🔴 حامد آئینهوند- دانش آموخته دکترای روابط بین الملل)
در روز دانشجو باید از دانشگاهی گفت که جمهوری اسلامی آن را غارت و بیاعتبار کرد. ستیز روحانیت با دانشگاه در همان روزهای نخست پس از انقلاب و به بهانه انقلاب فرهنگی رخ عیان کرد و با تصفیه بهترین اساتید و دانشجویان جامه عمل پوشید و در دهه سیاه شصت با «تولد دانشگاه آزاد اسلامی» در شکل و شمایی جدید ادامه یافت. این دانشگاه در رقابت با دانشگاه های دولتی بر سر «کیفیت علمی» یا «عدم آزادی آکادمیک» ایجاد نشد بلکه با توجه به سیطره تفکرات چپ در دانشگاهها و ستیز فضای دانشگاهی با نظام مستقر، حاکمیت به دنبال ایجاد پایگاهی برای راست در میان دانشجویان بود و چاره کار را در ساختار دانشگاهی که میراث پهلوی و عمیقا سکولار بود نمیدید. لذا ناچار به ایجاد دانشگاهی موازی با نهاد اصلی و متولی علم در کشور بود تا آن را به پایگاهی برای نظام نوپا تبدیل کند. ترکیب هیات موسس دانشگاه آزاد اسلامی تمایلات راست گرایانه را به شکلی آشکار نشان میداد. امروز و پس از گذشت بیش از سه دهه از تاسیس این دانشگاه میتوان به صراحت گفت که هدف از شکلگیری این نهاد نه گسترش دانش بود و نه توسعه علم و صنعت و نه جلوگیری از خروج ارز، بلکه هدف اصلی بی اعتباری دانشگاه به عنوان موتور محرک جنبشهای اجتماعی و لوث کردن دانشگاه و مدارک آن بود.
با سهلگیری برای ورود افراد به دانشگاه، ترویج لمپنیسم در فضای دانشگاهی، اعطای مدرک به هوادارن رژیم که از سد کنکور نمیتوانستند عبور کنند و در نهایت درآمدزایی برای حکومت و باندهای داخلی آن ریشه دانش را در این خاک خشکاندند. مسئولان دانشگاه آزاد فعالیت سیاسی در دانشگاه را جز برای نهاد بسیج ممنوع کردند به همین دلیل هم بود که در تمامی سالهای گذشته صدای اعتراضی از دانشگاه آزاد در برابر نظام حاکم بر ایران شنیده نشد. اندک دانشجویانی هم که در این دانشگاه فعالیتهایی داشتند به طرق مختلف از تحصیل محروم شدند. اگر در دوران حیات هاشمی پنجرههایی کوچک به سوی آزادی در دانشگاه آزاد گشوده بود با درگذشت او مسدود شد و دانشگاه آزاد نیز به نهادهای زیر نظر مستقیم رهبری تبدیل شد.
در حالی که اقتصاد ایران نیازمند ایجاد یک میلیون شغل در سال است تا نرخ بیکاری ثابت بماند، دولت از توانایی ایجاد نیمی از این ظرفیت هم عاجز است و برای فارغ التحصیلان دانشگاه در مقطع لیسانس و با صنعتی در آغاز راه نمیتواند اشتغال ایجاد کند اما نظام آموزش عالی ما بیوقفه در جذب دانشجویان ارشد و دکتری کوشاست. جدای از دزدیهای سیستماتیک در نظام بانکی، غارت مردم راهی جدید یافته است و آموزش عالی آغوش خود را در مقاطع ارشد و دکتری به روی بیش از ۷۰ درصد فارغ التحصیلان کارشناسی گشوده و آن سوی این «دانشگاه بازاری»، «بازاری دانشگاهی» نیز شکل گرفته است. کسانی که با درصدهای پائین و گاه منفی بر کلاسهای ارشد و دکتری مینشینند گرهی از مشکلات کشور نمیتوانند بگشایند اما برای نظام ورشکسته کشور راهی برای خرید زمان بیشتر برای ادامه حیات هستند.
امروز روبه روی دانشگاه مادر ایران در خیابان انقلاب دفاتر مختلفی فعالیت میکنند که کارشان نگارش و فروش پایان نامههای ارشد، رسالههای دکتری و مقالات علمی پژوهشی و... است. خیلی راحت علم را خرید و فروش میکنند چون پیشتر از آن شرافت در نظام تصمیمسازی کشور چوب حراج خورد.
کارشناسان نا امید و بیکار ارشد میگیرند تا در این فاصله کاری پیدا کنند و چون کار یافت نمیشود دکتری میخوانند وقتی دکتر شدند شأنشان اجل این است که دست به اعتراض بزنند، سنشان از سی وپنج گذشته و غارت شدهاند. یا از مملکت میگریزند یا اگر میمانند کار آزاد میکنند. کاری شبیه همانی که در میدان انقلاب رونق دارد. یک جایی در اطراف «دانشگاه بازاری»، «بازاری دانشگاهی» درست میکنند و مشغول میشوند.
به هر حال اگر جمهوری اسلامی نتوانست صنعت و دانشگاه را باهم پیوند دهد اما از حق نباید گذشت که علم را صنعتی کرد، روبه روی دانشگاه مادر ایران در تهران و دیگر استانها دفاتری برپا شدند که «پایان نامه نویسی» را به «صنعتی نوین» در کشور تبدیل کردند که نظیری در دنیا ندارد. نظام دانشگاهی با نظام سیاسی برای غارت جوانان ائتلاف کرده است. از دانشگاهی که رضا شاه برای توسعه کشور تدارک دیده بود امروز کاریکاتوری به جای مانده است و هر دردمندی از این غصه بمیرد رواست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر