پنجشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۵

یک خاطره کوچک از سرپرست بازیگران تئاتر آلمان در ایران


روبرتو چلی ﺳﺮﭘﺮﺳﺖ ﮔﺮﻭﻩ ﺑﺎﺯﯾﮕﺮﺍﻥ ﺗﺌﺎﺗﺮ ﺁﻟﻤﺎﻥ خاطره ای از سفر به ایران نقل میکند و میگوید ﭼﻨﺪ ﺳﺎﻝ ﭘﯿﺶ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺁﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺻﻔﻬﺎﻥ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺩﺭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺗﻌﻄﯿﻞ دسته يك ﻋﺰﺍﺩﺍﺭﯼ ﺭﺍ ﺩﯾﺪم. مطمئنا آنروز در بازار اصفهان من تنها فرد خارجی بودم. در آن دسته شیون و گریه زیادی میشد و انسان ها رنج زیادی میبردند. اما از آنجا که من شیعه نیستم موقعیت بسیار مشکلی داشتم و تنها کسی بودم که در آن دسته گریه نمیکردم. من بازیگر بسیار خوبی هستم ولی آنجا خجالت میکشیدم که گریه کنم. کنار من چند مرد ایستاده بودند که زار زار گریه میکردند. یکی از آنها که به من نزدیکتر بود هنگام عزاداری و وسط گریه زاری رو به من کرد و گفت اگه میخوای فرش بخری من دارم و در عین حال بسختی گریه میکرد. او بزرگترین بازیگری بود که من تابحال دیدﻡ.

مجله سمندر، 11 بهمن 1377

هیچ نظری موجود نیست: