سه‌شنبه، مهر ۱۷، ۱۴۰۳

دکتر محمد فاضلی: دیدگاه‌های دوقطبی

در ستایش رنگی دیدن جهان


یادداشتی از دکتر محمد فاضلی


می‌خواهم چیزی بنویسم که بسیاری را می‌آزارد و خوشایند بسیاری نیست، و این بسیاری، از همه جناح‌ها و تفکرات سیاسی هستند، در داخل و خارج، از راست و چپ، ارزشی و سکولار؛ اما خب باید نوشت.


سال‌هاست دنبال آدم‌ها و نگاه‌هایی می‌گردم که قادر باشند موضوعات مهم و متفاوتی را تحلیل کنند بدون آن‌که در یکدیگر مخلوط کنند، و گاه بی‌دلیل به هم ربط دهند. 

بگذارید خیلی ساده و با مثال روشن به‌روز بگویم چنین نگاهی، روی زمین واقعیت به چه معناست.


می‌شود منتقد نظام جمهوری اسلامی (ج.ا) بود، و اقداماتش در نقض حقوق زنان، تخریب محیط‌زیست، توسعه نامتوازن منطقه‌ای، اعمال تبعیض در گزینش نیروی انسانی، نقض استقلال دانشگاه، و داشتن زندانی سیاسی را نقد کرد؛

و هم‌زمان با ایده جمهوری اسلامی درباره «سلطه‌گر بودن و خوی استعماری داشتن نظام بین‌المللی غرب‌محور» موافق بود؛ 

و در همان حال با برخی شیوه‌های جمهوری اسلامی ایران در مواجهه با این نظام سلطه‌گر استعماری مخالف بود و آن‌ها را نقد کرد.


می‌شود اشغال‌گر بودن اسرائیل در فلسطین، لبنان و سوریه را تأیید کرد، منتقد آن بود، و نقد آن‌را به مواضع ج.ا هم ربط نداد (این اشغال‌گری قبل از پیدایش ج.ا رخ داده است)، حق ملت‌های اشغال‌شده در تلاش برای احقاق حقوق‌شان را به رسمیت شناخت، و هم‌زمان راهبردهای ج.ا در این زمینه را نقد کرد؛

و با بخش‌هایی از راهبردها که تأمین‌کننده منافع ملی ایران است، همراهی کرد.


می‌شود از درک کلیشه‌ای از شخصیتی نظیر سیدحسن نصراله بیرون آمد و او را به‌مثابه یک لبنانی که پس از تهاجم سال ۱۹۸۲ اسرائیل به لبنان و اشغال بخشی از کشورش توسط اسرائیل، به حزب‌الله پیوسته و با مبارزه به ۱۸ سال اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل پایان داده، احترام قائل شد؛

و هم‌زمان منتقد برخی سیاست‌های راهبردی ج.ا یا حزب‌الله لبنان در عرصه خاورمیانه بود. 


می‌شود از جنگ متنفر بود، سیاست‌های منجر به توسعه‌نیافتگی و فقر را نقد کرد، خواهان عقلانیت بیشتر بود، تجاوز را به رسمیت نشناخت و حقوق ملت‌ها برای دفاع از خودشان در برابر تجاوز را هم پذیرفت.


می‌شود منتقد برخی یا حتی همه سیاست‌های ج.ا در مواجهه با اسرائیل بود، اما مسأله اسرائیل و خاورمیانه را که حداقل دو برابر کل سال‌های تأسیس ج.ا عمر دارد، صرفاً در رابطه ایران و اسرائیل خلاصه نکرد. 

مسأله فلسطین و اعراب-اسرائیل، قبل از تأسیس ج.ا هم وجود داشته و انقلاب ایران ابعادی به آن افزوده است. اما مسأله فراتر از نسبت ج.ا با اسرائیل است.


می‌شود منتقد جدی ماجرای ۷ اکتبر و حمله حماس به اسرائیل بود و درباره این‌که دست‌آورد چنین عملی چیست، هزار نقد و چون و چرا داشت. من از روز اول چنین موضعی داشتم و هنوز هم نمی‌فهمم حاصل آن برای فلسطینیان، لبنان و ایران جز خسارت و زیان چه بوده است. 

اما هم‌زمان می‌شود منتقد شیوه مواجهه اسرائیل و جهان غرب با پاسخ اسرائیل به ۷ اکتبر بود و خشونت و وحشی‌گری را تطهیر نکرد.


می‌شود منتقد سیاست داخلی و سیاست خارجی ج.ا بود، و آن‌را مسبب بسیاری از مسائل و مشکلات کشور دانست که سبب گرفتاری و فقر مردم شده است؛ 

و می‌شود هم‌زمان تأیید کرد که در دنیایی زندگی می‌کنیم که بدون قدرت نظامی و امنیتی، قدرتمندان کشورهای ضعیف را له می‌کنند؛ 

و باز می‌توان هم‌زمان منتقد ج.ا بود که چرا به اندازه کافی از سایر ابزارهای تأمین منافع ملی – از دیپلماسی گرفته تا جایابی در زنجیره‌های ارزش جهانی – استفاده نکرده است.


چرا برخی فکر می‌کنند دنیای پیچیده اطراف ما، سیاه یا سفید، صفر یا یک، بدون وضعیت‌های بینابینی و ترکیبی از درستی و نادرستی است؟ دنیای ما ترکیبی است، تحلیل فازی بیشتر به درد آن می‌خورد تا تحلیل‌های سفید سیاه؛ نگاه رنگی را باید ستایش کرد.


یاد روح‌الله رمضانی محقق بزرگ تاریخ سیاست خارجی ایران می‌افتم که معتقد بود اگر در جنگ جهانی اول، نفرت شدید مشروطه‌خواهان از روسیه و انگلیس نبود، و هر کسی که صحبت از همکاری با این دو قدرت برای تأمین منافع ایران می‌کرد، برچسب خیانت و وطن‌فروشی نمی‌خورد، ایران با اشغال ویران نمی‌شد و تخریب ناشی از جنگ بسیار کمتر بود. همین وضعیت در جنگ جهانی دوم هم به شیوه دیگری تکرار شد. 

کاش ایرانیان، جهان آن روزگار را هم جهان را رنگی می‌دیدند.


اگر جهان را سفید و سیاه ببینیم و درگیر دیدگاه‌های دوقطبی شویم، واقعیت جهان را نخواهیم دید و خسران بیشتری را تجربه خواهیم کرد. جهان‌بینی سفید و سیاه، ما را می‌فرساید.

چهارشنبه، مهر ۱۱، ۱۴۰۳

یکشنبه، مهر ۰۱، ۱۴۰۳

معلم های عزیز، « در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی»

*فردا اول خلقت است!*

شهریور ۱۳۹۶

🖊️دکتر محسن رنانی

*نشر:* گاهنامه مدیر

■فردا اول مهر است. و برای من از وقتی مطالعاتم را به سوی «کودکی و توسعه» برده‌ام، دیگر اولِ مهر، اولِ مهر نیست، اول خلقت است. همه چیز از اول مهر آغاز می‌شود. سرنوشت یک ملت، اقتدار یک ملت، رفاه یک ملت، دین یک ملت، دموکراسی یک ملت، آزادی یک ملت و عدالت یک ملت، از اول مهر آغاز می‌شود. همان‌گونه که در طبیعتِ زمین، همه چیز از مهر آسمان شروع می‌شود و بدون خورشید، طبیعت زمین عقیم خواهد ماند، در جامعه انسانی نیز همه چیز از مهر شروع می‌شود. ماه مهر آغاز کشت‌وکار در مزرعه‌ی وجود کودکانی است که اگر در دلشان مهر بکاریم، سرنوشت‌مان مهر‌آگین خواهد شد.ا

□فردا رئیس جمهور به مدرسه می‌رود و زنگ اول مهر را می‌زند. اما نه رئیس جمهور می‌داند و نه دیگر یارانش، و نه دیگرانی که خود را متولیان این دیار می‌دانند که مدرسه‌ها مان زنگ زده است، که کتابهامان زنگ زده است، که معلمانمان زنگ زده‌اند، که مغزهامان زنگ زده است، و این روزها از دل‌های ما نیز بوی زنگ زدگی می آید. چه حکایتی است! رئیس جمهوری که بیشتر اعضای هیات دولتش زنگ زده‌اند،‌ باید زنگ اول مهر را بزند. ما نسل آدم‌های زنگ زده‌ای هستیم که می‌خواهیم کودکانی را که جنسشان از طلاست، صیقل دهیم و پرداخت کنیم.ا


●از فردا ۱۳ میلیون زندانی را صبح به صبح راهی زندان‌های زنگ زده می‌کنیم و به دست زندان‌بان‌های زنگ زده می‌سپاریم. فقط اقتصاد ما نیست که درمانده‌ی سیاستمداران زنگ زده شده است، کودکان ما نیز زندانی زنگ زدگی‌های ما شد‌ه‌اند. نظام آموزشی ما یک نظام مکانیکی فرسوده و زنگ زده است که هی پیچ و مهره‌هایش را روغن می‌زنیم بلکه چند گام دیگر دوام بیاورد. آن هم در عصری که نظام‌های آموزشی ارگانیک به پایان خود می‌رسند و عصر نظام‌های آموزشی کاتالیک فرا رسیده است.ا

○وقتی برای وزیر پیشین آموزش و پرورش توضیح دادم که چرا می‌گویم عقب‌ماندگی ما ریشه در نظام آموزشی ما دارد و برایش گفتم که چگونه بذر توسعه در مدرسه کاشته می‌شود و اکنون با این شیوه‌های آموزشی، اگر بذری هم در درون کودکان باشد می‌خشکانیم.؛گفت این‌ها حرف‌های مهمی است که باید همه وزرا بشنوند. اما بیچاره هرچه تلاش کرد نشد که این بحث را به هیات دولت ببرد. و بعدها پیام داد که الان دغدغه دولت، آموزش نیست. راست هم می‌گفت دولت الان باید نیمی از انرژی خود را صرف تامین حقوق آخر ماه کارمندان و بازنشستگان و پرداخت یارانه‌ها کند و بقیه انرژی‌اش را هم صرف مراقبت از لنگ پاهایی بکند که برایش می‌بندند، پس دیگر نوبت به نگرانی نسبت به آموزش و پرورش نمی‌رسد.ا

■آی معلم‌های عزیز، ما می‌دانیم که شما در این زنگ زدگی بی تقصیرید. شما هم در دام یک نظام تدبیر زنگ زده، گرفتار شدید و زنگ زدید، اما شما مراقب کودکان ما باشید مبادا آنان زنگ بزنند.ا 

□باور کنید مشق شب شیوه ای زنگ زده است، باور کنید املا مغز کودکان ما را زنگ زده می‌کند، باور کنید ارزیابی کودکان بر اساس نمره، سمی است که شخصیت کودکان ما را زنگ نمی‌زند بلکه متلاشی می‌کند، باور کنید رقابت‌هایی که بر سر نمره ایجاد می‌کنید از ترکش‌های جنگی مخرب‌تر است. لطف کنید دیگر به کودکان ما درس ندهید. ما چهل سال است بخش اعظم جوانانمان را درس دادیم و به دانشگاه فرستادیم، اما همه چیز بدتر شد. تصادفات رانندگی‌مان بیشتر شد، ضایعات نان‌مان بیشتر شد، آلودگی‌ هوای‌‌مان بیشتر شد، شکاف طبقاتی‌مان بیشتر شد، پرونده‌های دادگستری‌مان بیشتر شد، تعداد زندانیان‌مان بیشتر شد و مهاجرت نخبگانمان بیشتر شد. پس دیگر دست از درس دادن بردارید. ا

●آموزش کودکان ما ساده است .ما دیگر به دانشمند نیازی نداریم .ما اکنون دچار کمبود مفرط آدم‌های توانمند هستیم. پس لطفاً به کودکان ما فقط زندگی کردن را یاد بدهید. به آن‌ها گفت‌وگو کردن را، تخیل را، خلاقیت را، مدارا را، صبر را، گذشت را، دوستی با طبیعت را، دوست داشتن حیوان را، لذت بردن از برگ درخت را، دویدن و بازی کردن را، رقصیدن و شاد بودن را، از موسیقی لذت بردن را، آواز خواندن را، بوییدن گل را، سکوت کردن را، شنیدن و گوش دادن را، اعتماد کردن را، دوست داشتن را، راست گفتن را و راست بودن را بیاموزید.ا

○باور کنید اگر بچه‌های ما ندانند که فلان سلسله پادشاهی کی آمد و کی رفت، و ندانند که حاصل ضرب ۱۱۴ در ۱۱۴ چه می شود، و ندانند که با پای چپ وارد دستشویی شوند یا با پای راست، هیچ چیزی از خلقت کم نمی‌شود؛ اما اگر آن‌ها زندگی کردن را و عشق ورزیدن را و عزت نفس را و تاب آوری را تمرین نکنند، زندگی شان خالیِ خالی خواهد بود و بعد برای پر کردن جای این خالی‌ها، خیلی به خودشان و دیگران و طبیعت خسارت خواهند زد.ا

■لطفاً برای بچه‌های ما شعر بخوانید، به آن‌ها موسیقی بیاموزید، بگذارید با هم آواز بخوانند، اجازه بدهید همه با هم فقط یک نقاشی بکشند تا همکاری را بیاموزند، بگذارید وقتی خوابشان می آید بخوابند و وقتی مغزشان نمی‌کشد یاد نگیرند. لطفاً بچگی را از کودکان ما نگیرید. اجازه بدهید خودشان ایمان بیاورند، دین را در مغز آنان تزریق نکنید، فرصت ایمان آزادنه و آگاهانه را از آنان نگیرید، زبان‌شان را برای نقد آزاد بگذارید، آنان را از وحشت آنچه شما مقدس می‌پندارید به لکنت زبان نیندازید. گذارید خودشان باشند و از اکنون نفاق را و ریا را در آن‌ها نهادینه نکنید.ا

□اکنون که شما و ما و فرزندان ما همگی اسیر یک نظام آموزشی فرسوده هستیم، دستکم هوای هم را داشته باشیم، نداشته‌ها و تنگناها و غم‌ها و عقده‌های خود را به کلاس‌ها نبرید. ترا به خدا در کلاس‌های‌تان خدایی کنید نه ناخدایی. شاید خدا به شما و ما رحم کند و از این زندان‌ خودساخته رهایمان سازد.ا

محسن رنانی

ما باید زردشتی می ماندیم و رسالت پیامبر اسلام مختص عربستان بوده

با عرض معذرت به همکاران متعصب بیش از حد به دین اسلام، مکه رفته ها و کربلایی ها وووو👇👇👇

اگر ناراحت شدید تقصیر من ناشر نیست:

اخیرا در فضای مجازی مطلبی نشر شده که جناب دکتر قمشه ای قرآنی ترجمه کرده و گفته ما باید زردشتی می ماندیم و رسالت پیامبر اسلام  مختص عربستان بوده،

در زیر عین مطلب و پاسخ اینجانب برای اطلاع همگان و اهل خرد و اندیشه و آنانکه  جویندگان حق و حقیقت اند می آورم:



*افشاء یک راز بزرگ توسط دکتر قمشه‌ای*


یک نفر خدمتی به ایران و ملت ایران کرد، آن شخص دکتر قمشه‌ای بود که قرآن فارسی را چاپ کرد، ولی متاسفانه چون حقیقت را روشن کرد، رژیم چاپ مجدد را ممنوع کرد، چون دیدند که باید بروند سراغ الاغ‌سواریشون و دیگر دکانی ندارند 

چرا ؟؟؟ 

مگر هر آنچه در کتاب قرآن بوده نگفته؟؟؟ 

حقیقت تلخ است؟؟؟

بخوانید و بدانید این گوشه‌ای از هزاران است ، یعنی مشت نمونه خروار !

بدانید که هزار و چهارصد و پنجاه سال کلاه بر سرمان گذاشته اند، 

*فقط بدانید که محمد پیامبرِ ایران و دیگر کشورهای جهان نیست، بلکه فقط و فقط مال عربستان است* 


ﺍﮔﺮ ﻗﺮﺁﻥ را ﺑﺎﻭﺭ ﺩﺍﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ خدا ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻣﺤﻤﺪﺑﻦﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺭﺳﻮﻝﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ، ﺑﺪﺍﻧﯿﺪ ﮐﻪ بر اساس گفته‌ی ﺍﻟﻠﻪ ما ایرانی‌ها باید زرتشتی بمانیم و دیگر کشورها به جز عربستان به آیین خود، یهود و عیسی و... باقی بمانند. ﺍﯾﻦ گفته‌ی آشکار ﺍﻟﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﭼﻨﺪﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺗﮑﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺟﺎﯼ ﻫﯿﭻ تردیدی ﻧﺒﺎﺷﺪ ﮐﻪ:

*ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﻫﺎ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﮐﻪ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺍﺳﺖ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ*.


ﺩﺭ زیر ﺁﯾﻪﻫﺎﯼ ﻗﺮﺁﻥ با آدرس  ﺑﺮﺍی شما آورده شده تا باور کنید: 


*ﺳﻮﺭﻩی ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ، ﺁﯾﻪ 4* 

ﻭَﻣَﺎ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻣِﻦ ﺭَّﺳُﻮﻝٍ ﺇِﻟَّﺎ ﺑِﻠِﺴَﺎﻥِ ﻗَﻮْﻣِﻪِ ﻟِﻴُﺒَﻴِّﻦَ ﻟَﻬُﻢْ ۖ ﻓَﻴُﻀِﻞُّ ﺍﻟﻠَّـﻪُ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ﻭَﻳَﻬْﺪِﻱ ﻣَﻦ ﻳَﺸَﺎﺀُ ۚ ﻭَﻫُﻮَ ﺍﻟْﻌَﺰِﻳﺰُ ﺍﻟْﺤَﻜِﻴﻢُ.

*ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﯿﭻ ﻗﻮﻣﯽ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﻧﻔﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ﺑه غیر ﺍﺯ ﭘﯿﻐﻤﺒﺮﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ خودشان ﺳﺨﻦ ﺑﮕﻮﯾﺪ.*

ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﻣﺤﻤﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ پارسی‌زبانان ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ، ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﭘﺎﺭﺳﯽﺯﺑﺎﻥ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ.


# *ﺳﻮﺭﻩی ﺍﻟﻨﺤﻞ ، ﺁﯾﻪ 36*:

 ﻭَﻟَﻘَﺪْ ﺑَﻌَﺜْﻨَﺎ ﻓِﻲ ﻛُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻟًﺎ ﺃَﻥِ ﺍﻋْﺒُﺪُﻭﺍ ﺍﻟﻠَّـﻪَ ﻭَﺍﺟْﺘَﻨِﺒُﻮﺍ ﺍﻟﻄَّﺎﻏُﻮﺕَ.

*ﻣﺎ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪﺍﯼ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ که می‌گفت: ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﭙﺮﺳﺘﻴﺪ ﻭ ﺍﺯ ﭘﺮﺳﺘﺶ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺑﺘﯽ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﮐﻨﻴﺪ !*

ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻮﻝ ﺯﺭﺗﺸﺖ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﯾﮑﺘﺎﭘﺮﺳﺘﯽ ﺭﺍ هماهنگ ﺑﺎ ﺧﻮﯼ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺁﻭﺭﺩ.


 # *ﺳﻮﺭﻩی ﯾﻮﻧس ، ﺁﯾﻪ 47*

ﻭَﻟِﻜُﻞِّ ﺃُﻣَّﺔٍ ﺭَّﺳُﻮﻝٌ ۖ ﻓَﺈِﺫَﺍ ﺟَﺎﺀَ ﺭَﺳُﻮﻟُﻬُﻢْ ﻗُﻀِﻲَ ﺑَﻴْﻨَﻬُﻢ ﺑِﺎﻟْﻘِﺴْﻂِ ﻭَﻫُﻢْ ﻟَﺎ ﻳُﻈْﻠَﻤُﻮﻥَ ،،،

*ﺑﺮﺍﯼ ﻫﺮ ﺍُﻣﺘﯽ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻫﺮﮔﺎﻩ ﺁﻥ ﺭﺳﻮﻝ ﺁﯾﺪ ﻭ ﺣﺠﺖ ﮐﻨﺪ، ﺣﮑﻢ ﺑﻪ ﻋﺪﻝ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ ﻭ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺳﺘﻢ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﯾﺪ.*

ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﺍﯾﺮﺍن، ﺯﺭﺗﺸﺖ بود.


#  *ﺳﻮﺭﻩی ﺍﻟﺸﻌﺮﺍﺀ ، ﺁﯾﻪهای 195، 198، 199* 

ﺑِﻠِﺴَﺎﻥٍ ﻋَﺮَﺑِﻲٍّ ﻣُّﺒِﻴﻦٍ، ﻭَﻟَﻮْ ﻧَﺰَّﻟْﻨَﺎﻩُ ﻋَﻠَﻰٰ ﺑَﻌْﺾِ ﺍﻟْﺄَﻋْﺠَﻤِﻴﻦَ، ﻓَﻘَﺮَﺃَﻩُ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢ ﻣَّﺎ ﻛَﺎﻧُﻮﺍ ﺑِﻪِ ﻣُﺆْﻣِﻨِﻴﻦَ.

195، ﻭ ﺁﻥ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻋﺮﺑﯽ ﺁﻣﺪ 

198 ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ نمی‌دانند ﻧﺎﺯﻝ می‌کردیم ، 

199 ، ﻣﺤﺎﻝ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺑﯿﺎﻭﺭﻧﺪ.

*ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ آشکارا می‌گوید ؛ ﻗﺮﺁﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺮﺏزبان‌ها ﺁﻣﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﭘﺎﺭﺳﯽزبان‌ها.* 


 # *ﺳﻮﺭﻩی ﺳﺠﺪﻩ، ﺁﯾﻪ 3* 

 ﺃَﻡْ ﻳَﻘُﻮﻟُﻮﻥَ ﺍﻓْﺘَﺮَﺍﻩُ ۚ ﺑَﻞْ ﻫُﻮَ ﺍﻟْﺤَﻖُّ ﻣِﻦ ﺭَّﺑِّﻚَ ﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﻗَﻮْﻣًﺎ ﻣَّﺎ ﺃَﺗَﺎﻫُﻢ ﻣِّﻦ ﻧَّﺬِﻳﺮٍ ﻣِّﻦ ﻗَﺒْﻠِﻚَ ﻟَﻌَﻠَّﻬُﻢْ ﻳَﻬْﺘَﺪُﻭﻥَ.

*ﺍﯼ ﻣﺤﻤﺪ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ "ﻗﻮﻡ ﺗﻮ" ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﯾﻢ ، ﭼﻮﻥ ﭘﯿﺶ ﺍﺯ ﺗﻮ ﺭﺳﻮﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ آن‌ها ﻧﯿﺎﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ ﺗﺎ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺳاﻟﺖ ﮐﻨﯽ ، ﺷﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﻫﺪﺍﯾﺖ ﺷﻮﻧﺪ.*


ﻣﺎ *ﺯﺭﺗﺸﺖ* ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﮐﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭼﻬﺎﺭ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﮐﺘﺎﺑﺪﺍﺭ ﻭ ﻣﻮﺭﺩ ﻗﺒﻮﻝ *ﺍﻟﻠﻪ* ﻭ *ﻣﺤﻤﺪ* (ص) ﻫﺴﺘﻨﺪ.

ﻫﯿﭻ ﻟﺰﻭﻣﯽ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺣﻤﻠﻪ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺁﻥ کشتارها ﻭ ﻏﺎﺭﺕ ﻭ ﺑﺮﺩه‌گیری ﺭﺍ انجام دهند و ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ این داستان ادامه دارد.


 # *ﺳﻮﺭﻩی ﺍﻧﻌﺎﻡ ، ﺁﯾﻪ 92* :

ﻭَﻫَـٰﺬَﺍ ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣُﺒَﺎﺭَﻙٌ ﻣُّﺼَﺪِّﻕُ ﺍﻟَّﺬِﻱ ﺑَﻴْﻦَ ﻳَﺪَﻳْﻪِ ﻭَﻟِﺘُﻨﺬِﺭَ ﺃُﻡَّ ﺍﻟْﻘُﺮَﻯٰ ﻭَﻣَﻦْ ﺣَﻮْﻟَﻬَﺎ ۚ ﻭَﺍﻟَّﺬِﻳﻦَ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﺎﻟْﺂﺧِﺮَﺓِ ﻳُﺆْﻣِﻨُﻮﻥَ ﺑِﻪِ ۖ ﻭَﻫُﻢْ ﻋَﻠَﻰٰ ﺻَﻠَﺎﺗِﻬِﻢْ ﻳُﺤَﺎﻓِﻈُﻮﻥَ.

*ﺍﻳﻦ ﻧﯿﺰ ﻛﺘﺎﺏ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽِ ﻣﺒﺎﺭﻛﯽ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ ﻧﺎﺯﻝ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻳﻢ و ﺗﺼﺪﯾﻖﮐﻨﻨﺪﻩی ﻛﺘﺐ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﭘﻴﺸﻴﻦ ﺑﺎﺷﺪ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﻬمترﻳﻦ ۱۱۱ ﺟﺎﻣﻌﻪی ﻣﮑﻪ ﻭ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﻡ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﺁﻥ ام القرا ﻫﺸﺪﺍﺭ ﺩﻫﯽ؛ آنانکه ﺑﻪ ﺁﺧﺮﺕ ﺍﻳﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺍﻳﻤﺎﻥ میﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﺎﺯﻫﺎی ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ بجا میﺁﻭﺭﻧﺪ.*


ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺛﺎﺑﺖ می‌کند ﮐﻪ ﻣﺤﻤﺪ ﻓﻘﻂ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﯼ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺁﻥ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻩ ﺷﺪﻩ، ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺣﺘﯽ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻋﺮﺏﺯﺑﺎﻥ می‌دﺍﻧﻨﺪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺍﻭ ﭘﯿﺮﻭﯼ ﮐﻨﻨﺪ، ﭼﻮﻥ آن‌ها ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ می کنند ﻧﻪ ﺩﺭ ﻣﮑﻪ ﻭ ﺣﻮﺍﻟﯽ آن.


 # *ﺳﻮﺭﻩی ﻓﺼﻠﺖ، ﺁﯾﻪ 3* :


ﻛِﺘَﺎﺏٌ ﻓُﺼِّﻠَﺖْ ﺁﻳَﺎﺗُﻪُ ﻗُﺮْﺁﻧًﺎ ﻋَﺮَﺑِﻴًّﺎ ﻟِّﻘَﻮْﻡٍ ﻳَﻌْﻠَﻤُﻮﻥَ.

*ﮐﺘﺎﺑﯽ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺁﻳﺎﺕ ﺁﻥ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺰﺋﻴﺎﺕ ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻧﯽ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﮐﻪ ﻋﺮﺑﯽ ﻣﯽﺩﺍﻧﻨﺪ.*


ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ ،،، 

*ﻗﺮﺁﻥِ ﻋﺮﺑﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺮﺩﻡ ﻋﺮﺏﺯﺑﺎﻥ است*

*ﻧﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﺮﺩﻡ ﭘﺎﺭﺳﯽﺯﺑﺎﻥ .* 


ﺑﯿﺨﻮﺩ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ حکومت کوشش می‌کند ﮐﻪ ﺯﺑﺎﻥِ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻋﺮﺑﯽ ﮐﻨﺪ ﺗﺎ ﺍﺯ ﻧﻮﻥﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﻔﺘﻨﺪ.


*اکنون خود اندیشه کنید*

حجت الاسلام رییسی  گفت. هرکس در انتخابات شرکت نکند، در جبهه دشمن است. مسعود جعفری‌زاده این سخن شنید و قلم از نیام کشید. ببینید چه سرود:

 

‌‌‌ما با دروغ و شعبده منتر نمی‌شویم     

             لوطی‌! نگیر معرکه، عنتر نمی‌شویم

 

دوران خرسواریِ رندان به‌ سر رسید    

             پالان‌‌ ندوز شیخ، که ما خر‌ نمی‌شویم

 

هردو جناح، فاسد و دزدند و بی شرف   

           بینِ سگ‌ و شغال مخیّر نمی‌شویم

 

با حجله‌های سبز و سفید و بنفشِ رأی    

        در‌ یک ‌زمان عروس دو شوهر نمی‌شویم

 

با رأیِ‌ ما جوازِ خیانت گرفته اند          

            دیگر‌ شریکِ این بد و بدتر نمی‌شویم

 

یک عمر توی صحنۀ این بازی کثیف     

         بازیچه بوده‌ایم و دیگر‌ نمی‌شویم

 

چون سوگوارِ داغِ هزاران برادریم  

                   با قاتلان، برادر و خواهر نمی‌شویم

 

بی‌اعتماد و دل‌زده، تلخیم مثل زهر     

            در‌کام شیخ، قند مکرر نمی‌شویم          


هموطن تا قدرت در دستانت داری نشر بده تا این اشغالگران‌ دزدان‌ این بار بفهمند که مردم ایران با اتحاد پیمان نوین بستند .👍

جمعه، شهریور ۲۳، ۱۴۰۳

اگر قرآن را به‌شکل یک کتاب کاملا فارسی چاپ کنند

🔵 مهندس کاویانی کوهپایه نوشته:


اگر قرآن را به‌شکل یک کتاب کاملا فارسی چاپ کنند، مانند یک رمان با جلد معمولی و روی آن ننویسند قرآن و با صحافی و اعراب‌گذاری و ترجمه و تفسیر و نظر شخصی یا بهتر است بگوییم ماله‌کشی مترجم همراه نباشد و آن را به شخص مسلمانی بدهند، بگویند این کتاب را بخوان و نظرت را بگو از هر ۱۰ نفر حتما ۹ نفر آن را کتابی بی سروته و بدون محتوا و بار علمی یا تجربی می‌دانند.ا


داستان سلیمان و خبرچینی هدهد و آوردن تخت ملکه صبا توسط جن و حرف‌زدن با مورچگان یا شتر صالح که از دل صخره‌ها بیرون آمد و باید نصف آب چشمه سهم شتر می‌شد و نصف آب برای بقیه‌ی مردم و این بی‌عدالتی باعث شد مردم شتر صالح را پی کنند و خدا آنان را دچار عذاب ساخت یا لوط که مردم شهر بر در خانه‌اش رفتند که این دو مرد مهمانت که فرشتگانی در لباس انسان بودند، را باید بدهی ما با آنان لواط کنیم، لوط گفت من دو دختر باکره دارم دخترانم را می‌دهم با آنها جماع کنید ولی با مهمانان من لواط نکنید و خدا همه را سنگ کرد حتی زن لوط راا


یا رفتن ذوالقرنین در مغرب زمین به غروبگاه خورشید و فهمیدن اینکه خورشید، شب‌هنگام در چشمه‌ی آب تیره‌ای فرو می‌رود و در مشرق از جایی بیرون می‌آید که مردمانش پوششی ندارند و ساختن سد آهنی که یاجوج و ماجوج پشت آن مانده‌اند و الله وعده داده تا قیامت پابرجاست....ا


و یا خبرچینی بین زنان محمد، تهدید زنان محمد، و اینکه محمد می‌تواند نوبت همخوابگی زنانش را جابجا کند و بر او گناهی نیست و اینکه محمد هر زنی و به هر تعدادی که خواست می‌تواند بگیرد و یا اینکه پشت خانه محمد بلند حرف نزنند و محمد را با صدای بلند نخوانند.... بهتر است صبر کنند محمد خود بیرون بیاید، بدون دعوت، به خانه‌ی محمد نروند و اگر برای صرف غذا دعوت شدند زودتر از وقت غذا نروند و بعد از غذا خوردن به صحبت مشغول نشوند یا با زنان محمد پشت پرده سخن بگویند و بعد از محمد با زنانش ازدواج نکنند و....ا


اینها چیست که حرف خالق بی‌نهایت کهکشان و سیاهچاله‌ها و ستارگان باشد، به چه درد زندگیِ امروز بشر ، حتی بشر ۱۴۰۰ سال پیش بخورد؟!


لوط، یونس، یوسف، هود، صالح، یعقوب، موسی و... اینها به چه دردی می‌خورند؟؟؟!!!ا


در جایی دیگر می‌گوید ما اسب و شتر و الاغ را آفریدیم تا وسیله‌ی زینت شما باشند و بارهای سنگین خود را که جز با سختی و مشقت نتوانید ببرید، برای شما جابجا کنند، این آیه به چه درد بشر امروز می‌خورد؟؟!!ا


عرب ۱۴۰۰ سال پیش، اگر الله هم نمی‌گفت می‌دانست با شتر و الاغ می‌تواند بار ببرد و امروزه هم که کسی با شتر و الاغ کسی بار نمی‌برد..ا


چند تا شتر و الاغ می‌توانند یک بار ترافیکی یا محموله نفتکش چند صد هزار تنی را و یا هواپیمای ۱۰۰ تنی را حمل کنند؟!!ا


داستان اصحاب کهف به چه درد ما می‌خورد؟؟!!ا


چطور الله جلوی خراب شدن مکه توسط قرامطه را نتوانست بگیرد؟!!ا


چرا جلوی ویروس کرونا را نگرفت که خانه‌اش را تعطیل کرد؟!!ا


چرا هم اکنون که همجنسگرایان رسما ازدواج می‌کنند هیچ همجنسگرایی سنگ نشد یا شهرهای همجنسگرایان ویران نشدند؟؟


اینکه یونس در شکم ماهی زندگی کرد به چه درد ما می‌خورد؟؟

   

اگر کسی قرآن را یک‌بار به‌طور کامل به فارسی خواند و باز هم مسلمان ماند حتما سود و منفعتی در این کتاب و این دین دارد و یا نمی‌خواهد حقیقت را بپذیرد.ا

چهارشنبه، شهریور ۱۴، ۱۴۰۳

داستان خری در پوست شیر

داستان زندگی علما شده داستان خری در پوست شیر .ا

خری پوست شیری پیدا کرد وان را به تن کرده و هر کجا که ظاهر می شد همه فرار می کردند و او به راحتی وهر کجا که میل داشت می چرید وخوش بود. بعد از مدتی زندگی خوش و بی دغدغه با خود گفت برای این که مردم بیشتر حساب ببرند بهتر است عربده ای هم بکشم تا خلق خدا بیشتر بترسند. از این رو شروع به عربده کشیدن کرد ،که مردم فهمیدند خری است در لباس شیر !ا

کتک مفصلی بهش زدند وبه کار حمالی که لایقش بود  گماردنش.ا

اخوند ها هم سال ها زندگی بی دغدغه وآرامی داشتند ، مورد احترام و پناه مردم بودند، کسی مورد تمسخر قرارشان نمی داد ویا قصد جانشان را نمی کرد. شاهان مملکت به دست بوسشان می رفتند ،ثروتمندان دو زانو جلویشان می نشستند و خمس و زکات و سهم امام تقدیمشان می کردند .ا

مظفرالدین شاه به دیدار اخوند ممقانی رفت واین اخوند  به زحمت جواب سلامش را داد و دعوت شاه را  هم برای تشریف اوردن به کاخ شاهی نپذیرفت ، در عوض شاه از آب حوضی که ممقانی در آن وضو گرفته بود چندین دبه برای تبرک با خود برد! ا

محمد رضاشاه به دست بوسی بروجردی می رفت . خلاصه علما در اوج بودند .ا

در مورد دروسی که در حوزه ها تدریس می شد کسی کنجکاوی ای نکرده بود و موقعی که از کتابخانه ایت الله نجفی صحبت می شد آن را با کتاب خانه آبراهام لینکلن مقایسه می کردیم!  و نمی دانستیم که چندین قفسه از کُتب خطی ونفیس این کتاب خانه در باره جن است ، ویا نمی دانستیم که شیخ مفید دست خط  مهر شده امام زمان را دارد!یعنی به توهمات این هااصلا شک نمی کردیم و  چون کتاب هایشان با اسامی قلمبه و سلمبه عربی بود فکر می کردیم حتما مهم‌ هستند ، خلاصه  مریدانی بودیم کور و کر و لال!ا

اخوندهاسال هاست که دنبال قدرت بودند ولی باهوش تر هایشان مثل اخوند خراسانی این را با ذکاوت در یافته بودند که مرد این کار نیستند و در صورت به قدرت رسیدن به کل این بنای پوشالی صدمه وارد می شود  به همین خاطر آخوند خراسانی در جواب آخوند نائینی که طرفدار حکومت فقیهان بود ،می نویسد، اگر ما در حکومت باشیم و حکومت به بن بست برسد این بدان معناست که اسلام به بن بست رسیده.ا

خلاصه آخوندهای تشنه قدرت با این اشتباه محاسبه و بی عقلی دودمان خویش را به باد دادند!ا



نویسنده : خودمون

شنبه، شهریور ۱۰، ۱۴۰۳

سعادت را ما از قبر میگیریم

ارتباط ایرانی‌ با قبر ناگسستنی ست ... کار ما با قبر هست. نشاط را ما از قبر میگیریم. سعادت را ما از قبر میگیریم. بار و بندیلتو ببند بریم کربلا، سر قبر... از اونجا هم میرویم نجف، سر قبر... بعد میرویم به مدینه، سر قبر... برمیگردیم به مشهد، سر قبر... میرویم قم و كاشان و شیراز و اینجا ها ... همه قبر هست... میرویم سر قبر... سر قبر... اصلا زندگی ما همش در قبر است ... به همین خاطر آباد ترین جاهای ما قبر هاست ... بعد از قبر دیگر چی داریم؟ مسجد!!!!! .... مسجد هم. با اون قبر هست ..چرا...چرا، ما آدم های قبرستانی هستیم ... چرا زندگی فراموش شده در این میان. ما را اینجور بار آورده اند. آیا ما فقط برای قبر آمده ایم؟ این مملكت همش پر قبره ، روز به روز قبر به قبر ... و آدم به آدم ... کاخ هاش کو؟‍ سالن های عظیم نمایش کو؟؟ سالن های عظیم موزیک ؟ همه ی زندگی ما برای قبر شده  حیف این کشور نیست؟

بهرام مشيری

جمعه، شهریور ۰۹، ۱۴۰۳

عجله‌ائی نکن که این حکومت را تغییر بدهی.. شک نکن خودش تغییر می‌کنه


*این متن از دانمارک توسط یک ایرانی ارسال شده*.

او معتقد  هست : عصر دیگری آ غاز شده. نیاز نیست در صدد تغییرات باشیم تغییرات خودش درست می‌شود.


👇👇

دقیقاً سال ششم دبستان بودم ایرادی از پدرم گرفتم..ا 

ایشان چیزی نگفت پس از اندکی از من سوال کرد مساله آب کُر را میدانی؟  

گفتم آری  .... ا

گفت برایم بگو.....ا

: گفتم

حجم آب کر برابر است با ظرف آبی که هر کدام از درازا، پهنا و گودی آن سه وجب و نیم باشد که معادل آن بر اساس اختلاف فقها از ۳۷۶ کیلوگرم تا ۴۸۰ کیلوگرم گفته شده است.ا


گفت فرض کنیم آب کُر 480 کیلو گرم هست و دو ظرف آب کُر را داریم در یکی 10 سک بشاشد. و در دیگری  یک سگ فقط جرعه‌ائی از آن بنوشد... و شما مجبور باشید از همان آب بخورید از کدام ظرف خواهید خورد.. 

از اونیکه سگ نوشید؟ یا از اونیکه 10 سگ در آن شاشید؟


گفتم خوب معلومِ" هر عقل سالمی از آن ظرفی می‌نوشد که فقط جرعه‌ائی از آن را سگ نوشید.ا

پدرم گفت "اگر به تو بگویم که همه مراجع می‌گویند فقط باید از آن ظرفی بنوشید که 10 سگ در آن شاشیدن باز چی! آیا قبول می‌کنید؟  گفتم نه...   پدرم گفت از چه روی این حرف را میزنی؟ گفتم عقل هر آدم سالمی همین را می‌گوید.ا


پدرم گفت ولی می‌دانی استدلال آن مراجع تقلید چیست؟ گفتم نه هر چه هم استدلال بیاورد من یکی از آن ظرفی که 10 سگ شاشید قطعاً نخواهم نوشید..!! می‌دهم آن‌ها خودشان بخورند.ا. 

پدر گفت" لازم نیست شما بدهید خودشان خواهند خورد!!ا


گفتم حالا استدلال آن مراجع چیست..؟  

گفت اگر سگی از آب کُر بنوشد چون از کُر بودن کاسته می‌شود آن آب نجس می‌شود ولی اگر 10 سگ در آن آب کُر بشاشد چون بر آن آب افزوده می‌شود ولی رنگ و طعم آن تغییر نمی‌کند پس طاهر هست.ا


پدرم گفت ما آنزمان هرچه مراجع می‌گفتند را می‌پذیرفتیم ولی الان تو یک الف بچه حاضر نیستی زیر بار حرف مراجع بروی خوب ایراد ما این بوده که این کلاه گشاد را بر سر نسل ما گذاشتند..  و با خنده گفت همه ما بدون کوچکترین اشکال از ظرفی آب می‌خوردیم که 10 سگ در آن شاشیده بودند نه از ظرفی که فقط اندکی سگ نوشیده بود...ا


معلوم هست که وقتی دوران ما بسر رسد  همزمان دوران مراجع هم به پایان خواهد رسید.ا


 هیچ شکی در این گفته من نداشته باش پسرم.. و هیچ عجله‌ائی هم نکن که این حکومت را تغییر بدهی.. شک نکن خودش تغییر می‌کند بدون اینکه نیاز به زحمت اضافی داشته باشید.ا

برقصید، بخندید، شادی کنید، زیبا بپوشید، به زنان احترام بگذارید، بجای گداخانه‌ها به تخت‌جمشید و آرامگاه فردوسی سفر کنید، گریه نکنید و عزاداری چند ماه در سال برای اعراب را ترک کنید، نام ایرانی بر همه چیز بگذارید، کوروش و حافظ و مولانا و فردوسی را گرامی بدارید، به فرزندانتان شاهنامه بیاموزید، آهنگ شجریان با سنتور و کمانچه برایشان بگذارید ، نوروز و تیرگان و مهرگان و چهارشنبه سوری را اجرا کنید و در یک جمله انسان باشید.اا


🔺با انتشار همین متن چند خطی، به نجات ایرانیان در بند خرافات و جهل کمک کنید

پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۴۰۳

ویدیو: گر تن بدهی دل ندهی کار خراب است

 


دکلمه شعر فروغ فرخزاد
گر تن بدهی دل ندهی کار خراب است

آخوند نیکو: حکومت آدم را وحشی میکند

 



آیت‌الله محمدرضا نکونام که سال‌های طولانی به جرم گفتن حرف حق در حصر و زندان بود امروز در سن ۷۶ سالگی 

درگذشت. مراسم تشییع پیکر ایشان روز جمعه ۱۹ مرداد در قم برگزار خواهد شد.

کلیک کنید

✅آخوند نیکو


شنبه، مرداد ۰۶، ۱۴۰۳

مائو با یک حرکت ۷۰۰ ملیون چینی را نجات داد

 

مائوتسه تونگ
او مُرد، همین!آ

عبدالله بن ابی سرح اولین مرتد تاریخ اسلام

 

Abdullah ibn Saad ibn Abi Sarh

عبدالله بن ابی سرح از جمله معدود افرادی بود که در دوران محمد، سواد خواندن و نوشتن داشت. هنگامی که او به اسلام گروید، محمد او را به عنوان کاتب وحی انتخاب نمود.

محمد آیاتی از سورهٔ مؤمنون را که خداوند بر او نازل کرده بود می‌خواند و عبدالله بن ابی سرح نیز آیات نازل شده را می‌نوشت، هنگامی که آیه چهاردهم سوره مؤمنون به بخش «ثُمَّ أَنْشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ» رسید و توسط ابی سرح این بخش املاء شد، ابی سرح با گفتن جمله «فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ» (به معنای؛ پس بزرگ است خدایی که بهترین آفرینندگان است) اظهار شگفتی خود را ابراز کرد، بلافاصله محمد گفت: «این [آخرین بیان عبدالله] که خودت گفتی به من نازل شد همان را بنویس!» پس از این واقعه ابی سرح در پیامبری محمد شک کرد و گفت: «اگر حقیقتاً این وحی است، پس بر من هم وحی می‌شود. اگر دروغ است پس محمد هم دروغ می‌گوید» و سپس به مکه رفت و از اسلام خارج شد و به مردم مکه گفت که توانسته قرآن را تحریف کند. وی در مکه زندگی می‌کرد تا این که مکه توسط سپاهیان محمد فتح شد.[۳]

هنگامی که محمد لشکر کافی برای یورش به مکه جمع کرد، به پیروان خود دستور داد که عبدالله بن ابی سرح یکی از کسانی است که باید حتماً کشته شود (پیامبر حکم مرگ ۱۳[۴]نفر از جمله چند زن شاعر را نیز صادر کرد)، حکم محمد این بود که این افراد هر چند در حرم امن (کعبه)، یا حتی زیر پرده کعبه پنهان شده باشند باید کشته شوند. اما ابی سرح نزد برادر رضاعی خود عثمان بن عفان رفت و از او کمک خواست، پس از مدتی به همراه عثمان برادرش نزد محمد رفت تا طلب آمرزش کند. هنگامی که محمد، ابی سرح و عثمان را دید سکوت طولانی مدتی کرد در این مدت عثمان پیوسته شفاعت ابی سرح را می‌کرد تا محمد پس از سکوت طولانی گفت چنین باشد (به معنای بخشش). اما پس از رفتن آن دو، محمد به یاران خود گفت: من سکوت کردم تا یکی از شما بلند شود و سرش را بزند. یکی از انصار به نام عباد بن بشر گفت: یا رسول‌الله پس چرا به من اشاره‌ای نکردی تا سرش را قطع کنم؟ محمد پاسخ داد که پیامبر با اشاره کسی را نمی‌کشد![۵]

حدیثی در سنن ابوداود نیز به همین ترتیب برخورد عبدالله بن ابی سرح با محمد را در مکه ثبت کرده‌است.[۶] طبری در این باره نوشته‌است که «عبدالله بن سعد بن ابی سرح برای او می‌نوشت. او از اسلام مرتد شد و بعداً در روز فتح مکه به اسلام بازگشت.»l

منبع: ویکی پیدیا

دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۴۰۳

طبقۂ حاکم .. به گند کشیده اند!

ساختار جهل و جنون و فساد ما، دکتر دارد!!ا



دکتر رئیسی ...ا»

دکتر جلیلی،... 

دکتر روحانی،.. ا

دکتر قالیباف،..ا

دکتر احمدی نژاد،.. ا

دکتر ولایتی،.. ا

دکتر محسن رضایی،..ا 

دکتر  دکتر   دکتر...»ا


میخواهید دلیل این امر را بدانید؟!ا

👇👇👇


اوایل انقلاب، مسئولان، خاکی و متواضع  بودند،ا 

و به هم خواهر و برادر میگفتند.ا

و عناوین «دکتر و مهندس»  را متعلّق به طاغوتیها، یا مذهبیهای لیبرال و غربزده، میدانستند.ا


یعنی عنوان دکتر،در رشته های غیر پزشکی، چیزی مثل کت و شلوار و کراوات بود!ا


مسئولان انقلابی کمی که جا افتادند، شدند حاج آقا و حاج خانم!ا

 چون سهمیۀ حج را هم قرق کرده بودند.ا


امّا بعد از جنگ،  "حاجی"  کم کم از مد افتاد! ا


به لطف دانشگاه آزاد و بعضی دانشگاههای وابسته به حکومت، حاج آقاها و حاج خانمهای سابق مدرک گرفتند، . . . ا

و یکدفعه شدند دکتر!!ا



همزمان، مسئولان اُورکتها را در آوردند، و کت و شلوار پوشیدند 

و یقه آخوندی و  ریشهای انبوه قبلی، آنکادره و کوتاه شد!ا


در تحوّلی دیگر، مسئولان از محلّات فقیر و متوسّط نشین شهرها، ا

به محلّات اعیان نشین، مانند خیابان آفریقا، سعادت آباد، زعفرانیّه، فرمانیه و نیاوران (مثلا تهران) کوچ کردند!ا


عنوان دکتری، حالا دیگر جزو لوازم اصلی پیشرفت در هرم سیاسی شد!ا


یک عدّه با رانتِ سیاسی و بده - بستان، بدون کنکور و حضور در کلاس،ا 

و بدون زحمتِ درس خواندن و کلاس رفتن، شدند دکتر!! ا


لذا وقتی صحبت میکنند طرز گویش لبوفروش و باقالی فروش و آب حوضی را میشنویم نه گویش یک دکتر...ا


ابتذال مدرک از همینجا شروع شد.ا

آبروی این مدرک دانشگاه‌های  معتبر را بر باد داد!ا


یک عدّه زرنگ، رفتند بکمک دلّالها، ازدانشگاههای درِپیتیِ  آذربایجان، تاجیکستان، بلاروس، هند، هاوایی و فیلیپین، با چند صد دلار مدرک اصلی خریدند!ا


یک عدّه هم با شعارِ «کی به کیه؟» همینجا مدرک جعلی از اکسفورد و ...ا

 با دو سه هزار دلار خریدند . . . . ا

و از مزایای مادّی و معنوی آن برخوردار شدند!ا


فعلاً عضویّت در هیأت علمی دانشگاهها هم بین مسئولان  تبدیل به یک ارزش سیاسی شده است، 

که لازمۂ آن علاوه بر داشتن مدرک دکترا، و استفاده از پارتی برای ورود،ا

«مقاله سازی و کتابسازی» بمنظور ارتقاء رتبه است!ا


تهیّۂ مقاله و کتابسازی، خودش تبدیل به یک صنعت شده است!ا


عدّه ای هم با معادلسازیِ مدرکِ حوزوی و شش کلاس آکادمیک، آخوندِی دکتر شدند!!ا


شما وزیر که باشی یا نمایندۂ مجلس، میتوانی یک عدّه را اجیر کنی تا برایت مقاله بسازند، و کتاب سرهم بندی کنند،ا

 و مزدشان را هم از کیسۂ دستگاه خلافت بگیرند!ا


چقدر رسواست که فردی با مدرک جعلی مهندسی عمران، رئیس سازمان نظام مهندسی، و نیز رئیس کمیسیون عمران مجلس میشود!!ا



معمولاً در دعواهای جناحی برخی از این مسائل عنوان میشوند.ا


همین حالا اگر مدارک فوق لیسانس و دکترای نمایندگان مجلس «راستی آزمائی» شوند، باید انتخابات را مجدّد برگزار کرد!!ا


وضع طوری شده که افراد با سواد و دارای مدرک واقعی، که با کوشش علمی بعنوان دکترا دست یافته اند، از اینکه به آنها«دکتر» بگویند، خجالت میکشند!ا


دکترهای قلّابی و رانتی، به «آلاف و الوف» میرسند،ا 


در حالیکه دکترهای واقعی، مخصوصاً در رشته های علوم انسانی، که اهل ریا و تظاهر نیستند، برای پیدا کردن کار به«این در و آن در» میزنند، ا

و به نتیجه هم نمیرسند. و اگر هم کاری پیدا کنند، حقوقشان تناسبی با سواد و تخصّصشان ندارد!ا

حتّی برخی مجبورند که برای بقاء، خودشان را به خنگی بزنند، و از تخصّصشان استفاده نکنند!ا



ما با یک طبقۂ حاکم روبرو هستیم که همۂ ارزشهای واقعی، از سواد و مدرک و تحقیق تا استادی دانشگاه و مقاله نویسی و تألیف کتاب  را به گند کشیده اند!..ا


بر گرفته از نوشتۀ شیرزاد عبدالهی .ا

پنجشنبه، تیر ۲۸، ۱۴۰۳

نامه محسن رنانی به فرمانده انتظامی استان البرز

به پیشواز عزاداری دختران نسل زد برویم


جناب سردار حمید هداوند

فرمانده محترم انتظامی استان البرز

سلام بر شما


پیرو دستور شما مبنی بر احضار دختران عزادار کرج که بدون روسری، در دسته عزاداری شرکت کردند و زنجیر زدند، این سوالات برای من و دانشجویانم پیش آمده است؛  به آنها قول داده‌ام از شما بپرسم:ا


فرموده اید به علت «هنجار شکنی و خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی» دستور احضار آن دختران داده شده است؛ لطفا بفرمایید معیار هنجارشکنی چیست؟ قانون ملاک است یا قضاوت افکار عمومی؟ 


اگر قانون ملاک است؛ آیا عنوان مجرمانه‌ای در قوانین جزایی تحت عنوان «هنجارشکنی» یا «خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران حسینی» وجود دارد؟ اگر آری، احضار این دختران بر اساس دستور کدام مرجع قضایی بوده است؟


 اگر افکار عمومی ملاک است، منظور افکار عمومی کدام یک از بخش‌ها یا قشرهای جامعه است؟ مثلا اگر از نتایج انتخابات اخیر کمک بگیریم، اکنون جامعه دارای سه گروه جمعیتی بزرگ است (۵۱ درصدی‌، ۲۷ درصدی‌، و ۲۲ درصدی) که این‌ها قضاوتشان نسبت به یک چنین پدیده‌ای متفاوت است، معیار شما برای تبعیت از افکار عمومی، کدام بخش‌های جامعه است؟


اگر خدشه‌دار شدن احساسات عزاداران، ملاک است، اولا بفرمایید این خدشه‌دار شدن چگونه اندازه‌گیری می‌شود؟  و آیا در پدیده‌ها و ناهنجاری‌های دیگر هم خدشه‌دار شدن احساسات مومنان و عزاداران ملاک است؟


مثلا وقتی در برخی هیئت‌های عزاداری مردان تا کمر لخت می‌شوند و در حضور زنان سینه می‌زنند یا فیلم‌های‌شان را در فضای مجازی بازپخش می‌کنند و احساسات بسیاری از مومنان و عزاداران از این وضعیت خدشه‌دار می‌شود، شما اقدام به احضار می‌کنید؟


یا وقتی در برخی هیئت‌ها به جای عزاداری، خود را سگان حسین می‌نامند و عوعو می‌کنند و فیلم آن را نیز پخش‌ می‌کنند و این عمل احساسات بسیاری از مومنان را مخدوش می‌کند (چرا که ایمان نیز نمی‌تواند ما را از مقام انسانی خلع کند)، آیا نیروی انتظامی احضار می‌کند؟


در برخی عزاداریهای شبانه در کل ایام محرم و صفَر، برخی مداحان، حتی در ساعات نیمه شب،  با فریادهای ناهنجار خود پشت بلندگو، تا چند صد متر آسایش شبانه را از شهروندان می‌گیرند و موجب شرمندگی مومنان و عزاداران ساکن محل می‌شوند، به نظر شما این مورد هم هنجارشکنی است و لازم است برخورد شود؟


به نظر شما قمه‌زدن و انتشار تصاویر خون آلود قمه‌زنان در فضای مجازی هنجارشکنی هست یا نه؟ آیا لازم است قمه زنان احضار شوند و با انتشار دهندگان آن فیلم‌ها برخورد شود؟


آیا اگر امام جمعه‌ای روی منبر دروغ گفت و فسادی را انکار کرد و بعدا اسناد دروغ او آشکار شد و میلیون‌ها نفر از مومنان این کشور از این رفتار شرمنده و سرافکنده شدند و احساساتشان جریحه‌دار شد، او را هم احضار می‌کنید؟ 


آیا وقتی عده‌ای با هر نیتی،‌ خیابان را می‌بندند تا چای و شربت و آش نذری توزیع کنند، و وقت و برنامه هزاران شهروند را ضایع می‌کنند، این هم ناهنجاری محسوب می شود یا نه؟


و البته خوب است نیروی محترم انتظامی یک‌بار برای همیشه و با شفافیت اعلام کند که برای عزیزان آن نیرو هنگام انجام وظیفه، قانون ملاک است یا هنجار یا افکار عمومی یا میل مجری قانون؟


و البته یادمان نرود که هنجار یعنی یک الگوی رفتاری جمعی، یعنی چیزی که خودِ جامعه مراقبت می‌کند که مراعات شود و نیازی به مداخله نیروهای دیگر ندارد. اگر نیاز به مداخله‌ای از بیرون بود، پس هنجار نیست.ا


و خوب است نیروی محترم انتظامی بیش از آن که نگران رعایت هنجارها باشد نگران حفظ حریم و حرمت خویش باشد. در سال ۱۳۸۷ در رسانه‌های کانادایی خواندم که پلیس کانادا با حضور در مجلس آن کشور، با لایحه دولت برای ممنوع کردن صحبت با تلفن‌همراه هنگام رانندگی، مخالفت کرد. استدلال پلیس این بود: این کاری نیست که پلیس اکنون بتواند انجام دهد، با چنین قانونی، هم قانون را بی‌حرمت می‌کنید و هم پلیس را. ا


سردار هداوند عزیز

من از دیدن دین‌ورزی آزادانه نسل زد بسیار خوشحالم. آنان با دین مشکلی ندارند،‌ آنان با فسیل شدگی ما به‌نام دین مشکل دارند. و بسیار از شما متشکرم که با خبررسانی در این مورد، فضای این گفت‌وگو را فراهم آوردید.ا


 امید که نیروی محترم انتظامی در همه حوزه‌ها بویژه هنجارگریزی در رعایت استانداردهای تولید خودرو و نیز هنجار‌شکنی و قانون‌گریزی در رانندگی که زندگی روزمره کل ملت ایران را ناامن کرده است (و فقط در سال گذشته بیست‌هزار کشته و حدود چهارصد هزار مصدوم برجای گذاشته است)، وظایف خود را به صورت کارآمد و شایسته انجام دهد.ا


مطمئن باشیم اگر نیروی محترم انتظامی رویه‌ها وقواعد ثابت و شفافی را در برخورد با همه انواع هنجارشکنی و قانون‌گریزی داشته باشد، مردم ایران به‌طور قاطع از فعالیت آن نیرو حمایت خواهند کرد.ا


با احترام – محسن رنانی 

 استاد دانشگاه اصفهان

۲۸ تیر ۱۴۰۳


دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۴۰۳

این حکومت باید برود: تنفس مصنوعی به جنازه راه حل نیست!

چرا پزشکیان را از صندوق بیرون آوردند؟ 


۱.با اینهمه آمار و گزارش و شاهد که پخش شده، حتی خود حکومت قبول کرده که این انتخابات از نظر تحریم کردن مردم، تاریخی ترین مضحکه انتخاباتی عمر این نظام است. پس فرضیه اینکه پزشکیان در نتیجه رای پیروز شده را کنار بگذارید تا صدای مرغ پخته از خنده بلند نشده است. 


۲.اگر پزشکیان را خودشان از صندوق بیرون آوردند که قدر مسلم چنین است، هدفشان چیست؟ چرا پزشکیان؟ جلیلی و قالیباف که به خامنه ای نزدیکترند. اصلاحات هم که الان کله پاچه مورچه محسوب میشود. عددی نیستند که فشار سیاسی بیاورند. پزشکیان را طی سالهای اخیر اصلن با رد صلاحیت به جدال بر سر قدرت راه ندادند، چی شد که الان واردش کردند و از صندوق بیرون آوردند. آنهم در مقابل مهره های مهر به پیشانی علی خامنه ای؟ 


۳.به اعتقاد من پزشکیان اینبار انتخاب شخص خود خامنه ای است. با افکار عمومی بوسیله قالیباف و جلیلی بازی کردند تا ملت سرگرم شوند. پزشکیان از همان اول انتخاب خود رهبر جمهوری اسلامی بوده و هست. گیریم که رئیس جمهور در این نظام همان آبدارچی باشد. اما با انتخاب پزشکیان دیگر جای هیچ شک و تردیدی باقی نمی ماند که انداختن هلی کوپتر رئیسی پروژه درون نظام بود. میخواستند مهره عوض کنند. چرا؟ چه خاصیتی پزشکیان برای خامنه ای دارد در قیاس با رئیسی؟ 


۴.⁠ ⁠انتخاب پزشکیان یک ایستگاه مهم در عمر جمهوری اسلامی است که شبیه به انتخاب شریف امامی و سپس حتی بختیار در آخرین دقایق حکومت شاه است. بختیار سلطنت طلب نبود، ولی شاه وقتی دید قدرت سرکوب انقلاب و عقب راندن مردم را ندارد، وقتی دید حتی شریف امامی هم موفق نشد، به جای تکیه به مهره های حافظ سلطنت، به بختیار رضایت داد تا سلطنت را نجات بدهد. علی خامنه ای دقیقن در همین نقطه به لحاظ سیاسی قرار دارد. دیر دیرش بعد از انقلاب ژینا خامنه ای پذیرفته که مردم مصممند حکومت را بیندازند. پذیرفته که امکان شکست دادن و عقب راندن مردم ایران را ندارد. اما برخلاف شاه، خامنه ای امکان عقب نشینی یا فرار ندارد. وضع اقتصادی بسیار بسیار خراب است. تحریم ها خرد کننده و کمرشکنند. اسرائیل شبکه تروریستی حاکمیت را در نوار غزه و لبنان زیر ضربات خرد کننده قرار داده، با زدن نقطه ای نطنز علامت داد که تا زیر پنجره خامنه ای رسیده اند. بایدن در امریکا در معرض باخت است. برجام و کلیه مذاکرات زیر میزی شکست خورده اند و چشم انداز آمدن ترامپ علی خامنه ای را بیش از پیش نگران سقوطی همه جانبه کرده است. درون نظام آش و لاش است. ریزش ایدئولوژیکی و امنیتی در بالاترین سطح در اسناد لو رفته خودشان نیز منتشر شده است. خامنه ای با مذاکره و سازش با خاتمی، بر سر پزشکیان توافق کرده است. پزشکیان آخوند نیست ولو اینکه به سپاه نزدیک است. خامنه ای انتخاب پزشکیان را به آمریکا و دول غربی به عنوان عقب نشینی میفروشد. چون به ضرس قاطع بایدن در آمریکا خواهان یک عقب نشینی آشکار برای زنده کردن برجام و اعتماد به مذاکرات شده است. اکنون در غرب با کمک نایاک و رسانه های زرد، پزشکیان را به عنوان عقب نشینی میفروشند. همین الان خبر را اینجوری اعلام کردند که میانه روها پیروز شدند. خامنه ای همین را میخواهد. جواد ظریف الان هیچی نشده جای امیر عبدالهیان را گرفته تا سور و سات سازش را برقرار و با کمک برجامی دیگر زیر بغل حاکمیت را بگیرند که نیفتد. در داخل کشور هم خامنه ای قدرت اینکه جلیلی یا قالیباف را جلو مردم بگذارد نداشت. پزشکیان را انداختند جلو تا قدری نفس بکشند. تا اندک امیدی به نجات داشته باشند.


۵.آیا تاکتیک خامنه ای با کمک خاتمی میگیرد؟ نع! به هیچ وجه من الوجوه! برنده این انتخابات مردم بودند که در سراسر ایران بصورت میلیونی به حاکمیت پشت کردند. بین مردم و این حکومت دریای خون، گرسنگی و فقر و زن ستیزی قرار دارد. جمهوری اسلامی را حتی دیگر مذاکرات برجام هم نمیتواند نجات بدهد. همانگونه که نه شریف امامی و نه حتی بختیار برگ برنده شاه نشدند. در حالیکه خودمانیم سگ بختیار به پزشکیان شرف داشت. 

چونکه انقلاب غولی است که وقتی از شیشه خارج شد، امکان برگرداندن آن صفر است. اقتصاد داغان، اسلام شکست خورده، حکومت درهم پاشیده و یک مملکت جوان ۸۸ میلیونی که حاضر نیست با هیچ ورژنی از این نظام کنار بیاید چشم انداز بهبود اوضاع را برای حکومت صفر میکند. در ثانی کسی که قرار است زیر بغل حکومت را بگیرد خودش در امریکا در حال رفتن است. بیرون اوردن پزشکیان از صندوق، اعلام شکست تام و تمام علی خامنه ای و تصویر ایستادن همگی آنها با هم، با همه جناحهایشان لبه پرتگاه سقوط است. برای همین، علی خامنه ای دور اول مضحکه انتخابات با دیدن تحریم میلیونی مردم شوکه و ساکت شد. دیدن اقتدار مردم باعث سکته سیاسی او شد. این حکومت باید برود. شانسی برای ماندن ندارد. تنفس مصنوعی به جنازه راه حل نیست.


#سرنگون#خط پایان#فرقه تبهکار


#پاینده ایران

ویدیو: صحبت های صدیقه وسمقی در باره انتخابات ۱۴۰۳

 



صدیقه وسمقی، اسلام شناس و مخالف حجاب اجباری
انتخابات (رئیس جمهوری ۱۴۰۳) مهندسی شده بیراهه است
کلیک روی فلش برای دانلود ویدیو