جمعه، دی ۱۰، ۱۳۸۹

متلک

نقل است كه از يك آخوند حاضر جواب اصفهاني پرسيدند كه آيا تا به حال پيش آمده است كه در پاسخ به متلكي ناتوان شوي؟
· جواب داد يك بار! و آن موقعي بود كه يك سپيده ‌دم باراني براي پيشنمازي به مسجد مي رفتم و كوچه پر از گل و لاي بود. ناگهان در يك چاه فاضلاب افتادم و تا كمر در مدفوع و ادرار فرو رفتم...
در فكر اين بودم كه اگر به منزل برگردم و لباس خود را عوض كنم، نماز مومنان قضا خواهد شد و اگر با همين وضع به مسجد بروم كه نمي‌توانم نماز را اقامه كنم كه خانم جواني رسيد و مرا كه در آن حالت ديد با لبخند شيطنت آميزي پرسيد
حاج آقا چرا اینقدر تو خودتون فرو رفتین؟

فرياد من سقوطت


فرياد من سقوطت
روياي من نبودت

كابوس من وجودت
ولايتت جنايت

ننگ بر اين ولایت
جنبش سبز بيدارست

حكومتت تمامست
عاقبتت فرارست

نابوديت شعارست
مرگ تو سرورست

سرور من آزاديست
آزادي زنداني سياسيست

سحر ما نزديكست
در يك كلام وجود تو ننگينست
--

پنجشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۹

سيدها که هستند وازکجايند ؟

سيد واژه اي عربي است ومعني آن درزبان پارسي آقا و درزبان انگليسي مستراست ،عرب ها زن را سيده مي نامند .

پس از چيرگي تازيان برايران که درنيمه سده هفتم ترسايي روي داد بکاربردن واژها وسرنامهاي عربي رواج يافت .مردم به هنگام بانگ زدن عربان انها را با سرنام عربي سيد بانگ ميزدند .
خود عربان هم يکديگر را با سرنام سيد بانگ ميزدند .شگفت انگيز اين بود که عربان ايرانيان را سيد نناميدند وخود ايرانيان هم همديگر را سيد نگفتند زيرا عربان خود را بالاترا از ايرانيان مي دانستند وچنين کاري را روا نمي داشتند .

بعدها برخي از عربها ،زنان ايراني را به همسري گرفتند واز انها داراي فرزند شدند .
اين فرزندان چون پدرعرب داشتند مي توانستند سرنام “سيد”بکارببرند .فرزندان اين فرزندان نيز ميتوانستند همين کاررا بکنند از اين رو گروهي ايراني پيداشدند
که پدر يا نياي عرب داشتند وسيد ناميده
شدند.

به يادداشته باشيد اين گروه فقط عرب زاده بودند نه از خاندان ويژه اي مانند خاندان محمد يا قريش يا ديگران .

سده ها گذشت وچيرگي حکومتي عربان از ميان رفت ولي سيدها که از بازماندگان عرب زادگان بودند ماندگارشدند.
...

پادشاهي صفوي که در1501ترسايي برپاشد شاخه اي از دين اسلام را دين رسمي ايران کرد تا از اين راه نشان دهد که ايرانيان با ديگر مسلمانان همسان نيستند ونمي توانند بخشي از خليفه گري اسلامي باشند که دردست خليفه هاي عثماني بود .

ايرانيان از چيرگي تازيان ورفتارهاي ددمنشانه ي آنها درميهن ايراني يادمانده هاي تاريخي تلخي داشتند .برنامه ريزان دروان صفوي همه ي کارهاي بد عربان را از سه خليفه نخستين اسلام (ابوبکر،عمر،عثمان ) وبني اميه وبني عباس وگماشتگان آنان دانستند وچنين وانمودند که خود محمد وعلي وزادگان آنان با ايرانيان دوست بوده اند واگر علي وزادگان او دررهبري مي بودند رفتارهاي بد با ايرانيان نمي شد .هرآينه اين برداشت دروغ بود ولي کم کم پذيرفته شد وجا افتاد ودرپي آن ايرانيان کين خود را از عربان ويرانگر از دل بيرون کردند وآنانرا ستمزده ي ديگر عربان ديدند !!

به همان اندازه که خوبي ودوستي محمد وزادگانشان درميان ايرانيان مسلمان تبليغ مي شد از ديگر رهبران عرب مانند سه خليفه نخستين اسلام وبني عباس وبني اميه گفته مي شد ويادمانده هاي تلخ وتاريخي ايرانيان درکارهاي آنها ريشه يابي مي گرديد .دراين ميان سيدها درخطر افتادند زيرا اينان عرب زاده بودند وايرانيان ازعربان دلهاي پرخون وچشمان گريان داشتند .

ياري دولت ومجتهدان شيعه که پادشاهان صفوي از لبنان آورده بودند سيدان را از هرگزند رهايي داد.مجتهدان ودولتيان وسپس همه ي آخوندان گفتند که سيدها همه از زادگان محمد وعلي هستند ونه از ديگر عرب ها .

از آن زمان معني واژه ي عربي سيد درايران ديگر عوض شد وگفتند سيد يعني زادگان پيغمبر اسلام وامامان .اين برداشت ودروغ هم مانند ديگر برداشت هاي دروغ دوران صفوي کم کم جا افتاد واين زادگان بيگانه تاکنون در ايران ماندگار شده اند .

سيد سرنام ننگيني است که يادآور چيرگي وبرتري ونژادپرستي بيگانگان بيگانگان در ايران است .ايرانياني که سيدند خوب است خود را مانند ديگر ايرانيان بدانند واز بکاربردن اين سرنام خودداري کنند تا کم کم اين بدنامي در بين ايرانيان زدوده شود .آگر سرنام سيد درشناسنامه اي نوشته شده خوبست آنرا بيندازند وشناسنامه نوبگيرند

بدنيست اين را هم بدانيد که برابر قانوني که درزمان رضا شاه در ايران پذيرفته شد بکاربردن سرنام هايي مانند “سيد،ميرزا ،خان و…”ناروا است .ان قانون هنوز باطل نشده است .

منبع : بيداري

نشريه کانون فرهنگي خرافه زدايي

دوشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۹

روحیات مردم ایران

این شعر را اشرف الدین گیلانی (نسیم شمال)، یکصد سال پیش در وصف روحیات مردم ایران سروده


ما ملت ایران همه باهوش و زرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم
ما باک نداریم ز دشنام و ملامت
ما میل نداریم به آثار و علامت
گر باده نباشد سر وافور سلامت
ازنام گذشتیم همه مایل ننگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

گاه از غم مشروطه به صد رنج و ملالیم
لاغر ز فراق وکلا همچو هلالیم
شب فکر شرابیم
سحر طالب بنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یک روز به میخانه و یک روز به مسجد
هم طالب خرما و همی طالب سنجد
هم عاشق زیتون وهمی عاشق کنجد
با علم و ترقی همه چون شیشه و سنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

اسباب ترقی همه گردید مهیا
پرواز نمودند جوانان به ثریا
گردید روان کشتی علم از تلک دریا
ما غرق به دریای جهالت چونهنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

یا رب ز چه گردید چنین حال مسلمان
بهر چه گذشتند زاسلام و ز ایمان!
خوبان همه تصدیق نمودند به قرآن
ما بوالهوسان تابع قانون فرنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

مردم همه گویا شده مال و خموشیم
چون قاطر سرکش لگدانداز چموشیم
تا گربه پدیدار شودما همه موشیم
باطن همه چون موش به ظاهرچو پلنگیم
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

از زهد تقدس زده صد طعنه به سامان
داریم جمیعا هوس حوری و غلمان
نه گبر نه ترسا ، نه یهود و نه مسلمان
نه رومی رومیم و نه هم زنگی زنگی
افسوس که چون بوقلمون رنگ به رنگیم

