پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۴۰۲

ویدیو مصطفی ملکیان: حاکمیت: ترکیبی از نادانی و ناپاکی

 ویدیو سخنان مصطفی ملکیان

حاکمیتی ایدلوژیک:‌ ترکیبی از نادانی و ناپاکی





نقد صریح از عبدالکریم سروش

این جوان ۳۴سال دارد و ۱۰ سال پس از شورش ۵۷ به دنیا آمده ولی ببینید چگونه یکی از بلندگوهای رژیم،  عبد الکریم سروش را به نقد  میکشد،  به راستی ارزش شنیدن دارد

کلیک



ویدیو خواننده زن زندگی آزادی

 «ویدیو بسیار جالب دختر خواننده با تم

 «ما شکست ناپذیریم

دانلود



دوشنبه، اردیبهشت ۱۱، ۱۴۰۲

از آخرین اشعار شهریار



"شهریار"


جای آن دارد که ریزد ، خون ز چشم روزگار 
در عزایِ کشورِ دارا و خاک مازیار ،

میهنِ بَرزین و خاکِ بَرمَک و مُلکِ قُباد 
کشور آذرگُشَسب و سرزمین شهریار 

پایگاه پاکدینان ، مَأمَنِ آزادگان 
سرزمین رستم و جولانگهِ اسفندیار 

مسکن ابن مقفع ، جایگاه بوعلی 
پرورشگاه سنایی ، معرفت را پود و تار 

مَهدِ بو مسلم ، که از شمشیر و از تدبیر او 
در کف عباسیان آمد ، زِمام اختیار 

بیشه‌ی یعقوب لیث ، آن شیر میدانهای جنگ 
آنکه نامش هست تا ، پایان عالم استوار 

زادگاه سربداران ، کز پِیِ کسب شرف 
از وطن کردند اقوام مغول را تار و مار 

یا رب این ایرانِ من ، با آنهمه فَرُّ و شُکوه 
این همای جاودان ، با آنهمه عز و وقار 

اینچنین پر بسته و دلخسته و زار و نژند 
همجنان افسرده و پژمرده و زار و نزار 

ای زبانم لال گردد ، نام فردوسی خفیف 
ای دو چشمم کور افتد ، نام حافظ زِاعتِبار 

شاه مردی رفت و دنبالش درآمد گُندِه دزد 
تاجداری رفت و آمد در پِیَش عمامه دار 

چکمه پوشی رفت و آمد بعد از آن نعلین پوش 
شهسواری رفت و آمد در پیِ او خر سوار 

هر طرف دستار می‌بینی ، رُسَن اندر رُسَن 
هر طرف عمامه‌ها یابی ، قطار اندر قطار 

اِشکَمِ این لاشه خورها ، کِی بُوَد سیری پذیر 
کِی بُوَد در کار این دَستار بندان بند و بار 

در لباس دین ، ولی این عده ی دنیا پرست 
در پیِ تاراج ملت ، بدتر از قوم تتار 

بهر تقسیم غنائم ، با هم اندر کِشمَکِش 
بهرِ توزیع مَناصِب ، با هم اندر گیر و دار 

نغمه ی وا محنتا ، گردیده از هر سو بلند 
بانگِ واویلا به گوش آید ، ز هر شهر و دیار 

تیر بارانهای دائم ، بر خلاف حُکم شرع 
کُشت و کُشتارِ مداوم ، عَکسِ اَمرِ کردگار 

ابلهی بر ملک خوزستان ، زَنَد دیوانه وش 
احمقی در خاک کردستان ، کُشَد دیوانه وار 

اینهمه آدمکشی ، با نام اسلام ، ای دریغ 
اینهمه غارتگری ، با نام اسلام ، ای هوار 

نیستند ایرانی اینها ، از عرب هم بدترند 
چون عرب را باشد از فرهنگ ایران افتخار 

دوستی هاشان بود با خصم ایرانی عیان 
دشمنی هاشان بود با خلق ایران آشکار 

فَرِّ یزدانی خِرد ، بر فرقشان مانند پُتک 
پرچم ایران رود در چشمشان مانند خار 

گشته بوعمار و بوهانی و صدها گَند بو 
جانشین بویه و سیبویه و آل زیار 

ارزش ریش این زمان در دیده بیرون از حساب 
قیمت پشم این زمان در دیده بیرون از شمار 

بینم آن روزی ، که آید نوبت مُلا کُشی 
میکند آخوند بی نعلین ، از هر سو فرار 

ابلهان را محفل است ، این یا بود دارالشیوخ 
خبرگان را مجلس است ، این یا بود بیت الحمار 

کسب قدرت میکنند ، اما برای نَفس خویش 
وضع قانون میکنند ، اما برای انحصار 

کی وطن در چنگ این خودکامگان یابد سکون ؟
کی وطن در دست این نابخردان گیرد قرار ؟

ای که هستی در دیار ما ، حقیقت را ستون 
ای که هستی تو در این کشور ، شریعت را مدار 

ملت ایرانِ ما ، چون گوش بر فرمانِ توست 
خلق آذربایجان ، چون باشدت فرمانگزار 

مرد سیستانی ما ، چون تابع فرمان توست
قوم گیل باشد مطیع تو بلوچستان و لا

دشمنان خلق ایران را ز دور هم بران،
دوستانِ ملک ایران را به گِرد هم بیار 

نیست باکی گر که جانم را بگیرند این خسان 
نیست پروا گر شود ، این پیکرم بالای دار 

زانکه من جز نام ایرانی نمیآرم به لب 
زانکه من جز بهر ایرانی نمیگویم شعار ...ا