سه‌شنبه، آذر ۱۶، ۱۳۸۹

خطبه عقد و ازدواج بزبان عربي

ندانستن و نا‌ آگاهي‌ عيب است

صد‌ها سال است که آداب و رسومي را ندانسته اجرا مي‌کنيم
غافل از آنکه به علت نا‌ آگاهي‌ به خودمان توهين مي‌کنيم

توهين ايراني‌ به خود خواسته اعراب پس از تسلط 1400 سال پيش آنهاست

تحقيق زير اهانت به اعتقادات نيست
ولي‌ بهتر است بخوانيم و آگاه شويم
اسير تعصبات نباشيم و اگر از ما گذشته
حداقل به فرزندان و نسل آينده مملکت خود
آگاهي‌ لازم را بدهيم و آنگاه انتخاب را به عهده خودشان بگذاريم


خطبه عقد و ازدواج بزبان عربي توهين بزرگي به شخصيت زن ميباشد که بر اثر عدم آگاهي و آُشنايي ما بزبان عربي سالهاست مورد استفاده قرار گرفته است. در پي تازش تازيان به ايران پس از وفات پيامبر اسلام دختران و زنان ما بعنوان غنيمت جنگي و با نام کنيز و با توجيه قرآني "ما ملکت ايمانکم" مورد تجاوز اعراب قرار مي‌گرفته اند و پس از استفاده نخست خودشان، آن عزيزان را با دريافت وجهي به عقد ديگران در مي آورده اند که تعيين مبلغ در ازدواج نيز از همين شيوه بد تازي آمده است. بدين رو در خطبه عقد تازي، از دو واژه انکحتک و زوجتک استفاده ميشود که انکحت از نکح مي آيد و نکح يعني گاوي و يا شتري سوار شتر ديگري شدن و با او کار جنسي انجام دادن / **( سو را خ کرد ن )** . و آنگاه که ملا ميگويد "انکحتک و زوجتک لموکلي" يعني من چنين کاري را بوکالت موکلم انجام دادم زيرا واژه زوج نيز يعني جفت شدن و آن کار را انجام دادن

من که امروز ميخواهم اين مسئله را بنويسم و شرح بدهم شرمنده ام و نميتوانم بيش از اين اين مسئله را باز ککارنم حالا شما در نظر بگيريد که چهارده قرن است پدران و مادران ما را با اين واژه هاي توهين آميز عقد کرده اند. اصلا چرا بايد در بهترين لحظه زندگي يک زن و مرد از واژه هاي زشت جفت شدن و سوار هم شدن استفاده کرد آن هم کسي ديگر اين کار را بوکالت انجام بدهد

توجه به تاريخ و پيشينه خود

بنا بر آماري كه اخير در ايران منتشر شده است كتابهاي تاريخي كه در ايران چاپ و پخش ميشود حدود 40 درصد از بازار كتاب را به خود اختصاص داده است. يعني ايرانيان توجه بسيار بالا و بزرگي به تاريخ و پيشينه و گذشته خود داشته و جستجوگر شناخت گذشته خود مي‌باشند! هرچند در سالهاي نخست انقلاب كتابهاي ديني و بويژه اسلامي خريداران بسياري داشت (و پس ا زچندي دهها سازمان و تشكيلات ديني و دولتي هزاران هزار كتاب را از تاريخ اسلام و غيره چاپ كرده و بطور رايگان در اختيار مردم داخل وخارج ازكشور قراردادند) اما خيلي زود مردم بسوي تاريخ گذشته خود روي آورده‌اند! جدا از كتاب‌هاي باستاني، كتابهاي بسياري در خصوص تاريخ و تحليل و نقد و تفسير مسائل اسلامي بودند كه از زبانهاي ديگر بويژه عربي ترجمه شدند كه نسبت به جو صددرصد شيعي سالهاي قبل، مردم با افكار و آراء مختلفي دررابطه با اسلام نيز آشنا شدند.

نام‌هاي ايراني

همراه و همزمان با اين توجه ويژه به تاريخ كهن، ايراني انديشيدن و نام ايراني برگزيدن نيز از سالهاي 60 در ايران رشد كرد. بگونه‌اي كه اينك حدود 45 درصد نامهايي كه هموطنانمان در داخل كشور براي فرزندان خود انتخاب ميكنند صددرصد ايراني است. ودرصد نامهاي ايراني درخارج از كشور به 65 درصد ميرسد!


بالارفتن رشد فكري مردمان ما طي اين سالهاي اخير و تحميل فراگيري زبان عربي در مدارس جمهوري اسلامي موجب شد تا هموطنان ما به ريشه و معني برخي از نامهاي غيرايراني پي‌برده وتلاش كنند تا هر چه بيشتر از نامهاي زيبا وپرمعناي ايراني بهره ببرند و واقعاً طي قرنها نياكان ما بخاطر آگاه نبودن از معني‌هاي برخي از نامها، شايد ستمي تاريخي به فرزندان خود ميكرده‌اند. البته چون زبان عربي زبان مادري مردم ما نبوده است و هجوم بيگانه موجب شده بود تاخودآگاه برخي از واژه‌ها و نامهاي نادرست بر تاريخ و فرهنگ و جوامع و خانواده‌هاي ما تحميل شود!