چهارشنبه، دی ۰۱، ۱۳۸۹

یه حکایت


می خوام واستون یه حکایت تعریف کنم.
می گن زمانای قدیم یه روز 3 تا پسر بچه میرن پیش ملا نصرالدین میگن ما 10 تا گردو داریم میشه اینارو با عدالت بین ما تقسیم کنی؟
ملا می گه با عدالت آسمونی یا عدالت زمینی؟ بچه ها میگن خوب عدالت آسمونی بهتره با عدالت آسمونی تقسیم کن. ملا 8 تا گردو می ده به اولی 2 تا می ده به دومی دو پس گردنی محکم هم می زنه یه سومی بچه ها شاکی میشن می گن این چه عدالتیه ملا؟ ملا می گه خدا هم نعمتاشو بین بنده هاش همینجوری تقسیم کرده

سه‌شنبه، آذر ۳۰، ۱۳۸۹

خداناشناسم خداناشناس




خبر داری ای شیخ دانا که من
خداناشناسم خداناشناس
نه سربسته گویم سخن
نه از چوب تکفیر دارم هراس

زدم چون قدم از عدم در وجود
خدایت برم اعتباری نداشت
خدای تو ننگین و آلوده بود
پرستیدنش افتخاری نداشت

خدایی بدینسان اسیر نیاز
که بر طاعت چون تویی بسته چشم
خدایی که بهر دو رکعت نماز
گه آید به رحم و گه آید به خشم

خدایی که جز در زبان عرب
به دیگر زبانی نفهمد کلام
خدایی که ناگه شود در غضب
بسوزد به کین خرمن خاص و عام

خدایی چنان خودسر و بلهوس
که قهرش کند بی گناهان تباه
به پاداش خوشنودی یک مگس
زدوزخ رهاند تنی بی گناه

خدایی که با شهپر جبرییل
کند شهر آباد را زیر و رو
خدایی که در کام دریای نیل
برد لشکر بیکرانی فرو

خدایی که بی مزد و حمد وثنا
نگردد به کار کسی چاره ساز
خدا نیست بیچاره ور نه چرا
به مدح و ثنای تو دارد نیاز

خدای تو گه رام و گه سرکش است
چو دیوی که اش باید افسون کنند
دل او به دلال بازی خوش است
وگرنه شفاعت گران چون کنند؟

خدای تو با وصف غلمان و حور
دل بندگان را بدست آورد
به مکر و فریب و به تهدید و زور
به زیر نگین هر چه هست آورد

خدای تو مانند خان مغول
به تهدید چون می کشد تیغ حکم
زتهدید آن کار فرمای کل
به مانند کر و بیان صم و بکم

چو دریای قهرش برآید به موج
نداند گنه کاره از بیگناه
به دوزخ فرو افکند فوج فوج
مسلمان و کافر. سپید و سیاه

خدای تو اندر حصار ریا
نهان گشته کز کس نبیند گزند
کسی دم زند گر به چون و چرا
به تکفیر گردد چماقش بلند

خدای تو با خیل کر و بیان
به عرش اندرون بزمکی ساخته
چو شاهی که از کار خلق جهان
به کار حرمخانه پرداخته

نهان گشته در خلوتی تو به تو
به درگاه او جز تورا راه نیست
تویی محرم از کار او
کسی در جهان جز تو آگاه نیست

تو زاهد بدینسان خدایی بناز
که مخلوق طبع کج اندیش توست
اسیر نیاز است و پابند آز
خدایی چنین لایق ریش توست

نه سربسته گویم سخن
خدا نیست این جانور اژدهاست
مرنج از من ای شیخ دانا که من
خداناشناسم اگر " این " خداست



زنده ياد سعيدي سيرجاني

یکشنبه، آذر ۲۸، ۱۳۸۹

کارتون

نامه به خدا
http://m.friendfeed-media.com/6e96fd3470dcca0d216fa33d54a08c0ca1b16776



وقتی‌ در کرببلا آب نبود
http://m.friendfeed-media.com/e9bf31edc754a3d924be3d204c94145d47069726




عاشورا!!!

http://m.friendfeed-media.com/35e9419bc559cfc1bca3388af15eb52a3d45c0ec




حوریان غلمان در انتظار تروریست اسلامی

http://m.friendfeed-media.com/361f1cd93af897128ad2b685d9116eaa17c7063d



سانتای اسلامی! Islamic Santa!
http://m.friendfeed-media.com/2697f10883f11190387d7371ead197d0adf44069



فواید دعا
http://m.friendfeed-media.com/45020bef6d313beecdaa3e78f56091efc3394de5



زن در جامعه ایران

http://m.friendfeed-media.com/777001c9e84f281800073e976683f20c422e0b35




گفتمان!

http://m.friendfeed-media.com/eb6e25a8e818e1002ba5298ddd8eff5093a48d91

شیطان قاطی کرده

Welcome to Heaven!


Satan: I'm confused!! Isn't this what I was trying to get them to do on earth?


http://d.yimg.com/gg/u/da4ba061b4d3de1e22acd033ba77ec8d3e7ca9ef.gifa
من قاطی کرده ام! این همانی نیست که من کوشش داشتم انسان ها روی زمین آنرا انجام دهند؟


گویند بهشت و حور عین خواهد بود....
آنجا میناب و انگبین خواهد بود
گر ما مِی و معشوقه گزیدیم چه باک؟
چون عاقبت کار چنین خواهد بود

لینک به سایت قرآن


http://www.parsquran.com/
یک سایت پر از اطلاعات هوشمند در مورد قرآن به فارسی، انگلیسی و عربی

هموطن با چه زبانی بگویم کربلا صحرا نبود جلگه است هوا گرم نبود سرد بود

هموطن با چه زبانی بگویم کربلا صحرا نبود جلگه است هوا گرم نبود سرد بود

ياييد به قضيه بگونه اي ديگر بنگريم . دهم عاشوراي سال 61 مصادف با 21 مهرماه 59 خورشيدي و دهم اكتبر 680 ميلادي است . در اين ماه از سال هوا رو به سردي ميگذارد لازم به توضيح است كه در زماني كه زمين اينقدر آلوده نبود ، هوا از نيمه دوم شهريور ماه رو بسردي گذاشته و در مهرماه كاملا خنك بوده است . عراق سرزميني جلگه اي و حاصلخيز ميباشد و يافتن كويري خشك و بي آب و علف ( آنگونه كه شيعيان ميگويند )در آن سخت است . كربلا دقيقا در كنار رود فرات و تقريبا در مدار جغرافيايي شهر اصفهان قرار دارد و خشك بودن و بياباني بودن آن در سال 680ميلادي كمي نامحتمل است ! بستن آب رودخانه فرات در طول چندين كيلومتر بسيار نامحتمل است . سقاهاي حسين چرا نتوانستند از رود به اين عظمت آب بردارند يا راويان شيعه ، شيعيان را …. فرض كرده اند كه شق دوم محتمل تر است ! با تمام مفروضات فوق پيدا كنيد پرتقال فروش را !! ________________________________________ تازه اگر هم فرض کنیم که همه ی این داستان پر سوز و گداز درست بوده: یعنی هوا در 21 مهر واقعاً گرم بوده و شمر هم توانسته راه دسترسی به فرات را بر حسین (ع)ببندد، و کربلا هم واقعاً بیابان برهوت بوده، باز هم یک دریاچه ی وسیع آب شور به نام بحیرة ملح در سمت دیگه ی فرات هست (شکل زیر) که فاصله ی آن با کربلا (فلش سبز) حتی کمتر از فاصله ی کربلا تا فرات (فلش قرمز) است. با توجه به اینکه 1400 سال به قدر یک چشم بر هم زدن زمین شناسی است، بعید است که این دریاچه آن زمان وجود نداشته باشد پس اگر حسین یا یک نفر از دارودسته اش یک ذره جغرافی می دانست و به قدر علوم دوم دبستان معلومات علمی داشت، باید می دانست که بحیرة ملح آنجا هست و به راحتی با ابتدایی ترین وسایل می توان با کمک نور خورشید آب شور را تقطیر کرد. در این صورت اهل بیت تشنه نمی ماندند نتیجه ی منطقی: علم لدنی امام (!)، جغرافیا یا علوم تجربی را شامل نمی شده است .
نوره کشی حسین در روز عاشورا (نوره = واجبی) خود محاسبه کنید که چند لیتر آب برای پاک شدن تمامی پیکر سه عرب از مو و پشم لازم است و در مقابل، این مقدار آب تا چه مدت رفع کنندۀ تشنگی انسان خواهد بود !!! http://i26.tinypic.com/27xhmc.jpg جلد پنجم تاریخ کامل نوشتۀ عزالدین ابن اثیر ==========اين مطالب نقل قول است و اميد است جوابي بر ان بيابيم !! براي مشاهده تصاوير به لينكي كه گذاشتم برويد! Click the image to open in full size. داستان عشقی امام حسین و ارینب و کینه معاویه 3ـ در هیچ کدام از منابع شیعه و سنی ذکر نشده که امام حسین بعد از شهادت علی(ع) و رفتن به مدینه، در اواخر سلطنت معاویه، به عراق (کوفه) آمده باشد و مدت نسبتاً طولانی درنگ نموده تا در آنجا ازدواج نماید. ————————— باز هم همان انحراف. در حالی که در روایت چنین قید زمانی دیده نمی شود. دیگر ایرادات هم پرداختن به منبع روایت است. خوب دوستان ! همینطور که مملکت رو در سوگ حسین فرو رفته و مردم با چشم گریان به دنبال قیمه در این سرما کوچه هارو بالا و پایین میکنند تصمیم گرفتم این تاپیک رو باز کنم تا هر کس هر مورد جالبی در مورد عاشورا میدونه بنویسه … خودم به چند تا نکته شروع میکنم ( خلاصه میگم که جای بحث بمونه ) 1 . امام حسین بیعت نکرد و به دستور خدا که معلوم نیست از کجا رسید از مدینه به مکه رفت ! بعد از 4 ماه هم در مکه ماندن کماکان زنده بود و خطری تهدید نمیکرد … بعد تصمیم به رفتن به کوفه گرفت ( به خاطر دعوت مردمش ) و در بین راه مشخص نیست یا من نمیدونم چطور سر از کربلا در آورد .
کربلا دز 2000 کیلومتری مدینه قرار داره و حتی سر راه مکه و کوفه هم نیست … خوب اگه این قیام بود چرا در مکه و مدینه قیام نکرد ؟ آیا این یک قیام در 2000 کیلومتر اونورتر از مدینه بوده ؟! علتش !؟ و جالب اینجاست مگه کسی به همراه زن و بچه و کودک 6 ماهه به جنگ میره ؟! پس قیام عاشورا چه شد ؟ 2. کربلا صحرا نیست و جلگه و کشتزار هست : طبق عکسهایی از google earth خودتون مشاهده کنید : http://i2.tinypic.com/vdl4pf.jpg http://i2.tinypic.com/vdlrah.jpg کربلا در کنار رود فرات هست … و نه تنها امکان وجود صحرا نیست بلکه با کندن زمین هم میتونستن به آب برسن … عده ای هم که مطرح کردند خاک کربلا از رس و لای هست و امکان کندن چاه به راحتی وجود ندارد باید بگم که طبق بحثی که در مورد جلگه بودن کربلا کردیم این قضیه امکان ندارد و حتی در صورت امکان تا عمق 4 یا 5 متری نهایتا به آب میرسیدند که قبل از روز 7 محرم تعداد یاران امام به حدی بود که این کار رو بکنند . حالا یه سری بحث های جالب در مورد عروسی بعصی از امامزادگان ( قاسم ) در شب عاشورا و غسل آنها مطرح میشه که من نمیدونم چطور میتونستن غسل کنن ولی کمی آب برای علی اصغر نبوده !! در ضمن امکان استفاده از شیر حیوانات اهلی هم بوده که برای مصرف غذایی همراهشون بوده خوب پس صحرای کربلا چه شد ؟ تشنگی امام و علی اصغر 6 ماهه چی ؟! 3.وقتی صحبت از گرمای سوزان و نمیدونم آفتاب داغ میکنید یادتون باشه عاشورا در تابستان نبوده عاشورا در روز 21 مهر و در فصل پاییز بوده … خوب پس گرمای سوزانه صحرای کربلا چی شد ؟ گرمایی که نه به فصلش میخوره نه به صحرایی که صحرام نیست

شنبه، آذر ۲۷، ۱۳۸۹

بزن بریم بهشت

*هزاران هزار (به تعداد همان حوریان بهشتی) احسنت به این بزرگوارارن و ذهن سالم وبدون عقده شان دراین تحقیقات عالمانه وسودمند بحال بشریت.

صد البته فقط مردان آنهم از نوع موُمن، بشر وآدمند ولاغیر*

دربهشت توان بدنی انسان درکامیابی از زنان به اندازه صد نفر می گردد. کتاب

کنزالعمال، جلد14، ص 468

بهترین چیزهایی که مردم در دنیا و آخرت از آنها لذّت می‌برند، لذت آمیزش و بهره

برداری از زنان می‌باشد - کتاب وسائل، جلد14، ص 468

پیامبراکرم(ص): همانا بهشتیان به چیزی بیشتراز نکاح اشتها ندارند و لذت

نمی‌برند. - کتاب لثالی، ص 50

حوری از خیمه خود بیرون آید و روی به تخت مؤمن بخرامد و چون به نزد مؤمن می آید با پانصد سال ازسالهای دنیا همدیگر را بوسه زنند که برای هیچ کدامشان ، خستگی و ملال حاصل نمی گردد. هرمؤمنی را هفتاد زوجه از حوران می دهند و چهار زن از آدمیان، که ساعتی با حوریّه صحبت می‌دارد و ساعتی با زن دنیا و ساعتی باخود خلوت می کند و بر کُرسیها تکیه زده‌اند و بایکدیگر صحبت می‌دارند. بحارالانوار،ج 8، ص 157، ح 98

بیشتر نهر های بهشتی از نهر کوثر است که در کناره آن دختران نار پستان (مانند گیاه) می‌رویند. در بهشت نهری وجود دارد که در دو طرفش دختران باکره سفید روی و سفید پوش نشسته‌اند و مشغول تغنی (آواز خواندن) هستند. -بحارالانوار،ج۸،ص196

دوشیزگان با چنان صدایی می خوانند که خلایق تا کنون چنین صدایی را نشنیده‌اند و این نعمت، بالاترین نعمات بهشتی است این دوشیزگان به تسبیح -ذکر صفات الهی - تغنی میکنند. بحارالانوارص۱۲۷

هریک ازآن حوریان، هفتاد حلّه پوشیده اند و سفیدی ساق ایشان از زیر هفتاد حلّه معلوم است. از جماع با هر یک ازآن حوریان لذّت صد مرد را می یابد که هریک چهل سال خواهش مجامعت و آمیزش داشته باشند و برایشان میسّر نشده باشد - بحارالانوار،ج 8، ح 205

پس آن مؤمن با قوّت صد جوان با آن حوری جماع و آمیزش کند و یک آغوش با او هفتاد سال طول می کشد. مؤمن متحیّر می باشد که نظر به کدام اندام حوری بکند، بر روی او یا بر پشت او یا بر ساق او، بر هر اندام او که نگاه می کند از شدّت نور و صفا، روی خود را درآن مشاهده می نماید. پس دراین حال زن دیگری بر او مشرف میگردد که خوشروتر و خوشبویتر از اوّلی است. بحارالانوار،ج 8، ح205

هیچ مؤمنی داخل بهشت نمی شود مگر آنکه خداوند غنیّ ، پانصد حوری به او عطا می‌فرماید که با هر حوری هفتاد غلام و هفتاد کنیز نیز می‌باشد که هریک مانند لؤلؤ منثور و لؤلؤ مکنون می‌باشند- بحارالانوار،ج 8، ح 205