پنجشنبه، مرداد ۱۸، ۱۳۹۷

مطربی هم شد کار ؟



مطربی هم شد کار ؟
خاطره ای دردناک از اسماعیل مهرتاش (1283 - 1359 تهران)
مهرتاش در کودکی با کدوی حلوائی، موی اسب و سیخ کباب برای خودش کمانچه‌ ای ساخت و خانواده او وقتی متوجه استعدادش شدند، وی را نزد درویش‌ خان جهت آموزش تار بردند. در جوانی کلاس فن بیان و هنرپیشگی تاسیس کرد که بعدها به جامعه باربد معروف شد.
مرضیه، ملوک ضرابی، محمد منتشری، عزت الله انتظامی، مرتضی احمدی، شهیدی، شجریان و دهها تن دیگر شاگردان او بودند. او 400 آهنگ فولکلور ساخت که اکنون نیز در برنامه‌های ویژه نوروز و شب یلدا از رادیو و تلویزیون پخش میشوند.
میگویند هرکسی که در ایران در موسیقی، تئاتر و هنرپیشگی بجائی رسیده، حتماً به جامعه باربد یک سری زده‌ است. جامعه باربد همان تئاتری بود در کوچه باربدِ لاله زار (کوچه ملی فعلی) که مسعود کیمیائی در فیلم گوزنها از بازیگران تئاتر آن استفاده کرد.
در سال 57 در هنگامه انقلاب تئاتر باربد توسط افراطیون به همراه تمامی صفحه‌ ها و سازهای قدیمی و نفیسش به آتش کشیده و از بین رفت و استاد تا لحظه آخر عمرش نتوانست ناراحتی خود را از این موضوع کتمان کند و غم بزرگی بر دلش نهاده شد.
خاطره ای که استاد همیشه از آن گله کرده و میگفت: داغی بر دلم گذاشت که سوزش آن هیچ گاه از بین نمی رود:
سیگارفروشی در راهروی جامعه باربد بساط میکرد و پاسبان ها گاهی می‌ آمدند سیگارهایش را می بردند. یک‌ روز سیگار فروش نزدم آمد و گفت: زن و بچه دارم و خواهشاً به پاسبان ها بگو که شما اجازه دادید من اینجا بساط کنم.
من هم قبول کردم و به آنها گفتم: این آقا از ابواب جمعی ما هست و از من اجازه دارد. دیگر کسی مزاحم او نشد و 20 سال با همان سیگار فروشی جلوی درِ تئاتر زندگیَش را اداره کرد.
تا اینکه انقلاب شد و روزی به من خبر دادند می‌خواهند تئاتر را آتش بزنند، زود خودم را رساندم. دیدم اولین کوکتل مولوتوف را همین سیگارفروش پرتاب کرد. بعد به من گفت: آقا مطربی هم شد کار ؟ برو یک کار دیگر برای خودت پیدا کن !
تمام زندگیم سوخت، لباسها، دکورها، صفحه ها و نوارهائی که از موسیقی محلی شهرهای مختلف ایران با مشقت بسیار جمع کرده بودم، همه چیز سوخت، اما این قدر روی من اثر نگذاشت که حرف این آقا مرا سوزاند !