مثلاً غلام نامي است و يا شايد بهتر باشد بگوييم پيشوند برخي از نامهايي است كه هرگز در زبان عربي از آن استفاده نمي شود. اما غلامعلي و غلامحسين و غيره درميان ما ايرانيان بسيار رايج بوده است

من بسياري از كشورهاي عربي را گشته‌ام!! دوستان بسياري دارم كه از كشورهاي عربي هستند و هرگز يك عنصر عرب را نديده‌ام كه اورا غلام بنامند! و اين بدين خاطر است كه اعراب معني غلام را مي‌دانند و ما نمي‌دانسته‌ايم. غلام از ريشه غلم مي‌آيد كه به معناي بهره‌وري جنسي است! و غلام به پسربچه‌هايي مي‌گفتند كه اعراب از آنها استفاده جنسي مي‌نموده‌اند! بغلط به ما گفته‌بودند كه غلام يعني نوكر وبرده و بنده! درصورتيكه درزبان عربي، عبد ميشود برده و نوكر را خادم ميگويند! غلام وكنيز همطراز و همراهند!! از كنيزان نيز بهره جنسي وخانگي مي‌برده‌اند و از غلام بچه ها نيز!! بسياري از نامهاي عربي كه درميان ما ايرانيان رايج است درميان اعراب اصيل (عربستان سعودي، كشورهاي خليج فارس..) ابداً متداول نيست!

هرچند امكان دارد كه اين نامها درميان شيعيان مورد استفاده قرار بگيرد. آنهم بعنوان عشق وتعصب ويژه‌اي كه نسبت به برخي از شخصيتهاي تاريخ اسلام داشته ودارند. اما بدون شك اگر پدرومادري باريشه اين گونه نامها ومعناي آنها آشنايي ميداشته‌اند هرگز نامهاي نازيبا را بعشق شخصيت هاي تاريخي برروي فرزندان خود نمي‌نهادند. با هم به معني چندنام نگاهي مي‌اندازيم كه نتيجه سالها پژوهش و كنكاش مي‌باشد

نام‌هاي زنانه
ام كلثوم: ام يعني مادر و كلثوم به فرزند خيكي و چاق اطلاق ميشود
حفصه: هسته خرما و يا زن سياه و زشت
خديجه: به سقط جنين شتر ميگويند
بتول: زني كه هوس مرد و همخوابگي دارد
سميه: از سم مي آيد و به اندازه زهري كه در چيزي باشد ميگويند
سكينه: كه مسكين نيز با اين نام هم خانواده مي‌باشد. به بانوي گدا و خوار و بيچاره ميگويند
رقيه: كه از ريشه رق مي‌آيد، به معناي افسون و جادو و نيرنگ است
عذرا: به هرآن چيزي كه سوراخ نشده باشد ميگويند

نام‌هاي مردانه
جعفر: ماده شتري كه شير بسيار داشته باشد
ذبيح: به هرچارپايي كه گلويش را ببرند ميگويند. ذبح شده يعني گلو بريده
باقر: كه از خانواده بقره مي‌باشد به گاو نر چاق ميگويند و اعراب جاهلي به كسي كه خيلي چيز مي‌فهميده است نيز ميگفته. باقرالعلوم يعني طرف همچون گاو چيز ميداند.
عباس: از عبس مي‌آيد به معناي اخمو، ترشرو، ترسناك و بدخو
عثمان: بچه مار
كاظم: از كظم مي‌آيد و به معناي لال بودن، گنگ و بي‌زبان و خاموش
هاشم: به نان فروش دوره‌گرد مي‌گفته اند
حيدر: اين نام مخلوطي است از عربي و پارسي، حي يعني زنده و در يعني دريدن! حيدر به كسي گفته اند كه انسانها را زنده زنده پاره ميكرده است
صغري: كوچك و پست و اصغر نيز از همين خانواده و ريشه صغرا است. به معناي كوچكتر
سيد (آقا) و سيدي (آقايي) البته نامهاي ديگري چون كلب‌علي، كلب‌حسين و غيره نيز رايج بوده است كه كلب يعني سگ و كلب علي يعني سگ علي و سك حسين و غيره.

اينها نمونه اندكي بود ازمعني برخي از نامهاي تازي كه درميان ما ايرانيان قرنها رايج است. ما كمتر از معني آنها آگاه بوده ايم و كلاً اين گونه نامها براي هرعنصر ايراني نوعي توهين وتحقير بوده است. همچنانكه درقرنهاي نخست هجوم تازيان به ايران، ما را برده و موالي ميخواندند و خودشان را مولا!
براساس همين تفكر و انديشه بودكه نامهاي نازيباي عربي را نيز برما تحميل كردند! همچنانكه با رايج نمودن واژه و لقب و يا عنوان آقا كه عربي آن ميشود سيد!! به طور غلط به ما فهماندند كه سيد بودن يعني نواده پيامبر اسلام بودن! يك پنجم درآمد هر ايراني نيز در بست بايد دراختيار تازيان قرار بگيرد و چون سيد بودن يك برتري اجتماعي و اقتصادي را از آن دارنده اين عنوان ميكرد، تعداد سيدها نيز در تاريخ ما فراوان شد و تا به امروز برجاي مانده است. وكلاً نوعي تبعيض اجتماعي ميان تازي و ايراني برعنصر آزاده ايراني تحميل شده است!

دررابطه با نادرست بودن نسبت اين همه سيدها با پيامبر اسلام و نوادگان دختري ايشان (فرزندان فاطمه) اخيراً در ايران تحقيقاتي بعمل امده است كه دفتر ولايت فقيه از انتشار آن جلوگيري نموده است. در اين پژوهش آمده است كه كلاً پيامبر اسلام پسري نداشت كه بعنوان وارث ايشان تداوم بخش نسل ايشان باشد! خانم فاطمه همسر امام علي مادر امام حسين و امام حسن بوده‌اند. امروزه تبار امام حسن را طباطبايي ميخوانند و تبار امام حسين را حسيني. ثابت شده ست كه ريشه بسياري از اين خانواده‌ها به مدينه و فرزندان فاطمه نمي‌رسد.درهمين پژوهش و تحقيق تاريخي آمده است كه سيدهاي بسياري باعنوان موسوي هستند كه گفته ميشود نوادگان امام موسي كاظم مي‌باشند. چنانچه درتاريخ آمده است و همه مورخين نيز آنرا گواهي كرده‌اند، امام موسي هرگز همسري دائمي و عقدي نداشته است. زيرا ايشان از جواني به زندان رفته است و درزندان نيز چشم از جهان فروبسته است.

در اين پژوهش آمده است كه بسياري از ثروتمندان و روساي قبايل و زورمندان وفرماندهان سپاه خود را سيد خوانده گواهي‌نامه‌هايي را نيز تدوين نموده‌اند تا اولاً از موالي بودن به مولا شدن ترقي پيدا كنند و هم از عدم پرداخت خمس كه يك پنجم درآمد بوده است بهره‌مند شوند و از آن سو يك پنجم درآمد ديگر ايرانيان را نيز از آن خود سازند.

كعبه

ايران در زمان هخامنشيان بر بيش از 120 كشور جهان حاكم بود. مصر، عربستان، يمن از جمله اين كشورها بودند. كعبه آتشكده ايست بنام خانه كيوان كه درزمان هخامنشيان بنا شده است. كعبه زرتشت درنقش رستم كه شبيه كعبه مكه «خانه كيوان» ميباشد بهترين نمونه ايراني بودن كعبه مكه ميباشد

سخنان كوتاه، چرا غ راه « اين وصيت من است!» ازسياوش اوستا

اهورامزدا خداي دانا، توانا و مهربان انسان است.آري معمار بزرگ هستي « خداوند» « اهورمزدا» و .. وجود دارد، اما فراتر و يا فروتر از آن هرچه بگويند دكاني براي كاسبي و يا افسانه‌اي بيش نيست! اهورامزدا نه اهريمن را ‏آ‏فريده است ونه آتش جهنمي را براي ما فراهم آورده است. تمامي كتب وگفته‌هاي ديني جهان را به سه سخن: نيكي در پندار، گفتار و كردار نيك بفروش.

خداوند هيچ نيازي به انسان ندارد انسان ازنگاه رواني نيازمند خداوند است

خداوند بزرگ اوستا، شكنجه گر نيست
مشورت با بانوان نيكو است هرنسلي آگاهتر از نسل پيش است
دشمن دانا ا زدوست نادان بهتراست
تن را با ورزش و روان را با دانش پرورش دهيد
نابخردان خودرا داناترين و بزرگترين و برترينها ميدانند
خردمندان خودرا در برابر هستي و ناشناخته‌هايش كوچك ميدانند
نصيحت دشمن را مپذير اما بخوبي گوش كن
خردمندان نميجنگند! گفتگو ميكنند
گفتگو نمودن با رقيب و دشمن برتر از جنگيدن است
ميان خدا و انسان هيچ واسطه‌اي نيست
خداوند عادل آنست كه در ميان ميلياردها انسان،كس ويا كساني را بعنوان بهترين برنگزيند
خداوند عادل آنست كه درميان زبانهاي جهان، زبان خاصي را بعنوان برترين معرفي نكند
خداوند بيكار وبازيگر نيست تا براي نشست و برخاست و روابط خانوادگي مردم مرتب پيام و بيانيه نازل كند

هیچ نظری موجود نیست: