چهارشنبه، مهر ۰۵، ۱۳۹۶
سهشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۹۶
مقاله حسنین هیكل (نویسنده و روزنامه نگار مشهور مصری) مربوط به ایران، منتشره از 1 اکتبر تا 11 نوامبر 1981
سازمان اوقاف عریض و طویل شاه دست در دست ساواك ماهانه میلیونها ریال مقرری برای آخوندها میفرستاد!
شاه تنها از "کمونیستها" وحشت داشت و بدون دلیل از مصدقی ها و بقایای جبهه ملی نفرت!
تا توانست مصدقی ها را آزرد و مذهبی ها را پروبال داد.غافل که روزی اتحاد مذهبی ها و کمونیست ها اورا از پای در خواهد آورد و تلاش مصدقی ها در کمك به او نیز ثمری نخواهد داشت چرا که خود شاه مصدقی ها را به نیروئی درجه دو و سه تبدیل کرده بود.
نسل جوان سنجابی و بختیار و صدیقی را نمی شناخت ولی با تبلیغات چپ ها و کمونیست ها خیلی زود با خمینی آشنا شد.
شاه حتی بیست و پنج سال اجازه نداده بود روزنامه ها کلمه ای از مصدق بنویسند و روزی که روزنامه ها نام نخستین دولتمرد ملی سی سال اخیر ایران، یعنی مصدق را چاپ کردند، نام خمینی آنقدر بزرگ شده بود که دیگر کسی نام مصدق را ندید و بیگمان در اینكار شاه بیش از همه مقصر بود.
خوانندگان یادداشتهای من احتمالاً منتظر خواهند بود که من چگونگی بالا گرفتن خمینی و سقوط پی در پی دولتها را در شش ماهه آخر سلطنت شاه شرح دهم. در حالیكه به اعتقاد من شرح ایام را آنگونه که بوده است روزنامه ها نوشته اند و کار من نگاه به این رویدادها و یافتن دلایل انحراف جنبش مردم ایران و سقوط آن در دست آخوندهاست.
بهرحال روزی که شاه مصمم شد از بختیار که شاگرد مكتب مصدق و یك رجل یكدنده ولی ناآشنا برای مردم بود بخواهد دولت را تشكیل بدهد، "بختیار" با وجود اخطار دوستانش، تنها به این دلیل که می پنداشت مردم به پاس سالها زندان رفتن و زجرکشیدن او را خواهند داد، نخست وزیری را پذیرفت.
احتمالاً در هر یك از کشورهای جهان سوم بختیار می توانست یك زمامدار ایده آل برای مردم باشد؛
انسانی آزاده، روشنفكر که دشمن فاشیسم و استبداد بود.
حتی در روزگار جوانی همراه دوستش مهدی بازرگان با نازیها در فرانسه و با فاشیستها در اسپانیا جنگیده بود.آنقدر به فرانسه مسلط بود که سفیر مصر در تهران که خود پرورده فرهنگ فرانسه بود، به من میگفت: از فرانسویها بهتر فرانسه حرف میزند.
رفتارش تا حدودی شبیه به عزیز صدقی نخست وزیر تكنوکرات ما بود که یك چند زمام امور را در آغاز دوره تحول ناصری به ساداتی در دست داشت.
بختیار از ایلی می آمد که هفتاد سال پیش از این مشروطیت ایران را از گزند یورش استبداد پادشاه قاجار حفظ کرده بود و حالا او میخواست مشروطیت را در برابر یورش استبداد آیت الله خمینی حفظ کند.
پدرش و عموهایش اغلب بدست رضا شاه، پدر محمد رضا شاه اعدام شده بودند.چون رضا شاه که بر خلاف اغلب سرسلسله های ایرانی ایلیاتی نبود، همیشه وحشت داشت که مبادا روزی مردی از ایلات ایران بپا خیزد و دعوی شاهی کند.
دختر عمویش ثریا همسر محبوب شاه بود که بسبب نازائی از شاه جدا شد. و پسر عمویش تیمور بختیار بر خلاف وی همه کاره شاه شد و با بپا کردن سازمان امنیت در واقع سازمانی را که شاه بیش از هر چیز بخاطر آن محكوم بود، مثل یك غده سرطانی در پیكر ایران گسترش داد.
شاپور بختیار که دکترای اقتصاد و حقوق سیاسی از پاریس داشت، در دولت دکتر مصدق یكچند رئیس اداره کار خوزستان بود، ولی بسبب درگیری با انگلیسیها و کله شقی به تهران احضار شده بود و بعد به کفالت وزارت کار که از مهمترین وزارت خانه های مصدق بود انتخاب شده بود.
میگویند مصدق در میان گروهی که دور او بودند دو تن را بیش از همه دوست داشت و آنها را مثل فرزند خود میدانست یكی "شاپور بختیار" و دیگری "حسین فاطمی".
یادم هست روزی که بعد از سقوط دکتر مصدق در مخفیگاه دکتر فاطمی با او ملاقات کردم ضمن حرفهائی که با هم زدیم یكی هم مسئله آینده "جبهه ملی" و خط مصدق بود، فاطمی گفت:
وضع همینطور نمی ماند من بیرون میآیم و همراه با زیرك زاده، صدیقی، و بختیار که خیلی رفیق نظامی دارد کاری اساسی صورت خواهیم داد.
هرگز این آرزو به نتیجه نرسید، چه، فاطمی روانه میدان تیرباران شد و بختیار و صدیقی و زیرك زاده نیز بهترین سالهایشان را در زندان گذراندند.
با آنكه ثریا و تیمور بختیار بدفعات تلاش کردند شاپور بختیار را وادار به توبه نامه نوشتن به شاه کنند او زیر بار نرفت و بمحض آنكه از زندان آزاد شد بار دیگر مخالفت خود را با قانون شكنی شاه ادامه داد.
یكبار در زمان نخست وزیری علی امینی که نشانه هایی از آزادی و گسترش آن بچشم میخورد، بختیار و بقیه جبهه ملی میتینگی برگزار کردند که شاه سخت از استقبال مردم از این میتینگ به وحشت افتاد و بعد از آن بود که بار دیگر بختیار به زندان افتاد. کسی نمی داند در...
ملاقات های شاه و بختیار هنگام روی کار امدن او چه گذشته. ولی یكی از نزدیكان شاه در قاهره بمن گفت که محمدرضا شاه از رفتاری که با مصدق و طرفدارانش داشته پشیمان بوده و در مذاکره خود با بختیار به او این نكته را گوشزد کرده است.
بهر حال با همه تلاشهای بختیار برای فرونشاندن بحران از آنجا که ریشه های بحران در جای دیگری بود و مردم مسحور یقه چرکها (آخوندها)، از لباس تمیز و صورت اصلاح کرده و جملات ادبی بختیار چیزی نمی فهمیدند، کار به جائی نرسید.
روشنفكرها و طبقه متوسط هم که بختیار را دوست داشتند یا شهامت اظهار عقیده نداشتند و یا گمان میكردند کار از کار گذشته است و اقدامات آنها تأخیری در تسلط خمینی نخواهد انداخت.
حال آنكه همان روزها من در مقاله ای نوشتم اگر فرزانگان و روشنفكران ایرانی با بختیار همدلی کنند او احتمالاً با قدرت بیشتری جلوی خمینی ظاهر خواهد شد و خمینی چاره ای بجز سازش با او را نخواهد داشت، ولی حتی ارتش که یگانه امید بختیار بود نیز به توصیه آمریكائیها بختیار را تنها گذاشت و بعد ... آخرین جمله با عنوان شاهنشاهی، زیر اطلاعیه ای که ارتشبد قره باغی رئیس ستاد وقت ارتش صادر کرد نشست!
قره باغی، نخست وزیر منتخب خمینی، بازرگان را خطاب کرد که:
کسی را بفرستید تا ارتش را به او تحویل دهیم، اما در واقع ارتشی بجا نمانده بود که به کسی تحویل داده شود.
تنها ارتش متلاشی نشده بود بلكه همه سیستم و همه ارکان دولت ایران از هم گسسته بود، و زندگی ایران بحالت سكون در آمده بود.
گوئی ناگهان ملتی مبدل به سنگ شده بود به افسونی از جادوگری، که اینبار "روح الله موسوی خمینی" نام داشت.
برگرفته از:
13 مقاله حسنین هیكل (نویسنده و روزنامه نگار مشهور مصری) مربوط به ایران، منتشره از 1 اکتبر تا 11 نوامبر 1981 در روزنامه کویتی الوطن.
پنجشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۹۶
ویدیو کلیپ بسیار زننده از عمل جنسی یک آخوند با یک کودک!!!!!!!!!!!!!!!!!
شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۹۶
ایا محرم تجارت آخوند👳و مداح نیست ؟
جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۹۶
مشاهدات چشمگیر برای ایرانی هائی که از خارج به ایران میایند
مشاهدات چشمگیر برای ایرانی هائی که از خارج به ایران میایند
- زنان چادرسیاه بسر: مانند نقطه های سیاه در محیط شهر و روستا
- تابلو های گوسفند زنده و دزدگیرخودرو که بصورت طعنه انگیز دو خصلت عمده جمهوری اسلامی را نشان میدهد.
- حرکت موتور سوارها در روی پیاده روها
- پارک ماشین ها روی پیاده روها
- وجود ماشین های تک سرنشین چند صد ملیونی در کنارپراید های مسافر کش با پنج سرنشین در آنها نشان دهنده فقر شدید در میان اکثریت مردم در کنار تمول زیاد برای عده ای محدود
- صحنه های سو رئالیست مانند کودکان در حال گدائی و هم زمان در حال توپ بازی با یک دیگر در ساعات دیر وقت شب در میان ماشین های گیر کرده در وسط ترافیک
- نرده های نوک تیز حفاظ (بخصوص نوع گوزنی) بالای همه دیوارها (حیاط خانه ها و ادارات دولتی) برای جلوگیری از سرقت نماینگر دوچیز: یکی بی کفایتی رژیم در حفظ امنیت مال و اموال مردم و یکی مهمتر از اولی فاصله شدید طبقاتی
- غم روی صورت ها: بهترین محیط برای روئیت این پدیده در داخل و در راهروهای مترو است.
- دختران و بعضی وقتها پسر های دماغ عمل کرده که با بینی های بانداژ شده در محل های عمومی دیده میشوند
- پر کردن دهان با مقدار غذائی سه برابر ظرفیت دهان و با انگشت و دست فشار دادن غذا توی دهان
- تیر های برق و علائم رانندگی که یا کج نصب شده اند و یا کج شده اند
- قطعات فلزی قطع شده در پیاده روها که بصورت تیرک های کوچک فلزی در گوشه و کنار از زمین بیرون آمده اند
- بی ملاحظگی و پرر روئی و وقاحت بعضی از اشخاص: عدم احترام به حق دیگران در صف = رعایت نکردن نوبت
- تقدم در گرفتن خدمات همیشه با آدمهای بزرگ هیکل
- فرهنگ نزول خوری (18٪ تا 29% سود بانکی) که جوابگوی کسانی است که میپرسند چطور است که در ایران مردم کار نمیکنند ولی حال میکنند.
- رواج اعتیاد و معتادان بصورت آشکار. نه فقط در میان غریبه های تو خیابان بلکه بگردید در میان دوستان و بستگان در اطراف خودتان
- تعداد بیشمار مدارس زبان انگلیسی حتی در شهرهای بسیار کوچک: زبانهای فرانسه، آلمانی، ایتالیائی و ترکی هم تا حدی وجود دارد ولی زبان غایب روسی است که بندرت آموزشگاهی آنرا تدریس میکند. با داشتن مقام همسایه بزرگ شمالی ایران و داشتن مقام یکی از بزرگترین پارتنر های تجاری ایران خدا میداند که تجار و سیاستمداران با چه زبانی با هم صحبت میکنند
- تعداد بیشمار مراکز درمان اعتیاد حتی در شهرهای بسیار کوچک و در جاهای دور افتاده با تابلوهای بزرگ
- تعداد کثیری از داروخانه با کسب و کار بسیار پر رونق
- تعداد چشم گیری از بانک ها و موسسات اعتباری
- تعداد کثیری معاملات املاک که نمادی است از اهمیت ملک و املاک در اقتصاد ایران. گرفتن نزول بانکی و جمع کردن اجاره ملک بزرگترین صنایع مردمی ایران را تشکیل میدهد
- تعداد کثیری از مسجد های خالی در هر گوشه و کنار و صدای وقت و بی وقت گوش خراش اپرای مرگ آنها.
- برنامه های مستهجن تلویزیون و غیر قابل دیدن که تقریبا همه آنها محتوی ایده لوژیک دارند
- تعداد زیاد ایستگاه های رادیو در حال پخش برنامه های مذهبی
- فروشنده های دوره گرد با سر وصدای زیاد در داخل مترو بین صندلی ها
- تصاویر جوانان بر روی اعلامیه های تسلیت بر روی درودیوارخیابان ها. بیشتر علت مرگ در ارتباط با ترافیک و بخصوص موتورسوار ها هستند
- موقع استفاده از کارت خوان کلمه رمز حساب بانک را شما به مغازه دار در مقابل مشتری های دیگر میگوئید. چنانچه تراکنش موفق نباشد ومغازه دار شماره رمز را دوباره بپرسد اشخاص پشت سر شما به کمکتان میایند و آنرا با صدای بلند اعلام میکنند
- خالی بودن کوچه ها و خیابان ها از کودکان
- سوسیس و کالباس های بسیار بدمزه و بد کیفیت
- کابل های سیاه برق و تلفن که از دل زمین و حتی در وسط جوب های آب بیرون آمده اند و دوباره سر فرو برده اند
- استفاده بسیار رایج از تلفن های موبایل بوسیله رانندگان در حال رانندگی
- اتومبیل ها و کامیون های بدون چراغ در حال تردد در تاریکی شب
- تردد اتومبیل هایی با چراغ جلو به رنگ آبی در تاریکی شب
- مهمانی های خانوادگی مختلط در باغ های بیرون شهر و مشاهده خانم ها که با لباس های مهمانی آخرین مدل در تاریکی شب در کوچه های روستاها در حال کشیدن سیگار و چت کردن با یکدیگر هستند و چند متر آنطرف تر آقایان در حال صرف پنهانی مشروبات الکلی هستند
- ترک مهمانان از مهمانی بلافاصله بعد از صرف شام که نتیجه آن این است که شام را دیر سرو کنند که مهمانها اقلا تا ساعت 11 و یا 12 حضور داشته باشند
- سریع خوردن غذا در سه سوت. هم خانمها و هم آقایان
- عدم حضور آخوند ها در خیابان ها و محل های عمومی
- حرکت اتومیبل ها در شاهراه ها بصورت زیگ زاک و با سرعت بسیار بالا یا لایی کشیدن
- وجود تعداد بسیار قلیلی از ماشین های پلیس
- رواج استفاده از عنوان "حاج آقا" بجای "آقای محترم" و "حاج خانم" بجای "سرکار خانم" در سراسر ایران. تیپ های خاص مانند روشن فکر ها ناراضی خود را بعضی اوقات نشان میدهند که نتیجتا در بعضی اوقات استفاده از این عنواین مسئله ساز میشود
- تردد اتومبیل ها با سرعت بالا روی شانه جاده ها
- زنان در حال تکدی با بچه شیرخور در بغل
- وجود متکدیان بصورت گروهی، بچه، جوان، زن و مرد در نقاط پر جمعیت بخصوص سر چهار راه ها
- ورود سیلی ازکامیون های بزرگ با بارهای سنگین مصالح ساختمانی بعد از ساعت مجاز 9 شب در خیابان های شهربا حرکت بطرف شمال شهر. برگشت همین کامیون ها بعد از خالی کردن بارشان در جهت جنوب شهر ولی با سرعت بالا و با عجله که بتوانند شاید یکبار دیگر بار بزنند
- پیاده روهای تاریک
- عدم آشکار دخالت پلیس در رفتار راننگان خطرناک که یک دلیل آن اینکه پلیس از برخورد با رانندگان جوان عصبانی که احتمال دارد مسلح به قمه باشند اکراه دارد .
- خلاف های آشکار ماشین ها و موتورسیکلت های پلیس در حین راننگی
- دسترسی به مشروب های الکلی در اقصا نقاط کشور و در بیشتر مهمانی ها
- بینی های عمل کرده زنان و مردان که بیشتر آنها هم سریعا قابل تشخیص است
- وجود ده ها و شاید صد ها برچسب رنگارنگ تبلیغاتی چسبیده بر روی درب های منازل
- آگهی های تبلیغاتی بزرگ و زشت به در و دیوار خیابان ها بخصوص در شهرستانها
- بی اعتنائی رانندگان به آژیر آمبولانس ها و ماشین های آتش نشانی و حتی پلیس: گیر کردن ماشین های آتش نشانی و آمبولانس در ترافیک بعلت بی ملاحظه گی رانندگان که خود در نتیجه سرگرمی رانندگان ماشین های سورای با موبایلشان و یا در مکالمه با شخص کناریشان و یا اینکه اصلا برایشان مهم نیست! کوچکترین همتی در کنار رفتن و راه دادن بکار نمیرود.
- توقف مسافر کش ها برای پیاده کردن و سوار کردن مسافر در جاده های اتوبان
- دنده عقب زدن ماشین ها در سر تقاطع های اتوبان ها. حواستان باشد که اگر ماشینی که شما در آن هستید با آنها تصادف کند مقصر شما هستید چون البته هیچ مدرکی نیست که به کارشناس راهنمائی نشان دهد که راننده جلوئی در حال حرکت به عقب بوده.نکته دیگر اینکه راننده صبر نمیکند که از پشت ماشین دیگری نیاید بلکه بصورت طلبکارانه به عقب رانندگی میکند و انتظار دارد که آنها کنار برون.
- دنده عقب زدن های طولانی در خیابان های بسیار شلوغ
- فروشنده های دوره گرد با وانت و بلندگو با صدای بلند در اعلام حضورشان در محله برای فروش سبزیجات و میوه و غیره
- طعم سیگار ها همگی تحت الشعاع طعم کاغذ سیگار است. سیگار وینستون اصل بیست هزار تومان در مقابل وینستون معمولی که چهار هزار تومان است که تفاوتشان بنظر میرسد نه در طعم تنباکوی آنها بلکه در جنس کاغذهایشان است.
- خرافات بحد اعلا در همه جا دیده میشود. مثلا مالیدن خون گوسفند قربانی شده به درب صندوق عقب ماشین نو صفر کیلومتر. دود کردن اسفند بوسیله دوره گردان و آوردن آن به داخل مغازه ها و یا نزدیک شیشه ماشین که راننده آنرا پائین کشیده که دود بداخل ماشین برود
- بی اعتنائی و عدم آگاهی به مسائل ایمنی. ایمن رفتار کردن مردم تا حد صفر: سالانه تعداد زیادی در نتیجه غرق شدن در آب دریا، ویا در موقع نصب و تعمیر کولر های آبی (یک منبع خطر کشنده که ترکیبی است از برق 220 ولت، آب، آهن و ارتفاع). ملاحظات و فرهنگ ایمنی در حد صفر: بروز اتفاقات (گذشته از اتفاقات مربوط به رانندگی) در گوشه و کنار همانند غرق شدن در دریا، برق گرفتگی، گاز گرفتکی، آتش سوزی ...
- وجود تعداد کثیری از بشقاب های ماهواره بصورت واضح روی پشت بام ها و بالکن ها در سراسر مملکت حتی در روستاها با وصف غیر قانونی بودن آنها.
- قربانی کردن گوسفند در مقابل چشم عروس و داماد در حالیکه عروس خانم و شاه داماد لباس و آرایش آلامد بتن دارد
- گریم کردن بجای آرایش عروس و داماد بطوریکه بخصوص عروس تقریبا اصلا شباهتی بخودش ندارد و قابل شناسائی نیست
- رواج انواع مختلف چادر و یا حجاب با سبک های اسپرتی و آلامد و غیره
- داشتن دائم این احساس که در تمام زوایای زندگی رژیم آهنگ عربی میزند و مردم راک اند رول میرقصند
- رواج شیوه های (قلق های) فروش کالا و خدمات دقیقا همانند آن چیزهائی که در غرب و بخصوص در آمریکا وجود دارد.
- تقریبا هیچ پیاده روئی نیست که صاف و مسطح باشد و معمولا پر از دست انداز و موانع هستند. باضافه اینکه موتور سیکلت ها بعضی وقتها هم با سرعت بالا بر روی پیاده رو در تردد میباشند. در بسیاری مواقع پیاده رو جلوی مغازه ها (بخصوص مکانیکی های اتومبیل) قسمتی از مغازه بحساب میاید و عابرین باید آن قسمت از پیاده رو را دور بزنند و یا بعضی وقتها از وسط عملیات مکانیکی رد شوند
- تردد موتورسیکلت ها قانونی ندارد در در هرج و مرج کامل است. از هرجا و هر جهتی و با هر سرعتی حرکت میکنن. مانند راننگان اتومبیل ها، موتور سوار ها حرکت اشخاصی که پیاده میروند را پیش بینی میکنند و از کنارتان رد میشوند. خدا نکند که شما بهر علتی ناگهانی در راه رفتنان تغییر جهت بدهید و یا مثلا بایستید. آن موقع است که تصادف انجام میشود و البته شما مقصر هستید که حرکت غیر قابل پیش بینی کردید!
- در وقت قطع کردن خیابان حتما باید دو سوی خود را بنگرید چون از طرف مقابل هم در خطر هم موتوری ها هستید هم اتومبیل هائی که دارند دنده عقب حرکت میکنند
- نام گذاری خیابان ها یکی از معضلات عمده مردم در طول عمر امامیه شیعه ایران است. سیاستگزاری نام گذاری خیابان ها یکی از آشکارترین وخام ترین نمونه های سیاست های ضد مردمی رژیم است. در ظاهر امر نام خیابان ها را به یاد شهدای جنگ ایران و عراق عوض میکنند ولی در حقیقت منظور اصلی تغییر هویت موجودیت شهرها، محله ها و کل جامعه است. تغیر نام خیابان ها شدیدا باعث سردرگمی عموم مردم و هدر رفتن وقت و منابع آنهاست. یک نمونه اغراق آمیز از تغیر نام خیابان جردن است که اول آنرا به آفریقا تبدیل کردن و اخیرا دوباره آنرا عوض کرده و به نلسون مندلا نام گذاری کرده اند در حالیکه هنوز اکثریت مردم آنرا همان جردن میشناسند. ولی کلا بیشتر خیابان ها بنام شهیدان جنگ ایران و عراق است بقدری تعداد خیابان ها که با نام شهید شروع میشود زیاد است که احتمالا بزودی کلمه شهید معنی خیابان بخود خواهد گرفت.
- تعداد کثیری از کله پاچه فروشی در نقاط مختلف شهر
- کفش های جلوی در آپارتمان ها. منظره بسیار زشت و غیر بهداشتی که معمولا تعداد آنها زیاد و بهم ریخته هستند. بسیار هم اتفاق افتاده که دزد کفش ها را برده و صاحب خانه مجبور شده برای همه مهمان ها دم پائی بخرد!
- اذان با اجرای موذن اردبیلی با صدایی اپراتیک از زمان قبل از انقلاب هنوز رایجترین اذان هم در رادیو و هم در مساجد که نموداری از تمایلات ضد هنر و زیبایی آخوندهاست
- شباهت زیر ساخت قبرهای بهشت زهرا و ساختمان های مسکن مهر
- شباهت سبک طراحی بوستان ها و پارک ها با طراحی بهشت زهرا: نرده ها و ...
- رواج توالت های فرنگی حتی در شهرهای کوچک: این سمبل مدرنیزم غربی رواج پیدا کرده بیشتر بصورت پارادکس بخاطر اشخاص مسن. احتمالا آخوندها قطعا با استفاده آنها مخالفند ولی بدلیل کاربردی آن که حتی خود آنها هم احتمالا از آن استفاده میکنند غر آنها در نیامده.
- بخصوص از نظر کسانیکه از خارج میآیند مردم بیشتر بیکار بنظر میایند که یک علت عمده اش رواج نزول خوری (نزول بانک از 18 تا 29 درصد) در سال است. نزول بازار آزاد حدود 40٪). به این معنی که با صد ملیون در بانک شخص میتواند حدود ماهانه 2 ملیون تومان درآمد داشته باشد. حال اگر یک خانواده چهار نفری اجاره هم ندهند همگی میتوانند یک زندگی بدون کار کردن در پیش بگیرند
- رایج شدن کافه های بسبک استار باکس که قهوه با کیفیت بسیار خوب و متنوع و دکور مغازه و یا رستوران عالی. قیمت ها ولی بسیار گران. مثلا کاپاچینو 12 هزار تومان!
- افتتاح تعداد کثیری از سوپر مارکت هائی بنام هایپر که کاملا سبک غربی دارند و دارای تنوع هستند.
- رواج کالاهای غذائی اروپائی و آمریکایی وارد شده از دوبی
- قیمت بسیار پائین مواد مخدر بسیار تعجب انگیز با علم باینکه قیمت مواد رابطه مستقیم دارد با تعداد و شدت جنایات. باین معنی که چناچه مواد حقیقتا کنترل شود بلافاصله نرخ جنایات بصورت اپیدیمیک بالا میرود. جنایت هم که البته از دید مردم کوچه بازار مشروعیت نظام را تعیین میکند.
- اسامی در ایران: قابل تصور نیست که اداره ثبت احوال به کسی اجازه دهد نام عربی و مذهبی خود را به نام فارسی تبدیل کند. یا به نام هائی مانند "آخوندی"، "ملائی" ... اجازه تعویض دهند.
- نام بردن اسامی رادیو ج ا: نام بردن اشخاص بدون تیتر "آقا" و یا "خانم" و حتی نام اول شخص
- مشاهده اینکه همه افراد توی یه تله ای گیرند
- از هرکسی بپرسی اقلا چندین نفر را (بستگان نزدیک و دوستان و آشنایان دور و نزدیک) میشناسد که در حادثه اتومبیل کشته شده اند.
- دیکتاتور های کوچک (در شخصیت پدر و خیلی اوقات مادر) در خانه و محل کار (آقای رئیس)
- کمبود نور:پنجره های کوچک (صرفه جوئی معمار در ساخت ساختمان)، ساختمان ها در مجاورت هم ساخته شده بهم سایه انداخته، پرده های کلفت برای هم جلوگیری از درز خاک و دود به داخل و هم ترس از دیده شدن از بیرون باضافه یک عنصر شرعی
- وجود ترکیبی از خاک و خل باضافه دود چرب که مشکلات در تمیز نگه داشتن خانه باضافه اصطهلاک وسایل منزل میشود
- عکس های خانوادگی روی طاقچه منازل: پدر و مادر بزرگ ها با لباس های اروپائی و بخصوص خانم ها بدون حجاب و آقایان با کراوات و در کنار آنها عکس های نسل جدید با خانم ها با لباس سیاه و حجاب و آقایان با قیافه های حاجی مآب
- دو تابو رایج بزرگ: یکی دزدی توی فک و فامیل و یکی هم سکس بین دختر و پسر های فامیل!