یکشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۹۴

نوشته مختصری از صادق هدایت: فاحشه و جوانان مومن

 
 یکی هست در محله ي ما
همه او را برای یک شب دوست دارند
حتی برایش آش نذری هم نمیبرند
 او با کسی کاری ندارد
خودش را میفروشد
و نان شبش را میخرد
حاج آقا میگوید باید از محله برود
چون همه جوانان مسجدی را از راه به در کرده
ولی چرا مسجدی ها با یک فاحشه از راه به در شدند
ولی فاحشه با این همه مسجدی به راه راست هدایت نشد ؟؟؟
شاید فاحشه به کارش ایمان دارد و مسجدی ها نه

هیچ نظری موجود نیست: