دوشنبه، مرداد ۰۶، ۱۳۹۹

خاطره‌ای جالب و تکان‌دهنده از سفر به عراق


من محمد خیراندیش در یکی از مدارس شهر بوشهر معلم عربی هستم و مایلم خاطره‌ای جالب و تکان‌دهنده از سفرم به عراق رو با شما در میان بگذارم.

 

سال ۹۵ اربعین برای زیارت رفتم عراق، از نجف تا کربلا رو باید پیاده می‌رفتیم، یک شب رو به موکب نرفتیم و در خانه‌ی یکی از عراقی‌هایی که خانه‌اش در مسیر بود مهمان شدیم که اتفاقاً صاحبخانه هم معلم تاریخ بود. من چون عربی بلد بودم بعد از صرف شام مقداری با صاحبخونه اختلاط کردم. از هر دری حرف زدیم تا رسیدیم به جنگ ۸ ساله. با نگاهی عاقل اندر سفیه ازش پرسیدم: شما که تاریخ خوندین جنگ رو ما بردیم یا شما؟ توی تلویزیون رسمی ایران بهمون میگن که ایران پیروز جنگ شد

گفت: در مورد جنگ نمی‌خوام صحبت کنم، در مورد الان چند تا سوال ازت میپرسم لطفاً پاسخ بده.

گفت: حاکمان شما کجایی هستند؟ گفتم خب معلومه ایرانی.

گفت: مگه پیامبر توی ایران بود که الان اولادش (سیّدها) بر شما حکومت میکنن؟ اصلاً این به کنار مگه لاریجانی و نقدی و صالحی و عراقچی و خیلی از آیت‌الله‌ها و مراجع تقلیدتون متولد عراق نیستند؟ چرا بر ایران حکومت میکنند؟ پس حاکمانتون از ما هستند.

گفتم اینطور هم که شما میگین نیست.

بعد پرسید: پس چرا حاکمانتون با تمدن ایرانی مخالف هستند؟ گفتم نمیدونم؛ گفت بخاطر اینکه تمدن اسلامی-عربی رو جایگزینش کنند. پس تمدنتون رو هم ما ازتون گرفتیم، درسته؟ از روی استیصال سری به نشانه‌ی تایید تکان دادم.

گفت شما تنها رسم ایرانی که دارید اسمش عید نوروزه، حالا چرا سر سفره نوروزتون به زبان عربی دعا می‌خونید؟ بدون اینکه منتظر جواب بمونه گفت پس تا اینجا تنها آداب و رسوم ایرانیتون رو هم ازتون گرفتیم.

بعد پرسید: گفتی اسمت چی بود؟ گفتم محمد؛ خنده‌ی بلندی کرد و گفت ببین ما حتی اسمتو هم ازت گرفتیم چون اسمت عربیه؛

دوباره پرسید: خب دوستِ من دین اصیل ایرانی‌ها چیه؟ گفتم زرتشت. گفت دین الانتون چیه؟ گفتم اسلام. گفت پس قبول داری که دینتون رو هم ازتون گرفتیم؟

حرفی برای گفتن نداشتم

دوباره گفت همه میدونن که ایران کشوری غنی هست ولی پول منابعش رو نه خرج مردم بلکه خرج سوریه و فلسطین و لبنان و یمن و همین عراق میکنن؛ پول شخصی خودتون هم که خرج زیارت حج و کربلا در کشورهای عربستان و عراق میشه. همچنین خمس مالتون رو هم باید به آیت‌الله‌هایی بدین که یا اصالتاً عربن یا تربیت‌یافته‌ی فرهنگ عربی هستند. پس ما پولتون رو هم ازتون گرفتیم.

حالا که ما همه‌چیتون رو ازتون گرفتیم حاکمان عربتون ترغیبتون کردن با پای برهنه پشت به تاریخ و فرهنگ خودتون بیاین توی کشور ما و کیلومترها پیاده‌روی کنین تا اسطوره‌های ما اعراب رو زیارت کنین.

و دوباره ادامه داد شنیدم دختران ایرانی توی کشورهای عربی مثل امارات و عمان و قطر صیغه‌ی شیخ‌های اعراب ما میشن؛ حتی زن‌های ایرانی توی کربلا هم حاضر به صیغه شدن هستند تا پولی کاسب بشن. تازه ما عراقی‌ها هم وقتی به مشهد میایم دختران ایرانی رو برای صیغه شدن بهمون تعارف میکنن. دیگه روش نشد بگه ما ناموس ایرانی‌ها رو هم گرفتیم ولی از طرز نگاهش این حقیقت تلخ موج میزد.

از شدت درد و ناراحتی عرق کرده بودم؛ دوستام ازم پرسیدن صاحبخونه چی داره میگه؟ صاحبخونه بهم گفت به دوستاتم بگو بیان اینجا بشنون؛ هرچی باشه نصف زبون شما عربیه و ادامه داد مگه خودت معلم عربی نیستی؟ حتی بچه‌هاتون هم مجبورن زبون ما رو یاد بگیرن؛ ما حتی زبونتون رو ازتون گرفتیم.

من که حرفی برای گفتن نداشتم شب تا صبح خوابم نبرد و همش به حرفاش فکر میکردم؛ صبح که شد از صاحبخونه تشکر کردم، صبحونه نخورده از دوستام خداحفظی کردم و گفتم: شما ادامه بدین من برمیگردم به ایرانِ خودم.

صاحبخونه در حالیکه فنجون قهوه توی دستش داشت اومد بدرقه‌م و در حین مخداحافظی ازم پرسید: راستی محمد، حالا بنظرت کی پیروز جنگ شد؟ شما یا ما؟

 

التماس تفکر

چهار افسانه ای که ما انقلابیون ۵۷ برساختیم

چهار افسانه   

 

ناصر آملی

 

چهار افسانه ای که ما انقلابیون ۵۷ برساختیم 


۱ - حق بر باطل  پیروز است:

پیامبر در جنگ احد شکست خورد، امـام علی ۲۵ سال خانه نشین شد و سپس از معـاویه شکست خـورد، امـام حسن از معـاویه شکست خـورد و حکـومت را واگـذار کرد، امام حسین از یزید شکست خورد و به شهادت رسید، بقیه ائمه اطهار نیز حصر خانگی بودند و عملا نتوانستند برحکومت باطل پیروز شوند و حکومت حق را برپا سازند.

آری برای پیروزی، صـرف حـق بودن کافی نیست. بلکـه نیاز به امکانات است، هم امکانات سخت (تکنولوژی برتر،منابع مالی و...) وهم امکانات نرم(آگاهی وتربیت توده ها، نظم و انسجام سازمانی، مـدیریت کارامد و...). آن طرفی پیروز است که از امکانات برتری برخوردار باشد. حـق تعالی در کتاب حکیمش وعده فرموده مادامی که شلختگی و تنبلی پیشه می کنیم، زیاد روی امدادهای غیبی حساب نکنیم. (رعد/۱۱

 

۲- ما حقیم و آمریکا و غرب باطل :

احساس ما در دهه  ۶۰ این بود که تمام دنیا را سیاهی و فساد و ظلم در برگرفته است و نوری الـهی در مـا جـلوه گر شده است کـه با آن می توانیـم تمـام دنیـا را روشنی بخشیم. تصور میکردیم که مسئولین ما قدیسانی هستند ساده زیست که تنها وظیفه مـا دفـاع و تایـید آن ها است. ولی به تـدریج مـتوجه شـدیم کـه در این ۴۱ سال تمـامی مسئولین ما یا لیبرال وغربزده ونوکربیگانه یا جزو سران فتنه یا بی بصیرت و یا جریان انحرافی بوده اند.

از زمان احمدی نژاد هم که سران سه قوه مرتبا پرونده های فساد مالی و اخلاقی همدیگر را رو می کـنند و صحـبت از اختلاس ها و زمین خواری های سرسام آور است. آمار اعتیاد و طلاق و بیکاری وفقر و بزهکاری و ...که رشد وحشتناکی داشته است و به نقطه انفجارآمیزی رسیده است

از آن طرف، شناخـت هر چه بیشتر ما با آمریکا وغرب، که یا مستقیم بود (با سفر به آن کشور ها) و یا غیر مستقیم (با کسب اطلاع از کسانی که در آنجـاها زندگی کرده اند) و یا رسانه ای (اینترنت و ماهواره) ، ما را به این نتیجه رساند که آنجاها شر مطلق نیستند. همانطور که مـا حق مطلق نیستیم. آنها هـم بندگان همان خدایی هستند که ما بندگان اوییم. آنها هم همان خوبیهایی را دوست دارند که ما داریم : عدالت ، قانون ، نظم ، معنویت ، پاکدامنی ، اخلاق ، علم و.... گرچه که هنجارها و سبک زندگی شان با مـا ممـکن است متفـاوت باشد. جـامعه آمـریکا یکی از دیندارترین جوامـع دنیا است. سیستم تامین اجتمـاعی،قانون کار، آزادی مطبوعات و رسانه ها ، آزادی بیان و گردش قدرت بدون خونریزی درغرب،این جوامع را به عادلانه ترین جوامع درحال حاضر بشری تبدیل کرده است.

 

۳- ملت های جهان با مایند و حکومت های دیگر کشورها رفتنی:

ما تصور می کردیم که حامل پیام ویژه ای هستیم و با ابلاغ این پیام به ملت ها، آنها کرور کرور به ما خواهند پیوست و حکـومت های خـود را ساقـط خواهند کرد. پس منابع عظیمی را صرف این کار کردیم ولی در عمل شاهد تحکیم هرچه بیشتر هژمونی غرب بر جهان و انزوای روزافزون ایران شدیم.

 

۴- سازش حق با باطل خیانت است :

پیامـبر در حدیبیه با مشرکان سازش کرد ، امـام علی ۲۵ سال با خـلفا سازش کرد، امام حسن با معـاویه سازش کرد ، امام حسین تا آخـرین لحظات با سپاه یزید صحبت از سازش و عـدم جنگ داشت و اصـرار طــرف مقـابل کار را به مقاتله کشاند، بقـیه ائمه اطهار نیز باحکومتهای وقت سازش داشتند.اصولامردان بزرگ درطـول تاریخ سازشکاران بزرگ بوده اند.آنچه اصالت دارد اهداف است نه یک تاکتیک خاص.اهداف بلندی چون برپایی عدالت، معنویت، قانون، اخلاق و ... برای رسیدن به اهداف می توان از تاکتیک های متفـاوتی استفاده کرد کـه البته آن تاکتیکها باید با اهـداف سنخیت داشته باشند. اصرار بر یک تاکتیک خاص نامش لجاجت است نه قاطعیت.

متاسفانه آنزمان همه انقلابیون اعم ازروحانیون وروشنفکران متاثر ازجوکمونیست زده زمانه بودند : این که بدبختی مـا ناشی از غـارت امـپریالیسم است نه جهـل و تنبلی خودمان، اینکه مذاکره با دشمن یعنی خیانت و ... 

 

علیرغم این که تمـام اسطوره های انقلابی آن زمـان چون روسیه لنین و چین مائو و کوبای فیـدل کاسترو و ویتنام هـوشی مینه آن ادبیات کلیشه ای خود را کنار گذاشته اند و ازموضع عزت ومنافع ملی راه تعامل باغرب را پیش گرفته اند و ازمواهـب آن سود می برند،شوربختانه مـا همچنان چون کودکی لجوج بر مواضع واضح البطلان خود پای می فشاریم و ناجوانمردانه این نادانی خودرا به دین ربط میدهیم.



یکشنبه، مرداد ۰۵، ۱۳۹۹

تعریف کلمه «آخوند»

 

در معنای آخوند و "گورزاد"

آخوند، واژه‌ای مغولی ست، که پیدائی‌اش را عهد تیموریان دانسته‌اند، دوره‌ای که صفت آخوند به مثابه عنوانی احترام‌آمیز برای روحانیون دانشمند به کار برده ‌می‌شد. آخوند معناها شده است و واژگان مترادف بسیاردارد. روحانی، ملا، روضه خوان، دانشمند، پیشوای دینی، معلم علوم شرعیه، منلا، عالم، طالب علوم دینیه، مکتب دار کودکان و معلم کُتّاب نمونه‌‌اند. آخوند را برخی کوتاه شدۀ آقا خواند، ‌می‌دانند، آقا به "آ" و خواند به خوند تبدیل شده است، سپس آقاخواند به آقاخوند و آقا خوند به آخوند تغییر کرده و آخوند "آقایی که ‌می‌تواند بخواند" معنا شده است. "شاید هم مخففی از آغا+خوندگار، به معنی خداوندگار باشد". درکنار تعاریف واژگانی، آخوند و روحانی و ملای معمم، با شکل و شمایل خاص یعنی با عبا و عمامه و ریش و سبیل شارب زده، و غیرمعمم ومُکلا و کراواتی و غیرکراواتی به دلیل اشتراک درخواست‌های‌ دنیوی و اخروی شان صنف آخوند را شکل داده‌اند، صنفی که افرادش از راه تبلیع و ترویج و آموزش مذهب تشیع ارتزاق ‌می‌کنند، افرادی که گفتن درباره فرایض و متعلقات این مذهب حرفه‌ و نان دانیِ شان است و راه و کلام ایجاد ارتباط با عوام الناس را خوب ‌می‌دانند. این صنف لباس مشترک (یونیفورمی) رسمی نیز برای خود دست و پا کرده است، متحدالشکل درعمامه (در رنگ‌‌ها و‌اندازه‌‌ها و شکل‌های مختلف)، عبا (رنگ‌های مختلف) و نعلین (رنگ‌های مختلف و بیشتر زردِ شتری). آخوندها در فن سخنوری وحرافی مهارت داشته‌اند، اینان با زبانی عامه فهم در توانائی شان بر جذب مردم افزوده‌اند. برخی از اینان به عنوان آژیتاتور‌‌ها و پروپاگاندیست‌های قوی با خدعه و تقیه و توریه و تقلید و انواع دیگر نیرنگ‌‌ها حتی اشخاص تحصیلکرده را تحت تاثیر قرار داده‌اند. آخوندها اغلب مرد بوده‌اند. درگذشته به ندرت زنان طلبه و آخوند وجود داشتند، امروز بر تعداد زنان طلبه و آخوند افزوده شده و در سطوح مختلف اجتماعی، به ویژه در سطح رسانه‌‌ها و نهادها وارگان‌های حکومت اسلامی از طریق تبلیغ و ترویج و آموزش و ارشاد مشغولِ کسب و کارند. آخوندیسم روش و منش و اتکا به اصولی ست که در آن مذهب تشیع وسیله‌‌‌ی کسب و کار و سیاست کردن شده است. فکر و رفتاری که سیاست را به عنوان ابزاری برای تامین منافع مالی و معنوی (مذهبی) خود برگزیده است.....( بر گرفته ازکتاب " زنگی های گود قدرت")

پنجشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۹۹

مصاحبه کوتاه تلویزیونی ایران در مورد روش های غلط خطنه در ایران


خطنه بد



کلیک کنید



در ارتباط با این ویدیو صفحه زیر را نیز ببینید

دانلود کتاب طنزالله: کلکسیونی از جوک٬ کاریکاتور٬ شعر و طنز ضد آخوند و اسلام


 


کلکسیونی از جوک٬ کاریکاتور٬ شعر و طنز ضد آخوند و اسلام

دانلود کتاب (PDF)

طنزالله

روی آیکون زیر کلیک کنید

یکشنبه، تیر ۲۹، ۱۳۹۹

یادداشتی از : عزیز_نسین...


یادداشتی از :  عزیز_نسین...

 

حدود هشتاد سال پیش و در دوران رضا شاه ،  یک آخوند به روستائی رسید. با دیدن مسجد قدیمی آن روستا متوجه شد که مردم این روستا مسلمان هستند و با خوشحالی به نزد کدخدا رفت و اعلام کرد که می تواند پیش نماز آن روستا باشد.

 

کدخدا که سالها بود نماز نخوانده بود و نماز جماعت را که اصولا در عمرش ندیده بود،

 با خودش فکر کرد که اگر به این مرد روحانی بگویم : که من نماز بلد نیستم که خیلی زشت است، بنابراین بدون آنکه توضیحی بدهد، موافقت کرد.


همان شب او تمام اهالی را جمع کرد و برایشان موضوع آمدن پیش نماز را شرح داد و در آخر گفت : که قواعد نماز را بلد نیست و پرسید :

 چه کسی از میان شما این قواعد را می داند؟

نگاه های متعجب مردم جواب کدخدا بود. دست آخر یکی از پیرترین اهالی روستا گفت:

« تا آنجا که من می دانم برای مسلمان بودن لازم نیست خودت چیزی بلد باشی، کافیست هرکاری که پیش نماز کرد، ما هم تقلید کنیم» 

با این راه حل، خیال همه آسوده شد و برای اقامه نماز به سمت مسجد قدیمی حرکت کردند.

 

مرد روحانی در جلوی صف ایستاد و همه مردم پشت سرش جمع شدند.

 آقا دستها را بیخ گوش گذاشت و زمزمه ای کرد، مردم هم دستها را بالا بردند و چون دقیقن نمی دانستند آقا چه گفته است،

هرکدام پچ پچی کردند

 

 آقا دستها را پائین انداخت و بلند گفت:

الله اکبر!!!

مردم هم ذوق زده از آنکه چیزی را فهمیدند فریاد زدند: الله اکبر.!!!

 باز آقا زیر لب چیزی خواند، مردم هم زیر لب ناله

 می کردند.

 آقا دستهایش را روی زانو گذاشت و چیزی گفت،

 مردم هم دستهایشان را روی زانو گذاشتند و ناله ای

 کردند.

 آقا دوباره سرپا شد و گفت: الله اکبر!!!

 مردم هم سرپا شدند و فریاد زدند:

الله اکبر!!!.

 آقا به خاک افتاد و چیزهائی زیرلب گفت،

 مردم هم روی خاک افتادند و هرکدام زیر لب چیزی را زمزمه کردند.

آقا دو زانو نشست،

 مردم هم دو زانو نشستند.

 در این هنگام پای آقا در میان دو تخته چوب کف زمین گیر کرد و ایشان عربده زدند: آآآآآآآآخ....

مردم هم ذوق زده فریاد کشیدند: آآآآآآآآآآخ...

آخوند در حالی که تلاش میکرد خودش را از این وضعیت خلاص کند،

 خود را به چپ و راست

 می انداخت و با دستش تلاش می کرد که لای دو تخته چوب را باز کند،

مردم هم خودشان را به چپ و راست خم می کردند و با دستانشان به کف زمین ضربه میزدند.

آخوند فریاد می کشید:

«خدایا به دادم برس».

 مردم هم به دنبال او به درگاه خدا التماس می کردند.

 

آقا فریاد می کشید:

«ای انسانهای نفهم مگر کورید و وضعیت را نمی بینید؟»

مردم هم دنبال آقا همین عبارت را فریاد میزدند.

آقا از درد به زمین چنگ

 می زد و از خدا یاری می خواست،

مردم هم به زمین چنگ زدند و از خدا یاری خواستند.

باری بعد از سه چهار دقیقه، آقا توانست خود را خلاص کند و در حالیکه از درد به خود می پیچید، نگاهی به جمعیت کرد و از درد بی هوش شد.

جمعیت هم نگاهی به هم کردند و خود را روی زمین انداختند و آنقدر در آن حالت ماندند تا آخوند به هوش آمد.

 

آن مرد روحانی چون به این نتیجه رسید که به روستای اشتباهی آمده است،

 بدون توضیحی روستا را ترک کرد و رفت.

اما از آن تاریخ تا امروز مراسم نماز جماعت در آن روستا برقرار است!!

 

 البته مردم چون ذکرهای بین الله اکبرها را متوجه نشده بودند،

 آنها را نمی گویند در عوض مراسم انتهای نماز را هرچه با شکوه تر برگزار میکنند و

 

 تا امروز دوازده کتاب در مورد فلسفه اعمال آخر نمازشان چاپ کرده اند.

 

البته انحرافات جزئی از اصول در آن روستا به وجود آمده و در حال حاضر آنها به بیست و دو فرقه تفکیک

شده اند،

برخی معتقدند برای چنگ زدن بر زمین،

کفپوش باید از چوب باشد، برخی معتقدند،

 چنگ بر هرچیزی جایز است.

 

برخی معتقدند مدت بیهوشی بعد از نماز را هرچقدر بیشتر کنی به خدا نزدیکتر می شوی و برخی معتقدند مهم کیفیت بیهوشی ست نه مدت آن....

 

           ..پایان..

 

#تاریخ_معاصرایران 👇👇👇