سه‌شنبه، اسفند ۱۰، ۱۳۹۵

دو داستان کوچک!

به گفته چند تن از اهالی یک روستا در یکی از شهرهای ایران:

یکی از کاندیداهای مجلس اومد روستای ما...
گفت چه مشکلاتی دارید؟ بگید تا حل کنم...

گفتیم والا دوتا مشکل خیلی مهم داریم : 
اولیش اینه که گاز نداریم دومیش اینه که...

هنوز دومی رو نگفته بودیم که گفت صبر کنید!!!

به بغل دستیش گفت اون موبایلو بده به من...
الو! سلام آقای گیتی فر، بنده الان در روستای... هستم و این مردم گاز ندارن، لطف کنید به دستور من براشون گازکشی انجام بدید. 
جان؟... خواهش میکنم...کی؟... یک هفته بعد از انتخابات؟...بله بله... پس من قول بدم از جانب شما؟... بسیار خوب.

گوشی رو قطع کرد. گفت این حل شد، حالا مشکل دوم رو بگید...
.
.
گفتیم مشکل دوم اینه که اینجا آنتن موبایل کار نمیکنه و آنتن نداریم !!!



#حکایت

💕ملا نصرالدین کمونیست شده بود .
از او پرسیدند : ملا میدونی کمونیسم یعنی چه ؟
گفت : میدانم
گفتند : میدانی اگر دو تا اتومبیل داشته باشی و یکی دیگر اتومبیل نداشته باشد ناچار خواهی بود یکی از آن دو را بدهی !؟
گفت : بله کاملاً حاضرم همین حالا
گفتند : میدانی اگر دو تا الاغ داشته باشی باید یکی را بدهی به کسی که الاغ ندارد !

گفت : با این مخالفم ! این کار را نمی توانم انجام دهم .
گفتند : چرا این که همان منطق است و همان نتیجه ؟
گفت : نه این همان نیست چون من الان دو تا الاغ دارم ولی دو تا اتومبیل ندارم !

بسیاری از مردم تا زمانی به شعارهای زیبایشان پایبد هستند که منافع خودشان در خطر نباشد آنها قشنگ حرف میزنند اما در مقام عمل هرگز بر اساس آنچه میگویند رفتار نمی کنند.

هیچ نظری موجود نیست: