جمعه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۲

لطیفه های مربوط به دین و مذهب و جمهوری کثافت المنش اسلامی ایران


این مجموعه تحت ویرایش است. در بهبود آن لطفا اظهار نظر بفرمائید
نسخه 1، اردیبهشت 1391
نسخه 2، مرداد 1392

شش متلک بسیجی به دختر: -۱ خوشگله نمازتو خوندی؟ -۲ روزه هاتو بگیرم جیگر -۳ وقت داری بریم مسجد؟ -۴ خواهرم اندامت چقدر بوی کربلا میده -۵شهیدتم خانومی -۶ شمارتو بده واسه نماز صبح بیدارت کنم...

وصيت خدا به جنتي : احيانآ اگه خواستي بميري خورشيدوخاموش کن

در كاوشهاي اخير تخت جمشيد يكي از مجسمه هاي سربازان جاي كلاه عمامه بسرداشته كارشناسان براين باورنداين مجسمه مربوط بدوره سربازي جنتي است

آخوندچیست؟نوعی قارچ سمی است که دراطراف قم می روید

جانبازه داشت براي غضنفزازخاطراتش ميگفت: ياد جنگ بخير...با رويا ميخوابيديم با سحر بيدار ميشديم. با اومدن سپيده عملياتو شروع ميكرديم، حاجي ميرفت رو مينا، منم سيما رو لخت ميكردم. قزنفر ميگه؟ پدر سگ پس كي ميجنگيديد

قزوینیه تو زندون به هم سلولیش میگه: بالام جان بابچه گرفتنت؟میگه نه! میگه باجوون بودی؟ میگه نه! میگه باپیر بودی؟میگه بابا من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه اووف يعنى با محمود؟؟

اخونده زخم معده می گیره دکتر میگه:گوشت سبزی ترشی نمی خوری.منبر هم نمیری.میگه منبر چرا؟ میگه:اونجا گوه زیادی میخوری برای معدت بده!

یارو يه آخوندو مي بينه بهش ميگه: خدا وکيلي يعني سرت اينهمه درد مي کنه

آخونده ميگه: اگه زن و شوهري هر شب جمعه با هم نزديكي كنند خدا ثواب يك بار مكه رفتن را به انها ميدهد. مرد به زن ميگه : زن بريم مكه ؟ زن ميگه : راه مكه خراب است مرد ميگه: پس سروته كن بريم قزوين.

شیخی فرمود : در خلوتی با زنی زیبا ودلربا تنها شدم . وسوسه گشتم، به كتاب خدا پناه آوردم این آیه شریفه آمد (الم تر كیف . . .) به ناچار، الم كردیم، تركردیم و آی كیف كردیم !

سکس عمليست بسیار مفیدكه اگه باهمسرانجام بشه هنره! بامعشوقه انجام بشه عشقه!اگه بامنشی انجام بشه رفع خستگیه !اگه بازن خياباني انجام بشه كارآفرينيه!اگه با همسایه انجام بشه همبستگيه!اگه با بیوه انجام بشه باقيات صالحاته! غفلت نکن مومن!

از یک مشهدی پرسیدن با کدوم عبادت بیشترحال می کنی؟
گفت: نماز میت.
پرسیدن چرا؟
گفت:
وضو که نمخه.
رکوع و سجده هم که ندره، صفشم که خرتوخره!
کفشاتم در نمییری گم نمره،
آخرشم نهار مدن،
ازی بیتر چی مخی؟

یارو به آخونده میگه: حاجی خیلی دادی تا آخوند شدی؟
آخونده میگه: اگه به دادن بود كه مادرت الان مرجع تقلید بود

زنه شوهرش میمیره داشت گریه میکرد.حاج آقا میگه گناه داره گریه نکن.
زنه میگه دیشب ميخواست بهش ندادم.حاج آقا میگه میتونی براش خیرات کنی!

كاندوم بهترین سمبل سیاستهاي ...یري دولت است، اجازه تورم میدهد،تولید رامتوقف میكند،نسل آینده را نابود میكند،با وجوداینكه در حال گاییده شدن هستید احساس امنیت میكنید!

آخوند توخیابون بود خبرنگار ازش پرسیدشما روزى چندكیلوگوشت میخورید؟گفت 30‎-40كیلو. گفت: چه زیاد. یه موتورى رد شد گفت حاج آقا ...یرم تودهنت گفت ملاحظه بفرماید این 250 گرمش بود

به علت پارگی کون اقشار جامعه در سال همت و کار مضاعف سال آینده سال جراحت ملی و پانسمان عمومی نامگذاری شد!!

شعار جدید خواهران بسیجی در ٢٢بهمن: این ممه هاي مرمري هدیه به بیت رهبري . جلو و عقب تنگ و گشاد هدیه به احمدي نژاد!

مجری خانم اخبار ناشنوایان بدلیل اجرای حركت گفتار احمدی نژاد (اون ممه رولولو برد) از کار بر کنار شد!

مشخصات كون گشادترين ادم روي زمين: كفشش بند نداره،شلوارش زيپ نداره پيرهنش دكمه نداره، بله درست حدس زدين اون يه آخونده!

خيلي مواظب باش.قرار بود هدف مند بكنند،اما همينطور بی هدف دارند ميكنند.
اوایل انقلاب یه ارمنی میفته زندان، ازش می پرسند چرا تو رو آوردند اینجا؟ میگه خودمم نمیدونم! من یه ساندویچ فروشی دارم، بعد از انقلاب چند نفر یک عکس آوردند تو مغازه گفتند: این عکس رو بزن روی دیوار! عکس امام بود، مام عکس رو چسبوندیم! یه مدت بعد یک عکس دیگه آوردند گفتند: این رو هم بچسبون! عکس بنی صدر بود؛چسبونديم . بعد از یه مدت چند نفر اومدند گفتند: عکس اون جاکش رو بیار پایین! من پرسیدم کدومشون رو؟! که دیدم منو گرفتند آوردند اینجا!

گفتند : خرمشهر را خدا آزاد كرد! لره گفت: پس بگو ما تو سنگر بلا نسبت ..... مي داديم

غضنفر دنبال جا پارک میگشته پیدا نمیکنه میگه: خدایا اگه یه جا پارک برام پیدا کنی نماز میخونم یه دفعه یه جا پیدا میشه میگه: نمیخواد خودم پیدا کردم

با توجه به اجرای طرح جدا سازی خانمها از آقایان در دانشگاهها و بانکها و... دانشمندان تنها راه تولید مثل در ایران را گرده افشانی دانستند

بچه به مادرش ميگه: فرق من و بابا چيه؟
مادرش ميگه: هيچي! صبح تا شب به تو ميگم نكن٬ شب تا صبح به بابات ميگم بكن٬ نه تو گوش ميكني نه بابات ?!!

به غضنفر میگن میتونی نقش یوسف رو بازی کنی ؟ میگه آره ولی نمیتونم پیشنهاد زلیخا رو رد کنم

لره میره جهنم بهش میگن تو که نماز میخوندی اینجا چیکار میکنی؟ لره میگه آخه گوزهای وسطشو جدی نمیگرفتم.

جوانی با چاقو وارد مسجد شد و گفت : بین شما کسی هست که مسلمان باشد ؟
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، بالاخره پیرمردی با ریش سفید از جا برخواست و گفت :
آری من مسلمانم. جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا ، پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند ، جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد ، پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت که به مسجد بازگردد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاورد
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید :
آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده نگاهشان را به پیش نماز مسجد دوختند ، پیش نماز رو به جمعیت کرد و گفت :
چرا نگاه میکنید ، به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود !!!

با پوزش از سوي عزاداران امام
تو محله مون يه مسجد هست که يه بلندگو گذاشتن تو خيابون و هرچي پشت ميکروفون گفته شه تو خيابون پخش ميشه. يه بار مثل اينکه قسمت مردونه خيلي شلوغ شده بوده واسه نماز، حاج آقا پشت ميکروفون اعلام کردن:‏
آقايون فشار نيارن پرده خانوما پاره ميشه
يه بارم جلو در هيئت عزاداري در حالي که دسته عزاداري داشت ميرفت تو هيئت، مداح محترم اعلام فرمودن خانوما بيان عقب تا دسته بره تو!
روز عاشورا با مامانم رفته بودم حسينيه ي کوچه مون ... اول به زنا غذا ميدادن بعدش به مردا ... يهو آقا رجب باني حسينيه داد زد :
خانوما جلوشونو تميز کنن ... الان مردا ميان بخورن ...!!! ا


تفسیرپرچم ایران
سبزش مال سیداست، سفیدش مال آخونداست، قرمزش مال شهداست، میمونه چوبش که اونم تو کون ماست !!!!

لره به یهودیه میگه چرا شما اینقدر پولدارین؟
میگه: خدا یه چک نوشت داد به موسی اونم نقد کرد داد به ما. بعد یهودیه میگه شما چرا اینقدر فقیرین؟ لره میگه: خدا یه چک نوشت داد به محمد ، محمد داد به علی ,علی داد به حسن حسن داد به حسین حسین داد به زین العابدین همینجوری رسید به آخری که اونم غیبش زده حالا میگن شاید این جمعه بیاید شاید آن جمعه بیاید جمعه هام که بانک تعطیله!!!!!

از یارو میپرسن 22 بهمن چه روزیه؟ میگه روزی که جمهوری اسلامی به ایران حمله کرد

مناجات یک دوست : خدايا ماه رمضان را مثل جام جهاني هر چهار سال يكبار و هر سالش را در يك كشور و مارا نيز در همان دوره مقدماتي حذف بفرما

جهان سوم جائیست که اگر روزه خودت رو بخوری اخراج میشی ولی اگر رای مردم روبخوری رئیس جمهور, اگر زنا کنی سنگسار میشی ولی اگر تجاوز کنی سردار, چک برگشتی داشته باشی میشی کلاهبردار ولی پول نفت و ببخشی به فلسطینیها میشی رهبر, با بد بختی مدرک بگیری میشی راننده تاکسی ولی جعل کنی میشی وزیرکشور,شکایت کنی کشته میشی و بکشی درجه میگیری, مال حلال بخوری میشی گداحرام بخوری میشی وزیر

در پی ناله ها و شکایات مردم به خدا در رابطه با وضع کنونی ایران خدا اعلام کرد : به من گیر ندین منم مثل شما منتظر ظهور امام زمانم

عجب حکایتی شده! دیگه نمی تونیم هم یه کاری کنیم بچه هامون دو زار حساب ببرن!
قدیما مادرها برمی گشتن می گفتن: نکن! می گم لولو بیاد بخورتتا!
حالا اینو بگی بچه هه برمی گرده میگه: مامان، تو هوای خودت رو داشته باش!

اوایل انقلاب گفتند بچه بیاورید تا لشکر امام زمان را کامل کنیم و اینگونه بود که ما فرت و فرت بدنیا آمدیم؛ اما زهی خیال باطل! لشکر امام زمان که هیچ، دار و دسته لیان شامپو هم نشدیم! مع الوصف ما که با آن هدف متعالی بعمل آمدیم این شدیم! باید گریست بحال بچه هایی که برای یک میلیون تومان...ناقابل! تولید میشوند

از لقمان پرسیدند: ادب از که آموختی؟ گفت: ولم کنین بابا، من الآن چند ماه که دیگه نماز جمعه نمی‌رم!!!!

عجیب ترین کشور دنیا ایرانه به اين دليل که: ایران تنها کشوری است که در دانشگاه آن نماز می خوانند و در مصلی آن کتاب می فروشند .
ايران تنها کشوري است که در آن سياستمداران کار اقتصادي مي کنند، شرکتهاي اقتصادي کار سياسي مي کنند و نيروهاي نظامي کار توليدي مي کنند.

از هر 1000 مفسد اقتصادي يکي و از هر 1000 فعال سياسي 999 نفر در زندان داريم

در همه جاي دنيا آثار باستاني را از زير آب در مياروند، در ايران مي برند زير آب!؟

در پی اعلام آمادگی رئیس جمهور محبوبمان برای مناظره با اوباما، احمدي نژاد از همه هموطنان غيور خواست، هرگونه عكسي كه از همسر اوباما دارند در اختيار او بگذارند!

قابل توجه بسيجي هايي که ساعت 8:15 افطار ميکنند : يادش بخير زمان خاتمي ساعت  5 افطار ميکرديم...!!!

آب را گل نكنيد...وگرنه خدا با اون گِله يه احمدي نژاد‌ ِ ديگه مي سازه ها!!

حجاب همچون صدفی است که انسان را از گشت ارشاد مصون می دارد!

انگلیس جزیره ای در نزدیکی قاره ی آفریقا نیست، امّا ایران آفریقایی در مرکز خاورمیانه ی ثروثمند است.

سازمان هوا شناسی اعلام کرد علت گرد و غبار های اخیرکشف شد : احمدی نژاد کت خود را تکان داد ! در ضمن تهدید کرد اگر مردم باز به خیابانها بیایند جوراب خود را در سد کرج می اندازد

ای کسانی که ایمان آورده اید...اگر بجای ایمان، سیمان آورده بودید این مملکت تا حالا آباد شده بود.. سوره صادرات آیه 3000 میلیارد

پسره مومن میاد پیش آخونده میگه : حاج آقا باد زد دامن یه خانوم رفت بالا یه چیزی دیدم اندازه یه قنوت ، چیکار کنم از یادم بره؟ آخونده میگه : برو استغفار کن. بعد یه ماه پسره میاد میگه : حاج آقا هنوز از یادم نرفته. آخونده میگه : برو مادر فلان ، یک ماهه ریدی تو نمازم. هروقت قنوت میگیرم یاد حرفت میوفتم!!

با صداي بلند. بهش گير مي دن مي گه : اي بابا نميشه تو اين ماه محرم يه قرآن شاد گوش بديم

یارو میره امامزاده میبینه یه دختری میگه خدایا یه شوهر خوب به من بده . یارو خودشو میندازه تو بغل دختره میگه خدایا هل نده .

یکی میگه: من" حافظ کل قرآنم", ترک میگه: از این قران کوچیکا یا بزرگا

یا ابالفضل چیست؟ نوعی کلام محلیه غضنفر که هنگام رانندگی سر پیچهای خطرناک و جاده های لغزنده به جای ترمز استفاده میکند.

يه روز يه یارو که پاش چلاق بوده ميره مشهد که از امام رضا شفاء بگيره ،داشته با خودش نجوا ميکرده که ؛ای امام رضا شفام بده ،ديگه نميتوم از خجالته زنو بچم سرمو بالا کنم ،کارمو دارم از دست ميدم و....يک باره يه زنی مياد پيشش مي ایسته شروع ميکنه اونم به نجواکردن که ؛ای امام رضا بچم نميشه ،شوهرم ميخواد طلاقم بده ،شفام بده،مادر شوهرم.... که يه دفعه یارو عصبانی ميشه ميگه آبجی حواسه امام رضا رو پرت نکن اينجا ارتپديه زنان !!! زايمان اون طرفه

زن به قاضی: آقای قاضی شوهرم منو از پشت می...کنه! قاضی: طبق فتوای لنکرانی اشکال نداره. زن: نبایدم اشکال داشته باشه، چون اون کی..ر نه تو ک..ون تو میره نه لنکرانی

1 - طرح حذف سه صفر از سن آیت اله جنتی و دادن نمیرالمومنین در سازمان ثبت احوال در حال بررسی است
2 - جنتی ضمن تکذیب شدید عبارت "یکی بود یکی نبود، غیر از خدا هیچکی نبود"، بر حضور فعال خود در آن مقطع حساس تاریخ تأکید کرد
3  - بعد از کشف و ترجمه متون به دست امده در اهرام مصر باستان شناسان دلیل اصلی مرگ قابیل پسر حصرت ادم را خفه شدن توسط احمد جنتی اعلام کردند ! !
4  - من احمد جنتی هستم،اینجا بهشته،اینجا آدم و حوا یه سیب خوردن اگه خدا بفهمه دهنمون سرویسه،آی لاو یو پی ام سی
5  - قل قول احمد جنتی: آقا من خودم شاهد بودم آقا. این پرندگان ابابیل که اومدن، علاوه بر سنگ، بعضی هاشون که شیطون بودن حتی ریدن سر سپاه ابرهه!
6 - تابستون که میشه هیچ وقت خودم رو نمی بخشم که چرا به نوح نگفتم این یک جفت پشه رو سوار نکن...
[برگی از خاطرات جنتی - جلد 42 - آخرای کتاب]
7 - می گن نوح رو جنتی ختنه کرده!
8 - میگن جنتی یه بار سنش به 999 رسیده رمز زده دوباره صفرش کرده
9 - مسابقه عمر:
با شرکت احمد جنتی برگذار میگردد برنده صاحب عنوان " نایب امام زمان " خواهد شد تاریخ برگذاری: روز قیامت
10 - نه نه نه!ببین!اشتباه میزنی!
دو ره لا می فا
دو دو ره لا می
اینجوری بزن!
[جنتی در حال آموزش شیپور به اسرافیل]
11 - بابا این آقاهه اصلا کار نمیکنه ها
_ ولش کن پسرم ، یه نگاهی به سن و سالش بنداز ، نمیتونه
(اعتراض اسماعیل نسبت به کمک نکردن جنتی در ساخت کعبه
12 - یه خط هم از این وری بکش آفرین پسرم
( جنتی در حال آموزش رسم مثلث به فیثاغورث

خبرنگار:برای محرم امسال چه برنامه
هایی دارید؟_غضنفر:ما امسال 10 تا علم اضافه کردیم/15تا پرچم/150تا زنجیر/12تا قمه و40تا زنجیرزن جدید در مجموع انشاءالله دیگه مادر یزید گايیده است!

لاته می‌ره روضه می‌خونه !!!!!!!! تموم که می‌شه از آخونده می‌پرسه چطور بود؟ آخونده می‌گه به شش نکته توجه نداشتی:
1. یزید ظالم بود نه کس کش
2. "حر" به یزید پشت کرد، کیر نزد
3. هفتاد و دو تن شهید شدند نه اینکه بگا رفتند
4. روز عا شورا هوا گرم بود نه تخمی
5. حضرت زین العابدین بیمار بود ... نه کون گشاد
6. هفتاد و دو تن عاشق امام بودن ... کس خل نبودن ا

یه راننده کامیون به اداره پلیس تلفن می زنه و میگه: من یک مارمولک را له کردم.
پلیسه میگه: خب جسدش را از وسط جاده بردار بیانداز کنار جاده.
راننده کامیون می پرسه: عبا و عمامه اش را چکار کنم؟

به غضنفر میگن پرچم ایران رو تفسیر کن ترکه میگه: سبزش مال سیداست، سفیدش مال آخونداست، قرمزش مال شهداست، میمونه چوبش که اونم تو کون ماست

حكايت
گويند يكي از مؤمنين را وارد بهشت مي كنند. به محض ورود ياد توصيف هايي كه در دنيا از بهشت شنيده بود مي افتد . مي بيند كه جوي ها و نهر هاي فراوان از شير و عسل در كنار درختان ِ سر به فلك كشيده جاري ست و هواي لطيف و آهنگ هاي موزون فضا را انباشته است .
در كنار نهري ، سفرة صبحانه اش را گشوده و چاشت مفصلي مي خورد ، ناگاه وي را عطسه‌اي عارض ميشود ، بلا فاصله حوري زيبا در مقابل وي حاضر شده و از وي مي پرسد : ((سرورم ، مرا صدا كرديد ، در خدمتگذاري حاضرم !)) مؤمن شگفت زده مي‌‌گويد : ((من كسي را صدا نزدم ، فقط عطسه نمودم )) حوريه مي گويد : ((اينجا همه مرا اينگونه صدا مي كنند ، حالا هم آمده ام ، و آماده ام كه آنچه مي خواهي برآورده كنم !))
مؤمن كه تاكنون موجودي به آن زيبايي نديده بود ، في الفور بند شلوار را مي گشايد و مشغول مجامعت با او مي شود ، در آخرين لحظات مجامعت ، از فشاري كه بر مؤمن آمد ناگهان و بي اختيار بادي از ماتحتش خارج مي شود و بلا فاصله فرشته اي با قد بلند و اندامي تنومند ، با ذَكري آماده بكار در مقابلش ظاهر مي شود !
مؤمن دست از مجامعت كشيده و مي پرسد : ((كه هستي و اينجا چه مي كني ؟)) پاسخ مي شنود : ((من غلمان هستم و فرشتة ذكور مقيم بهشت ، تو مرا صدا زدي ؛ حال آمده ام و در خدمت تو هستم !!)) مؤمن : ((من كسي را صدا نزدم فقط در اثر فشار، گوزي از من ناخواسته خارج شد ))
غلمان مي گويد : ((در اينجا همگان مرا اينگونه صدا مي زنند !
و بدون معطلي مؤمن را بر گردانيده و چنان او را گائيد كه چهار ستون بدن مؤمن به لرزه افتاد .
مجامعت به پايان مي رسد و حوريه و غلمان از نظر مؤمن نا پديد مي گردند ، مؤمن هم سفره خود را جمع كرده و لنگان ، عزم خروج از بهشت را جزم مي كند . هنگامي كه ميخواهد از دروازه بهشت خارج گردد ، در بان متعجب علت خروج را از وي سؤال مي كند .
مؤمن مي گويد : ((مرا در روز بيش از يك عطسه عارض نميشود ، ولي روزانه صدها گوز مي زنم ، اينجا به كار من نمي‌آيد ، كه براي يك بار مجامعت با حوري صد بار بخواهند كونمان را پاره كنند !! ))

یک روز یک کشیش مسیحی‌، راهب بودایی، و ملای مسلمان تصمیم میگیرند تا ببینند کدوم توی کارش بهتره... به همین منظور، تصمیم میگیرند که هر کدوم به یک جنگل برن، یک "خرس" پیدا کنند و سعی‌ کنند اون "خرس" رو به دین خودشون دعوت کنند . بعد از مدتی‌، دور هم جمع میشن و از تجربه شون صحبت میکنن... اول از همه کشیش شروع به صحبت کرد :"وقتی‌ خرس رو دیدم، براش چند آیه از کتاب مقدس (درباره قدرت صلح، کمک و مهربانی به دیگران) خوندم و بهش آب مقدس پاشیدم. خرس اونقدر شیفته و مبهوت شد که قراره هفتهٔ دیگه اولین مراسم تشرفش برگزار بشه".راهب بودایی گفت: "من خرسی رو کنار یک جوی آب توی جنگل دیدم..براش مقداری از کلمات آسمانی بودای بزرگ موعظه کردم. براش از قدرت ریاضت،تمرکز و قانون کارما) قانون عمل و عکس‌العمل رفتار آدمی‌) صحبت کردم. خرس آنقدر علاقه مند شده بود که به من اجازه داد غسل تعمید بدهمش و براش یک اسم مذهبی‌-بودایی انتخاب کنم". پس از آن، هر دو به ملای مسلمان نگاه کردند که روی تخت (و در حالی‌ که از سر تا پا بدنش توی گچ و باند بود) دراز کشیده بود. ملا گفت :"هههممم...الان که فکر می‌کنم، میبینم که شاید نباید کارم رو با "ختنه کردن" شروع می‌کردم

! يك خانم ايراني در روز قيامت
خانم من فقط مامورم. به من گفتند بشمار، حالا هم شمردم. شما کلا ۱۱۰۳۰۵ رکعت دارید.
ولی من همه را خوندم. نمی شه یه کاریش بکنی.
دست ما نیست به خدا. ولی چشم؛ روندش می کنم. ۱۱۰۵۰۰ خوبه؟
عجب گرفتاری شدیم. من می گم همه را خوندم. گرد نمی خواد بکنی. همان هایی که خواندم را بهم بده.
عرض کردم. مبلتان چرمی بوده. یارو یافت آبادیه مبل ساز، چرمش را از چین وارد کرده.
اینها ذبح شرعی نمی کنند. چرم حکم مردار را داشته و نجس بوده. شما می نشستی روش؛ حواستان نبوده دستتان عرق..
من این هایی که می گی اصلا حالیم نیست. من همه اش را خوندم. یک جایی اشتباه کردی. از جام تکان نمی خورم تا درستش کنی.
ببینید خانم فیلمش هست. ما از لحظه لحظه اعمالتان فیلم گرفتیم. ببینید.
_ ای خدا مرگم بده. این چیه؟
_ بگذارید رد کنم اینجاش را. خب. همین جا. ببین خانم اینجا که زوم کردم رو مبل نشستید و ..
_ این منم؟
بله خانم. این هم همان مبلیه که..
چقدر چاق افتادم اینجا.
چه عرض کنم؟ می توانم کمی کنتراستش را بیشتر کنم ولی نرم افزارم قفل شکسته است، اسکیل را عوض نمی کند.
_ آقا میشه این عکس را برام بریزی؟ خدا از حسابرسی کمت نکنه.
_ فلش دارید همراتان؟
چه حرفی می زنی. من تازه یک ساعت پیش از قبر درآمدم. فلشم کجا بود؟ نمی شه بریزی رو سی دی.
_ سی دی خام ندارم. بریزم ته این سی دی؟ طوریش نیست؟ اعمال یک بابایی است که در جنینی تلف شد. باقی سی دی خالیه.
_ جا میشه؟
_ آره بابا. هر سی دی جهان آخرت ۷۰۰۰ گیگ جا دارد
_ پس قربون دستت یک موزیکی چیزی هم بریز ته اش.
باشه. یک تکنوازی صور اسرافیل دارم، جدید. حالشو ببر

فرق بین شبهای محرم و شبهای جمعه
توشبای محرم میری تودسته سینه میزنی ولی تو شبهای جمعه میری روسینه تا دسته میزنی

حضرت سلیمان:هدهد این قالی منو ندیدی؟
هدهد:اتفاقا دیدمش سرورم...دست احمد جنتی بود داشت مسافر کشی‌ میکرد

وصیت نامه عزراییل به پسرش :
دور جنتیو خط بکش .. .

موزه انگلستان در بیانیه ای اعلام کرده که حاضر است منشور کوروش کبیر را با جنتی تعویض کند.

چقدر زود همه چیز تموم شد, یاد گذشته ها بخیر!!! جنتی در حال نوشتن خاطراتش 400,000 سال پس از انقراض کره زمین.
کجاییی پس؟ یه برگ میخوای بپوشیااا!!!!!!
.
.
... .
.
..
.
جنتی و آدم در حال آماده شدن برای خواستگاری از حوا!!!...

کاوه منم بیام ؟
بیا نکبت ... فقط مثل اوندفعه جنگ شد درنریا
.
.
.
.
جنتی خطاب به کاوه آهنگر

احمق نفهم صد بار بهت گفتم من آخوند نیستم
- پس اون عمامه چیه بالا سرت؟
.
.
.
.
.
بحث جنتی و سندباد در صحرای آفریقا

هوی به نظر من اسمشو احمد و سهراب بزاری بهتره ها!!
- خفه شد احمد! بزار تمرکز کنم!
.
.
.
.
.
همکاری جنتی و ابولقاسم فردوسی در حال نوشتن شاهنامه

احمد : امیر خیلی بو میدی نمی خوای بری حموم
امیر کبیر : اااا .... راست میگی الان میرم
.
.
.
.
جنتی در حال فریب دادن امیر کبیر برای اجرای نقشه شوم خود

اگر کوروش از روز اول ماهی صد میلیون تومان پس انداز کرده بود حالا سه هزار میلیارد پول داشت .
اما من با پس انداز کردن ماهی هزار تومان می توانستم به این رقم برسم .
آیت الله جنتی " محاسبات و پوز زنی ها "

تا حالا توجه کردی که تو قران بیشتر از کلمه "ما" استفاده شده تا کلمه "من"
منظور خدا این بوده که آدما بفهمن خدا هیچ وقت تنها نبوده جنتیم بوده

سلام
من احمدم
اینجا هوا طوفانیه
کم کم داره اون بارون خفنه که آمارشو دادیم شروع میشه
منو نوح داریم مثه چی میدوییم سمت کشتی
WE LOVE U PMC

چرا بزاریمش روی عبای تو؟! بذاریمش روی عبای من!! تازه متبرک هم هست!! خودم از بهشت آوردمش!!
.
.
.
[جنتی خطاب به پیامبر - درگیری بر سر قرار دادن حجرالاسود

میگن جنتی یه چند بار سنش به 999 رسیده رمز زده دوباره صفرش کرده

در بهار آزادی جای شهدا خالی !!!!
.
.
.
.
.
(جنتی در حال شعار دادن بعد از اتمام جنگهای صلیبی از سال 1095 تا 1291

آخ جون بالاخره کشتمش .!!
.
.
.

( رویای همیشگیِ عزرائیل

يه آقايي رو ميگيرن ميگن پدر سوخته چرا پشت ماشينت نوشتي " امام با سالاد " ! ميگه مگه چيه؟ از شما بهتره که مينويسين" خدا با ماست" -

به يه آقايي ميگن سه تا اسم بگو آخرش الله باشه، ميگه روح الله، عين الله، سيندرالله

دو تا بسيجي داشتن تو يه ماشين بمب کار ميذاشتن يکيشون به اون يکي ميگه: اگه اين بمب الان منفجر بشه چي کار کنيم؟ اون يکي ميگه: نگران نباش من يکي ديگه دارم
www.affune.blogspot.com
به يارو ميگن اصول دين رو نام ببر ميگه: توحيد ، نبوت ، امامت ، رسالت ، ونک.

یارو ميره حج اونجا نه نماز ميخوند نه طواف ميکرد... ازش پرسيدن چرا؟ گفت به ما گفتن همه چي با کاروانه.

گرگيد و به تن رخت شبان پوشيديد
از ما سه هزار ميليارد تومن دزديديد
اين بار حقيقتا مبارك باشد
در سال جهاد اقتصادي ريديد

جهت اطلاع امت انقلابي به زودي با تدبير مسئولان و حذف 4 صفر از پول ملي، مبلغ اختلاص از 3 هزار ميليارد به 300 ميليون تومن كاهش خواهد يافت!

یارو ميره غار حراء، جبرييل مياد بهش ميگه: اقراء
یارو ميگه: يعني چي؟
جبرييل ميگه: يعني بخوان
یارو ميگه: بارو بارو بارونه هي، بارو بارو بارونه هي ...

سلام من امام جمعه لرستان هستم، اينجا مسجد جامع خرم آباده بين ركعت دوم و سوم هستيم.
I LOVE YOU pmc

شباهتهای گوز و آخوند!

پر سرو صدا و بی خاصیتند. 2) هنگام خروجشان معمولن نیم خیز می شویم. 3) باعث سرگرمی عوام و عامل سرافکندگی عقلا هستند. 4) خاستگاه انقلابی دارند. 5) همواره در جهت وزش باد حرکت می کنند. 6) طرف مقابل را مجبور به سکوت می کنند. 7) با شکم و زیر شکم در ارتباطند. 8) هنگام ورودشان احساس سنگینی و هنگام خروجشان احساس سبکی می کنیم. 9) اگر بیش از اندازه نیرو بگیرند به همه جا گند می زنند

خبرنگار:برای محرم امسال چه برنامه هایی دارید؟
تبسیجیه:ما امسال 10تا علم اضافه کردیم/15 تا پرچم / 150تا زنجیر/  12تا قمه و 40تا زنجیرزن جدید در مجموع انشاءالله دیگه مادر یزید گايیده است

وقتي با اين همه گناه رسيدم اون دنيا , خودم شروع کردم به رفتن سمتِ جهنم که يه فرشته بهم گفت کجا؟!
گفتم: هان؟!
گفت: ايراني هستي ديگه؟!
گفتم : آره.......
گفت: بيا برو تو بهشت!
... گفتم: من ميدونم گناه کارمُ اول بايد برم جهنم...
گفت: پس فکر کردي تو اين مدت کجا بودي؟!

من اگه خدا بودم کتاب نمیفرستادم، فیلمشو میذاشتم رو YouTube
من اگه خدا بودم یه بار RESET می کردم؛ زندگیِ خیلیا هَنگ کرده...
من اگه خدا بودم به جای فرستادن 124 هزارتا پیامبر یه اکانت توئیتر می ساختم.
من اگه خدا بودم اصحاب کهف رو الان بیدار می‌کردم تا از دیدن این همه پیشرفت بشر...پیچ شن
من اگه خدا بودم کتاب نمی فرستادم،جزوه می گفتم بنویسید.
من اگه خدا بودم، همتونو خدا میکردم. به خدا.

داستان ايراني ها در بهشت و جهنم
ميگن يه روز جبرئيل ميره پيش خدا گلايه ميکنه که: آخه خدا، اين چه وضعيه؟ ما يک عده ايرونی توی بهشت داريم که فکر ميکنن اومدن خونه باباشون! به جای ردای سفيد، همه شون لباس های مارک دار و آنچنانی ميخوان! بجای پابرهنه راه رفتن کفش نایک و آديداس درخواست ميکنن. هيچ کدومشون از بالهاشون استفاده نميکنن، ميگن بدون 'بنز' یا 'ب ام و' یا 'تویوتا لکسوز' جائی نميرن! اون بوق و کرنای من هم گم شده... يکی از همين ها دو ماه پيش قرض گرفت و رفت ديگه ازش خبری نشد!

آقا من خسته شدم از بس جلوی دروازه بهشت رو جارو زدم... امروز تميز ميکنم، فردا دوباره پر از پوست تخمه و پسته و هسته هندونه و پوست خربزه است! من حتی ديدم بعضيهاشون کاسبی هم ميکنن و حلقه های تقدس بالای سرشون رو به بقيه ميفروشن. چند تاشون کوپن جعلی بهشت درست کردن و به ساکنين بخت برگشته جهنم ميفروشن. چندتاشون دلالی باز کردن و معاملات املاک شمال بهشت ميکنن. يک سری شون حوری های بهشت را با تهديد آوردن خونه شون و اونارو "سرکار" گذاشتن و شيتيلي ميگيرن. بقيه حوری ها هم مرتب ميگن ما رو از ليست جيره ايرانيها بردار که پدرمونو درآوردن، اونقدر به ما برنج دادن که چاق شديم و از ريخت افتاديم.
اتحاديه غلمان ها امضاء جمع کرده که اعضا نميخوان به ديدن زنان ايرانی برن چون اونقدر آرايش کردن و اسپری مو و ماسک و موس و . . . به سرشون زدن که هاله تقدسشون اتصالی کرده و فيوزش سوخته در ضمن خانمهای ايرونی از غلمانها مهريه و نفقه ميخوان. بعضی از اونها هم رفتن تو کار آرایش بقیه و کاسبی راه انداختن: موهاشون رو هزار و یک رنگ میکنن، تتو میکنن، ناخن میکارن و از این جور قرتی بازیها
هفته پيش هم چند ميليون نفر تو چلوکبابی ايرانيها مسموم شدن و دوباره مردن. چند پزشک ايرونی هم بند کردن به حوری ها که الا و بلا بياييد دماغاتونو عمل کنيم، گونه بکاریم، ساکشن کنیم و از این کلک ها . . .

خدا ميگه: ای جبرئيل! ايرانيها هم مثل بقيه، آفریده های من هستند و بهشت به همه انسان ها تعلق داره. اينها هم که گفتی، خيلی بد نیست! برو يک زنگی به شيطون بزن تا بفهمی دردسر واقعی يعنی چی!!!
جبرئيل ميره زنگ ميزنه به جناب شيطان... دو سه بار ميره روی پيغام گير تا بالاخره شيطان نفس نفس زنان جواب ميده: جهنم، بخش ايرانيان بفرماييد؟
جبرئيل ميگه: آقا مثل اینکه خيلی سرت شلوغه؟
شيطان آهی ميکشه و ميگه: نگو که دلم خونه... اين ايرونيها اشک منو در آوردن به خدا! ميخوام خودمو بازنشست کنم. شب و روز برام نگذاشتن! تا صورتم رو ميکنم اين طرف، اون طرف يه آتيشی به پا ميکنن!
تا دو ماه پيش که اينجا هر روز چهارشنبه سوری بود و آتيش بازی!... حالا هم که... ای داد!!! آقا نکن! بهت ميگم نکن!!!
جبرئيل جان، من برم .... اينها دارن آتيش جهنم رو خاموش ميکنن که جاش کولر گازی نصب کنن...
يک عده شون بازار سياه مواد سوختی بخصوص بنزين راه انداختن.
چند تا پزشک ايرونی در جهنم بيمارستان سوانح سوختگی باز کردن و براش تبليغ ميکنن و اين شديدا ممنوعه.
چندتاشون دفتر ويزای مهاجرت به بهشت باز کردن و ارواح مردمو خر ميکنن. بليت جعلی يکطرفه بهشت هم ميفروشن.
يک سری شون وکيل شدن و تبليغ ميکنن که ميتونن پيش نکير و منکر برای جهنمی ها تقاضای تجديد نظر بدن.
چند تاشون که روی زمين مهندس بودن ميگن پل صراط ايراد فنی داشته که اونا افتادن تو جهنم. دارن امضا جمع ميکنن که پل بايد پهن تر بشه.
چند هزار تاشون هم هر روز زنگ ميزنن به 118 جهنم و تلفن و آدرس سفارتهای کانادا و آمريکا رو ميپرسن چون ميخوان مهاجرت کنن.
هر روز هزاران ايرونی زنگ ميزنن به اطلاعات و تلفن آتش نشانی و اورژانس جهنم رو ميخوان.
الان مراجعه داشتم ميگفت ما کاغذ نسوز ميخواهيم که روزنامه اپوزيسيون بيرون بديم.
ببخش! من برم، بعدا صحبت ميکنيم... چند تا ايرونی دارن کوپون جعلی کولر گازی و يخچال ميفروشن... برم يه چماقی بچرخونم.

یه آخوندی میره پیش یک کشیش و ازش میخواد بش یاد بده چطوری اونا گناهای مردمو میبخشین.
کشیشه میگه کاری نداره. با من بیا تو اتاق اقرار تا بت نشون بدم.
دو تائی میرن تو اتاق اقرار و بعد از چند دقیقه یک خانومه میاد و میگه:
-پدر روحانی منو ببخش.
-دخترم اقرار کن به گناهی که مرتکب شدی.
-پدر من یک بار به پسر همسایه دادم.
-برو 10 دلار بنداز تو صندوق کلیسا. خدا گناه تو را خواهد بخشید.
زن بعدی وارد میشه:
-پدر روحانی منو ببخش.
-دخترم اقرار کن به گناهی که مرتکب شدی.
-پدر من دو بار به برادر شوهرم دادم.
برو 20 دلار بنداز تو صندوق کلیسا. خدا گناه تو را خواهد بخشید.
دختر سوم وارد میشه:
-پدر روحانی منو ببخش.
-دخترم اقرار کن به گناهی که مرتکب شدی.
-پدر من س بار به سه تا پسر دادم.
برو30 دلار بنداز تو صندوق کلیسا. خدا گناه تو را خواهد بخشید
کشیشه از آخونده میپرسه یاد گرفتی؟ آخونده میگه آره. این کاری نداره.
کشیشه میگه خوب تا من میرم یک قهوه بخورم تو به بعدی برس.
کشیشه چند دقیقه بعد بر میگرده می بینه آخونده یه دختره رو گذاشته بیخ دیوار و سخت مشغول کردنشه.
میگه فلان فلان شده من نگفتم دختره را بکنی. گفتم گناهاشو ببخشی.
آخونده میگه: والله آمد گفت چهار بار داده. گفتم برو 40 دلار بریز تو صنودق. گفت فقط پنجاهی دارم. پول خرد نبود بقیه اش را بهش بدهم . خواستم حسابش سرراست شه !!

آخونده رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه ازپهلویش مي پرسه: ببخشيد، اينا برای چي دارن ميدون؟!
يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن.
آخونده کمی فكر مي كنه، مي پرسه: پس بقیه شون برای چي دارن ميدون؟!

به یکی میگن یک جمله بگو که توش سه تا دروغ باشه! میگه: دانشگاه آزاد اسلامی !!

آخوندو ميزارن داور بازي فوتبال. بازي آغاز ميشه و یکی از بازیکن ها يه شوت ميزنه ميره بيرون.
آخوند ميگه گل.
تيم دیگه ميگه آخه توپ رفت بيرون.
آخوند ميگه چون نيتش گل بود پس گل حساب ميشه

اندر احوالات شیخ
روزی شيخ به انیشتین فرمود: یا انیشتین. انیشتین رویش را برگرداند و گفت بله. شيخ فرمود اول صدایم را شنیدی یا مرا دیدی؟ انیشتین گفت اول صدایتان را شنیدم. شيخ فرمود پس چرا می‌گویی سرعت نور از صوت بیشتر است. انیشتین از تئوری خود پشیمان شد و فورا برای اسلام  apply کرد !!!

روزی مردی سراغ شيخ آمد و گفت: یا شيخ، من با زنی همکار هستم و در موقع کار دست و بدنمان به هم میخورد. تکلیف چیست؟
شيخ فرمود بیارش اینجا ببینیم ارزش فتوا داره یا نه… !!!
(کتاب شیخ و ملاحظات قبل از فتوا جلد 15 صفحه 42)

روزی سوسن (همسر شيخ) به اتاق اعتکاف شيخ وارد شدند و شيخ را خونین و مالین در حال ناله دیدند. شيخ در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین!
یکی از اصحاب از شيخ پرسید: در روایات آمده که در بهشت برای مومنان شرابهایی وجود دارد كه مست كننده نيست، پس برای چه آن را می‌نوشند؟
شيخ پاسخ داد: بخاطر آنتی اكسيدانش !!!
(الاسرار فی الخوراکی)]

روزی شیخ با خدا راز و نیاز کردی که ای خدا!
به خاطر سیب که تبعیدمون کردی به زمین، به خاطر آب انگور هم که میفرستیمون جهنم! فکر کنم کلا با میوه مشکل داریا..!
www.affune.blogspot.com

روزی شيخ (ره) رو به آسمان کرد و فرمود: پروردگارا! خودت را بر من بنما. ندا رسید: ای شيخ! ۴ پرنده مختلف را قطعه قطعه کن، گوشتهای آنها را با هم بیامیز و خوب چرخ‌گوشت کن. سپس به ۴ قسمت مساوی تقسیم کرده و هر قسمت را بر لب یک قله بگذار! شيخ نيز چنین کرد و با بدبختی از ۴ کوه بالا رفت و در حالی که نفس نفس میزد ... هر قسمت را بر نوک یک قله گذاشت
در آن لحظه ندا رسید: خوب دهنت سرویس شد؟ بازم بهت بنمایم یا کافیست؟
شيخ همانطور که نعره کشان راه بیابان در پیش گرفته بود به گوشت‌ها آبلیمو و زعفران زده و طعامی در خور برای خود آماده کرد

هیچ چیز مانند سبیل نمی‌تواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب !!!
(برگرفته از سخنرانی شيخ (ره) در جمع دختران بسیجی سامرا)

ﺭﻭﺯﯼﺩﻭ ﺯﻥ ﻧﺰﺩ شيخ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺩﻭ ﺍﺩﻋﺎ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﯾﮏ ﺑﭽﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ. شيخ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﺑﭽﻪ ﺭﺍﻭﺳﻂ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﺪ ﻭ ﻫﺮ ﺯﻥ ﺍﺯ ﯾﮏ ﻃﺮﻑ ﺩﺳﺖ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﺪ. ﺁﻥ ﺩﻭ ﺯﻥ ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻮﺩﮎ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪﻧﺪ ﮐﻪﺍﺯ ﻭﺳﻂ ﻧﺼﻒﺷﺪ .
شيخ ﮐﻤﯽ ﺟﺎﺧﻮﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ: ﻗﺎﻋﺪﺗﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﯾﻨﺠﻮﺭﯼ ﻣﯽ‌ﺷﺪ

روزی دشمني به خدمت شيخ رسید و پرسید : اگه خدا مردها را نمی آفرید چی می آفرید؟
شيخ فرمود : چیز خاصی نمی آفرید !!!
، اما دشمن از این سخن در شگفت ماند بیشعور اسلام نیاورد
(تذکره الاولیا-جلد 1-صفحه11)

روزی شخصی نزد شيخ (ره) رسید. شيخ فرمودند شما تازه رسیدی. خسته‌ای، فعلن نمی‌خواد سوال بپرسی !!!

آیا می دانستید هر شيخ در طول زندگی خود حدود 70 مگابایت جمله تولید می کند؟
از سری فکت‌های آموزنده‌ی شيوخ

شيخ (ره): برترین شما نزد ما بهترین شماست و بهترین شما همانا برترین شماست
در روایات آمده که شيخ پس از گفتن این حدیث ریبوت شدند

شیخ در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: شیخا، شما که در زمره‌ی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟
شیخ پاسخ داد: فلان چیز در کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟
یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علم لایتنهایی نداده است؟
چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ بودند.
شیخ گفت: ای شیرازی... نمی‌خوای از جات بلند شی، زر اضافی نزن.
یاران می‌خواستند نعره بزنند، ولی شیخ تهدید کرد اگه کسی جیکش در بیاد با پشت دست محکم می‌زنه تو دهنش

شبی قبل از جنگ شیخ مریدانش را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمی‌خوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته می‌شید. پس حالا من چراغ رو خاموش می‌کنم. هر کس که نمی‌خواد فردا تو جنگ شرکت کنه، می‌تونه بره. پس چنین کرد. چراغ که روشن شد، همه‌ی مریدان رفته بودند و شیخ خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
شیخ گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزه‌ای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش می‌کنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه شیخ را هم ربوده بودند.
شیخ در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچه‌ها بس کنین دیگه
. کم‌کم داره بی‌مزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش می‌کنم
شیخ خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن

آورده‌اند که شيخ به پیج عباسیون در فیس بوک می‌رفت و همه‌ی نوشته‌های اونها رو لایک می‌زد و به همه سفارش می‌کرد که لایک بزنن. همه از این جوانمردی شيخ کف کردن. شيخ سرش رو خاروند و گفت: مگه این علامتا بیلاخ نیستند

دوتا لر رو بردن جهنم فرداش با لباس سیاه و کثیف برگشتن،پرسیدن چرا
اینجورشدین؟ گفتن : خدا وکیلی کار دو نفر نبود ولی خاموشش کردیم
ای کسانیکه ایمان آورده اید، ایمان را برای من هم بیاورید
امام جمعه قزوین

لره به یهودیه میگه چرا شما اینقدر پولدارین؟ میگه: خدا یه چک
نوشت داد به موسی اونم نقد کرد داد به ما بعد یهودیه میگه شما چرا اینقدر فقیرین؟
لره میگه: خدا یه چک نوشت داد به محمد ، محمد داد به علی علی داد به حسن
حسن داد به حسین حسین داد به زین العابدین همینجوری رسید به آخری که اونم غیبش زده حالا میگن شاید این جمعه بیاید شاید آن جمعه بیاید جمعه هام که بانک تعطیله

پیغام قزوینی ها به رییس جمهور : مردی به ما پشت کن چرا به آقا پشت میکنی؟

یارو میره خونه می بینه یه مرده وایساده تو حیاط میگه
خانم جان این کیه؟زنش میگه ابو ریحان بیرونی
بعد میبینه یه مرد لخت پشت تخته میگه:
خانم جان این دیگه کیه؟ میگه بابا طاهر عریان
شب که میشه مرده می بینه یه مرد با چراغ قوه اومد تو خونه
به زنش میگه: خانم جان پاشو که شیخ فضل الله نوری اومده باهات کارداره

لجبازی لره با خدا :حالا که ابر میفرستی وبارون نمیدی؟
منم وضو می گیرم بعدش می گوزم

سکوتِ من هیچگاه نشانه ی رضایتم نبود ...
من اگر راضی باشم با شادی میخندم !

این شبکه‌ی خبر هم انقدر دروغ میگه که آدم جرات نمی‌کنه حتی ساعتش رو باهاش تنظیم کنه!

بعضی ها،طواف نمی کنند فقط خدا رو دور می زنند ،.

یه راننده کامیون به اداره پلیس تلفن می زنه و میگه: من یک مارمولک را له کردم.
پلیسه میگه: خب جسدش را از وسط جاده بردار بیانداز کنار جاده.
راننده کامیون می پرسه: عبا و عمامه اش را چکار کنم؟

به غضنفر ميگن باريک الله يعني چي ؟ ميگه يعني خدا لاغر است

اطلاعیه شیطان: تا میتوانید گناه کنید به علت مبلغ بالای قبض، گاز جهنم قطع شده از آتش خبری نیست

زنه میره پیش قاضی میگه آقای قاضی شوهرم منو از کون میکنه !!! قاضی میگه : طبق فرمایشات آقای لنکرانی از پشت کردن مشکلی نداره... زنه میگه میدونم مشکلی نداره چون اون کیر نه تو کون تو میره نه تو کون لنکرانی ..

آیا گوزیدن در میان رهنمودهای مقام عظمی رهبری اشکال ندارد؟
جواب: در صورتی که برای تصدیق فرمایشات معظم اله باشد ثواب اخروی نیز دارد

امام خمینی: خرمشهر را خدا آزاد کرد
بسیجیه: پس ما تو سنگر کون میدادیم؟!

روزي گذر شيخ و مریدانش به سواحل آنتالیا افتاد
سواحل زيبا, مشروب فراوان, زنان لخت و نيمه لخت به شتاب لباس ها را به در آورد و گفت:
لب آب و مي ناب و كس داغ و كون چاق و دختر نيكو سرشت, ... اي به كيرم كه نرفتم به بهشت.
و مریدان نعره ها زدند و جامه ها از تن بدر آوردند.

استاد: وقتی بزرگ شوی چه میکنی ؟
شاگرد: عروسی
استاد: نخیر منظورم اینست که چی میشوی ؟
شاگرد: داماد
استاد: او ه ه ،منظورم اینست وقتی بزرگ شوی چی حاصل میکنی ؟
شاگرد: زن
استاد: احمق ، وقتی بزرگ شوی برای پدر و مادرت چه میکنی ؟
شاگرد: عروس میگیرم
استاد: لعنتی ، پدر و مادرت در آینده از تو چی میخواهد ؟
شاگرد : نوه استاد!
.........
برداشت سیاسی:سی و دوسال هست ما میگیم چی میخوایم ولی
اونا فقط یک چیز میگن...فقط جمله ها فرق کرده

سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!.
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست !
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند !
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم :
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند !
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد …!
"پائولو کوئیلو

پیرمرد میره دختربازی بهش میگن حاج آقا خدا به راه راست هدایتت کنه
میگه: خدا فقط راستش کنه من خودم هدایتش میکنم

داستان ملت ایران
روستایی فقیری که از تنگدستی و سختی معیشت جانش به لب رسیده بود، نزد آخوند ده رفت و گفت: آملا، فشار زندگی آنقدر مرا در تنگنا قرار داده که به فکر خودکشی افتاده ام. از روی زن و بچه هایم خجالت می کشم، زیرا حتی قادر به تامین نان خالی برای آنان نیستم. با زن، شش فرزند قد و نیم قد، مادر و خواهرم در یک اتاق کوچک مخروبه زندگی می کنیم، که با هر نم باران آب به داخل آن چکه می کند. این اتاق آنقدر کوچک است که شب وقتی چسبیده به هم در آن می خوابیم، پای یکی دو نفرمان از درگاه بیرون می ماند. دیگر ادامه این وضع برایم قابل تحمل نیست… پیش تو، که مقرب درگاه خدا هستی، آمده ام تا نزد او شفاعت کنی که گشایشی در وضع من و خانواده ام حاصل شود.
آخوند پرسید:
از مال دنیا چه داری؟
روستایی گفت:
همه دار و ندارم یک گاو، یک خر، دو بز، سه گوسفند، چهار مرغ و یک خروس است.
آخوند گفت:
من به یک شرط به تو کمک می کنم و آن این است که قول بدهی هرچه گفتم انجام بدهی.
روستایی که چاره ای نداشت، ناگزیر شرط را پذیرفت و قول داد….
آخوند گفت:
امشب وقتی خواستید بخوابید باید گاو را هم به داخل اتاق ببری. روستایی برآشفت که: آملا، من به تو گفتم که اتاق آنقدر کوچک است که حتی من و خانواده ام نیز در آن جا نمی گیریم. تو چگونه می خواهی که گاو را هم به اتاق ببرم؟!
آخوند گفت: فراموش نکن که قول داده ای هر چه گفتم انجام دهی وگرنه نباید از من انتظار کمک داشته باشی.
صبح روز بعد، روستایی پریشان و نزار نزد آخوند رفت و گفت: دیشب هیچ یک از ما نتوانستیم بخوابیم. سر و صدا و لگداندازی گاو خواب را به چشم همه ما حرام کرد.
آخوند یکبار دیگر قول روستایی را به او یادآوری کرد و گفت:
امشب علاوه بر گاو، باید خر را نیز به داخل اتاق ببری.
چند روز به این ترتیب گذشت و هر بار که روستایی برای شکایت از وضع خود نزد آخوند می رفت، او دستور می داد که یکی دیگر از حیوانات را نیز به داخل اتاق ببرد تا این که همه حیوانات هم خانه روستایی و خانواده اش شدند! روز آخر روستایی با چشمانی گود افتاده، سراپای زخمی و لباس پاره نزد آخوند رفت و گفت که واقعا ادامه این وضع برایش امکان پذیر نیست!
آخوند دستی به ریش خود کشید و گفت: دوره سختی ها به پایان رسیده و به زودی گشایشی که می خواستی حاصل خواهد شد. پس از آن به روستایی گفت که شب گاو را از اتاق بیرون بگذارد!
ماجرا در جهت معکوس تکرار شد و هر روز که روستایی نزد آخوند می رفت، این یک به او می گفت که یکی دیگر از حیوانات را از اتاق خارج کند تا این که آخرین حیوان، خروس نیز بیرون گذاشته شد.
روز بعد وقتی روستایی نزد آخوند رفت، آخوند از وضع او سئوال کرد و روستایی گفت: خدا عمرت را دراز کند آملا، پس از مدتها، دیشب خواب راحتی کردیم. به راستی نمی دانم به چه زبانی از تو تشکر کنم. آه که چه راحت شدیم

طلبه تازه کار
یه طلبه ای تازه لیسانس آخوندی گرفته بود و برای اولین بار بایستی توی مسجدی روضه می خواند. ولی از آنجایی که تازه کار بود و عصبی شده بود، زبانش بند آمد و نتوانست حتی یک کلمه بیان کند.
یک آخوند کهنه کار که آن صحنه را دید، سعی کرد که همکار جدیدش را راهنمایی کند. به او گفت : بار بعد، قبل از روضه خوانی، چند قطره ویسکی توی یک لیوان آب بریز و بنوش تا ترست از بین برود.
طلبه هم جمعه بعدی همین کار را کرد و روضه خیلی گرم شد. روز بعد نامه ای از طرف همان آخوندی که نصیحت کرده بود به دست طلبه رسید. توی آن نوشته شده بود.
-         برادر جمعه بعدی چند قطره ویسکی توی یک لیوان آب بریز، نه چند قطره آب توی یک بطری ویسکی. ضمناً مایلم بهت بگویم که: -
-         لازم نیست عمامه ات را دور کمرت ببندی. –
-         اینجوری عکس امام را جلوی مردم ماچ نکن، برات حرف در می آرند.
-         ده فرمان موسی واقعاً 10 تا بودند، نه 12 تا. 12 تعداد امامان است، نه 11 تا. 11 نفر تعداد بازیکنان تیم فوتبال است و نفر دوازدهم داور نامیده می شود، نه امام زمان. –
-         وقتی راجع به پیغمبر صحبت می کنی، بگو محمد (ص) و دوازده امام، نگو محمد و تیمش. –
-         اسم یزید، واقعاً یزید بوده است، نگو «اون مادر ق…» جلوی خواهران. –
-         وقتی راجع به نایب امام زمان صحبت می کنی، بگو امام، نگو پدر خوانده. پدر خوانده مافیایی بوده است. –
-         بن لادن اصلاً ربطی به ضربت خوردن حضرت علی نداشت و جورج بوش اصلاً در جنگ کربلا شرکت نکرده بود. –
-         عیسی تیرباران نشد، به صلیب کشیده شد.
-         پایتخت عراق، بغداد است، نه نیویورک.
-         گلاب برای خوش بو کردن است، نه برای خنک کردن عرقهای گردنت.
-         خرماهایی که آنجا بود مزۀ ویسکی نبود.
-         گناهکاران به جهنم می روند، نه به قزوین.
-         اون پیرمردی که با انگشت بهش اشاره کردی و گفتی اون بچه باز ک.... است، من بودم.
-         امام علی در هیچ مسابقات جهانی شمشیربازی شرکت نکرد و هیچوقت قهرمان المپیک نبود. برای مردم خالی نبند.
-         عایشه زن پیغمبر بود، نه نوه اش.
-         حضرت محمد بیسواد بود. نه شطرنج بازی می کرد و نه اینترنت داشت. آیه های قرآن توسط یاهو مسنجر به او وحی نمی شد. –
-         روضه خوانی بصورت نشسته اجرا می شود. چرا روی قالی دراز کشیده بودی؟
-         در پایان روضه خوانی، مردم را وادار کن که صلوات بفرستند. به آنها نگو گور پدر همتون. خلاصه برادر خیلی خراب کردی. والسلام
:


هیچ نظری موجود نیست: