جعفر شهری در کتاب تاریخ اجتماعی تهران در قرن 13 می نویسد:
طبق احصائیه سال 1262 در تهران تعداد افراد کار بکن و مفید و خرج بیار 12% و افراد غیر مفید و سربار 88% بود. تازه اگر کارآمدهایشان را هم به حساب آوریم کارهائی که انجام میدادند عمدتاً از این قرار بود: لبوفروشی، دعا نویسی، آب زرشکی، گردو فروشی، سقائی، بساطی، معرکه گیری، پرده خوانی، روضه خوانی، مداحی، قبرکنی، مرده شوئی، قمارخانه داری، شیره خانه داری، فالگیری، دلاکی، تونتابی، چارواداری، حمالی، دلالی، آب حوض کشی، هیزم شکنی، دوره گردی، شاطری، سورچیگری، قهوه چی، خرس رقصانی و از این میان نیمی هم به شغلهای شریفی چون راهزنی، باج گیری، ولگردی، گدائی، مفت بری، شرخری، قلندری و درویشی مفتخر باشند.
متخصصین هم آنهائی که دسته آفتابه ای لحیم کرده یا چاک قبائی را بهم آورده دوخته یا نعل اسب و الاغی ساخته و چهارپایه و کرسی درست کنند و بقیه نیز بقال و چقال، عطار و بزاز، رزاز و حلاج، سراج و کفاش، پینه دوز و امثال آنکه سر هم را تراشیده و کار راه اندازی کنند و تنها کارکنشان کشاورز آنهم به طریق ابتدائی یعنی با گاو آهن و بیل و اینکه هزار نفر باید کار یک تراکتور را بکنند.
اما هر کاسب و هر مرد خانه باید جورکش تا 14 نفر بیکاره و سربار را بکشد. طرف پدر شده، محکوم شده بود و باید همه متعلقات از فرزند و عروس و داماد و نوه را نان بدهد. دختر حق داشت شب و روز تا هر وقت که دلش بخواهد با شوهر و بچه هایش بر سر سفره پدر بنشیند و داماد نیز توقع داشت چون دختر از آن خانواده گرفته تمام مخارجش را پدر زن بدبخت عهده دار شود و بهترین پذیرائی را ببیند و پسر نیز که به قول معروف حدش به شارع بوده با زن و فرزندان بر سر سفره پدر بنشیند و زیادتر از همه عزت و نوازش ببیند. سفره که گسترده میشد گاهی تمام دور سفره را خورنده در بر میگرفت و جا کم آمده و باید سفره دیگری کنار آن پهن کند که اگر برخلاف آن رفتار میشد پدر خانواده به نان کوری و چشم تنگی و کنسی و خساست متهم میگشت.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه رضاشاه بر سر کار آمد و اقداماتش آغاز شد از قبیل: خیابان کشی و احداث خیابانهای جدید، میدان سازی، تعویض روکار ساختمانها و دکاکین و رنگ و نقاشی در و پیکر مغازهها، دستور ساخت میز و صندلی برای اماکن عمومی و سنگفرش خیابانها و جاده کشی و راهسازی و احداث خط آهن سراسری و ساختن مهمانخانه و هتلها و کارخانه ها و ایجاد ساختمانهای جدید دولتی و سربازخانه و پستهای دیده بانی در مرزها و ژاندارمری و شهربانی و غیره که نه تنها بیکاره ها با کار شدند بلکه چندان کسر کارگر بوجود آمد که آژانها و امنیه ها از سحر به بعد هر صبح دور کوچه ها براه افتاده و هرکس پا از خانه بیرون می گذاشت دستگیرش نموده به طرف کار میبردند اگر چه طرف کاسب یا کارگر دیگران بوده باشد و تا می خواست ثابت کند لااقل چند روزی طول میکشید و به کاری مجبور شده بود و تا آنجا که از ممالک همجوار نیز کارگر آوردند.
طبق احصائیه سال 1262 در تهران تعداد افراد کار بکن و مفید و خرج بیار 12% و افراد غیر مفید و سربار 88% بود. تازه اگر کارآمدهایشان را هم به حساب آوریم کارهائی که انجام میدادند عمدتاً از این قرار بود: لبوفروشی، دعا نویسی، آب زرشکی، گردو فروشی، سقائی، بساطی، معرکه گیری، پرده خوانی، روضه خوانی، مداحی، قبرکنی، مرده شوئی، قمارخانه داری، شیره خانه داری، فالگیری، دلاکی، تونتابی، چارواداری، حمالی، دلالی، آب حوض کشی، هیزم شکنی، دوره گردی، شاطری، سورچیگری، قهوه چی، خرس رقصانی و از این میان نیمی هم به شغلهای شریفی چون راهزنی، باج گیری، ولگردی، گدائی، مفت بری، شرخری، قلندری و درویشی مفتخر باشند.
متخصصین هم آنهائی که دسته آفتابه ای لحیم کرده یا چاک قبائی را بهم آورده دوخته یا نعل اسب و الاغی ساخته و چهارپایه و کرسی درست کنند و بقیه نیز بقال و چقال، عطار و بزاز، رزاز و حلاج، سراج و کفاش، پینه دوز و امثال آنکه سر هم را تراشیده و کار راه اندازی کنند و تنها کارکنشان کشاورز آنهم به طریق ابتدائی یعنی با گاو آهن و بیل و اینکه هزار نفر باید کار یک تراکتور را بکنند.
اما هر کاسب و هر مرد خانه باید جورکش تا 14 نفر بیکاره و سربار را بکشد. طرف پدر شده، محکوم شده بود و باید همه متعلقات از فرزند و عروس و داماد و نوه را نان بدهد. دختر حق داشت شب و روز تا هر وقت که دلش بخواهد با شوهر و بچه هایش بر سر سفره پدر بنشیند و داماد نیز توقع داشت چون دختر از آن خانواده گرفته تمام مخارجش را پدر زن بدبخت عهده دار شود و بهترین پذیرائی را ببیند و پسر نیز که به قول معروف حدش به شارع بوده با زن و فرزندان بر سر سفره پدر بنشیند و زیادتر از همه عزت و نوازش ببیند. سفره که گسترده میشد گاهی تمام دور سفره را خورنده در بر میگرفت و جا کم آمده و باید سفره دیگری کنار آن پهن کند که اگر برخلاف آن رفتار میشد پدر خانواده به نان کوری و چشم تنگی و کنسی و خساست متهم میگشت.
این وضعیت ادامه داشت تا اینکه رضاشاه بر سر کار آمد و اقداماتش آغاز شد از قبیل: خیابان کشی و احداث خیابانهای جدید، میدان سازی، تعویض روکار ساختمانها و دکاکین و رنگ و نقاشی در و پیکر مغازهها، دستور ساخت میز و صندلی برای اماکن عمومی و سنگفرش خیابانها و جاده کشی و راهسازی و احداث خط آهن سراسری و ساختن مهمانخانه و هتلها و کارخانه ها و ایجاد ساختمانهای جدید دولتی و سربازخانه و پستهای دیده بانی در مرزها و ژاندارمری و شهربانی و غیره که نه تنها بیکاره ها با کار شدند بلکه چندان کسر کارگر بوجود آمد که آژانها و امنیه ها از سحر به بعد هر صبح دور کوچه ها براه افتاده و هرکس پا از خانه بیرون می گذاشت دستگیرش نموده به طرف کار میبردند اگر چه طرف کاسب یا کارگر دیگران بوده باشد و تا می خواست ثابت کند لااقل چند روزی طول میکشید و به کاری مجبور شده بود و تا آنجا که از ممالک همجوار نیز کارگر آوردند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر