺪ
ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ، ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺧﻮﺭﺍﮎ ﻭ ﭘﻮﺷﺎﮎ ﻣﺮﺩﻡ، ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻣﺮﺩﻡ
ﺍﮔﺮ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ۳ ﺣﻮﺯﻩ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﮐﻨﻨﺪ ﻧﺘﯿﺠﻪﺍﺵ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮐﻪ ﺩﺭﮐﺸﻮﺭﻣﺎﻥ ﺷﺎﻫﺪﺵ ﻫﺴﺘﯿﻢ 
ﺩﺭ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻣﻦ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﻢ ﭼﻨﺪ ﭘﺮﺳﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﻣﻄﺮﺡ ﮐﻨﻢ 


ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻏﺪﻏﻪ ﻭﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﻘﻮﻟﻪ ﺣﺠﺎﺏ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﯾﺎ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺤﺮﺍﻧﻬﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺁﻥﺍﺯ ﺳﻮﯼ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﺸﻮﺩ 
ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺗﻘﻠﯿﺪ ﺍﺯ ﺣﺠﻢ ﻭ ﻧﺮﺥ ﻭ ﭘﯿﺎﻣﺪﻫﺎﯼ ﻭﯾﺮﺍﻧﮕﺮ ﺗﻮﺭﻡ ﺍﻃﻼﻉ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﯾﺎ ﻧﻪ؟
ﺁﯾﺎ ﻣﻌﯿﺸﺖ ﻣﺮﺩﻡ ﻭﻓﻘﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﻣﻬﻤﯽ ﻧﯿﺴﺖ؟ﮐﺎﺩ ﺍﻟﻔﻘﺮ ﺍﻥ ﯾﮑﻮﻥ ﮐﻔﺮﺍ ﺩﺭ ﻓﺎﺭﺳﯽ ﭼﻪ ﻣﻌﻨﺎﯾﯽ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﺍﺯ ﺳﻮﺀ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩﻫﺎ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻣﺎﻟﯽ ﺩﺭ ﺭﺩﻩﻫﺎﯼ ﺑﺎﻻﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﻧﺪ ﯾﺎ ﺧﯿﺮ؟ ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽﻋﺪﺍﻟﺘﯽ ﻗﻀﺎﯾﯽ ﺑﯿﺪﺍﺩ ﻣﯿﮑﻨﺪ؟
ﺁﯾﺎ ﻣﯿﺪﺍﻧﻨﺪ ﮐﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﺁﻟﻮﺩﮔﯽ ﻫﻮﺍ ، ﺩﺭ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﺟﻨﮕﻠﻬﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﮒ ﻭ ﻣﯿﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﺭﺍﻫﻬﺎﯼ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﺗﺼﺎﺩﻑ ( ﻫﺮ ۲۳ ﺩﻗﯿﻘﻪ ﯾﮏ ﮐﺸﺘﻪ ﻭ۳ ﺗﻦ ﺯﺧﻤﯽ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ) ﺩﺭ ﺳﻘﻂ ﺟﻨﯿﻦ ﺩﺭ ﺍﺛﺮ ﭘﺮﺍﺯﯾﺘﻬﺎﯼ ﺍﺭﺳﺎﻟﯽ ﻧﻬﺎﺩﻫﺎﯼ ﺣﮑﻮﻣﺘﯽ، ﺩﺭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ ﻓﺎﺭﻍ ﺍﻟﺘﺤﺼﯿﻞ ﮐﺸﻮﺭ، ﺩﺭ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﻓﺮﺍﺭ ﻣﻐﺰﻫﺎ، ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥﻃﻼﻕ ﺑﻮﯾﮋﻩ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﻫﻤﺴﺮﺍﻥ ﺟﻮﺍﻥ، ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﻓﺴﺎﺩ ﺑﺎﻻ ﻭﻏﯿﺮ ﺭﺳﻤﯽﺍﺧﻼﻗﯽ، ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺑﺎﻻ ﺭﻓﺘﻦ ﻧﺮﺥ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺍﯾﺪﺯ، ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﺭﺷﻮﻩ ﺑﮕﯿﺮﯼ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﮕﺎﻫﻬﺎﯼ ﺷﻬﺮﺩﺍﺭﯼ ﻭﺍﺩﺍﺭﺍﺕ ﺩﻭﻟﺘﯽ، ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﮐﺎﻫﺶ ﺷﺪﯾﺪ ﺍﻣﯿﺪ ﺑﻪ ﺁﯾﻨﺪﻩ ﻭ … ﺟﺰﻭ ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺍﻭﻝ ﺟﻬﺎﻥ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ؟
ﺁﯾﺎ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻘﻮﻻﺕ ﺑﺎ ﺧﺒﺮﻧﺪ ﯾﺎ بی ﺧﯿﺮ؟
ﺍﮔﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﭼﺮﺍ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﯾﻦ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﭼﯿﺰﯼ ﺍﺯ ﺯﺑﺎﻥ ﻭ ﭘﯿﺎﻡ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻧﻤﯿﺸﻨﻮﯾﻢ؟ ﭼﺮﺍ؟ ﻭﺍﮔﺮ ﻧﯿﺴﺘند ﺣﺠﺎﺏ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﺨﺸﯽ ﺍﺯ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺗﻠﻘﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭﺳﮑﻮﺕ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﮐﻨﻨﺪ، ﺯﯾﺮﺍ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺩﺭ ﺣﻮﺯﻩ ﮔﺮﻓﺘﺎﺭﯾﻬﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﺎﺷﻨﺪ .
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﯽ ﭼﺮﺍ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﻘﻮﻻﺗﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﯾﺪ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯼ ﺁﻥ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﺴﺎﺋﻞ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ، ﺣﺠﺎﺏ ﻭ ﺑﺎﻭﺭﻫﺎﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﭘﺎﺱ ﻣﯿﺪﻫﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﺴﺎﺋﻠﯽ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺴﺌﻮﻝ ﺁﻥ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﻫﯿﭻ ﻫﺰﯾﻨﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﺳﮑﻮﺕ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ
ﻣﻦ ﻫﺮﮔﺰ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻧﻤﯿﺒﺮﻡ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺮﺍﺟﻊ ﻋﻈﺎﻡ ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﺑﻪ ﺩﻭﻟﺖ ﺷﺎﻩ ﮔﻔﺖ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﺭﺍﺩﯾﻮ ﻭ ﺗﻠﻮﯾﺰﯾﻮﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻋﻠﻤﺎ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻫﻤﻪ ﻣﻠﺖ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﺎ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﻭ ﮐﻦ ﻓﯿﮑﻮﻥ ﻣﯿ ﺸﻮﺩ . ﺣﺎﻝ ﮐﻪ ۳۳ ﺳﺎﻝ ﺍﺯ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﻣﯿﮕﺬﺭﺩ ﻭ ﻧﻪ ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﮐﻪ ۲۴ ﺳﺎﻋﺖ ﻭ ﻧﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﮐﻪ ﺩﻫﻬﺎ ﮐﺎﻧﺎﻝ ﻭ ﻣﻄﺒﻮﻋﺎﺕ ﻭ ﻧﺸﺮﯾﺎﺕ ﻭ ﮐﺘﺎﺑﻬﺎ ﻭ ﻣﺴﺎﺟﺪ ﻭ ﺗﮑﯿﻪﻫﺎ ﻭ ﻣﻨﺎﺑﺮ ﺩﺭ ﺑﺴﺖ ﺩﺭ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﭼﺮﺍ ﺩﯾﮕﺮ ﮔﻠﻪ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟
ﻭ ﭼﺮﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﯼ ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺑﻨﺪﻩ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺳﯿﺎﺳﺘﻬﺎﯼ ﻓﺮﻫﻨﮕﯽ ﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺯ ﺍﻓﺘﺎﺩﯾﺪ ﻭ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﺗﻔﺎﻗﺎ ﮐﻤﺘﺮ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺯﻣﯿﻨﻪ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭﯼ ﺍﺯ ﺣﻮﺯﻩ ﻋﻘﯿﺪﺗﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺖ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺍﺭﺟﺎﻉ ﻣﯿﺪﻫﯿﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺷﺪﺕ ﻋﻤﻞ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﻃﻠﺐ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ؟
ﺷﻤﺎ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪﺍﯼ ﺭﻓﺘﺎﺭ ﻣﯿﮑﻨید ﮐﻪ ﮔﻮﯾﯽ ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﻡ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﺪﻧﺪ ﻣﺤﺼﻮﻝ ﮐﺎﺭ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﻭ ﺍﮔﺮ ﻣﻨﺤﺮﻑ ﺷﺪﻧﺪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﺘﻬﻢ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﻬﺎﯾﺖ ﺷﻤﺎ ﻫﯿﭻ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺏ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰ ﺑﻪ ﻋﻬﺪﻩ ﻧﻤﯿﮕﯿﺮﯾﺪ .
ﺣﻀﺮﺍﺕ ﺩﻏﺪﻋﻪ ﻣﻨﺪ ﺁﯾﺎﺕ ﻋﻈﺎﻡ ! ﺁﯾﺎ ﻓﻘﺮ ﻭ ﺗﻨﮕﺪﺳﺘﯽ ﻣﺮﺩﻡ ﻭ ﺑﯿﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﻓﺴﺎﺩ ﻭ ﺭﺷﻮﺭﻩ ﺧﻮﺍﺭﯼ ﻭ ﺭﺑﺎ ﺧﻮﺍﺭﯼ ﻧﻬﺎﺩﯾﻨﻪ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺧﻄﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻦ ﺟﺎﻥ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻃﺮﯾﻖ ﮔﺴﺘﺮﺵ ﭘﺎﺭﺍﺯﯾﺘﻬﺎﯼ ﮐﺸﻨﺪﻩ ( ﻃﺒﻖ ﮔﺰﺍﺭﺵ ﺧﺎﻧﻢ ﺩﮐﺘﺮ ﻭﺣﯿﺪ ﺩﺳﺘﺠﺮﺩﯼ ﻭﺯﯾﺮ ﺑﻬﺪﺍﺷﺖ ﺩﻭﻟﺖ ﻗﺒﻠﯽ ) ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺗﺎﺭ ﻣﻮﯼﻇﺎﻫﺮ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﻧﻮﺍﻥ ﺍﻫﻤﯿﺖ ﮐﻤﺘﺮﯼ ﺩﺍﺭﺩ
ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺭﺩ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﻭ ﺁﺷﮑﺎﺭﺍ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺗﺎ ﻣﺎ ﺗﮑﻠﯿﻒ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﺪﺍﻧﯿﻢ . ﻣﺎ ﺗﺎ ﮐﻨﻮﻥ ﺍﺭ ﺷﻤﺎ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﻏﯿﺒﺖ ﮐﺮﺩﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﮔﻮﺷﺖ ﻣﺮﺩﻩ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺑﺪﺗﺮ ﺍﺳﺖ ( ﻃﺒﻖﻧﺺ ﺻﺮﯾﺢ ﻗﺮﺍﻥ )
ﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﺣﻞ ﺍﻟﻠﻪ ﺍﻟﺒﯿﻊ ﻭﺣﺮﻡ ﺍﻟﺮﺑﺎ ( ﻃﺒﻖﻧﺺ ﺻﺮﯾﺢ ﻗﺮﺍﻥ )
ﻭﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ ﺍﻟﻤﻠﮏ ﯾﺒﻘﯽ ﻣﻊ ﺍﻟﮑﻔﺮ ﻭﻻ ﯾﺒﻘﯽﻣﻊ ﺍﻟﻈﻠﻢ ﻭﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﮐﻪ
ﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻭ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ … ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮﺧﺘﻪﻫﺎ ﺩﻝ ﺑﺴﺘﻪ ﻭ ﺟﻤﻊ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺁﻭﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﭘﯿﻮﺳﺘﯿﻢ 
ﺣﺎﻝ ﺷﻤﺎ ﺑﻔﺮﻣﺎﯾﯿﺪ ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﻣﻮزﻩﻫﺎﯼ ﺩﯾﻨﯽ ﺗﻐﯿﯿﺮﺍﺗﯽ ﺻﻮﺭﺕ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺍﺭﺁﻥ ﺑﯽ ﺧﺒﺮﯾﻢ؟ ﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺍﺯ ﺑﺎﺏ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﺳﮑﻮﺕ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺳﻄﻮﻩ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﻭ ﺍﺯ ﻗﻄﻊ ﺍﻣﺪﺍﺩﺍﺕ ﻣﺎﻟﯽ ﻧﮕﺮﺍﻥ ﻫﺴﺘﯿﺪ؟
ﭘﺮﺳﺶ ﺁﺧﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭﺍﺕ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺳﺪﻩﻫﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﺮﺩﻡ ﻭﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺩﻭﻟﺘﻬﺎ ﻣﯽﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻧﺪ 
ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﯾﻪ ﻭ ﯾﺎ ﺳﻨﺖ ﺣﺴﻨﻪ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﺟﻬﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﮔﺮ ﺩﺍﺩﻩ ﺩﻟﯿﻠﺶ ﭼﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ؟
ﻭ ﺩﺭ ﺁﺧﺮ ﻣﺎ ﺩﺭ ﻣﺮﮐﺰ ﺟﻬﺎﻥ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﯾﻌﻨﯽ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﻋﻼﻣﻪ ﺳﯿﺴﺘﺎﻧﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯾﻢ ﮐﻪ ﻋﻠﯽ ﺭﻏﻢ ﻧﻔﻮﺫ ﺑﻼ ﻣﻨﺎﺯﻉ ﺩﺭ ﻋﺮﺍﻕ ﺣﺪ ﻭ ﺣﺪﻭﺩ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﺷﯿﻌﻪ ﺣﻔﻆ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﺑﻬﺖ ﻭ ﺟﺎﯾﮕﺎﻩ ﻭ ﺷﺎﻥ ﻣﺮﺟﻌﯿﺖ ﺭﺍ ﭘﺎﺱ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ 
ﭘﺮﺳﺶ ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺧﻄﺎ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﻣﯿﺮﻭﺩ ﻭ ﯾﺎ ﺧﺪﺍﯼ ﻧﺎﮐﺮﺩﻩ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺑﺨﺸﻬﺎﯼ ﻧﺎﻫﻤﻮﺍﺭ ﺯﻣﯿﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯿﮑﻨﯿﺪ ﻭﮐﺪﺍﻡ ﺭﻭﯾﮑﺮﺩ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺳﻼﻡ ﻧﺰﺩﯾﮑﺘﺮ ﺍﺳﺖ؟

شنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۹۴

شیطان غلط می کند این کارهایی را که علمای اسلام بلدند بکند


 

شیاطین و روحانیت
آن یکی حضرت آیت الله که کارش تجارت لاستیک است، این یکی آیت الله هم که کارش تجارت شکر است، آن یکی امام جمعه هم که با نصف زنهای شهرستان شان رابطه غیرافلاطونی داشته، این یکی حضرت آقا هم که بالای منبر استندآپ کمدی مرغ و خروس اجرا می کند، آن یکی حجت الاسلام که تخصص اش جوراب استارلایت بوده، قرائتی هم که 37 سال است اوپرا وینفری حزب الله شده، قرآنی را که در 23 سال نازل شد، سی و هفت سال تفسیر کرده هنوز به جزء دومش نرسیده، در عوض خودش کمدین شده.
آن یکی را هم که به اتهام زنای محصنه، رابطه نامشروع با اجنه، روابط ویژه با ارواح دستگیر کردند و این یکی هم که در اثر حمله آفتابه به دلیل اخلاق خانوادگی، وردست ناموسش بکلی دچار غیبت کبری شد، آن وقت آقای مصباح یزدی گفته که « شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند.»
شیطان غلط می کند این کارهایی را که علمای اسلام بلدند بکند. شیطان از این کارها بلد نیست. اگر محاکمه های دادگاه ویژه روحانیت را بفرستند برای بارگاه شیطان دودور آنها را بخواند، از شدت ناراحتی و غم و غصه سکته می کند. شیطان باید برود تازه جامع المقدمات را پیش شجونی بخواند

چهارشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۹۴

ملاک سنجیدن و اندیشیدن خرد است


هشدارهایی به جوانان در برابر روشنفکری‌های ما
 (آرامش دوستدار)

دیدگاه ،   ۱ تیر ۱۳۹۴ / 22 ژوئن 2015 

نخستین هشدار این است که آنچه در این بخش و در پی آن می‌آید نسنجیده و نیندیشیده نپذیرند. ملاک سنجیدن و اندیشیدن خرد است. فرودسی شاعر بزرگ ما گفته است:
به نام خداوند جان و خرد                 کزین برتر اندیشه بر نگذرد

 
 

 
 

آرامش دوستدار

حرف‌های مرا نیز نسنجیده و نیندیشیده نپذیرید

بهتر از این نمی‌شد سخنی در خور و سزاوار خرد گفت. اگر فردوسی خرد را مهتر و سرور می‌دانست. اما چنین نبوده است. جلال خالقی مطلق منظور فردوسی را چنانکه باید این طور می‌فهمد: «سخن را به نام آفریننده جان و خرد آغاز کنیم که از این برتر اندیشه نمی‌گذرد» (یادداشت‌های شاهنامه، بخش یکم، ص۱) این هم سخن فردوسی در تأیید این نظر:

خرد را و جان را همی سنجد او        در اندیشه سخته کی گنجد او

سخته یعنی سنجیده، برآورد شده، و به این سبب در اینجا یعنی محدود. و چون خدای نامحدود در خرد محدود که نتیجه آفریدگی‌اش باشد نمی‌گنجد، خرد محکوم است از درک خدا محروم بماند و سخن‌اش را با بسنده کردن به بردن نام او آغاز نماید. فردوسی در یکی از بیت‌های آخرین دیباچه و پیش از «گفتار اندر ستایش خرد» این بیت معروف را می‌سراید:

توانا بود هر که دانا بود             به دانش دل پیر برنا بود

لااقل این سخن شعری می‌توانست گواه مهتریِ خرد پس از جایگاه برترین خدا باشد. اما این امکان نیز در «گفتار اندر ستایش پیغمبر» با این دو بیت از خرد گرفته می‌شود:

به گفتار پیغمبرت راه جوی       دل از تیرگی‌ها بدین آب بشوی

چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی      خداوند امر و خداوند نهی

خردی که امر و نهی پذیرد، سرور و خودآیین  نیست تا به نیروی خویش درست را از نادرست باز شناسد، دست پرورده دیگری‌ست. مستمند و غلام حلقه به گوش خدای اسلامی و پیغمر اوست که وحشت تخطی از اوامر و مناهی‌اش، مجال سنجیدن و اندیشیدن به او نمی‌دهد. تازه به زعم فردوسی چنین خردی بهترین چیزیست که خدا به آدمی داده است: خرد بهتر از هر چه ایزدت داد!

کاش فرودسی که باید او را ایرانی‌ترین شاعرِ ما دانست، چنین سخنی درباره خرد نمی‌گفت. اما او هم از این نظر استثناء نبوده است. اگر درست بنگریم و بکاویم درخواهیم یافت که خردی چنین خوارشده با نام مستعار «عقل» قرآنی، آنجا که سرکوب یا دلباخته عرفان نگشته و داوطلبانه انتحار نکرده، در مسلخ کلام ذبح شده است. یعنی در واقع فرهنگ اسلامی ما از سر حماقت فطری شده‌اش خود را از سرپرستی خرد خویشمند معاف کرده بوده است.

در هزار سال تخدیر و تخمیر این فرهنگ نابخرد تنها فیلسوف و متفکری که خرد را سرور و خویشمند دانسته، نه کهتر و پیشکار دین، زکریای رازی بوده است که از جمله به این علت نیز بغض و کینه ابن سینای «فیلسوف» را نسبت به خود برانگیخته (نگ. امتناع تفکر در فرهنگ دینی، چاپ اول، ص ۱۵۸، پانویس؛ چاپ دوم، ص۱۵۹، پانویس)، «فیلسوفی» که با «بسم‌الله الرحمن الرحیم سپاس و ستایش مر خداوند آفریدگار و بخشاینده خرد را»‌ به جا می‌اورد و  «درود بر پیامبر گزیده وی محمد مصطفی و اهل بیت و یاران وی»‌می‌فرستد (دانشنامه علایی، رساله منطق، ص۱، تهران ۱۳۵۳)


رسم ما این است که آثار هشیارکننده رازی را سر به نیست کنیم و آثار «شفابخش» ابن سینا را پس از هزار سال هم به فارسی برنگردانیم تا ندانیم این آخری چه گفته و آن  اولی چه اندیشیده است. به جایش آثاری از کانت، هگل، نیچه، مارتین هایدگر، ارنست کاسیرر، میشل فوکو، پیر بوردیو، یورگن هابرماس و… را ترجمه کرده‌آیم که نه زاده و پرورده فرهنگ ما هستند تا بغرنج‌های ما را دریابند، و نه به همین علت، ما آنها را از درون فرهنگ‌شان می‌فهمیم. و گیریم بفهمیم، این بدان نمی‌ماند از خوراکی که دیگران از محصول زمین خویش برای گوارش خود ساخته‌اند تغذیه کنیم؟

و ما در این صد و بیست سال، پس از آخوندزاده که به هر حال جوهر اسلام را غریزی می‌شناخته، با کدام الگوها و ایده‌ها خردمان را به کار انداخته‌ایم؟ نمونه‌هایی چند: با گربه‌رقصانی‌های متجددانه در برابر صدها و صدها معضل فرهنگی قدیم و جدید که نه توانسته‌آیم و جرأت کرده‌ایم طرفشان برویم و نه حتی این مهم را وظیفه خود دانسته‌ایم، با الگوی اروپایی شدن تقی‌زاده‌یی که هوادارانش هنوز از آن آبستن نشده سر زا رفتند. با ایده و الگوی حزب توده‌ایی نجات خلق‌های محروم که یکی از آنها را که محروم هم نبود کَت بسته تحویل جمهوری اسلامی داد تا باقی عبرت بگیرند. با الگوی روشنفکری مقپزمآبانه در سنجش و سبک سنگین کردن «غرب‌زدگی» فردیدی- آل احمدی و «دشمنانش»‌ که هنوز از مُد نیفتاده است. با الگوی سرقت مفاهیم و اجبارا چراغانی کردن آن که اقتباسی‌ست از حجله‌سازی جمهوری اسلامی برای از جان گذشتگانش. با ایده و الگوی مکاشفات یوحنایی- هانری کُربَنی به منظور در نوردیدن شرق و غرب و مقایسه مزایا و مضار هر دو و حق هر یک را چنان به جا آوردن که هر دو خرسند باشند. با ایده پیشاهنگی هرمنوتیک، پرچم این شعار را بارها به اهتزاز در آوردن که قرآن، چون به دست پیکی جبرییل‌نام به پیغمبر اسلام رسیده، کلام خدا نیست و هر بار آن را از نو غلاف کردن. با «قبض و بسط»نویسی‌های خررنگ‌کن به نفع ظلوم و جهول که هر دو برای دیدن تی‌تیش مامانی‌های زیلوبافت بر تن هیولایی اسلام سر و دست می‌شکنند. با خواب‌نما شدن و از خواب پریدن که ای دل غافل ارسطو دو هزار سال پیش گفته بوده است که «جهان بر پایه قانون علیت» می‌گردد و ما نمی‌دانستیم، وو حالا تا دیر نشده قانون ارسطو را «علیت‌باوری» بنویسیم و «دِترمینیسم» بخوانیم (به نقل از «یا مرگ یا تجدد»، ۱۲۲)، کی به کی است. ما که نمی‌دانیم علیت ارسطویی هدفمندی هستانی است و دترمینیسم نه در فیزیک اعتبار دارد، نه در فلسفه رفتار اخلاقی، نه در روان‌شناسی، نه در جامعه‌شناسی و نه در هیچ یک دیگر از علوم انسانی! مهم این است که به «رمز چیرگی و برتری اروپاییان» که بر خلاف جزیی‌بینی ما کلیت‌نگری‌ست پی بریم، آنچنان که مثنوی آن را در یکی از احمقانه‌ترین داستان‌ّهایش که فیل‌شناسی هندیان در تاریکی باشد به ما می‌آموزد (همان ۱۱۵). داستانی که به همان اندازه برای شیرفهم کردن مطلب به دهاتی‌های اصلاح‌طلب ضرورت دارد که برای کُندذهن کردن جوانان می‌تواند مناسب باشد. و سرانجام زیر عنوان «امتناع و امکان روشنفکری» با این گونه نقل از گفته نویسنده معروف کتابی به نام «سیری در تاریخ روشنفکری در ایران و جهان»: «اگر بخواهیم برای تعریف روشنفکر نظیری در فرهنگ خودمان پیدا کنیم، به نظرم بیانی از نهج‌البلاغه که من آن را بسیار دوست می‌داریم بیان بسیار نزدیکی به واقعیت است. حضرت علی (ع) خود را به عنوان عالم ذکر می‌کند و می‌گوید خداوند از عالمان عهد گرفته تا در برابر ظلم بایستند و از مظلوم دفاع کنند و اگر این نبود من حکومت را قبول نمی‌کردم» (مهرنامه، شماره ۳۵، ۲۱۶).

با وجود این و شاید به ویژه به این سبب ما نه مجازیم زیر بارهایی از این نوع به زانو در آییم که دنباله‌اش هم‌چنان خود را در ما می‌کشاند، نه می‌توانیم خود را در نتیجه برهنه دیدن کنونی اسلام از آن مبرا بدانیم، و نه هرگز از دایره سحر و نفوذ قدما خارج بپنداریم. این آخری را باید لااقل به اندازه دومی جدی گرفت، چون زنجیری‌ست نامریی و نیرومند میان تجدد دروغین و اسلام سمج و کهنه‌کار.

میدان زورآزمایی نه خارج بلکه ایران است، اما نه به اتکای ایران باستان که ما وارثان بیگانه از «خویشتنِ» آنیم، بلکه همین ایران اسلامی که قدمای ما در آن خفته‌اند. اگر ما این خفته‌ها را تکان دهیم تا بیدار شوند و به ما حمله برند، خواهیم دید که از کشمکش با آنها خودمان نیرومند می‌شویم. قدمای ما انرژی پتانسیل‌اند، باید آن را در خودمان به انرژی سینتیک تبدیل کنیم و بر آنها چیره شویم. این کار ممکن است.

۳۱ خرداد ۱۳۹۴

پنجشنبه، مرداد ۱۵، ۱۳۹۴

مصاحبه با رضا اصلان در تلویزیون سی ان ان

 
 
Reza Aslan (born May 3, 1972) is an Iranian-American professor of creative writing at the University of California, Riverside.
Reza Aslan has a thing or two to say about media coverage of Islam. Speaking with CNN on Monday Aslan criticized comedian Bill Maher
 

ویدیو نطق محسن کدیور

ویدیو نطق محسن کدیور در مخالفت با جمهوری اسلامی و در طرفداری از دموکراسی


 
https://drive.google.com/open?id=0B6je25eTZ-12Z0Y2T2VTV3ZYU3c