جمعه، فروردین ۲۰، ۱۳۹۵

تنش آفرینی آقای خامنه ای





  سرمقاله راه توده 546     ا 

https://telegram.me/rahetudeh

سال تنش آفرینی آقای خامنه ای برای مردم ایران

همه شواهد نشان می دهد که انتخابات هفتم اسفند بزرگترین زمین لرزه در زیر پای قدرت در دوران اخیر ایران بوده است. واکنش های توام با ناامیدی و خشم و تندخویی آقای خامنه ای که از همان فردای انتخابات آغاز شد، نه تنها موقعیت وی را تقویت نکرده و نمی کند، بلکه به شکل معکوسی اعتراف به این واقعیت است که رای مردم علیه رهبری فردی ایشان بوده است. در واقع این خود آقای خامنه ای است که با سخنان و واکنش های شتابزده و عصبی، بیش از هر شاهد و دلیل دیگر، عملا نزد همگان رای مردم و انتخابات هفتم اسفند را به نماد رفراندومی علیه بیت رهبری تفسیر و تبدیل کرده است.   
واکنش های آقای خامنه ای به انتخابات هفتم اسفند در عین حال نشان می دهد که ظاهرا ایشان شیوه و روش دیگری برای اداره کشور، جز از این ستون به آن ستون کردن و ایجاد غوغا و جنجال های نوبتی در آستین ندارد. دوران رهبری ایشان در واقع دوران گذار از یک جنجال به جنجالی دیگر، از یک هیاهو، از یک تنش به تنش دیگر بوده است. یک روز ایشان در این 27 سال اجازه نداده که مردم ما در آرامش، در اطمینان به امروز یا امید به آینده زندگی کنند. یا باید در داخل درگیری ایجاد کند، یا در جهان، یا در منطقه، یا با رئیس جمهور مشکل دارد، یا با منتخبان مردم، یا حتی با منصوب خودش.


ایشان زمانی که رئیس جمهور بود تمام مدت را در قهر و آشتی و مخالفت با میرحسین موسوی و گلایه از آقای خمینی سپری کرد. رهبر که شد همین داستان ادامه پیدا کرد. ابتدا شعار تهاجم فرهنگی را علم کرد و عده ای را تحت عنوان مقابله با این تهاجم به خیابان ها فرستاد و کار کشور را به دست امثال ده نمکی و الله کرم سپرد. آن هم در دورانی که مثلا روزهای آرامش پس از جنگ و سازندگی لقب گرفته بود. در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی، هشت سال را به تقابل با ایشان گذراند. از قتل زنجیره ای گرفته تا ماجرای کوی دانشگاه شروع شد تا چنگ انداختن سپاه بر همه اقتصاد و فرستادن جنگنده برای سرنگون کردن هر هواپیمای مسافری که در فرودگاه امام خمینی بر زمین بنشیند ادامه یافت. بقول آقای خاتمی هر هشت روز و نه روز یک بحران در کشور ایجاد کرد. بعد احمدی نژاد را بر سر کار آورد که در جنجال و بحران سازی از استاد و مرشد و حامی خود هم جلو زد و در دوره دوم ریاست جمهوری وی نیز با او درگیر شد و کار به قهر و خانه نشینی احمدی نژاد انجامید. سپس علیه رای مردم و انتخاب میرحسین موسوی کودتا کرد و جنجال های نوبتی و هر روزه فتنه و ریزش و رویش و جنگ نرم و براندازی و دیپلماسی تهاجمی را علم کرد و هر روز کشور را به یکسو کشاند. این اواخر هم ناگهان "انقلابی" شد و یادش آمد که با تدبیر و دیپلماسی میانه خوبی ندارد. از آخرین جنجال های نوبتی وی ماجرای جنگی کردن اقتصاد و ایجاد "قرارگاه" برای آن و "نفوذ" و سپس "لیست انگلیسی" در آستانه انتخابات هفتم اسفند بود. سال نو را هم با جنجال ماجرای موشک و صنایع موشکی و بی خیر و برکت بودن برجام شروع کرده است و اکنون باید منتظر جنجال های بعدی وی بود.
ایشان با آنکه هر بار از مردم شکست خورده و رای منفی گرفته، ولی دست بردار نیست. چه در زمان هاشمی رفسنجانی، چه در دوران خاتمی، چه در ماجرای حمایتش از احمدی نژاد و رای مردم به موسوی، چه در رای مردم به حسن روحانی و اکنون در انتخابات هفتم اسفند، در همه انتخابات ها، نامزدهای رهبر و کسانی که وی خواهان رای آوری آنان بود شکست خوردند. و البته برافروختگی ایشان از مردم و روش پرخاشگرانه وی هم ریشه در همین دارد.


هرچه هست ظاهرا بیت رهبری امورش بدون ایجاد جنجال و تزریق مداوم تنش به جامعه و کشور نمی گذرد و این در حالیست که واقعا مردم ما و کشور ما و اقتصاد ما پس از 27 سال رهبری تنش زای ایشان و پس از هشت سال حمایت از بی لیاقتی، آشوب، خیانت، فساد، غارت ثروت مردم در دوران احمدی نژاد، امروز بیش از هر زمان دیگر به تدبیر و امید و آرامش نیاز دارند.
آقای خامنه ای در سخنان نوروزی خود چنان به فقر و فساد و غارت گسترده در کشور اعتراف و از آن انتقاد کرد که اگر کسی گوینده این سخنان را نمی شناخت تصور می کرد نه رهبر یک کشور، بلکه فرمانده یک گروه مسلح ضد حکومتی که از فرستنده ای مخفی در کوههای پاکستان و افغانستان برنامه پخش می کند در حال سخنرانی است. ایشان بجای آنکه در پیام نوروزی دستآوردهای نداشته اش را به مردم شرح دهد و مسئولیتش را در بحران همه جانبه و کمرشکن سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بپذیرد و برای آینده به آنان جبران اشتباهات گذشته و شادی و امید وعده دهد، از وضع کشور به شکلی انتقاد می کند که گویا دولتی که دو سال است بر سر کار آمده باید پاسخگوی فاجعه 27 سال رهبری و دخالت وی در ریز و درشت امور کشور باشد.
سخنان اخیر آقای خامنه ای نشان داد که دوران وی به عنوان رهبر جمهوری اسلامی پایان یافته است. وقتی ما اطلاع داریم که در  دیدارهای نوروزی حکومتیان، اغلب زیر لب با هم زمزمه کرده اند "ایشان توان اداره کشور را ندارد و باید فکری کرد"، قطعا شرح جزئیات به گوش خودش رسیده است.


او از هم اکنون در جلد رهبر اپوزیسیون رفته است. ایشان، آقا مجتبی و کاسه لیسان بیت رهبری از حالا آینده را بدون خود تصور می کنند. به همین دلیل است که اپوزیسیون دولت روحانی و آینده شده اند. آقای خامنه ای آن زمان که آینده ای را در برابر خود می دید جز ایجاد تنش و درگیری و جنجال راه دیگری برای رهبری نمی دانست. اکنون که دیگر امید خود را به ادامه حیات از یکسو و دست به دست کردن قدرت به فرزندش، از سوی دیگر، از دست داده است رفتار و حرکاتش خطرناک تر و غیرقابل پیش بینی تر از قبل شده است. وی بجای آنکه منبع ایجاد آرامش و صلح و ثبات در جامعه باشد به عنوان منبع ایجاد تنش و جنجال و بی ثباتی عمل می کند. در واقع او خود با سخنان و رفتار خود بدانسو می رود که روحانیت و اکثریت مجلس خبرگان آینده را ناگزیر کند به وضع او رسیدگی و وی را مهار کرده و از کشور و مردم - یا لااقل نظام- در برابر خطرهای ادامه رهبری فردی وی حراست کند

هیچ نظری موجود نیست: