چهارشنبه، شهریور ۰۸، ۱۳۹۶

*تكان دهنده است لطفاً ١٠٠٪ بخونيد*



*تاجیکستان* روی پول جدیدش عکس 

فردوسی و ابن سینا روگذاشته،

اما *ایران* عکس قدس و کعبه گذاشته.

 *آلمان* رو پست مرکزیش عکس داریوش گذاشته

اما *ایران* واژه هاى عربی نوشته.

 *آمریکا* تو دادگاه هایش عکس کورش زده، 
*ایران* عکس عربی زده.

*سازمان ملل* منشور کورش زده،

 *ایران* رساله عربی زده.


*روسیه* تو ورزشگاهاش عکس رستم زده

*ایران* اسم قهرمانان عربی زده.


 *یونان* یک کتاب تاریخ داره مخصوص ایران که همه تو مدرسه
 خوندنش، 

 *ایران* کتاب تاریخش مخصوص 
عرباست.

 *افسوس و صد افسوس!!!!*

از *سلطان ظالمی* پرسیدند:

چه می خوری؟ گفت:گوشت ملت.

گفتند چه مینوشی؟ گفت:خون ملت.

گفتند چه میپوشی؟ گفت:پوست ملت.

گفتند اینها را از کجا می اوری؟

 گفت: *از جهل ملت*

گفتند چگونه این جهل را نگاهداری می کنی؟

 گفت: در جعبه ای طلایی به نام 
*"مقدسات"*

گفتند از این جعبه چگونه محافظت 
میکنی؟

گفت: *بوسیله خرافات!!!*

*دینی* که با خوردن آب در ملأ عام 
به خطر بیفته، ولی خوردن حق مردم 
تکونش نده، *دین نیست* توهمی است برای *عوام* و نعمتی است برای *خواص*

ﻧﺰﺩﯾﮏ *٣٨ ﺳﺎﻟﻪ* ﻫﻤﻪ ﺟﻮﺭ ﺩﻋﺎ ﻭ ﻋﺰﺍ 
ﺩﺍﺭﯼ ﻭ ﻧﺎﻟﻪ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﮐﺮﺩﯾﻢ؛

*٨ ﺳﺎﻝ* ﺑﺎ ﻧﺼﻒ ﺩﻧﯿﺎ ﺟﻨﮕﯿﺪﯾﻢ؛

*15* ﺳﺎلِ ﺩﺭ ﺗﺤﺮﯾﻢ ﻫﺴﺘﯿﻢ!!!

ﭼﻪ حکمتیه ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺭﻭﺯ ﻫﻤﮥ ﺩﻧﯿﺎ 

ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﻦ؟؟!!!

*ﺗﺮﮐﯿﻪ* ﻗﻄﺐ ﺻﻨﻌﺘﯽ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻣﯿﺸﻪ،

*ﺩﺑﯽ* ، مركز تجاري ﺁﺳﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ،

*ﮐﺮﻩ ﺟﻨﻮﺑﯽ* ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ ﺭﺍ مال خودش میکنه

*ژاپن* کل بازار الکترونیک جهان رو به خودش اختصاص میده.

*ﻗﻄﺮ* ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ ﺗﺮﯾﻦ ﮐﺸﻮﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﻣﯿﺸﻪ!!!

*ارمنستان* اولین درآمدش صادرات برق به ایران میشه.

*تایلند* اولین مشتری توریستش ایرانیها میشن،

*اسپانیا* زعفران ایران رو میگیره و
اولین درآمدش صادرات زعفران به دنیا میشه.

*اونوقت* 

ﻣﺎ ﺍﺯ *ﺳﻮﻣﺎﻟﯽ ﻭ ﺑﻨﮕﻼﺩﺵ* ﻓﻘﯿﺮ ﺗﺮ 
ﻣﯿﺸﯿﻢ؛

ﺗﻮ *ﺻﻒ ﺳﺒﺪ ﮐﺎﻻ* ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﻣﯿﻤﯿﺮﻧﺪ!!!...

كجای ﮐﺎﺭ ﻣﺎ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ؟؟؟؟؟

ﯾﺎ ﺩﻋﺎﻫﺎ ﺭﻭ، ﻋﻮﺿﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﺩﻋﺎﯼ ﻋﻮﺿﯽ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﺑﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﯿﻢ،

ﯾﺎ ﻋﻮﺿﯽ ﻫﺎ ﺑﺮﺍﻣﻮﻥ ﺩﻋﺎ ﻣﯿﺨﻮﻧﻦ،

ﯾﺎ ﻋﻮﺿﻤﻮﻥ ﮐﺮﺩﻥ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﻋﺎ بخونیم.

یا عوضیا دارن میبرن و میخورن و ما. فقط دعا میخونیم.!!!

اگر *خرمشهر* را خدا آزاد كرد!!..

بگذاريد 

*فلسطين* را هم خدا آزاد كند 

مگر *خدای* ما با *خدای* آنها فرق 
میکند؟؟؟؟؟

در *ایران باستان* هنگامی که کودکی به دنیا می آمد درختی در  
زمین می کاشتند.

اکنون که کودکی زاده می شود 

*خون حیوانی* را به زمین می ریزند.

*بزرگترین حقارت تاریخ یخ زدگی  مغز انسانهاست*

دلخوشیم به کدام راه نجات؟؟؟

در روزگاري كه همه از *مرغ* حرف 

می زنند كسی از *خروس*نمیگوید، 

زیرا همه به فكر *سیر شدن* هستند نه بیدار شدن..!!

*فانوسهای* ده میدانند بیهوده روشنند!

و *سگان* ده نیز میدانند بیهوده 
بیدارند!!!

وقتی در   روز *دزدها* به مهمانی 
*کد خدا* میروند!!




پیشنهاد به مناسبت عید قربان (طنز جدی!)




عید قربان!ا
یک پیشنهاد منطقی


 حکومت جمهوری اسلامی که کنترل همه زوایای زندگی و بخصوص مذهب را در اختیار گرفته و هر روز برای مردم "رسم و رسوم" درست میکند این قانون منطقی را هم اضافه کند که تمام مومنین عمل قربانی کردن را میبایست شخصا و با دستان خود انجام دهند. باین منظور حکومت شروع به فرهنگ سازی این مسئله کند و در تلویزیون و دیگر رسانه ها شیوه صحیح کشتار گوسفند ها را با جزئیات و بصورت بصری به همگی آموزش دهد. طبیعتا سر بریدن گوسفندان را میبایست از مدارس و حتی در سطح کودکستان شروع کرد. ببعی ها را به مدرسه آورده و از کودکان بخواهند که سر آنها را ببرند. گروه دیگری که در آموزش عملی آنها میبایست جدیت نشان داد خانم ها هستند.  هر زنی که ادعای ایمان دارد میبایست یک گوسفند را با دستان خود در جلوی یاران و بستگان سر ببرد. 

حل معضل تقابل قوانین مذهبی و قوانین مدنی: طنز جدی!


یک پیشنهاد راهبردی برای حل معضل تقابل قوانین مذهبی و قوانین مدنی

 با وصف ضدیت جمهوری اسلامی با قوانین مدنی این رژیم در این چهار دهه نتوانسته مسئله را حل کند و قوانین شرعی را بصورت کامل جانشین قوانین مدنی کند. مثلا طبق قوانین مدنی سن قانونی اشخاص 18 تعیین شده و این حقیقت بصورت رسمی در شناسنامه های اشخاص منعکس شده و بر مبنای آن اسناد رسمی تثبیت میشوند. این در حالی استکه طبق قوانین شرعی سن بلوغ برای پسر ها 15 سالگی و برای دختر ها 13 سالگی (و حتی پائینتر) است که بر مبنای آن بسیاری از تعاملات قانونی در دادگاه ها و غیره انجام میشود.

پیشنهاد من این استکه هر دو ساختار قانونی را هم زمان حفظ کنیم ولی اعمال آنها را وابسته کنیم به مذهبی بودن و غیر مذهبی بودن افراد. باین صورت که با شخصی که مذهبی است طبق قوانین شرع رفتار کنیم وبا شخصی که مذهبی نیست با قوانین مدنی. برای مثال شخصی که مذهبی است را در صورت دزدی دستش را قطع کنیم و اگر غیر مذهبی است او را بزندان بیاندازیم. شخصی که مذهبی است را در صورت زنای محسنه سنگسار کنیم و در صورت غیر مذهبی بودن جریمه و یا زندان کنیم. 

اینجا سوال پیش میاید که مذهبی بودن و یا غیر مذهبی بودن اشخاص را چگونه تعیین کنیم. بعقیده من این کار را خیلی آسان میشود انجام داد. اول، به ظاهر آنها توجه میکنیم. مثلا جای مهر پیشانی، پوشش حجاب اسلامی مانند چادر، داشتن تسبیح، همراه داشتن کتاب قرآن یا نوشته جات مذهبی در خودرو و یا در جیب، و غیره این ها همه مصداق مذهبی بودن است. دوم، میتوان سبک زندگی شخص را تحقیق کرد که مثلا آیا او به حج رفته است، به صورت مداوم به مسجد میرود، در روی میز کار خود و یا در منزل تصاویر مذهبی نگه میدارد، به کلاس های قرآن میرود، سینه زنی میرود، و غیره. 
به این ترتیب ضدیت درونی قضائی رژیم حل میشود و همه مردم تکلیف خودرا میدانند و عدالت بصورت کامل انجام میگردد

هماهنگ با این پیشنهاد من شخصی در تلگرام راه حلی برای حذف امام زاده ها داده است که مناسب دیدم در اینجا اضافه کنم

  برای ازبین رفتن امام زاده ها هیچ کار خاصی نیاز  نیست انجام شود 
کافیست قانونی تصویب شود که هر آخوندی را که بیمارشد  باید  برای درمان به یک امامزاده ببرند .یعنی درمان اخوند در بیمارستان ها و با تجهیزات کفار ممنوع شود .
آخوند هم که نمی تواند به چنین قانونی معترض باشد! چون عمری است به مردم می گوید: امام زاده ها بیماران را شفا می دهند.


من به شما قول  شرف می دهم با این روش ساده و کم خرج در مدت زمان کوتاه در همه 13000 امامزادها بسته شود

مقایسه داستانهای ایران باستان با داستانهای مذهبی

واقعا چرا ؟!

از نظر اغلب ما:

🔸رستم دیوِ سپید را شکست داد: افسانه است !
🔹 داوود، جالوت را شکست داد: حقیقت است !

🔸کاوه ضحّاک را از میان برد: افسانه است !
🔹موسی فرعون را از میان برد: حقیقت است !

🔸آرش با یک تیر کمان مرز ایران و توران را تعیین کرد: افسانه است !
🔹نوح تمام حیوانات را سوار کشتی کرد: حقیقت است !

🔸کیکاووس به وسیلهِ عقابها به هوا پرواز کرد: افسانه است !
🔹سلیمان بر قالیِ پرنده سوار می شد: معجزه است !

🔸داراب به وسیلهِ نامادری اش در سبدی روی آب پیدا شد: افسانه است !
🔹موسی به وسیلهِ آسیه در سبدی روی آب پیدا شد: حقیقت است !

🔸سیاوَش به سلامت از آتش گذشت: افسانه است !
🔹ابراهیم به سلامت از آتش گذشت: معجزه است !

🔸بیژن مدتی در ته چاه زندگی کرد: افسانه است !
🔹یوسف مدتی در ته چاه زندگی کرد: معجزه است !

🔸اسفندیار رویین تن بود: افسانه است !
🔹داوود رویین تن بود: حقیقت است !

🔸سیاووش در برابر وسوسهِ نامادری اش سودابه ایستادگی و پرهیزگاری کرد: افسانه است !
🔹یوسف در برابر وسوسهِ زلیخا ایستادگی و پرهیزگاری کرد: حقیقت است !

🔸فریدون و یارانش از دجله گذشتند: افسانه است !
🔹موسی و یارانش از نیل گذشتند: معجزه است !

🔸از دوش ضحّاک مار رویید: افسانه است !
🔹عصای موسی اژدها شد: معجزه است !

🔸زال توسط سیمرغ پرورش یافت: افسانه است !
🔹یونس در شکم نهنگ زندگی کرد: حقیقت است !

🔸رستم 700 سال عمر کرد: افسانه است !
🔹نوح 950 سال عمر کرد: حقیقت است !

👈به راستی چرا آنچه به نفع باورهای دینی که گاه به خرافات هم نزدیک می شود ، معجزه یا حقیقت محسوب می شود؟!
ولی آن چه مربوط به ایرانِ باستان و تمدّنِ ماست افسانه می باشد؟

به زبان ساده تر:

چرا اسطوره های سامی را حقیقت می دانیم ولی اسطوره های هند و ایرانی را خرافات ؟!


هرگز اندیشیده ایم که چرا اینگونه است ؟

سه‌شنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۹۶

عرفان بیجا مانع کسب است


(منتشر شده در سایت ایران وایر / دوشنبه 6 شهریور 1396 /شراگیم زند)
@sharagimzand

عرفان بیجا مانع کسب است

سه سال پیش وقتی جوانی به نام «محسن امیر اصلانی» در زندان گوهردشت کرج اعدام شد روزنامه شرق گزارش مفصلی در مورد او منتشر کرد که علت اعدام او را نه بنیانگذاری یک عرفان نوظهور و یا بدعت در دین که داشتن شاکی خصوصی برای تجاوز جنسی عنوان کرده بود... گزارشی که با همان کلیدواژه هایی نوشته شده بود که خاص سناریونویس‌های اطلاعاتی و امنیتی ست... این گزارش با اینکه در خوانش اول جذاب و عامه پسند بود و علی الظاهر توسط یک خبرنگار بی غرض نوشته شده بود اما فقط کافی بود کمی در مورد حواشی این پرونده و دادنامه های اولیه و شخصیت و مقالات و آثار خود امیراصلانی و مانند آن تحقیق کرد تا متوجه شد گزارش روزنامه شرق چقدر فارغ از همه اینها نوشته شده و صرفا سناریویی ست که یک بخش از واقعیت را برداشته و با ده بخش فانتزی های جنسی بازجو میکس کرده و شده است گزارش پرونده... اما خب چه کسی دنبال حقیقت است و حال و حوصله و وقت برای تحقیق در مورد بنیانگذار یک فرقه عرفانی جدید و ناشناخته را دارد؟ افکار عمومی با یک داستان جذاب، سرراست و البته تکان دهنده جنسی طرف است و همین برایش کافی ست... یک مرشد شیطان صفت که چهل تا زن و مرد را با خودش می‌برد در اردوی شمال و به زنهای شوهردار تجاوز می‌کند و یا آنها را تشویق می‌کند با مردهای دیگر بخوابند... در یک مورد شوهر زنی باور نمی‌کند که بنیانگذار این طریقت معنوی به زنش تجاوز کرده است و از او سوال می‌کند و مرشد نه تنها تایید می‌کند که چنین کرده بلکه چند نشانه از اعضای خصوصی بدن زن را هم به شوهرش می‌گوید تا آن مرد مطمئن شود و... و... و...

محسن امیر اصلانی بنیانگذار حرکتی معنوی به نام «طریقت جوهری» بود و دهها کتاب و مقاله در زمینه تفسیر قرآن و عرفان و مانند آن داشت و کلاسهایی برگزار می‌کرد و شاگردانی داشت و برای من که از روی کنجکاوی (و نه علاقه چرا که باوری به متافیزیک ندارم) برخی کارها و کتابهایش را خوانده ام الحق بسیار جذاب تر، به روز تر و هوشمندانه تر از علمای فرتوت حوزه نشین، مسائل دینی و هستی شناسانه را تحلیل و تفسیر می‌کرد... و همین جذابیت دکانش در کنار دکان از مد افتاده علمای عظام، ناقوس مرگ را برایش به صدا در آورد و قبل از اینکه کارش بالا بگیرد و شناخته شود و گل کند و زبانزد خاص و عام شود او را که جوانی سی و پنج ساله بود به اتهام ایجاد بدعت در دین و توهین به یونس پیامبر گرفتند و بعد از چند سال انفرادی و پرونده سازی با اتهام تجاوز اعدامش کردند... یک پیام واضح به همه مدعیان این عرصه: " در این راسته که ما مشغول فروش دین و عرفان به خلق الله هستیم کسی حق ندارد دکان بزند و مشتری برباید! "

حالا هم محمدعلی طاهری بعد از شش سال حبس که بیشتر آن انفرادی بوده است و بدون برگزاری حتی یک جلسه دادگاه علنی  به اعدام محکوم شده است... برای کسی مثل محمدعلی طاهری که شخصیتی شناخته شده است و دوستداران و شاگردان زیادی دارد، ساختن داستان تجاوز جنسی و شاکی خصوصی و مانند آن شاید به راحتی محسن امیر اصلانیِ جوان و گمنام نباشد اما کار نشد ندارد... مدتی ست که زمینه سازی برای این حکم در حال انجام است... کاربران بی نام و نشان و ترول ها در فضای مجازی دوره افتاده اند و زیر هر نوشته ای که کلمه ای به احتمال اعدام محمدعلی طاهری اعتراض کند دهها خط کامنت می‌گذارند و یادآوری می‌کنند محمدعلی طاهری شیاد است و فاسد است و شاکی خصوصی دارد و چه و چه... در رسانه های اصولگرا هم بستر سازی برای اعدام محمدعلی طاهری چند سالی هست که به راه افتاده و هرازگاهی گزارشهای عجیب و غریب در مورد او منتشر می‌شود و یا با قربانیان مجهول الهویه ای که به جز چند حرف کوچک از اول اسم و فامیل خود نیستند مصاحبه های مفصلی می‌شود و آنها می‌گویند  که کلاسهای عرفان حلقه بدبختشان کرده و خانواده شان را متلاشی کرده و آنها را تارک نماز کرده و اصلا زن و مرد سر این کلاسها بدون رعایت شرعیات توی هم میلولند و خلاصه که محمدعلی طاهری شیطان است و باید اعدام شود.

و حالا چند روزی ست که این حکم صادر شده است... برای اعتراض به این حکم لازم نیست با محمدعلی طاهری قرابت فکری داشته باشیم و یا دلبسته آموزه های او باشیم... او احتمالا همانقدر شیاد و عوام فریب است که علما و بزرگان دینی اینچنین هستند... همانقدر که فلان عالم دینی حق دارد پرده را کنار زده و گوشه ای از عالم غیب را نشان مردم بدهد و به آنها بگوید راه کدام است و پیروان و مریدانی دور خود جمع کند، امیراصلانی، طاهری و کسانی مثل آنها نیز چنین حقی دارند... قاعده درست این است که همیشه حق با مشتری ست و در نهایت این مردم هستند که باید با عقل و شعور خود، برای تسکین سرگشتگی ها و دردهای لاعلاج و سوالهای بی جواب خود بین ضریح فولاد امام رضا و انرژی کیهانی یکی را انتخاب کنند.
اما بر سر در این مملکت تابلویی نصب است که رویش نوشته شده: «عرفان بیجا مانع کسب است»
اگر کسی به ما بعدالطبیعه و عوالم روحی و تجربیات عرفانی علاقه دارد و یا درد و مرض لاعلاجی دارد که نیازمند امداد غیبی ست و یا سوالی در مورد هستی و جهان خلقت دارد باید تشریف بیاورد و متاع رسمی و هولوگرام دار حوزه های علمیه و علما و عرفا و فلاسفه‌ی حکومتی را ابتیاع نماید و غیر از این هر دکانی در محدوده قلمرو جمهوری اسلامی زده شود روی سر صاحبش خراب خواهد شد.
و این چیزی ست که غیرانسانی و قرون وسطایی ست و صرف نظر از هر باور و مذهب و فکری که داریم باید با تمام توان به آن اعتراض نمائیم.
@sharagimzand

https://iranwire.com/fa/blogs/723/23182

پنجشنبه، شهریور ۰۲، ۱۳۹۶

ویدو: کدخدایی که گمان کرده خدای دِه ماست





کدخدایی که گمان کرده خدای دِه ماست
کدخدا نیست
خدا نیست
بلای ده ماست
روزگاریست به‌ گوش همه خواند که خداست
خانه‌اش در ده ما نیست
جدای ده ماست
بی‌نوا
بی‌خبر از حال وهوای ده ماست

چهارشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۶

مقالۀ کوتاه و نقد بی تعارفی نوشته یکی از روشنفکران نامدار الجزیره


 آیا مسلمان یک شهروند ناکام است؟ امین زوایی

http://news.gooya.com/2017/07/post-5926.php

نوشتۀ : امین زوایی / ترجمه : م.سحر

Amin Zaoui 
Le musulman est-il un citoyen raté ?

یادداشت مترجم:

مقالۀ کوتاه و نقد بی تعارفی که می خوانید نوشته یکی از روشنفکران نامدار الجزیره ، برخاسته از خانواده ای مسلمان و عرب است.

صراحت لهجۀ او به عنوان یک عرب ، در نقد جامعه مسلمان را می توان به شجاعت و شرافت روشنفکری نویسنده ای تعبیر کرد که آینده مردم کشورش و به طور کلی مسلمانان (خاصه اعراب) برایش اهمیت اساسی داشته و می کوشد تا با نگاهی رو در رو و چشم در چشم جامعه خود و جوامع مشابه مسلمان نشین ، تا حد ممکن سرچشمه گرفتاری اساسی را به مردمی که غریق انواع آفاتند و به قول نویسنده « چون دایره ای به گرد خویش می چرخند » ، مشاهده کند و نقاط دردناک اندامواره جامعه مسلمانان را در آینۀ نقدی خالی از کتمان و تعارف بازتاب دهد.

می توان با سخنان او موافق یا مخالف بود اما نمی توان به صداقت و نیت خیر و نیکخواهی ی بارز او در نگاه انتقادی اش تردید کرد.

ترجمه این مقاله کوتاه هم به معنای موافقت یا عدم موافقت مترجم با نوع نگاه و مبانی انتقادی وی نیست ، بلکه به نظرم رسید که خواندن این مطلب برای بسیاری از ایرانیان ازین نظر می تواند جالب باشد که خواهند توانست جامعه روشنفکری خود را( با مدعیان رنگارنگ چپ یا دینی اش) در دوران معاصر با نویسندگان و روشنفکران عرب ــ که هرچند اندکند اما هستند ــ قیاس کنند.

قطعاً شجاعتی که در بیان نویسنده خواهند یا فت و صراحتی که در لحن گفتار او مشاهده خواهند کرد این فرصت را به آنان خواهد داد تا به تفاوت های بنیادینی بیندیشند که میان روشنفکر به معنای واقعی کلمه و روشنفکر در معنایی که در جامعه ما رایج کرده وبه انواع صفت ها و القاب آراسته اند ، وجود دارد.

امین زووایی الجزیره ای ست. 60 سال دارد نویسنده و استاد دانشگاه است

وی علاوه بر آثاری که به زبان فرانسه نوشته است کتاب های فراوانی در نقد ادبی و تئوری ادبیات و نیز در باره فلاسفه معاصر همچون ژاک دریدا منتشر ساخته . رمانهای متعددی به عربی نوشته . او در دانشگاه تدریس می کند . رئیس کتابخانه ملی الجزیره بوده است و برنامه های ادبی و فرهنگی بسیاری را در تلویزیون اداره کرده و از هیئت داوران فستیوال تئاتر کارتاژ بوده عضو هیئت امناء صندوق مالی عرب برای فرهنگ و هنراست.

اودر بار ها برای ارائه کنفرانس های گوناکون به دانشگاه های تونس، مراکش فرانسه، و انگلیس، دعوت شده است.

برای اطلاعات بیشتر در باره این نویسنده روشنفکر الجزایری می توان به لینک زیر در ویکی پدیا مراجعه کرد :

https://fr.wikipedia.org/wiki/Amin_Zaoui

پاریس م. س 26.7.2017 



آیا مسلمان یک شهروند ناکام است؟

شهروند یا تسلیم شده ؟ شهروند یا مؤمن؟

با غور وتعمقی پایدار در این دنیای مسلمان که غرق در جنون مذهب است به این اندیشه رسیده ام که آیا یک مسلمان شهروندی ست ناکام ؟:


هرجا که مذهب به عنوان شیوۀ زیست سلطه جوست و هرجا که مذهب همچون الگو و سرمشقی برای زندگی تحمیل می شود و هرجا که مذهب همچون عامل فشاری برضد آزادی اندیشه وبرضد آزادی های فردی به کار می افتد ، حقوق شهروندی انسان ها به تمسخر گرفته می شود و علت وجودی شهروند از میان می رود.

بدین گونه فرد به جای شهروند و در جایگاه وی قرار می گیرد.

رمه جایگاه گروه اجتماعی را تصرف می کند و خانه و کاشانه، موقعیت شهر (سیته ) را از آن خود می سازد.

از آنجا که در کشورهای عربی ـ اسلامی ، دین اسلام در جزئیات زندگی فردی و جمعی مردم دخالت می کند، جامعه به طورمداوم خود را زیر سیطره و تسلط ایمان دینی ، در اسارت ذلت و پریشانی می بیند.

از آنجا که اسلام فردِ آدمی را از آغاز تولد ، برای جهان دیگر وبرای روزگاری دیگر که همان روز پاداش یا کیفر نهایی ست آماده می کند ، از منظر یک مسلمان این دنیای خاکی دون جز عبورگاهی گذرا و موهوم به شمار نمی آید.

شهر مردگان بر شهر زندگان اولویت دارد ، زیرا فرد مسلمان (ونه شهروند)از روزگارکودکی و از همان مکتبخانه های قرآنی سری غرق در متون و احکامی دارد که به دوران های ی گذشته یعنی به سدۀ دوم هجری (هشتم و نهم میلادی) متعلقند.

از این رو چنین انسانی خود را کنده شده از زمان و بیگانه از خویشتن و غریبه با دوران تاریخی خود می یابد.

اینچنین است که او بیش از آن که به کوی و برزن خود بیندیشد ، در فکرشهر(سیتۀ) بهشتی ست .

وازآنجا که مسلمان به زمان دیگری جز روزگار خود اتصال دائم دارد ، همواره به جنت المأوا می اندیشد و به نهرهایی که لبریز شراب اند و شیر و عسل در آنها موج می زند .

بدین گونه فراموش می کند که هنگام عبور رفتگران کیسۀ زباله را با خود به کوچه بیاورد.

همچنین در محلۀ او یکی از زباله دان ها دزدیده اند و یکی دیگر از آنها را هم از میان شکافته و بر زمین رها کرده اند!

من بسیاری از شهرهای مسلمانان را دیده ام : از مکه گرفته تا نواکشوط (پایتحت موریتانی) و از وهران (دومین شهر الجزیره) تا طنجه (شهری در شمال مراکش) و قاهره یعنی مهمترین شهرهای نمادین عربی را ، وهمه را ناتمیز یافته ام.

مسلمان با چشم دوختن مفرط به بلند و کوتاهی دامن زنان ، مقررات رانندگی را ازیاد می برد و این البته که اصلا مهم نیست زیرا در بهشت مقررات رانندگی وجود ندارد !

مرگ امری ست «مکتوب »! و روز مرگ در همان لحظۀ تولد از پیش تعیین و بر پیشانی فرد نوشته شده است!

مسلمان هنگام فکر کردن به بیگانه ، یعنی به دیگری ، یعنی به کسی که شبیه او نیست وتعلق به مذهب دیگری دارد ، یعنی به کسی که یهودی ست یا مسیحی یا بی دین ، شتابرده به ژرفنای نفرت و انزوا فرو می غلطد .

آن که به او شباهتی ندارد می باید با جهاد مقدس و با کینه یا با خشونت کلامی از اطراف او طرد و مهجور شود .

و بدین گونه شهر(سیته) ، گونه گونی و آفرینندگی اش را از کف می دهد .

بروید وکرانه دریا های ما را ببینید و میدان های عمومی ما را تماشاکنید و بازار های عمومی ما را .

بروید وسائط حمل و نقل عمومی ما راببینید و فضا های سبز عمومی ما را و مدارس عمومی ما را و پیاده روهای عمومی ما را و پارکینگ های عمومی ما را.....


فاجعه ای ست درد آور.

از آنجا که فردِ مسلمان مطمئن است که مذهب او آخرین و کامل ترینِ مذاهب است و بهترین و عادل ترین و حقیقت مدارترین آنهاست ، واز آنجا که قویاً باور دارد که مذاهب دیگر همه در بطالت محض اند و جملگی دستکاری شده و مجعول و ظالم و نا برحقند وکاملا بر او مسجل شده که اهل مذاهب دیگر، همه کافر و بد دینند ، لاجرم از اوان نوباوگی با منطقی تهاجمی و خشونت ورز هویت و وجود شخصی خودرا در حالت قهر مداوم با دیگری قوام میبخشد.

بدین گونه ست که او در مسیری معکوس حرکت می کند.

از آنجایی که فردِ مسلمان اطمینان کامل دارد که همه چیز در متن مقدس قرآن بیان شده ، بر این باورست که همۀ علوم را بدو سپرده اند : همۀ حقیقت ها ، همۀ فنون و صنعت ها، در چنگ اوست .

ازین رو شهروندی را دشمن خو می شمارد و شخص خود را در تقابل و تعارض با شهروندی باز می بابد .

زیرا شهروندی یعنی فراهم آمدن امکان قسمت کردن فضای همزیستی برای انسان هایی که با یکدیگر تفاوت دارند.

از آنجا که فردِ مسلمان ،مؤمن است و معتقد ، مطمئن است که برای فرونشاندن عطش فکری و فرهنگی خود به کتاب های دیگر نیازی ندارد و برای تغذیۀ صور ذهنی و برای وسعت بخشیدن به دامنۀ تخیل انسانی خود، محتاج دیدن فیلم ها نیست و برای ارضاء خواهش های زیبایی طلبانۀ دیدگان خود، از هنرهای بصری و نگارگری مستغنی ست و برای گرما بخشیدن به انساندوستی خود به موسیقی و ترنم نغمه ها حاجتی ندارد و براین گمانست که برای همیشه از وجود اینها بی نیاز شده ست.

او بر این تصورست که برخوردار از کتابی ست به نام قرآن، که به تنهایی جای خالی این چیزهای خُرد و ناچیز و بیهودۀ آدمی زاده را پرمی کند.

بدین گونه فرد مسلمان با تکیه بر این خودکفایی ذهنی نفی و طرد هرگونه زمانمندی دنیوی را با خود به این سو و آن سو می برد وچنین است که به شهروندی نمی اندیشد.

فردمسلمان باوری قطعی دارد به این که : زندگی گذرا و موقتی ست و حیات جاودان و حقیقی را برای وی درسرای باقی یعنی در جهانی دیگر، فراسوی این دنیای فانی تدارک دیده اند .

ازین رو کاهل است و چشم به راه نشسته ست تا مرگ در رسد و او را به دنیایی که فراسوی این سرای سه پنج برایش مهیا ساخته و به او وعده کرده اند، برساند.

چنین است که به شهروندی باور ندارد ، زیرا شهروندی، جانبدار فلسفه ای ست که طرح آینده ای بهتر را در افق دید قرار داده و بنای شهر(سیته) ی درخور و ممتاز را در چشم انداز حود دارد.

از آنجا که فرد مسلمان ، به طور کلی طی پانزده قرن، قربانی انواع تفسیرها یی از قرآن بوده ست که به حکم انواع سلاطین و خلفا صورت می پذیرفته اند ، ناگزیر در وضعیتی قرار گرفته است که مدام می باید چون دایره ای به گرد خود بگردد.

او به انسانی بدل شده است که میان مصرف ، خودکشی و جنگ سرد و گرم سرگردان است.

جامعه مذهبی از هرنوع که باشد ارزش ایمان را بر ارزش شهروندی برتر می داند و تسلیم را بر نقد مرجح می شمارد.

امین زاوویی

aminzaoui@yahoo.fr

Liberté (Souffles)

ویدیو: سخنان خمینی در باره تعفن آخوندی

ویدیو:‌همه چی آرومه : شعر و صدا علی زکریایی




...
...
...
همه چی آرومه 
تو پسا برجامم
صابونه تحریمو بتنم می بالم
همه نفتامون واسه توتاله
سلفی با موگرینی 
ای خدا خوشحاله
 اون بما می خنده 
از چشاش معلومه

شعر و صدا علی زکریایی

ویدیو: صحبت هاي شفيع عيار روشنفكر افغانستاني در مورد محمد پيامبر مسلمانان

شعرپیرمرد در خبابان

پنجشنبه، مرداد ۱۲، ۱۳۹۶

داستان کوچکی از دهخدا


گویند در عصر سليمان نبی پرنده اى براى نوشيدن آب به سمت بركه اى پرواز كرد
اما چند كودک را بر سر بركه ديد، پس آنقدر انتظار كشيد تا كودكان از آن بركه متفرق شدند.
همين كه قصد فرود بسوى بركه را كرد، اينبار مردى را با محاسن بلند و آراسته ديد كه براى نوشيدن آب به آن بركه مراجعه نمود .
پرنده با خود انديشيد كه اين مردى باوقار و نيكوست و از سوى او آزارى به من مُتصور نيست.
پس نزديک شد، ولی آن مرد سنگى به سويش پرتاب كرد و چشم پرنده معيوب و نابينا شد.
شكايت نزد سليمان برد.
پیامبر آن مرد را احضار کرد، محاكمه و به قصاص محكوم نمود و دستور به كور كردن چشم داد.

آن پرنده به حكم صادره اعتراض كرد و گفت
چشم اين مرد هيچ آزارى به من نرساند
بلكه ريش او بود كه مرا فريب داد
و گمان بردم كه از سوى او ايمنم
پس به عدالت نزديكتر است اگر محاسنش را بتراشيد
تا ديگران مثل من فريب ريش او را نخورند..

👤 دهخدا؛ چرند و پرند

پاسخ تند دكتر زيبا كلام به آيت الله مصباح یزدی


منتظر زندان و تکفیر و اعدام دکتر زیبا کلام باشید

پاسخ تند دكتر زيبا كلام به آيت الله مصباح یزدی

💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠

مصباح یزدی: "شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند." !ا

جواب زیبا کلام ....ا

آن یکی حضرت آیت الله که کارش تجارت لاستیک است، این یکی آیت الله هم که کارش تجارت شکر است، آن یکی امام جمعه هم که با نصف زنهای شهرستان شان رابطه غیرافلاطونی داشته، این یکی حضرت آقا هم که بالای منبر استندآپ کمدی مرغ و خروس اجرا می کند، آن یکی حجت الاسلام که تخصص اش جوراب استارلایت بوده،
قرائتی هم که 37 سال است اوپرا وینفری حزب الله شده، قرآنی را که در 23 سال نازل شد، سی و هفت سال تفسیر کرده هنوز به جزء دومش نرسیده، در عوض خودش کمدین شده.
آن یکی را هم که به اتهام زنای محصنه، رابطه نامشروع با اجنه، روابط ویژه با ارواح دستگیر کردند و این یکی هم که در اثر حمله آفتابه به دلیل اخلاق خانوادگی، وردست ناموسش بکلی دچار غیبت کبری شد، آن وقت آقای مصباح یزدی گفته که « شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند.»
شیطان غلط می کند این کارهایی را که علمای اسلام بلدند بکند. شیطان از این کارها بلد نیست. اگر محاکمه های دادگاه ویژه روحانیت را بفرستند برای بارگاه شیطان دودور آنها را بخواند، از شدت ناراحتی و غم و غصه سکته می کند. شیطان باید برود تازه جامع المقدمات را پیش شجونی بخواند و سیوطی را پیش پناهیان و لمعه را پیش طائب، تازه وقتی وارد درس خارج شد برود پیش آیت الله مصباح و از شدت خجالت از قم فرار کند و برود به جزایر برمودا.
طرف می گوید « شیاطین در صدد تخریب روحانیت هستند.» شیاطین اصلا قد این حرفها نیستند. حرف می زنید شما هم. به عقل جن می رسد که مثل آیت الله مصباح از قم سه دور کره زمین را دور بزند، برای اینکه هر کوبایی را مسلمان کند یک میلیون دلار از بیت المال پول بگیرد؟ که چی؟ که در کشور کوبا بعد از سی سال چهارصد تا مسلمان شیعه نماز بخوانند. آنوقت هر سال چهل هزار نفر توی قم بی دین بشوند؟
شما اگر ماهی یک میلیون دلار در قم صرف رفاه مردم کنی مسلمان کم نمی آوری که بخواهی از کوبا مسلمان تولید انبوه کنی. 
بعد معاون سیاسی استاندار تهران گفته: « نود درصد جوانان ما امروز به واسطه رفتارهای سیاسی ما از اسلام فاصله گرفته اند.» پس انتظار داشتی چکار کنند؟ انتظار داشتی وقتی یک دیوانه مثل احمدی نژاد می شود رئیس جمهور کشور، یک هیولا مثل احمد خاتمی می شود امام جمعه تهران، یک ابوالهول مثل علم الهدی می شود امام جمعه مشهد، از صبح تا شب علما در تلویزیون اباطیل می گویند و سالی چهارده ماه مملکت عزا و روضه خوانی است، جوانان مملکت به جای لاس و گاس بروند جمکران؟

دکتر صادق زیبا کلام ،استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران